سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) همواره نشان دهنده عزم جدی ایشان در امور سیاسی و مبنای الهی و معنوی ایشان در برخوردهای سیاسی بوده است. از این رو، در بخش دوم این مقاله، به بررسی سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) و تعریف سیاست و مبانی آن خواهیم پرداخت و ابعاد مختلف ارتباط دین و سیاست را شکافته و اجمالا آن را با سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) مقایسه خواهیم کرد.
تعریف سیاست بر مبنای سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام)
در مقاله سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) بخش اول دانستیم که سیاست به معنای تمشیت و مدیریت امور مردم با توجه به احکام الهی، مورد نظر اولیای الهی است. همچنین سیاست به معنای صحیح آن در متن دیانت قرار دارد و اصولا دینی که عهده دار سعادت دنیا و آخرت انسان است، نمی تواند چنین نباشد؛ به دیگر عبارت، نمی توان هیچ دین از ادیان الهی را از سیاست جدا دانست.
این منطق که «کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار پاپ را به پاپ!»[1] و یا «دو شمشیر وجود دارد که در دست یک نفر قرار نمی گیرد. یک شمشیر، قدرت سیاسی است و باید در دست قیصر قرار گیرد و یک شمشیر، قدرت مذهبی است و باید در دست پاپ قرار گیرد»[2] نمی تواند منطق یک پیامبر بزرگ خداوند باشد. این مخالف با سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) است.
این مظلومیت مسیح (علیه السلام) است که مکتبش این چنین دچار تحریف شده است و به تعبیر امام خمینی (ره): «مذهب مسیح را هم مسخ کردند، مذهب مسیح مسخ شد. هرگز نمی شود که دعوتش این باشد که فقط عبادت کنید».[3]
جالب اینجاست که برخی از روحانیان متفکر مسیحی نیز این نظریه را در مورد مسیحیت رد کرده اند. «توماس اکونیاس» (1274 – 1225م) متفکری که در دوره قرون وسطای اروپا می زیسته گوید: (جدایی حوزه مادی و معنوی) در آیین مسیح امکان پذیر نیست، زیرا طبق احکام و شعائر مسیحیت نیل به رحمت ابدی با رشته های گسست ناپذیری به تحصیل فضایل اخلاقی پیوند خورده است. به عبارت دیگر، دولت و مذهب، هر دو در کسب فضایل اخلاقی برای اعضای خود علاقه ای مشترک دارند.[4]
سیاست الهی؛ مبنای سیره سیاسی امیرالومنین علی (علیه السلام)
در ذیل این سخن مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) «سیاست الهی» خود را تبیین می فرماید که: «وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَکِیدَهِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِیدَهِ؛[5] به خدا مرا با فریب غافلگیر نتوانند کرد و با سخت گیری ناتوانم نتوانند شمرد». مفهوم این سخن آن است که سیاستمدار الهی فریب کار نیست، ولی فریب هم نمی خورد! سیاستمدار الهی اهل مکر نیست، ولی مکر ناپذیر است و این همان است که در روایات ما از آن به «کیاست» و «فراست» و «فطنه» تعبیر شده است.
سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام)، سیاستی با محوریت پای بندی به قرآن و موازین انسانی بود و سیاست معاویه پشت پا زدن به تمام ارزش ها و همین مرز بین سیاست الهی و سیاست شیطانی است.
سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) در جنگ ها، سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ هدایت، نصیحت، ارشاد و آن گاه برخورد. او آغازگر جنگ نبود و پیش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعایت ارزش های الهی می کرد: شما آغاز کننده نباشید.
فراریان را تعقیب نکنید، مجروحان را به قتل نرسانید (این سفارش عمومی مولا بود به استثنای برخی از جنگ ها که فلسفه آن را در مقالات آینده بیان خواهیم کرد».[6]
ولی روش معاویه روش همه ستمگران تاریخ بود. برای او تنها پیروزی مطرح بود، هرچند به قیمت زیر پا گذاردن تمامی ارزش های الهی و انسانی باشد.
جرج جرداق می گوید:
«ان الذین قالوا علی لا یعرف السیاسة یریدون من علی ان یکون معاویة بن ابی سفیان و یابی علی الا ان یکون ابن ابی الطالب؛[7] آنها که می گویند علی سیاست را نمی شناسد، می خواهند علی (علیه السلام) العیاذ بالله، همانند معاویه باشد! و مثل او عمل کند در حالی که علی (علیه السلام) علی است او به شیوه الهی خود عمل می کند و بس».
بر این اساس علی سیاستمدار است و به یاری خداوند طی این مقالات به اثبات خواهیم رساند که تنها مواضع حق و صائب در دوره هایی که مولا زیست، مواضع او بود. او آن جا که جای فداکاری و ایثار بود، سمبل ایثارگران بود. و آن جا که جای نرمش و سکوت قهرمانانه بر اساس تکلیف بود، سکوت کرد.
و به هنگامی که به عنوان تکلیف شرعی قدرت به دست گرفت آن را در مسیر احیای ارزش های الهی به کار برد و الگویی ارزشمند برای حکومت الهی در طول تاریخ شد، اما افسوس که تشنگان قدرت نگذاشتند که حکومت الهی این ولی بزرگ خداوند شیفته خدمت به بندگان خدا، ادامه پیدا کند، افسوس!
تطبیق نظریه اسلام پیرامون سیاست با سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام)
مکتب اسلام که خاتم ادیان است، مدعی است و به حق این ادعا را دارد که تمامی نیازهای مادی و معنوی بشر را در بستر اداره جامعه تامین می کند. این مکتب در این زمینه هیچ چیزی را فروگذار نکرده است. در روایت صحیحه حماد از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «ما من شی ء الا و فیه کتاب او سنة؛[8] هیچ چیزی (مورد نیاز) نیست مگر آن که کتاب و سنت در آن زمینه سخن دارند».
در روایت دیگر حضرت فرمود: «ان الله تبارک و تعالی انزل فی القرآن تبیان کل شی ء حتی والله ما ترک الله شیئا یحتاج الیه العباد حتی لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا انزل فی القرآن الا و قد انزله الله فیه؛[9] خداوند در قرآن «بیان» هر چیز را فرو فرستاده تا آن جا که به خدا سوگند چیزی را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آن جا که هیچ بنده ای نتواند بگوید ای کاش در قرآن آمده بود جز آن که خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است».
آری ممکن است ما را توان استنباط از کتاب و سنت نباشد و نتوانیم اسلام عزیز را آن چنان که هست عرضه کنیم این ضعف ماست نه ضعف اسلام! امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فی کتاب الله عزوجل ولکن لا تبلغه عقول الرجال؛[10] هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند، جز آن که برای آن در کتاب خدا ریشه و بنیادی است، ولی عقل های مردم به آن نمی رسد».
یک نگاه سریع و گذرا به مجموعه قوانین اسلام زنده ترین شاهد مدعای فوق است، و عجیب است که کسانی مدعی تبیین دین باشند و این معارف را جدا از آن پندارند و بگویند:
«گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیه هایی در زمینه های مختلف زندگی وجود دارد خطبه های نهج البلاغه و نامه های حضرت امیر (علیه السلام) ضمن آن که شامل خداشناسی، دین شناسی و تعلیم و تربیت است، نسبت به اخلاق و روابط اجتماعی و مسائل حکومتی و اداره حکومت عنایت وافر دارد، اما آنان علاوه بر وظایف رسالت و امامت، معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند، تعلیماتی که از این نظرها داده اند در عین ارزنده و ممتاز بودن جزء دین و شریعت محسوب نمی شود و مشمول «ان هو الا وحی یوحی» نمی گردد».[11]
این سخن بی تردید ناشی از عدم نگرش عمیق به دین، و درک نادرست از آن است سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین علی (علیه السلام) زنده ترین شاهد نظریه همراهی دین و سیاست روش این دو بزرگوار هم در دوره بعثت هم در دوره هجرت و روش مولا علی (علیه السلام) در دوره 25 ساله سکوت و دوره حدود چهار سال و اندی حکومت، از ادله برجسته مدعای فوق است.
به تعبیر زیبای امام راحل (ره): «شعار سیاست از دین جداست، از تبلیغات استعماری است که می خواهند ملت های مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش باز دارند. در احکام مقدس اسلام بیش از امور عبادی در امور سیاسی و اجتماعی بحث شده است. روش پیامبر اسلام نسبت به امور داخلی مسلمین و امور خارجی آنها نشان می دهد که یکی از مسئولیت های بزرگ شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزات سیاسی آن حضرت است.
شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و نیز امام حسین (علیه السلام) و حبس و شکنجه و تبعید و مسمومیت های ائمه (علیه السلام) همه در جهت مبارزات سیاسی شیعیان علیه ستمگری ها بوده است و در یک کلمه مبارزه و فعالیت های سیاسی بخش مهمی از مسئولیت های مذهبی است».[12]
اگر تشکیل حکومت و اداره این حکومت گسترده سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ اگر برخورد قاطع و انقلابی با مخالفان توطئه گر سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ اگر ارائه بهترین برنامه برای اداره حکومت عدالت گستر اسلامی سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ سیره مولا خود شاهد بینش الهی اوست که حضرت سیاست را از دیانت جدا نمی دانست.
حسن سیاست در سیره امیرالمومنین علی (علیه السلام)
از دیدگاه مولی کسی شایستگی ریاست را دارد که «حسن سیاست» داشته باشد، روش خوب سیاسی زمینه ساز ریاست است، ریاستی که در سایه آن، حق، احیا و باطل از بین برود. مولا فرمود:
«من حسنت سیاسته وجبت طاعته؛[13] آن کس که سیاست نیکو داشت اطاعتش واجب است».
«من حسنت سیاسته دامت ریاسته؛[14] آن کس که سیاست نیکو داشته باشد ریاستش دوام خواهد یافت».
در سخن دیگر مولا اولین گام ورود در سیاست الهی را «سیاست و تربیت خویش» می داند فرمود: «من ساس نفسه ادرک السیاسة؛[15] آن کس که خویش را سیاست و مدیریت کند، سیاست را درک کرده است».
مرحوم محقق خوانساری، در توضیح این جمله می گوید: «سیاست رعیت» به معنای امر و نهی کردن ایشان است و واداشتن ایشان در آن چه صلاح ایشان در آن باشد و مراد این است که کسی که سیاست نفس خود کند، برسد به مرتبه ای که سیاست قوم خود کند و در فرمان او باشند».[16]
سیاستی که در کلام مولا معمولا به کار رفته، مرادف با حکومت و مردم داری است؛ به عنوان نمونه مولا فرمود: «جمال السیاسة العدل فی الامرة و العفو مع القدرة؛[17] زیبایی سیاست عدالت در حکمرانی و گذشت از موضع قدرت است».
سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) را همین دو اصل «عدل، عفو» تشکیل می دهد و خود این چنین عمل کرد.
از دیدگاه مولی سیاست صحیح و درست مایه ثبات جامعه است: «حسن السیاسة قوام الرعیة؛[18] سیاست نیکو برپا دارنده رعیت است».
مصادیق حسن سیاست در سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام)
از مصادیق «حسن سیاست» در سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام)، تدبیر درست جامعه و کناره گزیدن از ریخت و پاش و اسراف است: «حسن التدبیر و تجنب التبذیر من حسن السیاسة؛[19] نیکویی تدبیر و دوری گزیدن از اسراف از نیکوئی سیاست است».
اینها برخی از کلمات مولی در زمینه سیاست است. نمی توان توجیهی برای این واژه جز اداره درست جامعه داشت و همه جا مولا سخن از «حسن سیاست» دارد که همان سیاست الهی است و رهنمودهای حضرت برای هدایت جامعه به این نوع سیاست است. در مقابل آن «سوء سیاست» است که همان سیاست شیطانی است که معاویه و دار دسته اش همین سیاست را معتقد بوده و به همین عمل می کردند.
بدین ترتیب هم گفتار و هم رفتار حضرت و یا به عبارتی سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام)، گواه زنده عینیت سیاست با دیانت است.
نتیجه گیری
سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) مبتنی بر تعریف ایشان از سیاست به تمشیت و مدیریت امور مردم با توجه به احکام الهی، مورد نظر اولیای الهی است. محور اصلی سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) بر محور پای بندی به قرآن و موازین انسانی می گردد. مطابق نظر اسلام و سیره حضرت علی (علیه السلام)، دین با سیاست عجین است و جدایی بین آن ها وجود ندارد.
در سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) حسن سیاست، یکی از موارد بسیار مهم است. کسی شایستگی ریاست را دارد که حسن سیاست داشته باشد و دو مفهوم عدل و عفو را در سیاست خود یک اصل قرار دهد.
[1] انجیل متی، باب 22، آیه 21.
[2] امام خمینی (ره)، صحیفه امام، ج 6، ص 286.
[3] انجیل لوقا، باب 22، آیه 38.
[4] مایکل فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ج 10، قسمت 2، ص 451.
[5] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 200.
[6] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، صص 212 – 223.
[7] مغنیه، فی ظلال نهج البلاغه، ج 1، ص 258.
[8] شیخ کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 59، ح 4.
[9] همان، حدیث 2.
[10] همان، ص 60، حدیث 6.
[11] بازرگان، خدا آخرت هدف بعثت انبیا، ص 55.
[12] امام خمینی (ره)، صحیفه نور، ج 4، ص 33.
[13] خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 211.
[14] همان، ص 294.
[15] همان، ص 209.
[16] همان.
[17] همان، ج 3، ص 375.
[18] همان، ص 384.
[19] همان، ص 385.
منبع
با اقتباس از: خاتمی، سید احمد، سیره سیاسی امام علی (علیه السلام)، مجله پاسدار اسلام، مهر 1376، شماره 190، ص 24.






















