معاویه، کارگزار عثمان در شام، در ابتدای حکومت امیرالمومنین علی (علیه السلام)، توسط حضرت مورد مواخذه قرار گرفت و ایشان به دلیل فسادهای بی شمار معاویه، تصمیم به عزل او گرفتند. اما این عزل و تغییر، به دلیل نفوذ بالای معاویه در میان شامیان که عمدتا از نظر شاخصه های دین داری در پایین ترین رتبه ها بودند، امری سخت و دشوار بود.
انجام امور مهم و مشکل، همواره باید همراه با تفکر و تعقل همراه باشد. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ یجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ؛[1] و پلیدی را برای کسانی قرار می دهد که تعقل نمی کنند».
از این روی، روش امیرالمومنین علی (علیه السلام) در برخورد با معاویه، روشی خاص بر پایه تفکر و صبر، در جهت نمایان ساختن ذات پلید او بود؛ روشی شامل دعوت به بیعت از طریق ارسال نامه، پاسخ های هوشمندانه و سیاستی مبتنی بر مبانی الهی.
معاویه در کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
برای شناخت صحیح اشخاص، پسندیده است به سراغ کسانی برویم که در شناخت انسان ها دچار اشتباه نشوند، در معرفی افراد عناد شخصی را وارد نساخته و صدق و صداقت سرلوحه کلام آن ها باشد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره شخصیت معاویه، سخنانی ایراد فرموده اند که توجه به آن ها می تواند تاکیدی بر فساد باطنی و نفوذ شیطان در قلب و ذهن او باشد.
1. پدر و فرزندانش ملعون اند!
علی بن اقمر گوید عبدالله بن عمر نقل می کرد که رسول خدا از دره ای بیرون رفت و چشمش به ابوسفیان افتاد که سواره بود و همراه او معاویه و برادرش یزید؛ یکی جلو مرکب و دیگری آن را از عقب می راند. حضرت فرمودند: «اللهم العن القائد و السائق و الراكب؛[2] خداوندا لعنت کن جلودار و راننده و سوار بر مرکب را». در اینجا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر و دو فرزندش را لعن کرده است.
2. محشور بر غیر دین من!
روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع اصحاب فرمودند: «از این جا مردی از امت من می آید که بر غیر دین من محشور خواهد شد. همه منتظر بودند و دیدند معاویه آمد و بنا بر نقل دیگر، فرمودند مردی می آید که در هنگام مرگ به غیر سنت من از دنیا می رود و معاویه ظاهر شد».[3]
3. معاویه را بکشید!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در سخنی دیگر می فرمایند: «اذا رَأَیْتُمْ مُعاویةَ على مَنْبرى یَخْطب فَاقْتُلُوهُ؛[4] هرگاه دیدید که معاویه بالای منبر من سخنرانی می کند او را بکشید». علامه امینی این حدیث را با الفاظ مختلف در الغدیر نقل کرده است.[5] گرچه پیامبر دستور قتل معاویه را صادر کرده بودند، اما مردم مدینه تسلیم قدرت معاویه شدند و در مقابل خیانت های او عکس العمل لازم را انجام ندادند.
معاویه از زبان امام علی (علیه السلام)
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در سخنرانی خود بر فراز منبر مسجد کوفه، پیرامون شخصیت و حکومت جعلی معاویه می فرمایند:
«جایز نیست کسی مانند معاویه امین بر خون ها و احکام (اسلام) و ناموس (مسلمانان) و غنیمت ها و زکات باشد؛ کسی که در نفس خود و دینش متهم به خیانت است و به تجربه ثابت شده است که در امانت (حکومت) خیانت می کند و از آن به نفع خود سود می برد، سنت پیامبر را نقض نموده به آن عمل نمی کند و هر گونه مسئولیتی را از بین می برد و به آن پایبند نیست.
او دستورات قرآن، کتاب الهی را ترک می کند؛ لعین (لعنت شده) فرزند لعین می باشد و رسول خدا در ده مورد او را و هم پدر و برادرش را لعن فرموده است. و سزاوار نیست که والی مسلمانان حریص باشد تا برای جمع آوری اموال آنان تمامی همت خود را مصروف دارد و نباید نادان باشد تا به جهل و نادانی اش مردم را هلاک کند.
او نباید بخیل باشد که مانع حقوق مردم گردد و نباید ستمگر باشد تا با جنایت خود مردم را دچار استیصال کند و با زور وادار به ستم کند. او نباید هراسناک از تغییر روزگار باشد، تا اینکه گروهی را بدون توجه به دیگران، دوست انتخاب کند و نه رشوه گیرنده در حکم که باعث از بین بردن حقوق مردم گردد و نه زیر پا گذارنده سنت رسول خدا که باعث هلاکت امت گردد».[6]
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این سخنان بیان می کنند که معاویه صلاحیت خلافت و حکومت را ندارد؛ زیرا وی دارای ویژگی ها و اعمال ناپسندی است که صلاحیت وی را منتفی می کند. علاوه بر این، یک رهبر باید ویژگی هایی داشته باشد که بدون ظلم به رعیت، بر مردم حکومت کند و حریص، بخیل، رشوه گیر، ترسو و ستمگر نباشد؛ در حالی که معاویه دارای این صفات زشت و ناپسند بود و شرایط لازم یک والی را نداشت.
روزگار معاویه در امارت شام
وقتی که ابوبکر در سال سیزده هجری لشکری را به فرماندهی یزید بن ابی سفیان فرستاد، معاویه هم همراه برادر رفت. بعد از فتح شام، یزید حاکم شام گردید و در سال هجده هجری به وسیله طاعون از دنیا رفت. لذا عمر، معاویه را به عنوان امیر شام انتخاب کرد که باج و خراج هم به عهده او باشد. شرحبیل بن حسنه را هم امیر لشکر اردن نمود و گرفتن مالیات را هم به عهده او گذاشت.[7]
بعد از عمر، عثمان امارت معاویه را تایید و تمام شامات را به او واگذار کرد. معاویه حدود بیست سال امیر شام و عنوان خلیفه مسلمین را داشت.[8] با این که عمر اموال ۲۱ نفر از کارگزاران خود را تقسیم کرد، با معاویه کاری نداشت و اعمال او را مورد مواخذه قرار نمی داد و این باعث تقویت معاویه و کسب قدرت بیشتر او شد.[9]
حضور بنی امیه در شام از ابتدای فتح آن باعث شده بود که مردم آن دیار در جهل و نادانی به سر برند و مطیع اوامر معاویه باشند. این جهل موجب شد که معاویه آن گونه که می خواهد از وجود آن ها بهره ببرد و کسی به او اعتراضی نکند.
معاویه حدود چهل یا چهل و دو سال بر شام حکومت کرد و مردم آن دیار او را نماینده خلیفه مسلمین می دانستند و بهتر از او را در آن دیار ندیده بودند مگر به ندرت و اندک؛ زیرا معاویه به دیگران اجازه نمی داد با مردم ارتباط داشته باشند؛ لذا نقل کرده اند زمانی که ابن عباس در مسجد شام حضور پیدا کرد، عده زیادی در اطراف او جمع شدند و معاویه از او خواست مسجد را ترک کند.
حکایات مختلفی درباره جهل مردم شام نوشته اند؛ از جمله زمانی که از مردی از بزرگان شام سوال شد ابوترابی که امام او را در نماز لعن می کند چه کسی است؟ گفت به نظرم او دزدی از دزدان فتنه انگیز است.[10]
آری، آن ها مردمی هستند که شتر نر را از ماده تشخیص نمی دهند و معاویه برای بردن آن ها به جنگ صفین روز چهارشنبه نماز جمعه را برگزار می کند و وقتی که می شنوند علی (علیه السلام) در محراب به شهادت رسیده است، تعجب می کنند و می گویند مگر علی نماز می خواند؟ [11]
اولین برخورد امام علی (ع) با معاویه
روش امیرالمومنین علی (علیه السلام) در برخورد با کارگزاران عثمان بدین شکل بود که حضرت نامه ای برای آن ها می نوشتند و از آن ها می خواستند تا از مردم بیعت بگیرند. بعد از آن، در صورتی که قصد برکناری یکی از آن ها را داشت، از او می خواست به مرکز حکومت، مدینه و سپس کوفه بیاید که بازگشت او نشانگر تسلیمش در مقابل خلیفه مسلمین و بیعت مردم، نشانگر وفاداری مردم آن منطقه به رهبر جامعه اسلامی بود.
معاویه، به جهت سیاست خبیثانه ی خود نیازمند رفتاری دقیق از طرف امام علی (علیه السلام) بود و حضرت در ابتدا با ارسال نامه، سعی در برقراری ارتباط با او داشتند تا اگر قابل اصلاح و بازگشت باشد، با زبان نرم این اتفاق بیفتد و خونی از مسلمانان ریخته نشود.
از این رو حضرت در نامه ای به معاویه که کارگزار عثمان در شام بود نوشتند: «أَمَّا بَعْدُ؛ فَإِنَّ النَّاسَ قَتَلُوا عُثْمَانَ عَنْ غَیْرِ مَشُورَةٍ مِنِّى وَ بِایَعُونِی عَنْ مَشُوْرَةٍ مِنْهُمْ وَ اجْتِمَاعِ فَإِذا أَتَاكَ كِتابی فَبَایِعُ لى وَاَوْفِدْ إِلَى أَشْرَافَ اَهْلِ الشَّامِ قِبَلَكَ؛[12]
مردم بدون مشورت با من، عثمان را کشتند اما با مشورت یکدیگر و با اجتماع، با من بیعت کردند. پس همین که نامه ام به تو رسید، از مردم برای من بیعت گرفته، بزرگان شام را نزد من بفرست».
حضرت نامه را توسط سبره جهنی برای معاویه فرستاد اما معاویه بدون پاسخ، فرستاده خلیفه مسلمانان را بازگرداند. بنابر نقل بلاذری نیز، فرستاده حضرت، مسور بن مخرمه نام داشت.[13]
طبق نقل نهج البلاغه، حضرت به معاویه نوشته اند: «فَبَایِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَیَّ فی وَفْدِ مِنْ أَصْحَابِكَ وَالسَّلامُ؛[14] بیعت بگیر از کسانی که نزد تو می باشند و نزد من آی همراه با گروهی از یارانت».
معاویه پس از دریافت نامه، صبر کرد تا این که سه ماه بعد از مرگ عثمان در ماه صفر مردی از بنی عبس و مردی از بنی رواحه را که قبیضه خوانده می شد، نزد خود خواست و یک طومار مهر شده را که روی آن نوشته بود «از معاویه به علی» به او داد و گفت طومار را گرفته، در کوچه های مدینه بگردان.
این دو از شام خارج شده و در ماه ربیع الاول به مدینه النبی رسیدند. پس از ورود، مرد عبسی طومار را گرفته، طبق دستور معاویه در کوچه ها گردش می داد. مردم از منازل خود خارج شده و به او نگاه می کردند. البته، مردم می دانستند که معاویه به امام علی (علیه السلام) معترض است. این مرد از کوچه ها گذشت تا این که خود را نزد علی (علیه السلام) رساند و طومار را به حضرت داد.
حضرت مهر طومار را شکست، اما در آن نوشته ای نیافت، پس به آن به مرد فرمود: «چه خبر؟ گفت: من گروهی را ترک کردم که جز به قصاص به چیز دیگری راضی نمی شوند. حضرت فرمود: از چه کسی؟ گفت: از خودت و سپس افزود: من شام را در حالی ترک کردم که ۶۰ هزار نفر (پیرمرد) زیر پیراهن عثمان که بر منبر دمشق پوشیده شده گریه می کنند».[15]
نامه های فتنه انگیز معاویه
این اولین برخورد علنی معاویه با علی (علیه السلام) بود. معاویه، علاوه بر این که حاضر نمی شد در همان ابتدای حکومت علی (علیه السلام) با آن حضرت همکاری کند، بلکه فرستاده او را نیز بدون پاسخ نامه، به مدینه روانه می کند و سپس طوماری با آن احوال نوشته و به فرستاده خود می گوید که مساله خون خواهی عثمان را مطرح کند و به گونه ای عمل می کند که مردم اجتماع کنند و این پیام شوم خود را به آنها نیز برساند.
البته کار معاویه تنها این نبود؛ او طی نامه هایی که به طلحه، زبیر و دیگران نوشت، آن ها را علیه امام علی (علیه السلام) تحریک کرد و به آن دو، به طور جداگانه نوشت که مردم شام با آن ها به عنوان خلیفه، یکی پس از دیگری بیعت کرده اند. حال با این وصف اگر امام علی (علیه السلام) امارت شام را به معاویه می داد، به یقین او بیشترین سواستفاده را از آن می کرد و وضعیتش مستحکم و منطقش قوی می شد.[16]
با وجود این که معاویه می توانست مانند اشعث و جریر اعلام آمادگی کرده، از مردم شام برای خلیفه مسلمین بیعت بگیرد، چنین نکرد و در عوض، پیراهن عثمان را در مسجد دمشق قرار داد و مساله خون خواهی عثمان را مطرح کرد و به احساسات مردم دامن زد و آن ها را بر ضد علی (علیه السلام) تحریک کرد.
جنایات معاویه در دوران حکومت او
تا اینجا مقداری با چهره واقعی معاویه آشنا شدیم و دانستیم که او هیچ اعتقادی به اسلام نداشته بلکه به خاطر کسب قدرت و ریاست، اظهار ایمان و اسلام نموده است و اساسا چاره ای جز تسلیم در برابر قدرت اسلام نداشته است. معاویه برای دستیابی به اهداف خود از انجام هیچ جنایتی فروگذار نکرده است. در این بخش به صورت فهرست وار برخی از جنایات او را ذکر می کنیم:[17]
- او کسی بود که در مقابل خلیفه مسلمین علی (علیه السلام) ایستاد و با او جنگید و عده زیادی از مردم شام و کوفه را به هلاکت رساند. در باب اهمیت این جنگ و کار معاویه، همین بس که یکی از سفرای آلمان در دربار دولت عثمانی در زمان سابق می گوید: «ما برای قدردانی از معاویه باید مجسمه یادبودی به نام معاویه بسازیم و آن را در میدان «برلین» نصب کنیم؛ چرا که اگر معاویه نبود، عدل علی (علیه السلام) فراگیر شده، جهان را می گرفت و مسیحیت را از بین می برد و تمام مردم جهان به اسلام گرایش پیدا می کردند و امروز خبری از مسیحیت نبود .[18]
پس بقای مسیحیت به تعبیر این شخص آلمانی، مرهون خدمات معاویه و جنگ او با علی (علیه السلام) است و جالب است بدانیم که حضرت امیر (علیه السلام) فرموده اند: «فرزند هند نمی میرد تا این که صلیب را به گردن خود آویزان کند». و این فعل از معاویه در تاریخ اتفاق افتاده است.[19]
جنایات معاویه درباره علی (علیه السلام) به این جنگ محدود نمی شود، بلکه او طی غارت های مختلفی که به سرحدات حکومت امیرالمومنین علی (علیه السلام) به عمل آورد، عده زیادی از مردم بی گناه و حتی حیوانات را از بین برد و نابود کرد.
علاوه بر این که قضیه حکمیت که باعث افتراق یاران اسلام شد، یکی از نیرنگ های معاویه و عمروعاص بود که نتیجه آن، جنگ نهروان و پراکندگی مردم عراق بود.
- دشنام و اعلام برائت از علی (علیه السلام) یکی از سنت های ناپسند معاویه بود. او دستور داد بالای منبرها و در دعا، امام علی (علیه السلام) را سب نمایند.
- او جزو «فئة باغیه» و رییس آنها بود که عمار یاسر، صحابی رسول خدا را به شهادت رساند.
- او حجر بن عدى، عمرو بن حمق، مالک اشتر و محمد بن ابوبکر را به شهادت رساند که هر کدام جزو بزرگان و شیعیان علی (علیه السلام) محسوب می شدند.
- معاویه امام حسن (علیه السلام) نواده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را خانه نشین کرد و سپس حضرت را به شهادت رساند.
- او برخلاف دستور اسلام در سال چهل و چهارم هجری، زیاد بن ابیه را به خاندان ابوسفیان ملحق کرد و زیاد را بر مردم کوفه مسلط نمود که عده زیادی از مردم بی گناه را به قتل رساند.
- او اولین کسی بود که خلافت را موروثی کرد و به سلطنت تبدیل نمود و با زور برای یزید بیعت گرفت.
- معاویه اولین کسی بود که خطبه نماز جمعه را نشسته خواند و برای نخستین بار خطبه نماز عید فطر و قربان را قبل از نماز ایراد کرد و گفتن اذان را در نماز عید بدعت گذارد و گفتن تکبیر را در نماز ترک کرد و نماز جمعه را در روز چهارشنبه به جا آورد.[20]
- او خلیفه ای بود که شراب می خورد، ربا می گرفت و بین دو خواهر جمع می کرد.[21]
10- او در باب دیه بدعت گزارده، حدود الهی را ترک نمود و تلبیه را در حج به فراموشی سپرد.[22]
دومین برخورد امام علی (علیه السلام) با معاویه
گفتیم که برخورد اول امیرالمومنین علی (علیه السلام) با معاویه، با دهن کجی و گستاخی معاویه همراه شد و او جواب نامه حضرت را نداد. اما ایشان که سیاست برملا کردن شخصیت پلید معاویه را در پیش گرفته بودند، برای این که این مساله به خوبی واضح و آشکار بشود و مردم بدانند که هدف معاویه، مخالفت شخصی با علی (علیه السلام) و کسب قدرت و مقام است، تصمیم گرفتند مجددا فردی را برای مذاکره، نزد او بفرستد. شرح ماجرای ارسال نامه توسط جریر را می توانید در مقاله ارسال نامه امام علی (ع) توسط جریر به سوی معاویه مطالعه فرمایید.
نتیجه گیری
معاویه، شخصی دنیاپرست بود و طمع حکومت و ریاست سبب شد تا جنایات زیادی توسط او رقم بخورد. همه این ها اما باعث نشد تا امیرالمومنین علی (علیه السلام) در برخورد با او، از حق عقب نشینی کرده و حلال و حرامی را نادیده بگیرد. حضرت برای برخورد با معاویه، با توجه به شخصیت او که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت، روشی هوشمندانه را در پیش گرفتند و با قصد نمایان کردن شخصیت معاویه، نامه های زیادی را برای آگاهی مردم به سمت معاویه ارسال نمودند که با بی توجهی او مواجه گشت و در مقابل، نامه های فتنه انگیز او به سمت کوفه روانه شد.
پی نوشت ها
[1] یونس/ 100.
[2] امینی، الغدیر، ج 10، ص 139.
[3] امینی، الغدیر، ج 10، ص 141.
[4] مزاحم منقری، وقعه صفین، ص 221.
[5] امینی، الغدیر، ج 10، ص 142.
[6] ابن اثیر، ترجمه الكامل فی التاریخ، ج ۲، ص ٤٠٧.
[7] سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۱۹۵.
[8] مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۵۳۱.
[9] امینی، الغدیر، ج ٦ ، ص ٢٧١ .
[10] مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۳.
[11] ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمومنین، ج 1، ص 494.
[12] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۳۱.
[13] بلاذری، انساب الاشراف، ج 2، ص 212.
[14] نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 75، ص 464.
[15] تاریخ طبری، ج 6، ص 3090.
[16] ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمومنین، ج 1، ص 67.
[17] ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمومنین، ج 1، ص 499.
[18] محمد رشید، الوحی المحمدی، ص 201.
[19] مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص 305.
[20] سیوطی، تاریخ الخلفا، ص 200.
[21] امینی، الغدیر، ج 10، ص 179.
[22] امینی، الغدیر، ج 10، ص 199.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنّة و الادب، الطبعة الرابعة، بیروت، 1977م.
- ابن ابی الحدید المعتزلی، عز الدین عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، بتحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعه الاولی، دار احیاء الکتب العربیه، مصر، 1378ق.
- ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، مؤسسة التاریخ العربی، بیروت، چاپ چهارم، ١٤١٤ق.
- المنقری، ابوالفضل نصر بن مزاحم، وقعه صفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، الطبعه الثانیه، المؤسسه العربیه الحدیثه، القاهره، 1382ق. افست مکتبه المرعشی النجفی، قم، 1403ق.
- التمیمی، ابوحنیفه النعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف علی اصغر فیضی، دار المعارف، القاهره، 1389ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: محمد حمیدالله، دار المعارف، مصر، ١٣٩٤ق.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، تاریخ الخلفا، تحقیق صالح ابراهیم، دار صادر، بیروت، 1997 م.
- ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، بوستان کتاب، قم، 1399ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری الامم و الملوک، مؤسسة عزالدین، بیروت، چاپ دوم، ١٤٠٧ق.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، الطبعة الاولی، بیروت، 1965م.
- محمد رشید، رضا، الوحی المحمدی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1426 ق.
منبع مقاله | با اقتباس از:
ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، بوستان کتاب، قم، 1399ش، ج 1.