بخشی از حکمت های امام علی (ع) به موضوع تربیت عقلانی اختصاص یافته و جنبه های گوناگون آن در احادیث آن حضرت مورد توجه قرار گرفته است؛ از جمله ثمرات و آفات تربیت عقلانی. امیرمؤمنان (ع) نتائج و ثمرات تربیت عقلانی را هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی بیان فرموده است و نسبت به آفاتی که مانع رشد عقلی انسان می شود هشدار داده است.
جایگاه تربیت عقلانی در مکتب علوی
به فرموده امیرالمؤمنین (ع)، رسالت پیامبران الهی (ع) شامل این امر مهم بوده است که زمینه شکوفایی عقل آدمیان را فراهم سازند و آن ها را به حکمت نظری و حکمت عملی رهنمون شوند.[1] زیرا بستر سلوک حقیقی به سوی کمالات انسانی، تربیت عقلانی است؛ و در این مسیر است که انسان می آموزد حق را از باطل، خیر را از شر، و راه را از بیراهه تمیز دهد. در مکتب علوی باید بر همه امور و وجوه زندگی فرد و جامعه، عقل و خرد و فرزانگی حاکم باشد تا آن فرد و جامعه از حیات انسانی و متعالی برخوردار شوند.
دعوت می شود سخنان و حکمت های والای امیرالمؤمنین (ع) درباره اهمیت تربیت عقلانی را هم مطالعه فرمایید.
ثمرات تربیت عقلانی
هر چه تربیت عقلانی به بار بنشیند، ثمرات گوناگون بیشتر جلوه می کند و در عرصه های مختلف ظهور می نماید. آزادگی و رهایی از دنیای نکوهیده از اساسی ترین ثمرات تربیت عقلانی است؛ به بیان امام علی (ع): «ثَمَرَةُ العَقلِ مَقتُ الدّنيا و قَمعُ الهَوَى»[2]، میوه عقل دشمنی دنیا و سرکوبی هوای نفس است. در این بستر است که آدمی به دینمداری و سلوک انسانی می رسد و راه به سوی حق را به درستی بر خود هموار می کند. «الدِّينُ و الأدبُ نتيجَةُ العقلِ»[3]، دینداری و رعایت ادب نتیجه عقل است.
انسانی که تربیت عقلانی می یابد، اهل عمل به حق و پایبندی بدان می شود و این خود، بهترین زمینه نجات و رستگاری آدمی است. «ثَمَرَةُ العَقلِ لُزومُ الحَقِّ»[4]، میوه عقل ملازمت با حق است. «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ اَلْعَمَلُ لِلنَّجَاةِ»[5]، میوه عقل عمل کردن برای رستگاری است.
جلوه های اجتماعی و سیاسی و مدیریتی تربیت عقلانی، نرمی و مدارا در مناسبات و روابط، تدبیر نیکو، و بهره مندی از انعطاف های اصولی، و دوری از تنگ نظری و سخت دلی و خشک مغزی است. در بیانات نورانی امیرمؤمنان علی (ع) درباره این گونه ثمرات تربیت عقلانی چنین وارد شده است: «ثَمَرَةُ العَقلِ مُداراةُ النّاسِ»[6]، میوه عقل مدارا کردن با مردم است. «مَن عَقَلَ سَمَحَ»[7]، هر که عاقل باشد سماحت ورزد. «أدَلُّ شَيءٍ عَلى غَزارَةِ العَقلِ حُسنُ التَّدبيرِ»[8]، دلالت کننده ترین چیز بر بسیاری عقل آدمی نیکویی تدبیر اوست.
از دیگر ثمرات تربیت عقلانی راستی و صداقت، و پایداری و استقامت در همه امور است: «ثَمَرَةُ العَقلِ الصِّدقُ»[9]، میوه عقل راستی و صداقت است. «ثَمَرَةُ العَقلِ الإستِقامَةُ»[10]، میوه عقل پایداری و استقامت است. و نیز عقل است که آدمی را به فهم صحیح امور و دریافت درست از هستی راه می برد؛ «العَقلُ دَاعِی الفَهمِ»[11]، عقل دعوت کننده فهم است. «مَن عَقَلَ فَهِمَ»[12] هر که تعقل نماید می فهمد.
فهم درست از عالم و آدم و هستی بخش عالمیان، راه حقیقت را به روی انسان می گشاید و آدمی را به تدبیر درست در زندگی این جهانی و اهتمامی نیکو برای زندگی آن جهانی رهنمون می گردد، چنانکه امیر بیان، علی (ع) بدین حقیقت اشارت کرده است: «اَفْضَلُ النّاسِ عَقْلاً اَحْسَنُهُم تَقديرا لِمَعاشِهِ وَ اَشَدُّهُمُ اهْتِماماً بِاِصْلاحِ مَعادِهِ»[13]، برترین مردمان از نظر عقل نیکوترین ایشان است در برنامه ریزی و اداره معاشش، و با همت ترین ایشان است در به اصلاح آوردن معادش.
تربیت عقلانی خود، بهترین زمینه فراهم نمودن پاکی و پاکدامنی، و راستی و راست روی است، زیرا عقل از عقال گرفته شده است و در اصل به معنای بستن و نگه داشتن و بند کردن و باز ایستادن و جلوگیری کردن است، چنانکه گویند: «عقل البعیر بالعقال» یعنی بستن شتر با پایبند؛ و «عقل لسانه» یعنی زبانش را نگه داشت و از سخن گفتن خودداری کرد.[14]
بر این اساس ادراکی را که انسان به آن دل می بندد و چیزی را که با آن ادراک می کند عقل نامیده اند[15]؛ و همچنین عقل را از آن جهت بدین نام خوانده اند که انسان را از زشتی های و کجی ها و ناراستی ها باز می دارد و به راه راست می خواند و بر درستی استوار نگه می دارد.[16]
در حکمت های والای علوی آمده است «مَن عَقَلَ تَيَقَّظَ مِن غَفلَتِهِ و تَأهَّبَ لِرِحلَتِهِ و عَمَّرَ دارَ إقامَتِهِ»[17] هر که تعقل نماید از غفلت خود بیدار گردد، برای رحلت خود آماده شود، و سرای اقامت خود را آباد سازد. «مَن عَقَلَ عَفَّ»[18] هر که عاقل باشد پروا نماید و پاکی ورزد. «شِیمَةُ العُقَلَاء قِلَّةُ الشَّهوَةِ و قِلَّةُ الغَفلَةِ»[19] خوی خردمندان کمی خواهش نفس و اندکی غفلت است. «مَن عَقَلَ استَقَالَ»[20] هر که عاقل باشد [همواره] طلب درگذشتن [از گناهان و تقصیرات خود را] نماید.
از دیگر ثمرات گرانبهای تربیت عقلانی، تجربه اندوزی و عبرت گیری و در نتیجه راهیابی درست در زندگی است. امیرمؤمنان علی (ع) در سفارش های تربیتی خود به فرزندش حسن (ع) فرموده است: «العَقلُ حِفظُ التَّجارِبِ»[21]، خردمندی نگهداری تجربه ها است. «أفضَلُ العَقلِ الاعتِبارُ»[22]، بهترین خردمندی عبرت آموزی است.
آنچه ذکر شد بخش هایی از ثمرات ارزنده تربیت عقلانی است که موجب سعادت دو جهانی است و بدبخت آن کسی است که از تربیت عقلانی بهره مند نگردد. امیرمؤمنان علی (ع) در ضمن نامه ای به ابوموسی اشعری بدین حقیقت اشارت کرده و فرموده است: «إنَّ الشَّقِيَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِيَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ»[23] همانا بدبخت کسی است که از سود عقل و تجربتی که او را داده اند محروم ماند.
آفات تربیت عقلانی
چنانچه عقل به درستی شکوفا نشود و تحت حکومت هوا قرار بگیرد، انسان از صورت و سیرت فطرت اولیه به دور می افتد و به تباهگری می گراید؛ و این بحرانی اساسی در تربیت انسانی است. امیرمؤمنان علی (ع) در این باره فرموده است: «آفَةُ العَقلِ الهَوى»[24] آفت عقل هوا است. «كَم مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوى أميرٍ»[25]، بسا عقلی که اسیر فرمان هوا است. «طَاعَةُ الْهَوى تُفْسِدُ الْعَقلَ»[26]، فرمانبرداری هوا عقل را تباه می کند.
اگر عقل از اسارت هوا آزاد نشود و به مقتضای آنچه در ذاتش است شکوفا نگردد و به سوی کمالش برانگیخته نشود، دچار اسارت و خفتگی می شود و چنین تنزلی، آدمی را به پایین ترین مراتب تنزل می دهد و به شرور مبتلا می سازد. «نَعوذُ بِاللّهِ مِن سُباتِ العَقلِ و قُبحِ الزَّلَلِ و بِهِ نَستَعِینُ»[27]، پناه می بریم به خدا از خفتن عقل و زشتی لغزش ها، و از او یاری می جوییم.
در تربیت عقلانی سیر دادن آدمی از خودبینی به خدابینی، و از خودخواهی به خداخواهی مهمترین اهداف است و بزرگ ترین آفت این تربیت، گردن فرازی و خودپسندی است. پیشوای آزادگان علی (ع) درباره این آفات به صراحت فرموده است: «شَرُّ آفاتِ العَقلِ الكِبْرُ»[28]، بدترین آفت های عقل گردن فرازی است. «عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ اَحَدُ حُسّادِ عَقْلِهِ»[29]، یکی از حسدورزان به عقل انسانی [که تباهگر عقل خواهد بود] خودبینی و خودپسندی است.
امیرمؤمنان (ع) در وصیت تربیتی خود به فرزندش حسن (ع) چنین آورده است: «إعْلَمْ أنَّ الإعْجابَ ضِدُّ الصَّوابِ و آفَةُ الألْبابِ»[30] بدان که خودپسندی ضد درست اندیشی است، و آفت عقل ها و خردها است. و نیز فرموده است: «أوَّلُ إعجَابِ المَرءِ فَسَادُ عَقلِهِ»[31] در نخستین مرحله خودپسندی، عقل تباه می گردد.
خودبینی، چشم حقیقت بین آدمی را کور می کند و خودخواهی، آدمی را به تباهی می کشاند. انسانی که به حکمت نظری دست نیافته و هست ها و نیست ها را به درستی نشناخته، و از حکمت عملی خود را محروم ساخته و بایدها و نبایدها را به کار نگرفته است، نیست را هست می پندارد و بدی را خوبی می انگارد و تباهی ها می آفریند.
آرزوهای دنیایی و دلبستگی های واهی، آفتی گران بار بر عقل آدمی است و تربیت عقلانی با چنین آفاتی میسر نمی گردد؛ و تا این آفات از کشتزار خرد نورانی زدوده نشود، آدمی از کوری به بینایی، و از گمگشتگی به راهیابی واصل نمی شود.
«اعْلَمُوا أنّ الأملَ يُسْهي العقلَ و يُنْسي الذِّكْرَ فأكْذِبُوا الأملَ فإنّه غَرُورٌ و صاحِبُهُ مغْرُورٌ»[32]، و بدانید که آرزوهای نفسانی خرد را به غفلت وادارد، و یاد خدا را به فراموشی سپارد. پس آرزوی نفسانی را دروغزن دانید که آنچه خواهد فریب است و امید بیهوده، و خداوند آرزو فریفته است و در خواب غفلت غنوده.
آدمی چنان است که با همه توانمندی اش اگر عقل بر همه امور او سایه گستر نباشد به راحتی مغلوب آن چیزهایی می شود که طمع او را برمی انگیزد و خواسته هایی را در نظرش می آراید؛ و این از مهمترین لغزش گاه های آدمی است. امام علی (ع) درباره این آفت سهمگین عقل آدمی فرموده است: «أكثَرُ مَصارِعِ العُقولِ تحتَ بُرُوقِ المَطامِعِ»[33]، «قربانگاه خردها را بیشتر آنجا توان یافت که برق طمع ها بر آن تافت». این آفات موانع جدی تربیت عقلانی است و آدمی را از مرتبت انسانی به مرابت حیوانی تنزل می دهد و در نهایت به هلاکت می رساند.
حب و بغض افراطی نیز از آفات رایج تربیت عقلانی است، زیرا دیده حقیقت بین آدمی را کور می سازد، و اساسا تربیت عقلانی با چنین شهوت گرایی هایی جمع نمی شود، چنانکه امیرمؤمنان فرموده است: «لَا عَقلَ مَعَ شَهوَةٍ»[34] عقل با شهوت جمع نمی شود. دوستی کور در هر امری چنان تربیت عقلانی را آسیب می زند که آدمی از فهم درست و دریافت صحیح امور محروم می شود و به سبب این شیفتگی کور در ظلمات سیر می کند و راه به جایی نمی برد، جز آنکه خود را به تباهی می کشاند.
«و مَن عَشِقَ شَيئا أعشَى بَصَرَهُ و أمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ، و يَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ، و أماتَتِ الدّنيا قَلبَهُ و وَلَهَتْ علَيها نَفسُهُ، فهو عَبدٌ لها و لِمَن في يَدَيهِ شيءٌ مِنها، حيثُما زالَتْ زالَ إلَيها، و حيثُما أقبَلَتْ أقبَلَ علَيها لا يَنزَجِرُ مِن اللّه ِ بزاجِرٍ، و لا يَتَّعِظُ مِنهُ بواعِظٍ»[35]
هر که عاشق چیزی شود، دیده خود را کور و قلب خود را رنجور سازد. پس با دیده ای نادرست می بیند و با گوشی ناشنوا می شنود. شهوات عقل او را از کار می اندازد و دوستی دنیا قلب او را می میراند و نفس او خواستار بی چون و چرای دنیا می شود. عاشق دنیا بنده دنیا می شود و بنده کسانی که چیزی از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف رود او نیز به همان طرف می رود و به هر جا رو کند به آنجا رو می کند؛ هیچ بازدارنده ای خدایی او را از بدی باز نتواند داشت، و از هیچ اندرزگویی اندرز نتواند گرفت.
این آفات و جز این ها زنجیرهایی است که عقل را در اسارت می گیرد و تربیت عقلانی را مختل می نماید و آدمی را از حکمت نظری و حکمت عملی محروم می سازد. «غَيرُ مُنْتَفِعٍ بالحِكمَةِ عَقلٌ مَغلولٌ بالغَضَبِ و الشَّهْوَة»[36]، «عقلی که در زنجیر خشم و شهوت باشد، از حکمت سودی نمی برد».
نتیجه گیری
در سخنان امیرمؤمنان علی (ع) توجهی اساسی به تربیت عقلانی شده است؛ چنانچه آن حضرت در جای جای سخنان خویش به ثمرات و آفات آن اشاره فرموده است؛ ثمراتی همچون آزادگی، اعتدال، تدبیر نیکو و رستگاری؛ و آفاتی همچون پیروی از هوای نفس، خودپسندی، طمع، حب و بغض افراطی، به منظور دستیابی به تربیت عقلانی لازم است از این آفات پرهیز نمود و نظام تربیتی را از این گونه امور پاک نگه داشت.
پی نوشت ها
[1] . شریف رضی، نهج البلاغة، خطبه1
[2] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج3، ص334
[3] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج2، ص28
[4] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج3، ص325
[5] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج3، ص329
[6] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج3، ص329
[7] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج5، ص145
[8] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج2، ص429
[9] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج3، ص333
[10] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج3، 322
[11] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج1، ص128
[12] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج5، ص135
[13] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج2، ص472
[14] . راغب، مفردات، ص342؛ زمخشری، أساس البلاغة، ص430؛ ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص327
[15] . علامه طباطبایی، المیزان، ج2، ص247
[16] . دلشاد، سیری در تربیت اسلامی، ص184
[17] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج5، ص397
[18] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج5، ص135
[19] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج4، ص186
[20] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج4، ص140
[21] . شریف رضی، نهج البلاغه، نامه31
[22] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج2، ص455
[23] . شریف رضی، نهج البلاغه، نامه78
[24] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج3، ص101
[25] . شریف رضی، نهج البلاغه، حکمت211
[26] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج4، ص249
[27] . شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه224
[28] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج4، ص178
[29] . شریف رضی، نهج البلاغه، حکمت212
[30] . شریف رضی، نهج البلاغه، نامه31
[31] . ابن شعبه، تحف العقول، ص149
[32] . شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه86
[33] . شریف رضی، نهج البلاغه، حکمت219
[34] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج6، ص361
[35] . شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه109
[36] . خوانساری، شرح غرر الحکم، ج4، ص380
منابع
1. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1414ق
2. ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1424ق.
3. خوانساری، آقاجمال، شرح غرر الحکم، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1360ش
4. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، تهران، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، چاپ سوم، 1377ش
5. راغب، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القران، بیروت، دار الشامیة، چاپ اول، 1412ق
6 .زمخشری، أساس البلاغة، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1399ق
7. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق
8. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت، الأعلمی، چاپ سوم، 1393ق
منبع مقاله | اقتباس از:
دلشاد تهرانی، مصطفی، مکتب مهر، تهران، انتشارات دریا، چاپ اول، 1379ش، ص91-107