حدیث غدیر مهم ترین دلیل شیعیان برای اثبات امامت و ولایت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) می باشد، با این حال سید رضی، گردآورنده نهج البلاغه، حدیث غدیر را در کتاب خود نیاورده است. این برای برخی سؤال ایجاد می کند که چرا حدیث غدیر در خطبه ها و احتجاجات نهج البلاغه دیده نمی شود؟ آیا امیر مؤمنان (ع) برای اثبات حق امامت به حدیث غدیر اشاره نفرموده است؟
با توجه به منابع معتبر شیعه و سنی به این پرسش خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که حضرت علی (ع) در موارد متعددی به حدیث غدیر اشاره فرموده است؛ و نبودن ذکر صریح حدیث غدیر در نهج البلاغه هرگز بدان معنی نیست که امام علی (ع) برای اثبات بر حق بودن خود به این حدیث شریف استدلال و احتجاج نکرده است.
حدیث غدیر و فضای صدور آن
یکی از ادله و بلکه استوارترین دلیل شیعیان بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، حدیث غدیر است. حدیث غدیر و فضای صدور آن بنا به نوشته شیخ مفید به این شرح است:
چون رسول خدا (ص) مناسک حج را به جا آورد، علی (ع) را در قربانی خود شریک ساخت و با او و مسلمانان به سوی مدینه بازگشت تا به جایی که به غدیر خم معروف است رسید و آنجا چون آب و چراگاه نداشت برای فرود آمدن مناسب نبود. با این حال پیامبر (ص) در آنجا فرود آمد و مسلمانان نیز فرود آمدند.
سبب فرود آمدن او در اینجا این بود که آیه ای از قرآن درباره نصب علی بن ابی طالب (ع) به جانشینی پس از خود در میان امت بر وی نازل شد. پیش از این نیز بی آن که برای این کار وقتی تعیین کرده باشد، در این باره به آن حضرت وحی شده بود.
پس پیامبر (ص) این کار را به زمانی موکول کرد که از اختلاف و دو دستگی مردم نسبت به امیرالمؤمنین آسوده خاطر باشد. خدای عزوجل می دانست که اگر از غدیر خم بگذرند بسیاری از مردم از پیامبر (ص) جدا می شوند و راه سرزمین ها و اماکن و بادیه های خویش را پیش می گیرند.
بنابراین، خدا خواست برای شنیدن فرمان جانشینی امیرالمؤمنین (ع) و تاکید حجت بر ایشان، آنان را فراهم آورد. در نتیجه خدای متعال نازل فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ، وَ اللّه یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»[1]، «ای پیامبر، آنچه را (درباره جانشینی علی (ع) و تصریح به امامت وی) از سوی پروردگارت به تو نازل شده است به گوش مردم برسان. اگر چنین نکنی در حقیقت پیام او را نرسانده ای و خدا تو را از مردم نگاه می دارد».
بنابراین، خدا وجوب این کار را بر پیامبر (ص) تأکید کرد و نگاهبانی او را خود به عهده گرفت. پس رسول خدا (ص) برای انجام آن فرمان در آن مکان توقف کرد و آن روز که روزی بسیار گرم و طاقت فرسا بود مسلمانان گرد او فرود آمدند. آن گاه فرمود زیر درخت های آنجا را پاک سازند و جهاز شتران را در آنجا فراهم آورند و آنها را روی هم بچینند. سپس جارچی خویش را فرمود تا در میان مردم فریاد برآورد: گردِ هم آیید. مردم که بیشترشان از شدّت گرما ردای خویش را به پاهای خود پیچیده بودند، از جای خود برخاستند و بر گرد او فراهم آمدند.
چون مردم گرد آمدند، آن حضرت از جهاز شتران بالا رفت و امیر المؤمنین (ع) را نیز پیش خواند و او نیز بر آن جهازها بالا رفت تا در سمت راست آن حضرت ایستاد. آن گاه برای مردم سخن راند و خدا را ثنا گفت و مردم را اندرز داد و خبر ناگوار مرگ خویش را به گوش امت رساند و گفت: مرا به سوی خدا خوانده اند و نزدیک است که آن را بپذیرم و وقت آن رسیده که از میان شما بروم.
من در میان شما چیزی را بر جای می گذارم که اگر بدان چنگ زنید هرگز گمراه نشوید: کتاب خدا و عترتم؛ یعنی اهل بیتم. این دو از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض بر من درآیند. آن گاه به بلندترین صدا آواز داد: آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری.
سپس بی درنگ در حالی که بازوان امیرالمؤمنین (ع) را گرفته و بالا برده بود به آنان گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ «پس هر کس من مولایش بوده ام این علی مولای اوست. خدایا، هر کس که او را دوست بدارد، دوست بدار و هر کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار و هر کس که او را یاری کند یاری کن و هر کس که او را وا گذارد، واگذار».
سپس به زیر آمد و آن هنگام نزدیک ظهر بود. پس دو رکعت نماز گزارد و آن گاه خورشید زایل گشت و ظهر شد. اذان گوی حضرت برای نماز ظهر اذان گفت و آن حضرت با آنان نماز ظهر را به جای آورد و در خیمه خویش نشست و علی (ع) را فرمود در خیمه خود که در برابر خیمه او به پا داشته بود بنشیند.
پس از آن مسلمانان را فرمود دسته دسته بر او درآیند و این مقام را به او تبریک و شادباش بگویند و با عنوان امیر مؤمنان بر او سلام گویند. مردم جملگی چنین کردند. سپس همسران خود و دیگر زنان مؤمنان را که همراهش بودند فرمود بر علی (ع) درآیند و با عنوان امیر مؤمنان بر او سلام گویند و آنان چنین کردند.
عمر بن خطاب از جمله کسانی بود که در شادباش گفتن این مقام به امام (ع) سخن را به درازا کشاند و شادمانی خود را به این مناسبت به امام اظهار کرد و از جمله سخنانش این بود که گفت: به به ای علی، مولای من و مولای هر مرد و زن مومن شدی.
حسان بن ثابت (شاعر پیامبر) پیش رسول اللّه (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، آیا به من اجازه می دهی در اینجا شعری بسرایم تا خدا را خرسند سازد؟ پیامبر او را گفت: ای حسّان، به نام خدا بگوی. پس حسّان بر زمین بلندی ایستاد و مسلمانان برای شنیدن سخن او گردنها را دراز کردند. پس از اینکه حسان اشعار خود را خواند، رسول خدا (ص) به او گفت: ای حسان، تا ما را با زبان خود یاری می کنی همواره به روح القُدُس مؤید باشی.[2]
مورخان نوشته اند حسان بعدها در صف مخالفان علی (ع) ایستاد.[3] از این رو شیخ مفید درباره این شرط «تا ما را با زبان یاری می کنی» نکته ای را گوشزد می کند و می نویسد: چون پیغمبر می دانست حسان سرانجام راه مخالفت با علی (ع) را پیش خواهد گرفت، به طور مشروط دعا کرد و اگر می دانست در آینده راه خود را به سلامت و درستی خواهد پیمود به طور مطلق و بدون قید و شرط دعا می کرد.[4]
تواتر حدیث غدیر
دیدیم که پیامبر (ص)، عموم مسلمانانی را که همراه او از حجة الوداع باز می گشتند در یک بیابان بی آب و علفی گرد آورد و از همه حاضران زیر آفتاب سوزان برای امیرالمؤمنین بیعت گرفت. بنابراین، صدور حدیث غدیر در چنان فضا و موقعیتی سبب شد که همگان آن را بشنوند و به حافظه بسپارند و برای آیندگان بازگو کنند.
در نتیجه، بنا بر تتبع مؤلف کتاب الغدیر، دست کم صد و ده تن از صحابه از جمله سه خلیفه اول و هشتاد و چهار تن از تابعین آن را نقل کرده اند.[5] پس از تابعین نیز قریب به اتفاق عالمان شیعه و اهل سنت نسل به نسل با سند پیوسته آن را نقل کرده اند.[6] حتی بسیاری از عالمان شیعه و سنی درباره حدیث غدیر و طرق آن کتابی مستقل فراهم آورده اند. ابو جعفر محمّد بن جریر طبری (م 310ق)، ابن عقده (م 333ق)، شمس الدین محمد بن احمد ذهبی (م 748ق) و شمس الدین محمّد بن محمّد جزری دمشقی نامدارترین این مولفان از میان سنیان و شیعیان غیر امامی هستند.[7]
بنابراین، حدیث غدیر به چنان تواتری رسید که به گفته استاد محمّد تقی شریعتی می توان گفت: «حدیثی متواتر مثل حدیث غدیر نیست».[8]
احتجاج امیرالمؤمنین (ع) به حدیث غدیر
پس از وفات رسول خدا (ص) و داستان سقیفه بنی ساعده که جانشینی پیامبر (ص) و زعامت جامعه مسلمانان از مسیر درست و حقیقی خود منحرف گشت، امام بارها چه در برابر مخالفان و چه در جمع دوستان و هواداران خود از ربوده شدن حقش سخن گفته و بر سزاوارتر بودن خود از دیگران برای زمامداری جامعه اسلامی استدلال و احتجاج کرده است. بخشی از این استدلال ها در مجموعه سخنان آن حضرت موسوم به نهج البلاغه انعکاس یافته است.[9]
اما نبودن ذکر صریح حدیث غدیر در نهج البلاغه هرگز بدان معنی نیست که امام علی (ع) برای اثبات بر حق بودن خود به این حدیث استدلال و احتجاج نکرده است، بلکه از مطالعه و بررسی منابع حدیثی و تاریخی بر ما معلوم می شود که امام (ع) بارها در برابر مخالفان و گاهی در برابر مردمی که در حجة الوداع نبوده و حادثه غدیر را به چشم خود ندیده بودند، برای اثبات ولایت خود به حدیث غدیر استدلال کرده و حاضران و ناظران آن حادثه را به شهادت فرا خوانده است؛ برای نمونه موارد زیر را می توان یاد کرد:
1ـ در روز شورا به سال 23ق، وقتی عمر خلافت را میان شش تن به شورا وانهاد، بنا به نقل ابوالطفیل عامر بن واثله که بر در ایستاده بود، علی (ع) بر یک یک مناقب خود از حاضران اقرار گرفت و از جمله در مقام احتجاج به اعضای شورا گفت:
«شما را به خدا سوگند می دهم آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا (ص) درباره اش گفته باشد «هر کس من مولایش بوده ام این علی مولای اوست. خدایا، هر کس که او را دوست بدارد، دوست بدار و هر کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار و هر کس که او را یاری کند یاری کن؛ حاضران باید که به غایبان برسانند»؟
حاضران گفتند: نه.[10]
2ـ امیرالمؤمنین (ع) وقتی شنید مردم سخن او را مبنی بر اینکه پیامبر (ص) وی را بر دیگران مقدم داشته است نمی پذیرند، در جایی به نام «رحبه» در کوفه به میان مردم آمد و در مقام پاسخ به منازعه کنندگان، مردم را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم آن سخن (حدیث غدیر) را از پیامبر (ص) شنیده است به پا خیزد و جز کسی که از رسول خدا شنیده برنخیزد.
در آنجا شماری از صحابه که تعدادشان به روایتی 12 تن و به روایتی 12 تن بدری و به روایتی دیگر 13 تن و به قولی 30 تن و به دیگر روایت 10 تن و اندی یا 17 تن بود به پا خاستند و شهادت دادند که آن سخن را از رسول خدا (ص) شنیده اند.[11]
3ـ حاکم نیشابوری به سند خود از رفاعة بن ایاس ضبی از پدرش از جدش (نُذَیر که از تابعین بزرگ است) آورده است که گفت: در روز جنگ جمل همراه علی (ع) بودیم. او به طلحه پیغام فرستاد که به دیدار من بیا، طلحه پیش امام آمد.
امام (ع) گفت: تو را به خدا سوگند می دهم آیا از پیغمبر نشنیدی که می گفت: «هر کس من مولایش بوده ام این علی مولای اوست. خدایا، هر کس که او را دوست بدارد، دوست بدار و هر کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار»؟ طلحه گفت: آری. امام علی (ع) گفت: پس چرا با من می جنگی؟ طلحه گفت: فراموش کرده بودم. راوی گوید: در نتیجه این گفتگو طلحه منصرف شد.[12]
4ـ همچنین امام علی (ع) به سال 37ق در صفین بر فراز منبر شد و مردم را فراهم آورد و آنان را سوگند داده از آنان بر مناقب و فضایل بی مانند خود و از جمله حدیث غدیر اقرار گرفت.[13]
همچنین گفتنی است شیخ طوسی با اسناد پیوسته روایت کرده که امام رضا (ع) در میان جمعی از خواص خود از فضیلت عید غدیر سخن می گفت، آنگاه از پدرانش نقل فرمود که در یکی از سال های زندگانی امیرالمؤمنین (ع) عید غدیر با جمعه مصادف شد
علی بن ابی طالب (ع) پس از آنکه پنج ساعت از روز بالا آمده بود، بر فراز منبر شد و خداوند را حمد و ثنایی بی مانند گفت و حاضران را فرمود در این روز با یکدیگر مصافحه کنند و به همدیگر تهنیت گویند؛ حاضران فضیلت این روز را به گوش غایبان برسانند و ثروتمندان از تهیدستان و توانگران از ناتوانان دستگیری کنند؛ چه اینکه رسول خدا (ص) مرا به چنین کارها فرمان داده است. سپس خطبه جمعه را آغاز کرد و پس از نماز با فرزندان و پیروانش برای صرف طعامی که برایشان مهیا کرده بود به سرای امام حسن (ع) رفتند.[14]
نتیجه گیری
نبودن حدیث غدیر در نهج البلاغه هرگز بدان معنا نیست که امام (ع) به آن احتجاج نکرده یا شریف رضی درباره صدور آن شک و تردیدی روا داشته است. بنابراین، فقدان حدیث مزبور در کتاب مورد بحث هرگز به تواتر و صدور قطعی آن خللی وارد نمی کند؛ چه نه تنها منابع شیعی، بلکه قریب به اتفاق منابع حدیثی، رجالی و تاریخی اهل سنت آن را نقل کرده اند؛ جز اینکه آنان در تفسیر کلمه «مولی» با شیعیان اختلاف کرده و از حدیث مزبور نتیجه ای متفاوت گرفته اند.
پی نوشت ها
[1] . مائده/67.
[2] . مفید، الارشاد، ج1، ص163-167.
[3] . مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص347، 354.
[4] . مفید، الارشاد، ج1، ص167.
[5] . امینی، الغدیر، ج1، ص14-72.
[6] . امینی، الغدیر، ج1، ص73-151.
[7] . امینی، الغدیر، ج1، ص152-158.
[8] . شریعتی، خلافت و ولایت، ص94.
[9] . طباطبایی، حدیث غدیر و نهج البلاغه، مشکاة91، ص46-52.
[10] . امینی، الغدیر، ج1، ص159-160.
[11] . ابن حنبل، المسند، ج1، ص118، 119، ج4، ص370، ج5، ص276، ابن اثیر، اسد الغابة، ج3، ص307؛ ج5، ص205.
[12] . حاکم نیشابوری، مستدرک، ج3، ص371.
[13] . سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص147-148.
[14] . طوسی، مصباح المتهجد، ص524-530.
منابع
1ـ ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1409ق
2ـ ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، بیروت، دار الإحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1412ق
3ـ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنّة و الادب، قم، مؤسسة دائرة معارف الفقه الاسلامى، چاپ پنجم، 1430ق
4ـ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، المکتبة العصریة، چاپ اول، 1420ق
5ـ سلیم بن قیس الهلالی، کتاب سلیم، تهران، مؤسسة البعثة، چاپ اول، 1407ق
6ـ شریعتی، محمّد تقی، خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنّت، تهران، حسینیه ارشاد، چاپ اول، 1349ش
7ـ طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، فقه الشیعه، چاپ اول، 1411ق
8ـ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم، مؤسسة دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق
9ـ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق
منبع مقاله | اقتباس از:
طباطبایی، سید کاظم، حدیث غدیر و نهج البلاغه، فصلنامه مشکوة، شماره 91، تابستان 1385، ص42-56






















