تضمین آزادی با رهایی از هر نوع سلطه بشر در بینش علوی

نقش دین در حکمرانی بشر موضوعی است که در بین حاکمان مغفول مانده است. خدا قوانین لازم برای زندگی بشر را توسط فرستادگانش در اختیار او قرار داده است و انسان را از هر نوع سلطه بشر رهانیده است. این نوشتار به تبیین بینش علوی در رفع سلطه بشر از بند قوانین غیر دینی می پردازد.

اعمال قانون الهی در جامعه

اعمال قانون الهی در جامعه که برای آزاد زیستن انسان تجویز شده، در پی پذیرش این اصل است که جز خداوند هیچ کس دیگری سلطه ندارد، چرا که همگی در بندگی مساویند و هیچ یک از بندگان بر دیگری برتری ندارد.

انسانی که صاحب اختیار دیگری نیست، چگونه می تواند بر مخلوق بدون اجازه خالق سلطه داشته باشد؟ تنها اگر به واسطه نبوت، امامت، علم و ارتباط نسبی، انجام عقد، ايقاع، تصرف اولیه یا ارث و مانند آن از جانب خداوند به شخصی حاکمیتی داده شود، سلطه بشر پدیدار می شود.

انقلاب کبیر انبیای الهی و اولیای ایشان چه در آغازین روزهای تشکیل حکومت و چه در مدینه پیامبر (ص) یا ایران خمینی، مانند هر انقلاب بزرگ دیگر نتیجه اشتیاق انسان ها به آزادی از ظلم، جور، ستم، فساد اجتماعی و دستیابی به حکومتی منطقی است که استبداد و ظلم در آن نباشد.

چرا که استبداد یعنی در خدمت اربابانی از نوع آدمیان قرار گرفتن، در حالی که قانون الهی از این مسأله مبرا است، مقصود انسان های موحد و انقلابی از آزادی، مسلماً آزادی مطلق وضع بدوی که در جوامع اولیه وجود داشته، نیست، بلکه مقصود آن ها حاکمیت قانون الهی بر سرنوشت انسان ها است، اگرچه می دانستند این حاکمیت بسیاری از سلطه بشر را در صحنه اجتماع از بین خواهد برد.

تمیز میان حکم خدا و حاکمیت و سلطه بشر

بعضی افراد کج فهم در طول تاریخ با استفاده از همین استدلال ها اساساً وجود یک حاکمیت بشری حتی در چارچوب شریعت الهی را رد می کنند. تاریخ طرح این گونه ایرادات به جنبش خوارج در اردوگاه امام علی (ع) بر می گردد، آنگاه که فریاد بر آوردند «لاحکم الا لله» در آن جا خوارج حاکمیت و حكم الهی را با حکومت انسان در تعارض دانستند.

اما امام علی بن ابی طالب (ع) این ایراد را رد فرمود، آنگاه که میان حکم و قانونی که صرفاً ویژه خدا است و سلطه بشر به عنوان کسی که خدا او را برای برپایی حاکمیت خود گمارده است، تمیز قائل شد.[1]

امام علی (ع) معتقدند که اگر انسان در زندگی بشری خود هدفی فوق انسانی دارد، پس باید برای قانون الهی محل و جایگاه ویژه ای قائل شود. قانون الهی به طور عمده متشکل از دستورات خداوند است که لازمه اجرای آن بیشتر تعبد است تا وفاداری و عشق به یک شخص یا اراده همگانی.

این قانون باید برای تمامی طبقات و جمعیت ها امری خارق عادت (معجزه) باشد، برای جامعه شناسان از جهات اجتماعی، برای قانونگذاران از نظر قوانین عملی، برای سیاستمداران از نظر حقایق سیاسی، برای هیأت های حاکمه از نظر طراز حکومت و بالاخره برای عموم جهانیان از نظر اموری که به آن دسترسی ندارند، مانند علوم غیبی و احتراز از تناقض در احکام و بیانات.

قرآن؛ کتاب قوانین الهی

مسلماً چنین قوانینی نه می توانند از فکر بشری نشأت گرفته باشند و نه فکر بشر می تواند اخلاقیات فاضله ممزوج با قوانین را به تنهایی درک کند. نخستین امام مکتب هدایت معتقد است که در قرآن کریم که مجموعه ای از قوانین می باشد، درباره هر موضوعی، اعم از کوچک و بزرگ، از معارف الهی و اخلاق فاصله گرفته تا قوانین و احکام فرعی در عبادات، معاملات، اجتماعيات، سیاست و خلاصه آنچه به انسان و اعمال او کوچک ترین ارتباطی دارد، اظهارات آشکاری موجود است:

«آنگاه خدای سبحان محمد رسول الله (ص) را که پیمان پذیرش پیامبری او را از همه پیامبران گرفته، برای انجام وعده خویش و اتمام اصل نبوت مبعوث کرد … علامت و طریق واضحی که پیامبر اکرم (ص) در دسترس شما گذاشته، کتاب پروردگار شما است.

این پیام آسمانی، همه مصالح و مفاسد حیات دنیوی و اخروی شما را بیان کرده است؛ حلال و حرام، فرایض و شایستگی ها، ناسخ و منسوخ، مباحات و واجبات، خاص و عام، داستان ها و اصول عبرت انگیز، امثال و حکم، مطلق و مقیّد، محکم و متشابه، (همه) را توضیح داده، حقایق ابهام انگیز را تفسیر کرده و مشکلاتش را روشن ساخته است».[2]

و قابل توجه آن که تمامی این قوانین بر اساس فطرت، توحید و اخلاق فاضله بنا شده است، به طوری که انسان ها را واقف می گرداند که باید در دنیا آنچنان زیست که برای جهان جاوید سودمند بود.

قانونگذاری باید از وضع تکوینی یعنی طرز آفرینش انسان سرچشمه بگیرد. از این رو امام علی (ع) قانونگذاران بشری را ملامت می کنند و معتقدند که قانونگذاران بشری، معنویات (توحید فطری و اخلاق فاضله غریزی) را از مطالعات حقوقی خود حذف کرده اند و قوانین را بر اساس دیگری یعنی تحول اجتماع و سیر تکامل مادی انسان، صرف نظر از روح فضیلت و براساس «افواه الرجال» بنا می کنند.[3] در حالی که مبنای صحیح در قانونگذاری، همان اساس اوّل است.

به نظر ایشان، «نبوت» حالتی الهی یا به بیان دیگر حالتی غیبی است که به واسطه آن، نبی معارفی را که رافع اختلاف و تناقضات زندگی است، درک می کند و نسبت درک پیامبران به حال عموم مردم مانند بیداری است، نسبت به خواب.

این ادراک مخصوص، در لسان قرآن «وحی» نامیده می شود و آن حالی را که درک کننده واجد آن است «نبوت» گویند. انبیا دارای یک ملکه نفسانی هستند که ایشان را به انقیاد و اطاعت امر پروردگار وادار می کند و از خطا و گناهان که یکی از آن ها سلطه بشر بر همدیگر است، باز می دارد.

از نظر امام علی (ع)، قرآن بر شخص پیغمبر اسلام (ص) یعنی فردی درس نخوانده و استاد ندیده نازل شد. کسی که مدت ها در میان مردم همانند یکی از خود آن ها زندگی می کرد و از نظر اطلاعات و برتری محسوسی در او مشاهده نمی شد و هرگز حقایق علمی و شعر و نثر مهمی از او شنیده نشد.

او تا چهل سال یعنی دو سوم عمر خود را همچون سایر مردم به نظر می رسید، اما ناگهان کلمات و حقایقی بر زبان آورد که بزرگان در برابر او زانو زدند و ادبا و سخن سنجان عرب در مقابلش عاجز ماندند؛ چیزی نگذشت که این حقایق را در دنیا منتشر ساخت و جهانیان را به مقابله و معارضه طلبید، اما هیچ دانشمند فرزانه و عالم ماهری در برابر او یارای مقابله نداشت.

قوانینی که او از آن ها سخن می گفت، بر پایه فطرت استوار است. با قوانینی این چنین، می توان جامعه انسانی را اصلاح کرد و قرین سعادت ساخت. بنابراین، مهمترین و پر ارزش ترین حقوق مشروع انسانیت، بر پا داشتن، نگهداری و دفاع از قانونی است که به حکم فطرت ثابت و محقق باشد.[4]

اثبات ارسال رسل با وضع قوانین

جعفر بن محمد (ع)، پنجمین شاگرد برجسته مکتب امام علی (ع) در سلسله شاگردان ویژه، در بحث با یکی از «دهری» ها که می گوید: «از کجا اثبات انبیا و رسل می کنید؟» می فرمایند:

«چون اثبات کردیم آفریدگاری فوق ما و همه خلایق موجود است و همه کارهایش موافق حکمت می باشد و ممکن نیست که مردم او را بینند و با او تماس بگیرند و با یکدیگر آمیزش و گفتگو و محاجّه کنند، ناچار باید سفیرانی در میان مردم داشته باشد که ایشان را به مصالح و منافعشان رهبری کنند و آنچه را که مایه بقا یا فنا است، به ایشان بیاموزند.

پس ثابت شد که باید افرادی از طرف پروردگار حکیم در میان مردم به امر و نهی و بیان معارف و حقایق بپردازند و ایشان پیامبران و برگزیدگانند. آنان حکیمانی هستند که با حکمت تأدیب شده و به آن مبعوث شده اند و با این که در آفرینش و ترکیب مادی با مردم شریکند، در حالاتشان ممتازند و از طرف خدای حکیم و دانا، با حکمت و دلایل و براهین و شواهدی از قبیل زنده کردن مردگان، شفا دادن کور مادر زاد و مبتلایان به امراض بی درمان تأیید شده اند.

بنابراین، هیچگاه زمین از حجتی که با دانش خود صدق گفتار پیامبر و عدالتش را اثبات کند، خالی نخواهد بود».[5]

جدایی دین از سیاست در اندیشه فلسفی غیر دینی

اما اندیشه فلسفی غیر دینی قرون متمادی زندگی بشریت، چه در غرب و چه در شرق، همواره قوای مذهبی و سیاسی را بر پایه فرقی که میان آن ها قائل اند، از هم تفکیک کرده و می کنند. بر اساس این اندیشه، حکمران سیاسی، قیم قانون انسانی و نهادهای مذهبی، قیم قانون یزدانی شمرده می شوند و از آن جا که این دو نوع قانون با هم متفاوتند و هدف و مقصدشان از هم مجزا است، لازم است که مراجع والای این دو قانون نیز هر کدام حوزه عملی مخصوص به خود داشته باشند.

به واقع نه تنها ضرورتاً باید مذهب از دولت مستقل باشد، بلکه از آن جا که هدف این جهانی انسان برتر از هدف آن جهانی اش تصور می شود، باید قدرت زمامداری و سلطه سیاسی از قدرت اولیای مذهبی برتر باشد. اما از آنجا که اگر زمامداران در رعایت مناسک مذهبی نکوشد و احترام آن ها را به جا نیاورند، دولت و کشور سقوط خواهد کرد، پس باید در مراعات قوانین مذهبی بکوشند.

امام علی (ع) این نظر را رد می کنند و معتقدند که مذهب، وسیله سلطه بشر نیست، ولی تنها نقش آن نیز سلامت و پایداری دولت نمی باشد. همچنین مذهب ابزاری نیست که فقط در تسهیل و تکمیل هدف های دولت مؤثر باشد، این اندیشه مربوط به دوران بت پرستی و زمانی است که معبدها مكان توجيه قدرت استبدادی حاکمان بوده اند، بلکه مذهب آیین دولت و دولت در سبیل دیانت است و نهادهای مذهبی نه مسلط بلکه حاکم بر دولت و جامعه هستند.

«المُلوكُ حُكّامُ النّاسِ، وَالعُلَماءُ حُكّامٌ عَلَى المُلوكِ»؛[6] «پادشاهان حاکم بر مردم و علما حاکم بر ملوک هستند».

امام علی (ع) مانند آکویناس نمی اندیشند که انسان به دو نوع قانون نیازمند است:

یکی قانون انسانی (برای تأمین رفاه و سعادت در این دنیا و دیگری قانون یزدانی (برای تحصیل خیر و برکت در آن دنیا)؛[7]

چرا که دو سرنوشت مختلف و جدا از هم برای انسان تعیین نشده است.

دنیا مزرعه آخرت

امام (ع) معتقدند «دنيا مزرعه آخرت است»؛[8] پس باید در دنیا قانونی بر سرنوشت انسان ها حاکم باشد که محصول نیکویی در آخرت در برداشته باشد.

با این بینش آزادی انسان از سلطه بشر فراهم می شود و حکومت به دست هر کسی نمی افتد، زیرا اگر در مردمی ترین حکومت ها نیز اراده مردم بخواهد حاکم بشود، در واقع باید اراده پرشمارترین یا فعال ترین بخش مردم در نظر گرفته شود، یعنی اکثریت یا گروهی که موفق می شوند خود را به عنوان اکثریت بقبولانند؛

در نتیجه اگر اکثریت بخواهند، می توانند بر بخشی از افراد جامعه ستم کنند. این ستمگری اکثریت خواهد بود، زیرا به جای فرمان های درست، فرمان های نادرست صادر می شود یا اکثریت درباره اموری که نباید در آن مداخله داشته باشند، فرمان صادر می کنند.

این نوعی ستمگری جمعی و بسیار مهیب تر از هرگونه ظلم سیاسی است، زیرا عقوبت این ستمگری کیفر نیست، ستمگران راه گریزی باقی نمی گذارند و هر روز ژرف تر از پیش در زندگی مردم نفوذ می کنند و روح ایشان را به اسارت می کشند.

بنابراین یافتن یک عقیده و قانون حق، برای آزادی افراد و حفظ آن در برابر تجاوز عقاید و قوانین اکثریت نما، برای رسیدن به وضع مطلوب بشر همان قدر ضروری و مهم است که محفوظ داشتن مردم در برابر استبداد سیاسی حکمرانان مستبد؛ قرآن به علی بن ابی طالب (ع) دستور می دهد:

«در میان مردم بنا بر آنچه خداوند فرو فرستاده است حکم کن و از هوای نفس آن ها پیروی نداشته باش».[9]

امام (ع) نیز به دیگران هشدار می دهد:

«مَنْ اَخَذَ دينَهُ مِنْ اَفْواهِ الرِّجالِ اَزالَتْهُ الرِّجالُ، وَ مَنْ اَخَذَ دينَهُ مِنَ الْكِتابِ وَ السُّنَّةِ، زالَتِ الْجِبالُ وَ لَمْ يَزُلْ»؛[10]

«کسی که دینش را از افواه عمومی (عقل عرفی مردم) بگیرد، جماعت او را به نابودی می کشانند و کسی که دینش را از کتاب خدا و سنت رسول (ص) بگیرد، اگر کوه ها از جا کنده شوند، او از جای خود تکان نخواهد خورد».

نتیجه گیری

قوانین وسیله ای برای تحقق بخشیدن به اهداف متعالی دین است. امام علی (ع) حاکمیت را نه سلطه گری بلکه مسئول و امانت دار الهی می داند. آمیختگی دین و سیاست در شخصیت و سیره عملی مولای متقیان (ع) کاملا مشهود الست. کسی که از قید سلطه بشر رها شده و فقط به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) متمسک شده است، در برابر هر هجمه ای استوار باقی خواهد ماند.

پی نوشت ها

[1] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 40.
[2] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 40.
[3] . فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص22.
[4] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 1، 2، 104، 133، 189.
[5] . طباطبایی، تفسیر المیزان، ج2، ص202.
[6] . نوری، مستدرک الوسائل، ج17، ص316.
[7] . فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ص522.
[8] . احسایی، عوالی الئالی، ج1، ص267.
[9] . مائده، 48.
[10] . فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص22.

منابع

  1. قرآن کریم.
  2. احسایی، ابن ابی الجمهور، عوالی اللئالی، قم، سید الشهداء، 1403ق.
  3. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
  4. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1378.
  5. فاستر، مایکل، خداوندان اندیشه سیاسی، مترجم: جواد شیخ الاسلامی، تهران، امیر کبیر، 1362.
  6. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، قم، دلیل ما، 1423ق.
  7. نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، 1408ق.

 

منبع مقاله | با اقتباس و ویرایش:

جهان بزرگی، احمد، آزادی سیاسی، تهران، انتشارات کانون اندیشه جوان، 1384، ص42-35.

تضمین آزادی با رهایی از هر نوع سلطه بشر در بینش علوی

فهرست مطالب

    برای شروع تولید فهرست مطالب ، یک هدر اضافه کنید

    مطالب پربازدید

    هیچ نوشته‌ای پیدا نشد.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    ما از کوکی ها برای بهبود کارکردن شما با سایت استفاده می کنیم. با استفاده از این سایت شما استفاده ما از کوکی ها را پذیرفته اید.
    برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.