جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

شریف رضی

شک و شبهه در انتساب نهج البلاغه به امام علی (علیه السلام)

شک و شبهه در انتساب نهج البلاغه به امام علی (علیه السلام)

نهج البلاغه اثر گرانسنگ و ماندگار سید رضی (ره) است که حاوی سخنانی از امیرالمومنین علی (علیه السلام) در قالب خطبه ها، نامه ها و حکمت هاست. سید رضی، ادیب و شاعر سخن شناس، همانگونه که از نام نهج البلاغه بر می آید و طبق تصریحش در مقدمه نهج البلاغه، گزیده ای از زیباترین سخنان امام را گرد آورده است تا بلغا و فصحا را بلاغت افزاید و متعلمان را به کار آید.

به همین دلیل ایشان سند سخنان حضرت را بیان نمی کند و کلام حضرت را با عباراتی مثل «من خطبه له» و «من کلام له» آغاز می کند. شاید سید رضی به ذهنش هم نمی رسیده است که گروهی درباره آن شک کنند و خواستار سند شوند، و برخی هم در تالیف شخص وی تردید روا داشته و آن را به برادرش سید مرتضی علم الهدی نسبت دهند.

از طرف دیگر، سید رضی کلمات امام را از یک منبع نگرفته و آنچه را آورده از یکجا نقل نکرده است، لذا اگر جوینده ای بخواهد سند آن ها را بیابد یا ترتیب تاریخی خطبه ها را خواستار شود، ناچار است هر قسمت از خطبه ای را به جایی نسبت دهد و آن ها را قطعه قطعه ساخته در محل تاریخی خود قرار دهد تا نظم طبیعی آن ها به دست آید.

شبهات در سندیت عبارات نهج البلاغه

در موضوع مندرجات نهج البلاغه و انتساب آنها به امیرالمومنین علی (علیه السلام)، گروهی از قدیم و جدید ایجاد شک و تردید کرده اند. این گروه اغلب از روی تعصب و عناد در این باره سخن گفته اند و کورکورانه از گفته های به ظاهر علمای گذشته پیروی کرده و بدون تعمق اظهار نظر کرده اند.

حتی این جماعت در مولف نهج البلاغه نیز دچار خبط و اشتباه شده اند؛ این موضوع خود می رساند که این گونه افراد نهج البلاغه را مطالعه نکرده و یا با دقت موضوعات آن را مورد بحث قرار نداده اند؛ زیرا اگر کسی نهج البلاغه و مولفات سید رضی را مطالعه کند در مولف آن تردید نمی کند.

بررسی شبهه ابن خلکان و پاسخ به آن

ابن خلكان مورخ مشهور اهل تسنن که عالمی متعصب و چنانکه از تاریخش پیداست از شائبه غرض بر کنار نبوده است، ظاهرا نخستین کسی است که در این باره دچار تردید شده و راه شبه به نهج البلاغه را در کتاب وفیات الاعیان باز کرده است.

او در این کتاب در شرح حال برادر سید رضی، سید مرتضی (رضوان الله علیه)، می گوید: «مردم در مولف نهج البلاغه که آیا سید مرتضی است و یا برادرش سید رضی اختلاف کرده اند، گفته شده این خطبه ها و رسانه ها و کلمات به علی بن ابی طالب ارتباط ندارد و کسی آن را تالیف کرده و به علی (علیه السلام) نسبت داده، خودش آن را وضع کرده است. البته خداوند متعال خود دانا به این مطلب است و حقیقت را کسی جز خداوند نمی داند».[1]

  1. غرض ورزی و تعمدی که قاضی القضات ابن خلکان در اینجا نشان داده و با القای این شبهه خواسته است انتساب نهج البلاغه را به علی (علیه السلام) نامعلوم جلوه دهد تا مبادا جامعه شیعه با داشتن چنین گنجینه گرانبهائی وجهه بیشتری پیدا کنند؛ از اینجا آشکار است که او موضوع را در شرح حال سید مرتضی آن هم با این شبهه ساختگی و بی ارزش و با بهتان عظیم، ذکر کرده است.
  2. دوم اینکه درباره مندرجات آن و انتساب آن به امیرالمومنین علی (علیه السلام)، با عبارت «گفته شده» اظهار نظر می کند و از اینجا معلوم است که خود به این موضوع اعتقاد ندارد و بعد هم گفته بر صحت این مطالب خداوند گواه می باشد، و خود را از کشمکش نجات داده است.
  3. ابن خلکان که شیفته اشعار عاشقانه یزید بن معاویه بوده، همه آن ها را حفظ کرده و اصیل آن را از منحولش می شناخته است،[2] هیچ دلیلی در این باره ارائه نمی دهد و منبعی هم برای اختلاف مردم در مورد مولف نهج البلاغه و گفته برخی از افراد درباره موضوع و مجعول بودن آن کتاب ذکر نمی کند.
  4. شاید ابن خلکان که هم عصر ابن ابی الحدید بوده است، از شرح نهج البلاغه او اطلاع داشته و می دانسته که چنان کتاب با عظمتی از یک دانشمند سنی در شرح کتاب سید رضی و کلمات امیرالمومنین علی (علیه السلام) می تواند تا چه اندازه توجه جامعه سنی مذهب را به مذهب شیعه جلب کند؛ پس همین فکر او را به ساختن شبهه بی مورد و نامفهوم و اداشته است.
  5. به راستی باور نکردنی است که دانشمندی سال ها زحمت بکشد و چنان کلمات بی نظیری را به صورت خطبه و کلام طولانی و نامه های تاریخی و سخنان کوتاه پدید آورد و بعد آن را به امیرالمومنین علی (علیه السلام) نسبت دهد؟! زمانی که ما در مورد خود نهج البلاغه دنبال سند می گردیم و فرض خود را بر بی اعتبار بودن منقولات بدون سند گذاشته ایم، این سخن ابن خلکان را هم به هیچ وجه نمی توانیم یک ادعای صحیح بدانیم.

بررسی شبهه ذهبی و پاسخ به آن

محمد بن قایماز ذهبی، حافظ و محدث و مورخ معروف متوفی به سال 748 ه.ق، به تاثیر از سخنان بی اساس ابن خلکان در کتاب رجال خود یعنی میزان الاعتدال فی الرجال، در شرح حال سید مرتضی (رضوان الله علیه)، با قاطعیت و بدون تردید می گوید:

«علی بن حسین علوی شریف مرتضی، متهم است که نهج البلاغه را وضع کرده و به علی بن ابی طالب نسبت داده است. هرکس نهج البلاغه را مطالعه کند یقین می کند که آن را به دروغ به امیر المومنین علی نسبت داده اند. در نهج البلاغه به طور روشن ابوبکر و عمر را سب می کند، در آنجا تناقض و الفاظ رکیک هست، هر کسی به سخنان قریش آشنا باشد یقین می کند که اکثر آن کتاب باطل است».[3]

او بدون تحقیق و مطالعه علمی و دقیق، نهج البلاغه را به سید مرتضی، برادر ارشد سیدرضی نسبت داده و او را متهم کرده که نهج البلاغه را ساخته و به علی (علیه السلام) نسبت داده است، و نسبت به این عالم جلیل القدر و سید شریف بزرگوار جسارت و اسائه ادب کرده است.

در اینجا باید از ذهبی و امثال او پرسید دلیل شما نسبت به این اتهام چیست؟ و چگونه می توان یک عالم جلیل القدر و فقیه و متکلم بزرگواری مانند سید مرتضی را به جعل و دروغ نسبت داد و ساحت مقدس او را با این تهمت ها آلوده کرد و از قدر و منزلت او کاست.

ذهبی با این اتهام ناروا، نه تنها خود را رسوا کرده و در موضوعی که اصلا وارد نبوده مداخله کرده، بلکه عده بی شماری را نیز که با عدم درک موضوعی از وی پیروی کرده اند گمراه ساخته است و جماعتی از مورخان و محدثان از قدیم و جدید، سخن های او را تکرار کرده اند.

ذهبی خود از ترکمان های خوارزم بود و پدرانش از خوارزم به شام و مصر مهاجرت کرده بودند، و در دربار پادشاهان ترکمن که در مصر و شام حکومت می کردند می زیستند. ذهبی خود در شام متولد شده و در یک محیط پر از تعصب و عقاید انحرافی تربیت شد. او نسبت به علمای شیعه تعصب شدیدی به خرج می داد و هر کسی که با مذهب شیعه مختصر ارتباطی داشت، از نیش قلم زهر آلود او در امان نبود.

او از سید مرتضی (رضوان الله علیه)، به جهت استدلال هایش در تایید مذهب اهل بیت (علیهم السلام) و کوبیدن مخالفان شریعت حقه، سخت ناراحت بود. ذهبی در نهج البلاغه سخنانی مشاهده کرد که با مذهب موروثی و عقیده آبا و اجدادی او منافات داشت؛ از این رو چون آنها را با عقیده خود موافق ندید سید مرتضی را متهم کرد که این مطالب را جعل کرده است. اما از آنجایی که دروغگو همیشه رسوایی به بار می آورد، در اینجا نیز خود را رسوا کرده است.

همان طور که بدون مطالعه، نهج البلاغه را به سید مرتضی نسبت داده و خود را بی اطلاع معرفی کرده است، در انتساب مندرجات نهج البلاغه به آن عالم جلیل القدر نیز خود را رسوا نموده است.

ذهبی تنها علمای شیعه را تحقیر نکرده است بلکه گروهی از علمای بزرگ اهل سنت را نیز تحقیر کرده و در رجال خود جماعتی از محدثین و مفسرین را مورد حمله قرار داده است و گروهی از اهل علم و ادب به گفته های او اعتراض کرده اند و او را متهم به طرفداری از یک دستهء مخصوص نموده اند.[4]

بررسی و پاسخ به شبهه ابن حجر عسقلانی

شهاب الدین ابن حجر عسقلانی، متوفی به سال 852 ه.ق، در کتاب لسان المیزان در شرح حال سید مرتضی می گوید: «او متهم است که نهج البلاغه را ساخته و پرداخته است. هر کس نهج البلاغه را مطالعه نماید یقین پیدا می کند که به دروغ آن را به امیرالمومنین علی (رضی الله عنه) منسوب داشته اند.

در این کتاب صریحا از دو سرور ما ابوبکر و عمر بدگویی شده است. به علاوه در این کتاب تناقض و چیزهای رکیک و عباراتی است که از صحابه قریشی و شاگردان آن ها بعید به نظر می رسد. این خود دلیل است که به طور قطع اکثر مطالب نهج البلاغه باطل و بیهوده است».

از این سخنان به خوبی می توان انگیزه ابن خلکان و ابن حجر را در انکار نهج البلاغه و نسبت ساختگی بودن آن حدس زد. آری امیرالمومنین در نهج البلاغه (خطبه شقشقیه) از ابوبکر و عمر و عثمان سخن گفته است، ولی آیا این باعث می شود که بگوییم نهج البلاغه سخن آن حضرت نیست؟ در کجای نهج البلاغه تناقض و چیزهای رکیک است که ابن حجر آن را از صحابه پیغمبر بعید می داند؟

بعد از ذهبی و ابن حجر، همه کسانی که در کتاب های خود از نهج البلاغه اسم برده و در موضوعات آن سخن گفته اند از این دو نفر تبعیت کرده، و گروهی از مستشرقین مغرض و یا بی اطلاع و یا نویسندگان عرب غیر مسلمان نیز کورکورانه از این دو نفر پیروی کرده اند.

تحقیق در سخنان ابن خلکان، ذهبی و ابن حجر

در مطالب این سه نفر از چند جهت باید بحث کرد:

  1. نخست اینکه نهج البلاغه را به سید مرتضی علم الهدی نسبت داده اند.
  2. دوم اینکه او را متهم کرده اند که نهج البلاغه را جعل کرده و به علی بن ابی طالب (علیه السلام) نسبت داده است.
  3. سوم اینکه مندرجات آن دروغ است و اعتبار ندارد.
  4. چهارم اینکه در آن کتاب الفاظ رکیکه هست.

ابن خلکان در انتساب نهج البلاغه به سید مرتضی به طور قاطع اظهار نظر نکرده است، و در موضوع مندرجات و مطالب آن نیز به عنوان اینکه گفته شده است این سخنان از امیرالمومنین علی (علیه السلام) نیست مبحث را خاتمه داده و بعد هم می گوید: خداوند به صحت و سقم این گفته ها آگاه تر است.

اما ذهبی در میزان الاعتدال نخست نهج البلاغه را با قاطعیت و صراحت به سید مرتضی نسبت داده و بعد هم صریحا می گوید: او متهم است که نهج البلاغه را جعل کرده و به علی بن ابی طالب نسبت داده است و سپس می گوید: مندرجات این کتاب اکثرش باطل است و به ابو بکر و عمر ناسزا می گوید!

ابن حجر عسقلانی نیز در لسان المیزان عینا گفته های ذهبی را تکرار کرده و از خود چیزی اضافه نکرده است و بعد هم از سید مرتضی بسیار تجلیل می کند و او را به فضلیت و دانش و عبادت و قرائت قرآن و شب زنده داری و تقوی توصیف می کند.

از گفته های این سه نفر معلوم است که اینها نهج البلاغه را هرگز مورد مطالعه قرار نداده اند و اگر مندرجات آن را خوانده بودند، این خبط بزرگ را مرتکب نشده و این دروغ روشن را در تاریخ منتشر نمی کردند. همچنین واضح است که از حالات سیدین شریفین مرتضی و رضی، (رضوان الله علیهما) و آثار این دو برادر کاملا بی اطلاع بوده اند.

کسی که زندگی این دو بزرگوار و آثار آن ها را مطالعه کند و همچنین نهج البلاغه را تورق بفرماید، یقین می کند که این کتاب از تالیفات سید رضی می باشد؛ چرا که ایشان در دیگر آثار خود از نهج البلاغه نام برده اند.

کلام علامه بحرالعلوم در رد شبهه عدم اعتبار نهج البلاغه

علامه بحر العلوم در کتاب فوائد رجالیه پس از نقل عبارت ابن خلکان و یافعی می نویسد:

«آنچه ابن خلکان و به پیروی از وی در «مرآت الجنان» راجع به اختلاف درباره مولف نهج البلاغه آورده و احتمال این که آن را ساخته و به علی (علیه السلام) نسبت داده اند و این کار توسط سید مرتضی و سید رضی انجام گرفته است، ناشی از نادانی و انحراف از مذهب امامان بزرگوار است؛ زیرا بدون تردید مولف نهج البلاغه سیدرضی است و احتمال این که یکی از این دو بزرگوار آن را ساخته اند از بزرگترین افتراهاست.

جالب است که ابن خلکان خواسته است از سید مرتضی نکوهش کند ولی از وی ستایش کرده است؛ زیرا توانایی بر خطبه ها و نامه ها و سایر سخنانی که در نهج البلاغه است و پایین تر از گفتار خالق و برتر از کلام مخلوق می باشد بدون این که گوینده آن توجه داشته باشد، بازگشت به ستایش می کند».[5]

استفاده از کلام اهل سنت در رد شبهه عدم اعتبار نهج البلاغه

برخی از عالمان اهل سنت که افکار و ایده های خاصی دارند و چه بسا در برخی از امور بدعت گذار محسوب می شوند اعتراف کرده اند که بخشی از نهج البلاغه سخن حضرت علی (علیه السلام) است. از جمله آن ها صلاح الدین صفدی متوفی سال ۷۶۴ ه.ق، شاگرد ابن تیمیه عالم بزرگ اهل سنت است. هر دو آن ها از دانشمندان متعصب اهل تسنن هستند و نسبت به شیعه و علمای شیعه عدوات می ورزیده اند. صفدی در شرح حال سید رضی نوشته است:

«مردم گمان می کنند نهج البلاغه نوشته خود اوست ولی من از شیخ امام علامه تقی الدین احمد بن تیمیه شنیدم که می گفت: «نهج البلاغه نوشته سید رضی نیست بلکه در این کتاب آنچه از سخنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) است معلوم است و آنچه هم از خود سید رضی است شناخته شده است».[6]

ابن تیمیه پایه گذار افکار سلفی گری و پدر وهابیت امروز شمرده می شود و در حقیقت جزء چهره های افراطی در دنیای اهل سنت محسوب می گردد. وی طبق گفته شاگردش اذعان کرده است که بخشی از این کتاب، کلام علی بن ابی طالب است. از این نمونه ها بسیار می باشند که در بین علمای متقدم، این سخن ها گفته شده است و در بین متأخرین هم اعترافات فراوانی داریم که این سخنان، سخنان حضرت می باشد.
ما در کلمات مثل جاحظ، که کتاب لسان المیزان و البیان و التبیین را نوشته می بینیم که رسما اذعان می کند که این کلمات اصلا نمی تواند از غیر حضرت علی (علیه السلام) صادر شده باشد. بسیاری از علماء از اهل سنت و اهل تشیع اذعان دارند و معترفند به اینکه این سخنان، سخنان حضرت علی (علیه السلام) است.
در مقاله بررسی و پاسخ به شبهات پیرامون خطبه شقشقیه، به بررسی یکی از مهم ترین شبهات اهل سنت به نهج البلاغه، یعنی شبهه وجود سب در نهج البلاغه خواهیم پرداخت.

نتیجه گیری

نهج البلاغه اثر ماندگار و نورانی سید رضی است و برگرفته از کلام امام علی (علیه السلام) است که در گذر زمان، عده ای در سند آن تشکیک نموده و این اثر را منتسب به شخص سید مرتضی یعنی برادر ایشان دانسته اند. برخی دیگر نیز پای را فراتر نهاده و انتساب آن به امیرالمومنین علی (علیه السلام) را منکر شده اند؛ این شبهه کنندگان عموما هیچ دلیل مستند و دلیل علمی برای سخنان خود ارائه نکرده اند و صرفا به دلیل تعصب مذهبی، برای تطهیر بزرگان خود، جعلی خوانده اند.

پی نوشت ها

[1] ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 3، ص 3.

[2] همان، ج 1، ص 517.

[3] ذهبی، میزان الاعتدال، ج 3، ص 124.

[4] لکنوی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، ص 19.

[5] بحرالعلوم، رجال بحرالعلوم، ج 3، ص 117.

[6] صفدی، الوافی بالوفیات، ج 2، ص 375.

منابع

  1. ابن خلکان، ابوالعباس، وفیات الاعیان، دار صادر – بيروت، طبعه 1، 1994.
  2. ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، میزان الاعتدال في نقد الرجال، بیروت مؤسسة الاعلمی چاپ دوم، ۱۳85ق/۱۹66م.
  3. لکنوی، محمد عبدالحی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، دارالسلام، قاهره، 2009 م.
  4. بحرالعلوم، سید حسین، رجال بحرالعلوم، مکتبه الصادق ع، تهران، 1363.
  5. صفدی، خلیل بن ابیک، الوافی بالوفیات، دار النشر فرانز شتاينر، بیروت، 1401ق.

با اقتباس از: عطاردی، عزیزالله، آشنایی با نهج البلاغه، مجله وقف میراث جاویدان، بهار و تابستان 1378، شماره 25 و 26، ص 14-29.

شک و شبهه در انتساب نهج البلاغه به امام علی (علیه السلام)

bale-black
eitaa-icon-black
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :