جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

اخلاق و معنویت

میانه روی و اعتدال در تربیت از دیدگاه امام علی (ع)

میانه روی و اعتدال در تربیت از دیدگاه امام علی (ع)

تربیت فطری به عنوان یک فرآیند متعادل و مبتنی بر اصول اعتدال، نقش کلیدی در شکوفایی استعدادهای انسانی ایفا می کند. میانه روی و اعتدال در تمامی ابعاد تربیتی ضروری است تا از افراط و تفریط دوری کنیم و به سمت کمال مطلق گام برداریم. در این راستا، تربیت خردمندانه به عنوان راهی برای حفظ اعتدال و پرهیز از هرگونه افراط در رفتارها و عملکردها مطرح می شود، که در نهایت منجر به تحقق اهداف تربیتی خواهد شد.

اصل میانه روی و اعتدال

برنامه ها سیاستها، رفتارها و عملکردهای تربیتی در صورتی راهبر به سوی اهداف تربیت فطری است که تابع اعتدال باشد و از حد وسط و مرزهای اعتدال دور نگردد و به افراط و تفریط کشیده نشود. تربیت فطری، تربیتی معتدل است و جز بر اساس برنامه ای معتدل نمی توان راه تربیت حقیقی را هموار کرد و استعدادهای انسان را در جهت کمال مطلق شکوفا نمود.

تربیت خردمندانه، تربیتی است مبتنی بر حفظ اعتدال در همه امور و پرهیز از افراط در همه شئون، اقتضای خردورزی اعتدال است و اقتضای نادانی افراط و تفریط، چنانکه امیر مؤمنان علی (ع) فرموده است: «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطًا أَوْ مُفَرِّطًا».[1]

نادان را نبینی جز که کاری را از اندازه فراتر کشاند و یا بدانجا که باید نرساند.

البته اندازه شناختن و اندازه نگه داشتن در تربیت امری دشوار است و جز با خردورزی در تربیت نمی توان اندازه ها را دریافت و آنها را پاس داشت و به تربیتی فطری اهتمام گماشت.

تربیت فطری

تربیت فطری، تربیتی معتدل و به دور از هرگونه افراط و تفریط است که خداوند آدمی را به گونه ای آفریده است که هرگونه افراط و تفریط، اعتدال او را به هم می زند و سیر او را به سوی تعالی تربیتی دچار خلل می سازد. امیر مؤمنان (ع) در حکمتی والا فرموده است:

«وَ قَالَ (ع):­­­­­ لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ، وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا؛ فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ، وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ، وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ،

وَ إِنْ أَسْعَدَهُ [الرِّضَا] الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ، وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ، وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ، وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى، وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ، وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ [قَعَدَتْ بِهِ الضَّعَةُ] قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ؛ فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِد».[2]

به رگهای دل این آدمی گوشت پاره ای آویزان است که شگفت تر چیزی که در اوست آن است و آن دل است که دل را ماده ها بود از حکمت و ضدهایی مخالف آن؛ پس اگر در دل امیدی پدید آید، طمع آن را خوار گرداند؛ و اگر طمع بر آن هجوم آرد حرص آن را تباه سازد؛ و اگر نومیدی بر آن دست یابد دریغ آن را بکشد؛ و اگر خشمش بگیرید بر شوید و آرام نپذیرد؛

و اگر سعادت خرسندی اش نصیب شود، عنان خویشتنداری از دست بدهد؛ و اگر ترس به ناگاه او را فراگیرد پرهیزیدن او را مشغول گرداند؛ و اگر گشایشی در کارش پدید آید، غفلت او را برُباید.

اگر مالی به دست آرد توانگری وی را به سرکشی وادارد؛ و اگر مصیبتی بدو رسد ناشکیبایی رسوایش کند؛ و اگر به درویشی گرفتار شود به بلا دچار شود؛ و اگر گرسنگی بی طاقتش گرداند، ناتوانی وی را از پای بنشاند و اگر پُر سیر گردد، پری شکم زبانش رساند. پس هر تقصیر آن را زبان است و گذراندن از هر حد وجود آدمی این گونه است و قلب را قلب گفته اند از آن رو که دگرگونی می پذیرد،[3] و هر فزونی و کاستی در احوال آدمی تأثیر می گذارد.

«مَا سُمِّيَ الْقَلْبُ إِلَّا مِنْ تَقَلُبِهِ و الرَّأْي يَصْرِفُ وَ الْإِنْسَانُ أَطْوَارٍُ»[4] قلب را قلب ننامیده اند مگر به سبب آنکه دگرگونی می پذیرد و اندیشه آدمی تغییر می یابد و انسان گونه گونه می شود. این تحول چنان است که در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است:

«إنَّ هَذَا الْقَلْبَ كَرِيشَةٍ بِفَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ يُقِيمُهَا الرِّيحُ ظَهْرًا لِبَطْنٍ»[5]. همانا این قلب همانند پری است در هامون که باد آن را زیر و زبر نماید.

در اینجا قلب همچون پری در بیابانی گرفتار تندبادی مطرح شده است که آن را دچار دگرگونیهای بسیار می کند و گاه به چپ و گاه به راست می برد.

در حدیث آمد که دل همچون پری است در بیابانی اسیر صرصری است

باد پَر را هر طرف راند گِزاف/ گه چپ و گه راست با صد اختلاف[6]

توجه به این امر و فراهم کردن بستر اعتدال و سیر تربیتی معتدل، زمینه ای مناسب برای شکوفایی فطریات آدمی است. امیر مؤمنان علی (ع) بر رعایت این اصل اساسی تأکید ورزیده و بر این مطلب نیز اشاره فرموده است که در حد اعتدال ماندن کاری دشوار است:[7]

«مَن بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ، وَلَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللهُ مَنْ خَاصَمَ» .[8] آن که خصومت را از حد در گذراند گناه ورزید، و آن که در آن کوتاهی کرد ستم کشید، و آن که ستیزه جو است نتواند از خدا ترسید.

مربی زیرک و دانا و راهنمای فهیم و توانا کسی است که مرزهای اعتدال را بشناسد و تربیت و مدیریت و سیاست خود را در آن مرزها سامان دهد و به هیچ وجه به افراط و تفریط میل نکند؛ به بیان امام علی (ع) : «الفَقيهُ كُلُّ الفَقيهِ مَن لم يُقنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّه، و لم يُؤيِسْهُم مِن رَوحِ اللّه، و لم يُؤَمِّنْهُم مِن مَكرِ اللّه».[9]

دانای فهمیده و زیرک کسی است که مردم را از آمرزش خدا مأیوس نسازد و از مهربانی او نومیدشان نکند و از عذاب ناگهانی وی ایمنشان ندارد.

بهترین نظام تربیتی، نظامی است معتدل که در آن نه امید بیش از اندازه، و نه بیم بیش از اندازه حاکم باشد، چنانکه از امیر مؤمنان (ع) روایت شده است که فرمود: «خیر الْأَعْمَال اعْتِدَالُ الرَّجَاءِ وَالْخَوْفِ».[10]

بهترین کارها اعتدال امید و بیم است. ساختار تربیتی اسلام ساختاری معتدل است و مردمان را در بستر اعتدال هدایت می کند و به سوی مقاصد تربیتی سیر می دهد. امام علی (ع) در نخستین خطبة حکومتی خود بدین حقیقت اشاره کرده و فرموده است:

«الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَةُ، عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَإِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ».[11]

چپ و راست کمینگاه گمراهی است و راه میانه، راه راست [الهی] است. کتاب خدا و آیین رسول آن را گواه است، و سنت را گذرگاه است و بازگشت بدان جایگاه است.

اعتدال در تربیت

برای رسیدن به اهداف تربیت بهترین و کوتاهترین راه، مسیر اعتدال در تربیت است که کتاب خدا و راه و رسم پیامبر اکرم (ص) بر آن استوار است و بدان فرا می خواند راهی که در همه وجوه فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر اعتدال بنا می شود و در فرد و جامعه شاکله اعتدال به وجود می آورد؛ و این راهی ستوده است. تعبیر امیر مؤمنان علی (ع) در این باره چنین است :

«مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ».[12]

آن که راه میانه را پیش گیرد بستایند و به نجات مژده دهندش، و آن که راه راست یا چپ را پیش گیرد، روش وی را زشت شمارند و از تباهی اش بر حذر دارند.

واژه «قصد» در هر چیز به معنای حد اعتدال در آن چیز است و معنای میانه روی می دهد؛[13] و اگر این حد اعتدال در امور مختلف رعایت شود، زمینه شاکله و ساختار معتدل در فرد و جامعه فراهم می گردد یعنی پاس داشتن اعتدال در اندیشه احساس عاطفه رفتار، کردار، دوستی دشمنی و …. چنانکه در سفارشهای پیشوای پارسایان امام علی (ع) وارد شده است.

«أحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْنًا مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ بغِيضُكَ يَوْمًا مَا، وَأَبْغِض بَغِيضَكَ هَوْنًا مَا عَسَىٰ أَنْ يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوْمًا مَا».[14]

دوست خود را دوست بدار از روی اعتدال شاید روزی از روزها دشمنت شود و دشمنت را دشمن دار از روی اعتدال، شاید روزی از روزها دوستت گردد.

در اشعار منسوب به امام علی (ع) در این باره آمده است : وَ أَحْبِبْ إِذَا أَحْبَبْتَ حُبًّا مُقَارِبًا فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَتَى أَنْتَ نَازِعُ وَ أَبْغِضُ إِذَا أَبْغَضْتَ بُغْضًا مُقَارِنَا فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَتَى أَنْتَ رَاجِعُ[15] اگر مهر ورزی، مهری میانه ورز که ندانی چه هنگام بگسلی اگر خشم آری خشمی میانه آر که ندانی چه هنگام بازگردی.

رعایت اعتدال چه در امور فردی و چه در روابط اجتماعی و چه در مناسبات اقتصادی و چه در دینداری ساختاری را فراهم می کند که فرد و جامعه به رفتاری بسامان دست یابد و از انحراف به دور ماند. امام علی (ع) درباره رعایت اعتدال در امور اقتصادی نیز چنین سفارش کرده است:

«كُن سَمْحًا وَلَا تَكُن مُبَذرًا، وَكُنْ مُقَدِرًا وَ لَا تَكُنْ مُقَترًا».[16] بخشنده باش نه با تبذیر و اندازه نگه دار و برخود سخت مگیر.

امیر مؤمنان (ع) در نامه ای به زیاد بن ابیه قائم مقام عبدالله بن عباس استاندار بصره چنین فرموده است:

«فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِدًا»[17] میانه رو باش و از زیاده روی دست بدار و نیز درباره اهمیت میانه روی و اعتدال در امور اقتصادی فرموده است:

«مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ»[18] آن که میانه روی گزید درویش نگردید.

پاس داشتن میانه روی و اعتدال در همه امور ضامن درستی و صحت امور است. امام علی (ع) به کارگزاران خویش نیز سفارش می کرد که در اداره امور، اساس مدیریت خود را بر اعتدال قرار دهند و به افراط و تفریط میل نکنند، چنانکه در عهدنامه مالک اشتر، چنین فرمان داده است. «وَلْيَكُنْ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ».[19] و باید از کارها آن را بیشتر دوست بداری که نه از حق بگذرد و نه فرو ماند.

بیشترین توفیق در اداره امور مرهون اعتدال در برنامه ها، تصمیم گیری ها، کردارها و رفتارهای مدیریت است. امیر مؤمنان علی (ع) در نامه ای به عمرو بن سلمه ارحبی[20] او را به رعایت اعتدال در رفتار با غیر مسلمانان تحت حکومتش فرمان داده و فرموده است.

«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِكَ شَكَوْا مِنْكَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً؛ وَ نَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلًا لِأَنْ يُدْنَوْا لِشِرْكِهِمْ، وَ لَا أَنْ يُقْصَوْا وَ يُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ؛ فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ، وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَيْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ، وَ امْزُجْ لَهُمْ بَيْنَ التَّقْرِيبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ».[21]

اما بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی می کنی و سختی روا می داری؛ ستمشان میورزی و خردشان می شماری من در کارشان نگریستم دیدم چون مشرکند نتوان به خود نزدیکشان گرداند. و چون در پناه اسلامند نشاید آنان را راند. پس در کار آنان درشتی و نرمی را به هم آمیز گاه مهربان باش و گاه نیز، زمانی نزدیکشان آور و زمانی در دورتر، إن شاء الله.

ساختار دین در همه وجوه ساختاری معتدل دارد که یک مجموعه معتدل می تواند مردمان را به اعتدال رهنمون شود. امیر مؤمنان علی (ع) در ضمن خطبه ای فرموده است. «ألا و إنَّ شَرائعَ الدِّينِ واحِدَةٌ ، و سُبُلَهُ قاصِدَةٌ ، مَن أخَذَ بها لَحِقَ و غَنِمَ ، و مَن وَقَفَ عَنها ضَلَّ و نَدِمَ».[22]

آگاه باشید که آبشخورهای دین یکی است و راه های آن همه معتدل و مستقیم و نزدیک است که هر که بدان چنگ زند، به کاروان حق پیوندد و بهره مند شود و هر که از آن باز ایستد گمراه شود و پشیمان گردد . انحراف از اعتدال در هر چیز موجب انحراف از حق و گمراهی و تباهی و پشیمانی است چنانکه امام علی (ع) در وصیتی به فرزندش محمد حنفیه بدو چنین سفارش فرموده است:

«مَنْ تَرَكَ الْقَصْدَ جَارَ».[23] هر که میانه روی و اعتدال را ترک کند از راه حق منحرف شود. همچنین از آن حضرت این گونه روایت شده است.

«عَلَيْكَ بِالْقَصْدِ فِى الاْمُورِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصْدِ جارَ، وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ».[24] بر تو باد به میانه روی و اعتدال در کارها، زیرا هر که از میانه روی و اعتدال روی برگرداند. ستم کند و هر که بدان پایبند گردد به عدالت رفتار کند.

انسانی که شاکله اعتدال ندارد در همه امور به افراط و تفریط عمل می کند و از حق دور می شود و به ستم آلوده می گردد و خود را تباه می سازد، چنانکه امیر مؤمنان علی (ع) درباره دوستان و دشمنان به دور از اعتدال خود فرمود: «وَ سَيَهْلِكُ فِيَّ صِنْفَانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، فَالْزَمُوهُ».[25]

به زودی دو دسته به خاطر من تباه شوند دوستی که کار را به افراط کشاند، و محبت او را به راه غیر حق براند؛ و آن که در بغض اندازه نگاه نداد و بغضش او را به راهی که راست نیست درآورد. حال آن دسته درباره من نیکوست که راه میانه را پوید و از افراط و تفریط دوری جوید. همراه آنان روید.

امیر مؤمنان (ع) هر دو گروه را چه آنان که در حق او و در دوستی با او افراط کردند و چه آنان که در حق او و دوستی با او تفریط نمودند، هلاک شده معرفی کرده و فرموده است : «هَلَكَ فِي رَجُلَانِ: مُحِبٌّ غَالٍ، وَ مُبْغِضٌ قَالِ»[26] دو کس به خاطر من تباه شدند: دوستی که اندازه نگاه نداشت و دشمنی که بغض مرا در دل کاشت.

دوستی اولیای خدا از کمالات و فضایل انسانی است و بی گمان تفریط در آن تا سر حد دشمنی و ستیز با آنان و نیز افراط در دوستی آنان تا سر حد غلو درباره ایشان موجب تباهی آدمی است.[27]

امام علی (ع) در سخنی دیگر فرموده است: «يَهْلِكُ فِيّ رَجُلَانِ: مَحِبُّ مَفْرِطٌ ، وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ».[28]

دو کس درباره من تباه گردیدند دوستی که از حد بگذراند و دروغ بافنده ای که از آنچه در من نیست سخن راند. فقدان ساختار تربیتی معتدل و شاکله میانه روی و اعتدال در آدمی پیوسته انسان را به افراط و تفریط می کشاند که نتیجه ای جز پشیمانی این جهانی و آن جهانی ندارد؛ به بیان امیر مؤمنان علی (ع) : «ثَمَرَةُ التفريط الندامة»[29] ثمره تفریط و کوتاهی در کارها پشیمانی است.

آنچه بستر تربیت فطری و اتصاف به کمالات انسانی را برای آدمی مهیا می کند. دوری از هرگونه افراط و تفریط و دستیابی به شاکله اعتدال است که با برنامه ریزی همه جانبه تربیتی سامان می یابد.

کمال انسانی

کمال آدمی در این است که در همه امور زندگی میانه رو باشد و معتدل عمل نماید. این مسیر، مناسبترین و کوتاهترین راه تربیت مطلوب آدمی است. شیخ محمود شبستری حکیم و عارف نامدار در گذشته به سال ۷۲۰ هجری[30] در این باره چنین سروده است.

همه اخلاق نیکو در میانه است که از افراط و تفریطش کرانه است.

میانه چون صراط المستقیم است ز هر دو جانبش قعر جحیم است.[31]

تربیت شده های قرآن کریم و مدرسه نبوی جلوه های کمال انسانی در کمال اعتدال بودند. امیر مؤمنان علی (ع) در توصیف اوصیای پیامبر یعنی رهبران حق که الگوهای کامل برای مردمانند،[32] فرموده است.

«نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى، [الَّتِي يَلْحَقُ بِهَا التَّالِي] بِهَا يَلْحَقُ التَّالِي وَ إِلَيْهَا يَرْجِعُ الْغَالِي».[33] ما جایگاه میانه ایم عقب افتادگان باید به ما ملحق شوند و تندروان غلو کننده باید به سوی ما باز گردند. کمال یافتگان جز به راه میانه نمی روند و جز بر آن عمل نمی کنند.

در دیوان منسوب به امام علی (ع) آمده است: «نحن نوم النمط الاوسطا لسنا کمن قصر او افرطا»[34] ما شیوه میانه را می جوییم از آنان نشیم که کوتاهی یا فزونکاری کنند. راه و رسم و سیرت و سنت آنان بر اعتدال بود اعتدالی که کمال انسانی بسته بدان است. امام علی (ع) درباره این راه و رسم فرموده است.

«طَرِيقَتنَا الْقَصْدُ»[35] راه و روش ما میانه روی و اعتدال است. امیر مؤمنان (ع) که خود مظهر همه کمالات انسانی است. به اعتدال فراخوانده است که راه اتصاف به همه کمالات از این مجرا می گذرد و افراط و تفریط تباه کننده تربیت کمالی است «عَلَيْكَ بِالْقَصْدِ فَإِنَّهُ أَعْوَنُ شَيْءٍ عَلَى حُسْنِ الْعَيْشِ. »[36]

بر تو باد به میانه روی و اعتدال در امور زیرا میانه روی و اعتدال یاری کننده ترین چیز برای خوب زندگی کردن است. زندگی سالم و مناسبات انسانی جز در پرتو میانه روی و اعتدال حاصل نمی شود و هرگونه افراط و تفریط در هر زمینه ای تباهگر تربیت کمالی و زندگی و مناسبات انسانی است. در این باره از امیر مؤمنان علی (ع) چنین روایت شده است.

«مَنْ أَرَادَ السَّلَامَةَ فَعَلَيْهِ بِالْقَصْدِ»[37] هر که خواهان سلامت است باید میانه روی و اعتدال پیشه کند.

هر امر معتدل رشد دهنده و کمال ،افزاست چنانکه ایمان آدمی در پرتو اعتدال رشد می یابد و به کمال خود می رسد. از امیر مؤمنان (ع) نقل شده است.

«ثلاث من كن فيه فقد أكمل الإيمان العدل في الغضب والرضاء و القصد في الفقر والغناء واعتدال الْخَوْفِ وَالرَّجاء»[38]

سه ویژگی است که در هر که باشد به تحقیق ایمان را کامل نموده باشد عدالت در خشم و خشنودی و میانه روی در درویشی و توانگری و اعتدال بیم و امید . اساساً سیرت اهل ایمان و راه و رسم کمال یافتگان میانه روی و اعتدال در همه امور است، چنانکه امام علی (ع) در توصیف آنان فرموده است :

«الْمُؤْمِنُ سِيرَتُهُ الْقَصْد».[39] مؤمن راه و رسمش میانه روی و اعتدال است.

امیر مؤمنان علی (ع) در توصیف اهل تقوا و سیرت پرواپیشگان که به تربیت کمالی دست یافته اند. چنین فرموده است.

«فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاقْتِصَادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ»[40] پس پرهیزگاران در این جهان صاحبان فضیلتند. گفتارشان صواب و پوششان میانه روی و رفتارشان فروتنی است. انسانی که در مسیر کمال گام می زند پوششی از میانه روی و اعتدال بر خود و رفتار و کردار و مناسبات خویش می گستراند و جز به راه اعتدال نمی رود. ظهور نیکویی در اعتدال است عدالت جسم را اقصی الکمال است.

نتیجه‌گیری

درباره مفهوم میانه روی و اعتدال در کلام امام علی (ع) نشان می دهد که این اصل به عنوان یک راهبرد جامع در تمام ابعاد زندگی، از جمله فردی، اجتماعی، و حکومتی، مورد تأکید است. میانه روی و اعتدال به معنای دوری از افراط و تفریط و یافتن میانه روی در تصمیمات و رفتارهاست. این رویکرد نه تنها به رشد و تعالی فرد کمک می کند، بلکه به بهبود روابط اجتماعی و ایجاد عدالت در جامعه نیز منجر می شود. از دیدگاه امام علی (ع)، میانه روی و اعتدال کلید سعادت و آرامش است و راهی برای ایجاد توازن و پایداری در زندگی انسان ها می باشد.

[1]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 70.

[2]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 108.

[3]. ابونعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج1، ص261-263.

[4]. خلیل بن احمد، العین، ج 3، ص1514.

[5]. ابن حنبل، مسند، ج4، ص419.

[6]. مولوی، مثنوی معنوی، ص399.

[7]. ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج5، ص395.

[8]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت298.

[9]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت90.

[10]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص355.

[11]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 16.

[12]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 222.

[13]. راغب اصفهانی، ‌المفردات فی غریب القرآن، ص404.

[14]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 268.

[15]. بیهقی نیشابوری، دیوان امام علی، ص336-337.

[16]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 33.

[17]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 21.

[18]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 140.

[19]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 53.

[20]. بلاذری، ‌انساب الأشراف، ج2، ص390.

[21]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 19.

[22]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 120.

[23]. ابن ‌بابویه، المواعظ، ص75.

[24]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج2، ص20.

[25]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 127.

[26]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 117.

[27]. ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج5، ص304.

[28]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 469.

[29]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 181.

[30]. مطهری،آشنایی با علوم اسلامی، ص118.

[31]. شبستری، گلشن راز، ص61-62.

[32]. ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج5، ص297.

[33]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 109.

[34]. بیهقی ، دیوان امام علی، ص332-333.

[35]. خوانساری، شرح غرر الحکم، ج4، ص254.

[36]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص22-23.

[37]. خوانساری، شرح غرر الحکم، ج5، ص266.

[38]. خوانساری، شرح غرر الحکم، ج3، ص340.

[39]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص74.

[40]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 193.

فهرست منابع

  1. ابن بابويه القمي، ابو جعفر محمد بن على بن الحسين، المواعظ، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات مرتضوی.
  2. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.
  3. ابن میثم، ميثم بن علی بن میثم البحرانی، شرح نهج البلاغة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۲ ش.
  4. أبو نعيم احمد بن عبدالله بن احمد الأصبهاني، حلية الأولياء وطبقات الاصفياء، بيروت، دار الکتاب العربي، 1407ق.
  5. ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، بیروت، دار الفکر العربی.
  6. البلاذري، احمد بن يحيى، انساب الاشراف، بيروت، الطبعة الأولى دار الفكر،۱۴۱۷ ق.
  7. بيهقي، قطب الدين أبو الحسن محمد بن الحسين، دیوان امام على (ع)، تصحيح، ترجمه مقدمه اضافات و تعلیقات ابوالقاسم امامی، چاپ اول، تهران، انتشارت اسوه، ۱۳۷۳ ش .
  8. تميمي آمدي، عبد الواحد، غرر الحکم و دررالکلم، بیروت،مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ۱۴۰۷ق.

9.  خلیل بن احمد، العین، قم، مؤسسة دار الهجرة، 1409ق.

  1. خوانساری، جمال الدین محمد ، شرح غرر الحکم و دررالکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، تهران، دانشگاه تهران،۱۳۶۰ ش.
  2. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ‌المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دار المعرفة، 1422.
  3. شبستری، محمود بن عبد الکریم، گلشن راز، به اهتمام صابر کرمانی، انتشارات طهوری ۱۳۶۱ ش.
  4. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، بیروت، الطبعة الاولی، 1387ق.
  5. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج ۲، کلام و عرفان، تهران، انتشارات صدرا، 1445ق.

منبع مقاله با اقتباس از:
دلشاد تهرانی، مصطفی، مکتب مهر، تهران، انتشارات دریا، 1388ش.

اشترا ک‌گذاری در ایتا 1 اشتراک‌گذاری در ایتا 2

میانه روی و اعتدال در تربیت از دیدگاه امام علی (ع)

اشترا ک‌گذاری در ایتا 1 اشتراک‌گذاری در ایتا 2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :