معنای توحید چیست؟ این پرسش از آن رو اهمیت می یابد كه شناخت صحیح توحید، شرط لازم برای اسلام و ایمان آدمی محسوب می شود. در حقیقت، ارزش و آثار توحید نیز بر درك درست از توحید استوار است كه برگرفته از اصول مسلم عقلی و قطعیات كتاب و سنت است.
معنای توحید در میان گروه های فكری اسلامی – اعم از متكلمان، عارفان و فیلسوفان – به گونه های گوناگون بیان شده است و این حقیقت، اهمیت موضوع را دو چندان می كند.
در این فصل در پرتو گفتار گوهرین امام علی (علیه السلام)، معنای توحید را ذكر می كنیم و می كوشیم به برداشتی صحیح و مقبول از آن دست یابیم.
معنای توحید، یگانگی باری تعالی است. این یگانگی به عنوان معنای توحید از جنبه های مختلفی شایسته بررسی است كه مهم ترین آن ها، توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی است. در این مقاله به این چهار قسم از توحید خواهیم پرداخت.
1. معنای توحید ذاتی
از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام) معنای توحید ذاتی نفی شریك، شبیه و جزء از ذات مقدس ربوبی است. از این رو، معانی دیگر توحید اعم از توحید عددی و توحید نوعی درباره خداوند درست نیست.
امام علی (علیه السلام) در روایتی ارزشمند، اقسام معانی واحد را برشمرده و معانی مقبول در این باره را مشخص كرده است. شریح بن هانی گوید: در جنگ جمل، مردی اعرابی درباره معنای توحید از امیرمومنان (علیه السلام) پرسید: «آیا خداوند واحد است؟» اصحاب بر او تاختند و گفتند: «اكنون چه جای این پرسش است كه علی در حال جنگ است؟!»
حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: «بگذارید بپرسد كه جنگ ما نیز بر سر همین است.» آن گاه فرمود:
«يا أعرابِيُّ، إنَّ القَولَ في أنَّ اللّهَ واحِدٌ عَلى أربَعَةِ أقسامٍ؛ فوَجهانِ مِنها لا يَجوزانِ عَلَى اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و وجهانِ يَثبُتانِ فيهِ:
فأمَّا اللَّذانِ لا يَجوزانِ عَلَيهِ فقَولُ القائلِ: واحِدٌ، يَقصُدُ بِه بابَ الأعدادِ، فهذا ما لا يَجوزُ ؛ لِأنَّ ما لا ثانِيَ لَهُ لا يَدخُلُ في بابِ الأعدادِ، أ ما تَرى أنَّهُ كَفَرَ مَن قالَ: ثالِثُ ثَلاثَةٍ. و قولُ القائلِ: هُوَ واحِدٌ مِنَ النّاسِ يُريدُ بِهِ النَّوعَ مِنَ الجِنسِ، فهذا ما لا يَجوزُ عَلَيهِ؛ لأنَّهُ تَشبيهٌ، و جَلَّ رَبُّنا عَن ذلكَ و تَعالى.
و أمّا الوَجهانِ اللّذانِ يَثبُتانِ فيهِ: فقَولُ القائلِ: هُوَ واحِدٌ لَيسَ لَهُ في الأشياءِ شَبَهٌ، كَذلِكَ رَبُّنا، و قولُ القائلِ: إنَّهُ عَزَّ و جلَّ أحَدِيُّ المَعنى، يَعني بِهِ أنَّهُ لا يَنقَسِمُ في وُجودٍ و لا عَقلٍ و لا وَهمٍ، كَذلكَ رَبُّنا عَزَّ و جلَّ[1]؛
اى اعرابى! سخن در این که خدا یکى است، چهار صورت دارد: دو صورت آن درباره خداوند عزّ و جلّ روا نیست و دو صورت آن درباره او صادق است؛ آن دو وجهى که روا نیست در حق خدا گفته شود، این است که کسى بگوید خدا یکى است و مقصودش یک عددى باشد. این درباره خدا جایز نیست؛ چون آن یک که دو ندارد، در باب اعداد داخل نمى شود. مگر نمى بینى کسى که گفت: «او سومین سه [اقنوم ] است»، به سبب این عقیده خود به کفر در افتاد.
وجه دوم که در حق خدا روا نیست این است که کسى بگوید او یکى از مردم است و منظورش نوعى از جنس باشد؛ این تصوّر نیز درباره خدا نارواست؛ زیرا این تشبیه است و پروردگار ما برتر و والاتر از آن است که مانندى داشته باشد.
اما آن دو وجهى که درباره خداوند صادق است، یکى این است که کسى بگوید: او یکى است؛ یعنى در میان چیزها شبیه و مانندى ندارد. پروردگار ما البته چنین است. دیگرى آن که کسى بگوید: خداوند عزّ و جلّ مفهومى یگانه (بسیط) دارد؛ یعنى، نه در عالم خارج، قابل انقسام است، نه در عقل و نه در وهم. پروردگار عزّ و جلّ ما، چنین نیز هست.
بنا بر این روایت، واحد را چهار معنا است: واحد عددی، واحد نوعی، واحد به معنای موجود بی نظیر و واحد به معنای موجود تجزیه ناپذیر. دو معنای اول، درباره خداوند ناروا و دو معنای دیگر روا است. اینك به توضیح آن ها می پردازیم.
معنای توحید عددی
«واحد عددی» آن واحدی است كه تكثر و تعددپذیر است، هرچند این كثرات با یكدیگر مجانس نباشند. چون برای موجودی عدد «یك» را به كار می بریم، این موجود قابلیت «دو» ، «سه» و… شدن را نیز دارا است.
این گونه واحد را نمی توان برای خداوند متعال به كار برد؛ زیرا ذات مقدس حضرت حق تعددبردار نیست. این سخن كفرآمیز نصارا كه می گویند: «ان الله ثالث ثلاثة»[2] در حقیقت به معنای اعتقاد به عددی بودن واحدیت خدا است.
حضرت امیر (علیه السلام) با تعابیری گوناگون وحدت عددی را برای باری تعالی نفی كرده است. گذشته از تعبیرهایی كه نقل شد، می توان به تعبیرهایی دیگر اشاره كرد كه همگی از اویند:
«واحد لا بعدد؛ یگانه است نه به شماره.»[3]
«الاحد بلا تاویل عدد؛ یگانه است نه به معنای شماره.»[4]
«واحد لا من عدد؛ یگانه است نه به شماره.»[5]
معنای توحید نوعی
مراد از واحد نوعی، واحدی است كه تعدد بردار است و با افراد دیگر مجانس است. «نوع» در لغت عرب به گروهی از افراد مشابه و مجانس می گویند؛[6] مثلا چون می گویند: «لیس هذا من نوع ذاك»، منظور این است كه این دو چیز مشابه و هم جنس یكدیگر نیستند.[7]
همچنین، وقتی درباره كسی می گویند «واحد من الناس» مقصود این است كه آن شخص یكی از افراد مشابه و هم جنس مردم است. بنابراین، در وحدت نوعی تعدد و تشابه هست و واحد نوعی با افراد دیگر نوع هم جنس و مشابه است.
بدین سان، نمی توان گفت خدا واحد نوعی است، زیرا لازمه آن تشابه خدا با دیگر موجودات است. از این رو، هرگاه ائمه اطهار (علیهم السلام) می فرمایند: «الله شئ»، بی درنگ می افزایند: «لا كالاشیاء؛»[8] یعنی خداوند، چیزی است، اما نه همچون دیگر چیزها.
معنای توحید با عنوان بی شبیه بودن
امام علی (علیه السلام) پس از نفی وحدت عددی و وحدت نوعی، دو معنای دیگر را برای خدای تعالی اثبات می كند كه یكی عبارت است از: واحد به معنای بی شبیه: واحد لیس له فی الاشیاء شبیه. در بحث درباره ویژگی های توحید به این معنای توحید بیش تر می پردازیم.
معنای توحید با عنوان تجزیه ناپذیر
دومین معنای مقبول برای واحد، نفی هر گونه تجزیه و تقسیم از ذات اقدس الهی است؛ یعنی هرگونه تقسیم – اعم از تقسیم خارجی، تقسیم عقلی و تقسیم وهمی –[9] درباره خداوند منتفی است؛ چنان كه امام علی (علیه السلام) درباره این معنای توحید می فرماید: «و لا تناله التجزئة و التبعیض؛[10] جزء جزء شدن و پاره پاره گشتن در او راه ندارد.»
و نیز درباره معنای توحید می فرماید: «لا یوصف بشی من الاجزا و لا بالجوارح و الاعضاء، و لا بعرض و لا بالغیریة و الابعاض؛[11] نه جزئی دارد كه به آن وصفش كنند و نه جوارح دارد و نه اعضا و عرض و نه توانند بدین وصفش كنند كه بگویند غیر از دیگران است و بعض بعض است.»
از این واقعیت روشن می شود كه تركیب در ذات خدای تعالی به هیچ وجه راه ندارد و او تجزیه و تحلیل پذیر نیست و فاعلیت حق متعال، فاعلیت ارادی و خلقت او از لامن شئ است نه این كه خلقت به صدور و فیضان باشد و وجودات همه موجودات هم سنخ وجودی خدای تعالی و بلكه عین وجود او باشند.
2. معنای توحید صفاتی
معنای توحید صفاتی آن است كه چنان كه باری تعالی در مقام ذات، یگانه و بی همتا است، در صفات كمالیه خود نیز یگانه و یكتا است و همانند و نظیری برای صفاتش نیست. امیرمومنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«كل عزیز غیره ذلیل و كل قوی غیره ضعیف، و كل مالك غیره مملوك و كل عالم غیره متعلم و كل قادر غیره یقدر و یعجز؛[12] هر عزیزی غیر او ذلیل است و هر نیرومندی جز او ناتوان است و هر مالكی جز او مملوك است و هر عالمی جز او نوآموز است و هر توانایی جز او گاه توانا و گاه ناتوان است».
از این روایت استفاده می شود كه اوصاف خدای تعالی شخصا ویژه اویند و كسی در آن ها با او شریك نیست. عالم و قادر و مالكی در عرض او نیست و همه به او عالم و قادر و مالك اند و این سخن بدان معنا نیست كه صفات و كمالات همه اشیا صفات حق اند و جز حق را مطلقا هیچ صفت و كمالی نیست؛ زیرا وجدان و برهان دلالت می كند كه اوصاف كمالی انسان مانند قدرت و حیات مربوط به خود اوست نه اینكه صفات خدا بوده باشد. به عبارت دیگر صفات و كمالات موجودات از خدا و به اراده اوست ولی صفات خداوند نیستند.
3. معنای توحید افعالی
معنای توحید افعالی آن است كه در دار تحقق هیچ فعلی و انفعالی انجام نمی گیرد مگر اینكه تحت سلطنت حضرت حق و به مشیت و اراده و اذن اوست پر واضح است كه این امر هیچگونه منافاتی با اختیاری بودن افعال انسان ندارد زیرا از جمله مقدمات فعل اختیاری، خود اختیار است كه خدای تعالی قدرت این اختیار را به انسان تملیك كرده و اراده و مشیت او بر فعل اختیاری انسان تعلق گرفته است.
در زمینه معنای توحید افعالی، تحلیل های دیگری وجود دارد كه از سوی برخی مكاتب فلسفی و عرفانی ارائه شده كه صحیح به نظر نمی رسد از جمله اگر اراده خدای تعالی بلكه ذات الهی علت تامه همه موجودات از جمله افعال انسان ها باشد، روشن است كه بندگان در افعال خود مجبور بوده و جایی برای اختیار وجود نخواهد داشت.
از سوی دیگر، بنابر وحدت وجود و موجود هم چون غیریتی در كار نیست نسبت فعل به انسان نسبتی مجازی و جبر و تفویض موضوعا منتفی است. لاهیجی در شرح گلشن راز در بیان مراتب توحید شهودی كه یكی از آنها معنای توحید افعالی است می نویسد:
«آنكه حضرت حق به تجلی افعالی بر سالك متجلی شود و سالك صاحب تجلی، جمیع افعال و اشیا را در افعال حق فانی یابد و در هیچ مرتبه هیچ شیئی را غیر از حق متعال فاعل نبیند و غیر از او مؤثر نشناسد.»[13]
4. معنای توحید عبادی
امام علی (علیه السلام) در تفسیر فرازهای اذان می فرماید: «اما قوله «اشهد ان لا اله الا الله»… كانه یقول: اعلم انه لا معبود الا الله عز و جل و ان كل معبود باطل سوی الله عز و جل.»[14]
و در سخنی دیگر یكی از اهداف مهم بعثت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) را سوق دادن مردم به عبادت خدای تعالی دانسته می فرماید:
«فان الله بعث محمدا -صلی الله علیه و آله و سلم- بالحق لیخرج عباده من عبادة عباده الی عبادته؛[15] همانا خدای تعالی محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق مبعوث كرد تا بندگانش را از پرستش بندگان به پرستش خود درآورد».
عبادت به معنای خضوع و خشوع و افتادگی است. هیچ یك از بندگان و مخلوقات الهی را نسبت به دیگر مولویت و مالكیت نیست تا خضوع و خشوع در مقابل او لازم باشد.
زیرا پرستش و افتادگی كردن فقط از شئون استحقاقی مولا و مالك حقیقی می باشد. و این عبادت و افتادگی ملازم با اطاعت و پیروی هم می باشد و به همین جهت است كه امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه: «و اتخذوا من دون الله آلهة لیكونوا لهم عزا كلا یكفرون بعبادتهم و یكونون علیهم ضدا»[16] می فرماید:
«آنان كه غیر از خدای تعالی، خدایانی برای خود ساخته اند، در روز رستاخیز خدایانشان با آنان به مخالفت برخاسته، از آنان و عبادتشان بیزاری خواهند جست. سپس فرمود: پرستش و عبادت، سجده و ركوع نیست؛ بلكه پرستش همان اطاعت است. هر كه مخلوقی را در نافرمانی و معصیت خدای تعالی اطاعت كند او را پرستیده است.»[17]
جمع بندی
توحید به معنای یگانگی خداست و مهمترین جنبه های آن یعنی توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. توحید ذاتی ب این معناست که خداوند شبیه و شریک و جزء ندارد. توحید صفاتی به این معناست که خداوند در صفات کمالیه یگانه و بی همتاست. معنای توحید افعالی این است که در دار تحقق هیج فعل و انفعالی صورت نمی گیرد مگر این که تحت سلطنت پروردگار باشد. معنای توحید عبادی هم آن است که فقط خداوند شایسته عبادت و پرستش است.
پی نوشت ها
[1] شیخ صدوق، التوحید، ص 83، ح 3.
[2] مائده / 73.
[3] دشتی، نهج البلاغه، خطبه 180.
[4] همان، خطبه 148.
[5] شیخ صدوق، التوحید، ص 70 ح 26.
[6] ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 5، ص 270.
[7] همان، ص 370.
[8] كلینی، اصول كافی، ج 1، ص.
[9] تقسیم خارجی مانند تقسیم انسان به بدن و روح. تقسیم عقلی مانند تقسیم انسان به حیوان و ناطق. و تقسیم وهمی مانند تقسیم انسان به دو نصف.
[10] دشتی، نهج البلاغه، خطبه 81.
[11] همان، خطبه 179.
[12] همان، خطبه 65.
[13] سعادت پرور، شرح گلشن راز، ص 268.
[14] شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 39.
[15] كلینی، الكافی، ج 8، ص 386.
[16] مشركان غیر از خدای تعالی خدایانی برای خود گرفتند تا موجب عزتشان باشند، چنین نیست! بزودی آن خدایان، پرستش آنان را انكار كرده و دشمن آنان خواهند شد.(مریم، آیه 81 و 82).
[17] علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 55.
منابع
- قرآن کریم
- الموسوی (الشریف الرضی)، أبوالحسن محمدبن الحسین، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، چاپ چهاردهم، قم، انتشارات الهادی 1380.
- کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة چهارم ١٤٠٧ ٣٥ مجذوب صفا، عباس پنج گام، تهران بعثت ۱۳۵۰ ش.
- قمى، علی بن ابراهیم تفسیر قمی، دار الکتاب، قم، ١٣٦٧ش.
- ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.
- سعادت پرور، علی، راز دل (شرح منظومۀ گلشن راز شیخ محمود شبستری)، ناشر آفتاب فطرت، 1399 ش.
- ابن بابویه، ابوجعفر، التوحید، موسسه نشر اسلامی، قم، 1416 ق.
اقتباس از: سیدان، سید جعفر، مجله علمی قبسات، شماره 19، 1380.