سلمان فارسی از صحابی برجسته پیامبر اسلام و از یاران خاص حضرت علی (ع) به عنوان یکی از مهم ترین شخصیت های تاریخ اسلام و نمادی از ایمان و صداقت شناخته می شود. سلمان فارسی، اصالتاً ایرانی و از خطه ای نزدیک به شهر اصفهان بود که با جستجوی حقیقت به اسلام گروید و همراهی او با پیامبر اسلام (ص) او را به یکی از اصحاب خاص بدل کرد.
سلمان فارسی در تاریخ اسلام جایگاهی ویژه دارد و با علم، صداقت و وفاداری اش همواره مورد احترام و تقدیر قرار گرفته است. زندگی پرافتخار سلمان فارسی الهام بخش بسیاری از مسلمانان و نمونه ای از عشق به حقیقت و عدالت به شمار می آید.
ولادت و خاندان سلمان فارسی
اطلاعات دقیقی درباره زمان ولادت سلمان فارسی در دست نیست، اما گفته اند حدود دویست و شانزده یا سیصد و شانزده سال پیش از هجرت، در زمان حکومت انوشیروان، در روستای «جی» از توابع رامهرمز یا به روایتی از توابع اصفهان چشم به جهان گشود. نام او در ابتدا «روزبه» بود که بعدها پیامبر اسلام (ص) او را «سلمان» نامید.
پدر سلمان فارسی، «بدخشان کاهن»، روحانی زرتشتی و از نسل منوچهر، پادشاه ایران بود. او به عنوان خادم آتشکده وظیفه روشن نگه داشتن آتش را داشت.[1] سلمان، هرچند در خانواده ای زرتشتی متولد شد، اما هیچ گاه در برابر آتش سر فرود نیاورد و به یکتاپرستی روی آورد.[2]
او در کودکی مادرش را از دست داد و عمه اش سرپرستی او را به عهده گرفت. پس از مسلمان شدن، هرگاه درباره نسبش می پرسیدند، می گفت: «من فرزند اسلام و از اولاد حضرت آدم هستم».
مسلمان شدن سلمان فارسی
مسلمان شدن سلمان فارسی از داستان های تاثیرگذار در تاریخ اسلام است. پس از آنکه خانواده سلمان تصمیم گرفتند او را به دلیل عدم پذیرش آیین زرتشتی شش ماه زندانی و در صورت پافشاری اعدام کنند، وی با کمک عمه اش از خانه گریخت. در بیابان با کاروانی که راهی شام بود همراه شد و به سرزمین های ناشناخته سفر کرد.
به روایت امام صادق (ع)، سلمان فارسی در پی یافتن حقیقت به دیدار بسیاری از دانشمندان رفت و در نهایت نزد عالمی به نام «آبی» اقامت گزید تا زمانی که خبر ظهور پیامبر اکرم (ص) در مکه به او رسید. آبی به او گفت: «سلمان! یاری که به دنبال او هستی، در مکه ظهور کرده است».[3]
سلمان فارسی که در آن هنگام به عنوان برده یک یهودی در نخلستان های مدینه کار می کرد،[4] پس از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه، نزد ایشان رفت. او که پیش تر از یکی از اسقف های مسیحی، نشانه های نبوت را شنیده بود، در پی یافتن این نشانه ها در پیامبر اکرم (ص) برآمد و با اثبات آن ها، دل در گرو اسلام نهاد و به یاران راستین پیامبر (ص) پیوست.[5]
آزادی و نامگذاری سلمان فارسی
پیامبر گرامی اسلام (ص) سلمان را به بهای چهل نهال خرما و چهل وقیه (هر وقیه معادل چهل درهم) از مالک یهودی اش خرید و آزاد کرد و نام زیبای «سلمان» را بر او نهاد.[6] این نام گذاری از دو جهت قابل توجه است:
نخست آنکه برخی از نام های رایج در عصر جاهلیت برای یک مسلمان شایسته نبودند؛
دوم، واژه «سلمان» از ریشه سلامتی و تسلیم گرفته شده که نشان از پاکی و سلامت روح سلمان دارد. انتخاب این نام توسط پیامبر اسلام (ص) تجلی همین معناست.
روایتی از امام صادق (ع) نقل است که یکی از یاران ایشان پرسید: «چرا این قدر نام سلمان فارسی را می برید و از او یاد می کنید؟» امام پاسخ دادند: «نگو سلمان فارسی، بگو سلمان محمدی. می دانی چرا نام او را زیاد می بریم؟»
و در ادامه فرمودند: «به خاطر سه ویژگی مهم: نخست، همواره خواست امیرالمؤمنین را بر خواسته خود مقدم می داشت؛ دوم، محرومان و فقرا را دوست داشت و بر ثروتمندان ترجیح می داد؛ و سوم، علم و عالمان را بزرگ می شمرد».[7]
فضیلت های برجسته سلمان فارسی
سلمان فارسی، الگویی برای مسلمانان کمال جو، وارسته و خودساخته، مجموعه ای از ارزش های متعالی انسانی و ایمانی را در خود گرد آورده است.
نزدیکی به رسول خدا (ص) پس از پذیرفتن اسلام، سلمان فارسی در مسیر ایمان و معرفت اسلامی به جایگاهی والا نزد رسول خدا دست یافت و از سوی معصومین مورد تجلیل قرار گرفت.
از نمونه های این تجلیل در جنگ خندق، که به پیشنهاد سلمان فارسی پیرامون مدینه خندق کندند، نمایان شد؛ هر دو گروه مهاجران و انصار تمایل داشتند که سلمان فارسی همراه آنان باشد، تا جایی که پیامبر فرمود: «سلمان منا اهل البیت؛ سلمان از اهل بیت ماست».[8]
الف) جابر بن عبدالله از پیامبر (ص) نقل می کند که فرمودند: «اشتیاق بهشت به دیدار سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است».
ب) رسول خدا درباره مقام معنوی سلمان فرمودند: «هر که می خواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان روشن کرده است، به سلمان بنگرد».[9]
ج) امام صادق (ع) درباره عمق عرفان سلمان فرمودند: «سلمان اسم اعظم را می دانست». این سخن نشانگر مقامی است که سلمان فارسی در عرفان اسلامی به آن دست یافته بود، مقامی که دعایش را مستجاب و او را صاحب کرامت کرده بود.[10]
احترام پیامبر به سلمان در حدیثی از کتاب «الاختصاص» نیز بیان شده است: «روزی که سلمان وارد مجلس رسول خدا شد، مردم به احترام حق و موهای سپید او، وی را صدر مجلس نشاندند. عمر که وارد شد و این صحنه را دید، گفت:
«این مرد عجم کیست که میان عرب ها صدرنشین شده است؟» پیامبر به منبر رفت و فرمود: «مردم از عهد آدم تا به امروز همچون دندانه های شانه هستند؛ عرب بر عجم و سفید بر سیاه برتری ندارد، مگر به تقوا».[11]
1. علم سلمان
پیامبر اسلام (ص) درباره دانش سلمان فارسی فرمودند: «اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دست می یافت».[12] وسعت و عمق علم سلمان فارسی چنان برجسته بود که بسیاری توان درک آن را نداشتند.
امام صادق (ع) نقل کرده اند که پیامبر اسلام و حضرت علی (ع) اسرار عمیقی را که دیگران تاب تحمل آن را نداشتند، به سلمان فارسی می سپردند و او را شایسته حفظ این علوم پنهان می دانستند؛ از همین رو به سلمان لقب «محدث» داده اند.[13]
سلمان فارسی در دانش بلایا و منایا (پیش بینی حوادث آینده) چیره دست بود و همچنین از بزرگان قیافه شناسی و حدیث شناسی به شمار می آمد. امام صادق (ع) درباره او فرموده اند: «در اسلام مردی که از همه فقیه تر باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است».[14] پیامبر اسلام نیز در حدیثی دیگر او را «دریای بی کران علم» خواندند.[15]
دانش سلمان فارسی تنها به معارف نظری محدود نمی شد؛ بلکه مهارت های فنی او نیز بسیار برجسته بود. در جنگ خندق، ایده کندن خندق را او به پیامبر پیشنهاد کرد و به اجرا گذاشته شد. همچنین ساخت منجنیق در جنگ طائف برای درهم کوبیدن قلعه های مشرکان به سلمان نسبت داده شده است.
سلمان فارسی خود درباره جایگاه علمی اش چنین می گوید: «ای مردم! اگر شما را از آنچه می دانم مطلع می کردم، می گفتید سلمان دیوانه است، یا به کسی که سلمان را بکشد درود می فرستادید».[16]
2. عبادت سلمان فارسی
آنچه عبادت سلمان را ارزشمندتر می کند، علم و آگاهی اوست. عبادت آگاهانه و پرستش از روی بصیرت به مراتب از عبادت سطحی و ظاهری ارزش بیشتری دارد. امام صادق (ع) در حدیثی نورانی به بیان ویژگی های عبادت سلمان پرداخته و می فرمایند:
«روزی پیامبر اسلام (ص) از یاران خود پرسیدند: «کدام یک از شما تمام روزها را روزه می گیرد؟» سلمان پاسخ داد: «من، یا رسول الله» پیامبر (ص) ادامه دادند: «کدام یک از شما تمام شب ها را به عبادت می گذراند؟» سلمان دوباره گفت: «من، یا رسول الله.»
پیامبر (ص) سپس پرسید: «آیا کسی از شما هست که روزی یک بار قرآن را ختم کند؟» سلمان گفت: «من، یا رسول الله» یکی از حاضران که پاسخ های سلمان را خودستایی می پنداشت، به اعتراض پرداخت:
«اکثر روزها دیده ام که سلمان روزه نمی گیرد، بیشتر شب را می خوابد و بیشتر روز را در سکوت می گذرانده، پس چگونه می تواند همیشه روزه باشد و هر شب برای نیایش با خدا بیدار بماند و روزی یک بار قرآن را ختم کند؟» پیامبر (ص) فرمود: «ساکت باش! تو را با همسان لقمان چه کار؟ اگر می خواهی چگونگی اش را بدانی، از خودش بپرس تا خبر دهد».
سلمان گفت: «در ماه، سه روز روزه می گیرم و خداوند فرموده است: «هر کس عمل نیکی انجام دهد، پاداش او ده برابر است». همچنین، روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به روزه ماه رمضان متصل می کنم؛ و هر کس چنین کند، پاداش روزه دائمی را دارد».
سلمان افزود: «از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند: «هر کس با طهارت بخوابد، در ثواب، چنان است که تمام شب را عبادت کرده است».
در مورد ختم قرآن، رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس یک بار سوره «قل هو الله» را بخواند، پاداش یک سوم قرآن را دارد؛ و هر که دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است؛ و هر که سه بار بخواند، گویی قرآن را ختم کرده است».
همچنین، حضرت فرمود: «یا علی، هر کس تو را با زبان دوست بدارد، یک سوم ایمانش کامل شده؛ هر که با دل و زبان تو را دوست بدارد، دو ثلث ایمان او کامل شده؛ و هر که با دل و زبانش تو را دوست بدارد و با دست نیز یاری ات کند، تمام ایمان را به دست آورده است».[17]
3. زهد و ایمان سلمان
آیات و روایات متعدد نشان می دهند که «زهد» به معنای محروم ساختن خود از نعمت های الهی نیست، بلکه به معنای عدم وابستگی به امور مادی است. زهد، پارسایی و بی میلی به دنیا از ویژگی هایی است که در سراسر زندگی سلمان فارسی، از آغاز تا پایان عمر، به وضوح مشاهده می شود.
سلمان که پیرو راستین پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) بود، همواره راه و روش آنان را در پیش گرفت و حتی در دوران فرمانداری مدائن نیز ساده زیستی را ترک نکرد. زهد و وارستگی سلمان ریشه در ایمان عمیق او داشت؛ چرا که هر چه ایمان قوی تر باشد، انسان از جاذبه های دنیوی آزادتر می شود.
امام صادق (ع) نیز فرمودند: «ایمان ده درجه دارد؛ مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم، و سلمان در درجه دهم ایمان است».[18]
4. دفاع از حریم ولایت
آنچه در زندگی سلمان فارسی بسیار برجسته و قابل توجه است، عدم بی تفاوتی او نسبت به مسائل حیاتی دین و جامعه است. او با هوشیاری و اراده ای استوار در میدان های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام حق، لحظه ای دچار تردید نشد.
سلمان همواره از هر فرصتی برای بیان حقایق بهره می برد و مسلمانان را به پذیرش امامت حضرت علی (ع) دعوت می کرد. او پیوسته این سخن رسول خدا (ص) را یادآور می شد: «همانا علی (ع) دری است که خداوند گشوده است؛ هر کس از آن درآید، مؤمن است و هر که از آن بیرون رود، کافر است»[19] و نیز میگفت: «بهترین فرد این امت، علی (ع) است».[20]
پس از رحلت جان سوز رسول خدا (ص)، در پی غصب خلافت و مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)، سلمان فارسی در خطبه ای بلیغ و افشاگرانه چنین اظهار داشت:
«ای مردم! هرگاه فتنه ها و آشوب ها را همچون شب تاریک دیدید که نیکان در آن نابود می شوند، بر شما باد که به اهل بیت پیامبر (ص) روی آورید؛ آنان راهنمایان به سوی بهشت اند، و بر شما باد علی (ع). ای مردم! ولایت را در میان خود همچون سر بر پیکر خود بدانید».[21]
5. تعلیم دعای نور به سلمان فارسی
سلمان فارسی نقل می کند که پس از وقایع اهانت به ساحت حضرت فاطمه زهرا (س)، به خانه ایشان رفتم. حضرت به من فرمودند: «پس از وفات رسول خدا (ص)، به من ستم کردند» سپس فرمودند: «بنشین» من نیز نشستم.
حضرت فاطمه (س) ادامه دادند: «دیروز در حال تفکر درباره قطع وحی از اهل بیت و دوری فرشتگان از منزل ما پس از وفات پیامبر (ص) بودم، که ناگهان درب خانه بی آنکه کسی آن را باز کند، گشوده شد. سه نفر از حوریان بهشتی وارد شدند و گفتند که از حوریان دارالسلام و از جانب پروردگار به دیدار تو آمده ایم، ای دختر محمد (ص)».
حضرت فاطمه به یکی از آنان که مسن تر به نظر می رسید، پرسیدند: «نامت چیست؟» پاسخ داد: «من مقدوره هستم و برای مقداد بن اسود خلق شده ام.» سپس از حوری دوم پرسیدند و او گفت: «نامم ذره است و برای ابوذر آفریده شده ام.» نفر سوم گفت: «من سلمی هستم و برای سلمان خلق شده ام».
آنگاه طبق هایی با خرماهایی به رنگ برف و بویی خوش تر از مشک بیرون آوردند. حضرت زهرا (س) فرمودند: «سهم تو را نگه داشته ام، با آن افطار کن و هسته اش را فردا برایم بیاور».
سلمان فارسی میگوید: «خرما را گرفتم و در راه از هر گروهی میگذشتم، میگفتند: «آیا مشک به همراه داری؟» با خرما افطار کردم، اما هسته ای در آن نیافتم. فردا نزد فاطمه (س) برگشتم و گفتم: «ای دختر رسول خدا! در میان آن خرماها هسته ای نبود». حضرت فرمودند: «ای سلمان! این خرما از نخلی بهشتی است که خداوند به سبب ذکری که رسول خدا به من آموخت، برایم کاشته است» پیامبر به من فرمود:
«اگر می خواهی در دنیا به تب مبتلا نشوی، این دعا را پیوسته بخوان:
«بِسْمِ اللّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاُمُورِ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، فى کِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبِیٍ مَحْبُورٍ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ مَشْکُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ».
سلمان فارسی میگوید: «این دعا را یاد گرفتم و به بیش از هزار نفر از تب داران آموختم و همه آنان به اذن خدا شفا یافتند».[22]
نقش سلمان فارسی در تشیع ایرانیان
یکی از مهم ترین اقدامات سلمان فارسی، که بخش قابل توجهی از زندگی او را دربرگرفت، تلاش پیگیر او در معرفی اسلام ناب و ترویج تشیع پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) بود. او با مجاهدتی بی وقفه در مدینه از هر فرصتی برای نشر این پیام بهره می برد. با ورود به مدائن، همچنان این رسالت را دنبال کرد و نقشی کلیدی در تشیع ایرانیان ایفا نمود.
پرسیده می شود: با وجود اینکه اسلام در زمان خلافت خلیفه دوم وارد ایران شد، چگونه اکثریت مردم ایران شیعه امیرالمؤمنین علی (ع) شدند؟ پاسخ این است که عوامل متعددی این گرایش را رقم زد، از جمله حضور سلمان فارسی در مدائن و رفت و آمد او به کوفه، حوالی آن و حتی شهرهایی مانند اصفهان.
سلمان فارسی پیام آور اسلام راستین و منادی مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بود که ایرانیان با آغوش باز از آن استقبال کردند.[23]
وفات
سلمان فارسی، پس از عمری طولانی و پربار، در اواخر خلافت عثمان در سال ۳۵ هجری قمری وفات یافت.[24] حضرت علی (ع) به احترام او، پیکر پاکش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. مرقد شریف سلمان فارسی در مدائن و در پنج فرسخی بغداد، نزدیک طاق کسری واقع شده است.
نتیجه گیری
سلمان فارسی به عنوان یکی از شخصیت های مهم تاریخ اسلام، نمادی از ایمان و صداقت است که زندگی اش تأثیرات عمیقی بر مسلمانان به ویژه ایرانیان داشته است. او نه تنها با جستجوی حقیقت و جهاد در راه دین، به مقام والایی دست یافت، بلکه در ترویج آموزه های اسلام و تشیع پس از رحلت پیامبر (ص)، نقش بسزایی ایفا کرد.
سلمان با زهد و وارستگی اش از وابستگی به دنیا، الگویی برای پیروان خود شد و وفاداری اش به امامت حضرت علی (ع) در برهه های حساس تاریخ، او را در میان مسلمانان به فردی محبوب تبدیل کرد. آموزه ها و تجربیات او همچنان مورد توجه و احترام قرار دارد و به عنوان راهنمایی برای پیروان راستین دین اسلام شناخته می شود. در نهایت، زندگی و شخصیت سلمان فارسی یادآور این است که ایمان، علم و عمل صالح می تواند به اصلاح فرد و جامعه کمک کند و مسیر انسان را به سوی حقیقت و عدالت روشن سازد.
پی نوشت ها
[1] . شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۱۶۵.
[2] . شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۱۶۵.
[3] . شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۵۸۰.
[4] . مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۶۶.
[5] . ابنهشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۸.
[6] . مدنی شیرازی، الدرجات الرفیعه، ص۲۰۳.
[7] . طبری، بشارة المصطفی، ج۱، ص۲۶۷.
[8] . طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۴۲۷.
[9] . مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۴۱.
[10] . طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۱۵۰.
[11] . مفید، الاختصاص، ص۳۴۱.
[12] . ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۳۶.
[13] . مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۳۱.
[14] . مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۴۷.
[15] . مفید، اختصاص، ص۲۲۲.
[16] . کشی، رجال کشی، ص۲۰.
[17] . مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۱۷.
[18] . مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۴۱.
[19] . هلالی، کتاب سلیم، ص۲۵۱.
[20] . امین عاملی، اعیان الشیعة، ج۷، ص۲۸۷.
[21] . عليارى تبريزى، بهجة الآمال، ج۴، ص۴۱۸.
[22] . راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۳۳.
[23] . محمدی اشتهاردی، کتاب ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص۲۰۱.
[24] . مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۹۱ – ۳۹۲.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، ۱۳۷۳ش.
- نهج البلاغه، شریف الرضی، محمد بن حسین، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب (ع)، ۱۳۸۴ش.
- ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، باهتمام محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبه آیهالله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
- امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف، ۱۴۲۱ق.
- راوندی، قطب الدين، الخرائج والجرائح، تحقيق سيد محمد باقر الموحد الأبطحي، قم، مؤسسة الإمام المهدي (ع)، ۱۴۰۹ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، اسلامیة، ۱۳۹۵ق.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ترجمه جعفری، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۱ش.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
- طبری، عمادالدین، بشارة المصطفی، قم، جامعه مدرسین، تحقیق جوادقیومی، ۱۴۲۰ق.
- عليارى تبريزى، ملاعلى، بهجة الآمال في شرح زبدة المقال، تهران، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، ۱۴۱۲ق.
- کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، مشهد، دانشگاه مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، مرکز تحقیقات و مطالعات، ۱۳۴۸ق.
- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی، نجف، ۱۳۴۹-۱۳۵۲ق.
- مجلسی، محمدتقی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- محمدی اشتهاردی، محمد، ایرانیان مسلمان در صدر اسلام و سیر تشیع در ایران، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱ش.
- مدنی شیرازی، سیدعلیخان، الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۸ق.
- مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید(ره)، ۱۴۱۳ق.
- هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم، قم، هادی، ۱۴۰۵ق.
منبع مقاله | با اقتباس از مقاله
غلامحسینی، مصطفی، زندگى پر افتخار سلمان فارسى، نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۲۱، صفحات ۵۰- ۵۳، ۱۳۷۷ش.