سرشت انسان از آب و خاک همین عالم دنیوی است و اگر سرگرم لذت های دنیوی شود، دلبستگی اش به این دنیا روز به روز بیشتر می گردد. اگر قلب بداند این عالم فانی و پست است و آخرت ابدی و کمال و لذت واقعی در آن دنیا حاصل می شود، بر اساس فطرت، از این دنیا دل می کند و به آخرت متمایل خواهد شد. در خطبه 160 نهج البلاغه، امام علی (ع) به بیان مقام زهد و پارسایی پیامبر اکرم (ص) پرداخته و در اين بخش، مصداق هايى از تواضع، زهد و پارسایی پیامبر (ص) در خلال اعمال روزانه ایشان را بیان می دارند که گواه راستین از زهد و پارسایی پیامبر الهی و آن پيشواى بزرگ است که در این مقاله به بیان و شرح آن می پردازیم.
چشم بستن بر زرق و برق دنیا
امير مؤمنان على (ع) در خطبه ۱6۰ در ضمن بیان زهد و پارسایی پیامبر اسلام (ص) می فرماید: روزی آن حضرت (ص) به حجره یکی از زن های خود آمد، دید پرده ای که در آن تصویرهایی بود، بر در اتاقش آویزان است، همسرش را صدا زد و فرمود:
«غَيِّبِيهِ عَنِّي، فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْيَا وَ زَخَارِفَهَا»؛[1] «آن را از نظرم پنهان کن که هرگاه چشمم به آن می افتد بیاد دنیا و زرق و برقش میافتم».
دنیاپرستی سرچشمه گناهان
دنیاپرستی و هدف قرار دادن دنیا، سرچشمه همه گناهان است. اگر ما منشأ گناهان را ریشه یابی کنیم، می بینیم ریشه اش دنیاپرستی و امور مادی بوده است و به عکس زهد و پارسایی صحیح، روح انسان را سبک و پاک می سازد و انسان را از بندهای بسیار آزاد می نماید و همین روح پارسا است که می تواند سختی های کمال را تحمل کند و در پرتو استقامت بر قله کمالات نائل گردد.
امور مادی انسان را میخکوب زمین می کند ولی پارسایی و زهد، انسان را در فضای وسیع جهان به پرواز در می آورد، از این رو پیامبر (ص) حتی می خواهد به یاد زرق و برق دنیا نیفتد.
البته باید توجه داشت آنچه که ناپسند است و از آن به «دنیای مذموم» تعبیر می شود، هدف قرار دادن دنیا و امور مادی است، ولی اگر امور مادی وسیله و نردبانی برای پیمودن راه تکامل قرار گیرد و از آن پلی به سوی امور معنوی ساخته شود، بی اشکال است و از آن به «دنیای ممدوح» تعبیر می گردد.
ولی هرکسی نیروی آن را ندارد که دنیا را وسیله قرار دهد و زرق و برق دنیا او را نفریبد. بنابراین به هر حال زهد و وارستگی و به عبارت روشن تر، آزادی از بندهای دنیا، پایه و اساس و خشت اول سیر در ملکوت و فضای معنویت است و یا بگوییم ممکن است انسان در عین استفاده از امور مادی، می تواند پارسا باشد.
لذا همۀ پیامبران و امامان، زاهد و پارسا بودند و در عین پارسایی و زهد، در امور سیاسی دخالت کرده و دنیا را وسیلۀ آخرت قرار می دادند.
امام علی (ع) از حضرت موسی و داوود و عیسی و پیامبر اسلام (ص) و از پارسایی خودش سخن به میان آورده و به ذکر چند نشانه آن اکتفا کرده است. در مورد پیامبر اسلام (ص) می فرماید:
«وَ لَقَدْ كَانَ (صلی الله علیه وآله) يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ».[2]
«با این که پیامبر (ص) دارای مقام عظیمی بود، خداوند زینت های دنیا را از او دریغ داشت. او روی زمین (بدون فرش) می نشست و غذا می خورد و مانند غلامان می نشست. کفش و لباسش را با دست خود وصله می کرد، بر مرکب برهنه سوار می شد و حتی کسی را پشت سرخود سوار می نمود، … او با تمام وجود، زرق و برق دنیا را از خود دور می ساخت و علاقه بسیار داشت که آن ها از جلو چشمش پنهان شوند که حتی به یاد زرق و برق دنیا نیفتد، چرا که همین یاد، ممکن است خاطره و ذهن و مغز را پریشان کرده و به سوی مادیت سوق دهد».
آن را از نظرم پنهان کن!
در اين بخش از خطبه 160 نهج البلاغه، امام علی (ع) مصداق هايى از مقام زهد و پارسایی پیامبر اکرم (ص) را بيان مى فرمايد و تواضع و زهد و پارسایی پیامبر ختمی مرتبت (ص) را در خلال اعمال روزانه اش نشان مى دهد که نشانى آشکار از زهد و فروتنى آن پيشواى بزرگ است؛
پنهان کردن پرده، اشاره به داستانى است که از عايشه نقل شده که پرده اى پر نقش و نگار و داراى عکس موجودات ذى روح تهيه کرده بود و بر در اتاق آويخته بود. پيامبر (ص) از ديدن آن ناراحت شد؛ چرا که جنبه زينتى داشت و فرمود: ديدن آن، مرا به ياد دنيا و زرق و برق آن مى اندازد. دستور داد آن را فوراً برداشتند.[3]
در قلب انسان، دو محبّت با هم نمى گنجد. هر گاه مفتون و فريفته دنيا شود، محبّت خدا و نعمت هاى جهان ديگر، از قلب او بيرون مى رود و تا محبّت زر و زيور اين جهان را از دل بيرون نکند، جايى براى محبّت خدا نيست. همچنين اگر دلبسته دنيا و زرق و برق آن شد، آن را قرارگاه هميشگى خود مى پندارد و جايى براى عشق به خدا و آخرت باقى نمى ماند. اين معنا درباره همه انسان ها صادق است و زندگى پيامبر (ص) نمونه بارزى از آن محسوب مى شود.
در حديثى که مرحوم کلينى در کتاب کافى از پيامبر اکرم (ص) نقل کرده، چنين مى خوانيم که فرمود: «مالى و للدنيا انما مثلى و مثلها کمثل الراکب رفعت له الشجرة فى يوم صائف فقال تحتها ثم راح و ترکها»؛[4] «مرا با دنيا چه کار؟ مثل من در برابر دنيا همچون شخص سوارى است که در يک روز داغ تابستان در بيابانى به درختى مى رسد، کمى در زير درخت استراحت مى کند، سپس آن را ترک مى گويد».
در آخر امام علی (ع) در يک نتيجه گيرى روشن مى فرمايد: «فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ، وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ، وَ غَيَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ وَ کَذَلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَيْئاً أَبْغَضَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهِ، وَ أَنْ يُذْکَرَ عِنْدَهُ»؛[5] «(چون دنيا چنين بود پيامبر ص) آن را از جان خود بيرون و از قلب خود دور ساخت و از ديدگانش پنهان نمود. (آرى!) چنين است آن کسى که چيزى را مبغوض مى دارد و نگاه کردن و يادآورى آن را نيز مبغوض مى شمرد.
البته باید از قول ابن میثم در شرح نهج البلاغه بیان داشت: «زهد حقيقى عبارت از حذف همگى موانع نفسانى از ساحت نفس انسانى است و آنچه پيش از اين در اوصاف آن حضرت (ص) فرموده، بيان مراتب ظاهرى زهد اوست كه عبارت از رفع موانع خارجى در قبال آن است».[6]
در اين جا اين پرسش پيش مى آيد که چرا امير مؤمنان على (ع) اين همه در مذمّت دنيا سخن مى گويد و آن را تحقير مى کند؟ اين سؤال، پاسخ زنده اى دارد که آن را بيان خواهيم کرد.
زهد و پارسایی پیامبر؛ خروج از قالبی زیستن
هدف امام علی (ع) از بیان خطبه 160 نهج البلاغه، توجه دادن مردم به امور اصلی و حقیقی که پایه کمالات است، نه امور فرعی و گرایش به تجملات و زرق و برق ها که موجب پوچ شدن عمر در امور پوچ خواهد گردید.
او می خواست با پیروی از روش پیامبر (ص) از قالبی زیستن بیرون آییم و غالبی (پیروزمند بر امور مادی) زندگی کنیم و از غلاف مادیت ناپایدار بیرون آمده و در فضای وسیع و همیشگی معنویت به پرواز در آییم که این نتیجه و اثر زهد و پارسایی است.
در پایان همین خطبه امام (ع) می فرماید: شخصی به من گفت: چرا این لباس کهنه را بیرون نمی اندازی؟ به او گفتم: از من دور شو «فَعِند الصباح يُحْمَدُ القَوْمُ السُّرى»؛[7] «صبحگاه، روشن می شود آن رهروان که شب خواب ماندند به مقصد نرسیدند و بیدارها به مقصد رسیدند و مورد ستایش قرار گرفتند». این جمله مثالی است که معادل آن در فارسی این شعر است:
آندم که بر من و تو وزد باد مهرگان / آن گه شود پدید که نامرد و مرد کیست؟
نتیجه گیری
نکوهش دنیاپرستی بطور گسترده در روایات اسلامی، مخصوصا در سخنان پیامبر اکرم (ص) و خطبه های نهج البلاغه بیان شده است. انسان اگر از لذات دنیوی چشم نپوشد، روز به روز دلبستگی بیشتری به دنیا پیدا کرده و در آخر پوچی دنیا، عمر او را به پوچی می رساند. اگر می خواهیم از غلاف مادیات بیرون بیاییم و روحمان به سوی معنویت رها شده، محبت خدا بر دل و جانمان حاکم گردد، باید به تاسی از زهد و پارسایی پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) جامه عمل پوشانیم.
پی نوشت ها
[1] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 160.
[2] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 160.
[3] . خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج2، ص293.
[4] . کلینی، الکافى، ج2، ص134.
[5] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 160.
[6] . ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج3،ص522.
[7] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 160.
منابع
- ابن میثم، میثم بن علی، نهج البلاغة، تهران، دفتر نشر الکتاب، 1379ق.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلمية، 1417ق.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
منبع مقاله | با اقتباس از:
- محمدی اشتهاردی، محمد، گفتار پیامبر (ص) در نهج البلاغه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1364.
- مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1375، ج6، ص: 251-248