از دیدگاه امام علی (ع)، حقیقت زهد تنها در ترک دنیا و مادیات نیست، بلکه در نگرش صحیح به زندگی و به دست آوردن آرامش درونی است. در قرآن کریم نیز اشاره شده است که انسان نباید نسبت به آنچه از دست داده افسوس بخورد و از آنچه به دست آورده خوشحال و مغرور شود. این سخن خداوند در سوره های مختلف قرآن به نوعی بیانگر مفهوم و حقیقت زهد است.
حقیقت زهد و پارسایی
امام علی (ع) در خطبه ها و کلمات خود، حقیقت زهد را نه به معنای انزوا از دنیا بلکه به معنای استفاده صحیح از آن و نداشتن تعلق قلبی به آن دانسته است. بنابراین، حقیقت زهد در آن است که انسان نه تنها از گذشته ها و آنچه از دست رفته پشیمان نشود، بلکه نسبت به آینده نیز دل خوش نباشد و در هر لحظه به خداوند اعتماد کند.
برقرار کردن نسبت پست و نفسانی با هر امری از امور این عالم دنیای نکوهیده نامیده می شود و جز با پشت کردن به این دنیا و ترک این ارتباط پست و نفسانی یعنی جز با زهد و پارسایی راه تعالی آدمی هموار نمی شود. به بیان امیر مؤمنان على (ع):
«الْعِلْمُ يُرْشِدُكَ إِلَى مَا أَمَرَكَ اللهُ بِهِ، وَ الزُّهْدُ يُسَهَّلْ لَكَ الطَّرِيقَ إِلَيْهِ»[1] «علم و دانش تو را بدانچه خداوند فرمانت داده است راه می نماید و زهد و پارسایی راه به سوی آن را برایت هموار و آسان می سازند».
با این عنایت، هر برنامه و اقدام تربیتی متعالی، برنامه و اقدامی است که آدمی را در این راه مدد نماید و او را به سوی شکوفایی مرتبه حقیقی اش و دستیابی سعادت اخروی اش یاری سازد که امام علی (ع) فرموده است: «مَنْ لَمْ يَزهَدُ فِي الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ فِي جَنَّةِ الْمَأْوَى»[2] «هر که در دنیا زهد نورزد برای او بهره ای در بهشت برین نیست.»
بذرهای تربیت حقیقی در زمین پارسایی شکوفا می شود و هر چه این زمینه قوتی بیشتر یابد، مانع اصلی تربیت و تخلق به اخلاق الهی بیشتر رفع می گردد و توان آدمی در دستیابی به کمالات انسانی فزونی می یابد. از امام باقر (ع) روایت شده است که امیر مؤمنان علی (ع) فرمود:
«إِنَّ مِنْ أَعْوَنِ الْأَخْلَاقِ عَلَى الدِّينِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا»[3] «همانا مددکارترین اخلاق به دین پارسایی نسبت به دنیاست».
زهد حقیقی
حقیقت زهد که بستر کمال آدمی را فراهم می نماید، زهد منفی و گوشه گیری و دوری از جامعه و محرومیت گرایی نیست، بلکه زهدی زنده و پرنشاط و اجتماعی و بالنده است، چنانکه امیر مؤمنان علی (ع) خود جلوه تام آن بوده و در توصیف حقیقت زهد فرموده است:
«أَیُّهَاالنَّاسُ، الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاْمَلِ، وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ، وَالتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ، فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْکُمْ فَلاَ یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ، وَلاَ تَنْسَوْا عِنْدَالنِّعَمِ شُکْرَکُمْ، فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَج مُسْفِرَة ظَاهِرَة، وَ کُتُب بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَة»[4]
«ای مردم پارسایی، دامن آرزو در چیدن است، و شکر نعمتِ حاضر گزاردن و از ناروا پارسایی ورزیدن و اگر از عهده این کار بر نیایید هر چند که ممکن است خود را از حرام وا پایید و شکر نعمت موجود فراموش منمایید که راه عذر بر شما بسته است» با حجت های روشن و پدیدار و کتاب های آسمانی و دلیل های آشکار امام (ع) سه چیز را نشانه پارسایی معرفی کرده است:
۱. کوتاهی آرزو ها، ۲. شکرگزاری نعمتها، 3. دوری از حرامها
آرزوهای دنیایی و پست آدمی را از منزلت انسانی ساقط می کند و در مرتبت حیوانی قرار می دهد. بنابراین هر چه آدمی از چنین بستگیهایی باز دارنده آزاد شود، آسوده تر می گردد و توان و امکانات خود را در جهت درست به کار می بندد.
و می تواند نعمت های الهی را شکر گزارد و می تواند موهبتها را به درستی دریابد و در آن راهی که باید به کار گیرد[5] و ملتزم به اعمال صالح گردد و خود را از فرو رفتن در گرداب حرامها باز دارد[6] و به خلوص در عمل دست یابد که امیر مؤمنان علی (ع) فرموده است:
«الزُّهدُ تَقصيرُ الآمالِ وإخلاصُ الأَعمالِ»[7] زهد کوتاه کردن آرزو ها و خالص نمودن کردار ها است.
چنین زهدی برترین توشه آدمی در جهت سیر به سوی کمال حقیقی است و امیر مؤمنان (ع) آن را این گونه توصیف کرده است:
«الزُّهدُ ثَروَةٌ»[8] ناخواستن – دنیا – ثروت است.
حقیقت زهد آدمی را از پستی این جهانی و هلاکت آن جهانی حفظ می کند و از این رو گفته اند که زهد کلید درِ بهشت و آسودگی از آتش است؛[9] و امیر مؤمنان (ع) به چنین زهدی فراخوانده و فرموده است: «إِنَّكُمْ إِنْ زَهَدْتُمْ خَلَصْتُمْ مِنْ شَقَاءِ الدُّنْيَا وَ قُرْتُمْ بِدَارِ الْبَقَاءِ»[10] بی گمان اگر از دنیای نکوهیده کناره گیرید و زهد پیشه کنید، از بدبختی دنیا آسوده می شوید و به سرای باقی خواهید رسید.
حقیقت زهد راه سلوک و بندگی و زندگی توام با نشاط و بالندگی را فراهم می سازد و آدمی با معرفتی درست به سعادت دست می یابد. پیشوای زاهدان علی (ع) فرموده است: «أَصلُ الزُّهْدِ الْيَقِينُ بِاللَّهِ وَ ثَمَرْتُهُ السَّعَادَةُ»[11] اصل زهد یقین است و میوه آن نیکبختی است.
انسانی که دنیا را به درستی دریافته باشد هرگز با عالم رابطه ای پست برقرار نمی کند و با معرفتی درست از امکانات این عالم توشه بر می گیرد و بندگی می نماید، چنانکه در سخنان نورانی امیر بیان، علی (ع) آمده است: «وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ »[12] و هیچ پارسایی چون پشت کردن به امر حرام نیست. با چنین دریافتی از زهد پارسایی برترین زمینه رشد و تعالی و اتصاف به کمالات انسانی است.
«أفضل الطَّاعَاتِ الزُّهْدُ في الدُّنْيَا»[13] برترین طاعات زهد در دنیاست. بدون حقیقت زهد، انسان در اسارت دنیای نکوهیده می ماند و می پوسد و از این روست که دینداری و تربیت فطری بدون پارسایی بی معنا می شود، چنانکه در سخنان امیر مؤمنان علی (ع) وارد شده است: «الزهد أصل الدين»[14] زهد اصل دین است.
فلسفه زهد
فلسفه زهد آزادی است؛ یعنی انسان از برقرار کردن ارتباط نفسانی با هر امری از امور این عالم آزاد شود تا بتواند کمالات انسانی را در وجود خود جلوه گر سازد. یعنی از اندوه دلبستگی به دنیا رها گردد تا با نشاط حقیقی به سوی کمال مطلق سیر نماید، یعنی امور دنیایی را به هیچ نگیرد تا راست بایستد و راست حرکت کند، یعنی دست و دلش برای آنچه بی اعتبار است نلرزد تا از غیر خدا نترسد و جز در برابر حق کرنش نکند و به بندگی ذات اقدس الهی واصل شود.
امیر مؤمنان علی (ع) در بیان فلسفه زهد و تمامیت آن فرموده است: «الزَّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ، وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ[15] وَمَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي، وَ لَمْ يفرح بالآتي، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ»[16]
«همه زهد در دو کلمه از قرآن فراهم آمده است: خدای سبحان می فرماید تا بر آنچه از دستتان رفته دریغ مخورید و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید و آن که بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد از دو سوی زهد گرفته است».
انسان با رویکرد نادرست به زندگی این جهانی و با دلبستگی به امور اعتباری خود را در زندان های گوناگون قرار می دهد و حصار در حصار بر پا می سازد و گرفتار داشتنها و خواستن های بی اعتبار می شود و زهد آزادی از اینها برای شکوفایی استعداد ها در جهت کمال مطلق است.
این جهان زندان و ما زندانیان / حفره کن زندان و خود را وارهان
چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن/ نه قماش و نقده و میزان و زن
مال را کز بهر حق باشی حَمول/ نِعمَ مالٌ صالحٌ خواندش رسول
آب در کشتی هلاکِ کشتی است/ آب اندر زیرِ کشتی پُشتی است
چون که مال و مُلک را از دل براند/ زان سلیمان خویش جز مسکین نخواند
کوزه سربسته اندر آب زَفت/ از دلِ پُر باد، فوقِ آب رفت
بادِ درویشی چو در باطن بُود/ بر سر آب جهان ساکن بود
گر چه جمله این جهان مُلکِ ویست/ مُلک در چشم دل او لا شَيَست
پس دهان دل بُبَند و مُهر کن/ پُر کنش از باد كبر مِن لَدُن
جَهد حقت و دوا حقت و درد/ مُنکر اندر نفی جهدش جهد کرد.[17]
انسان در این عالم زندانی نفس خویش است و جز با تیشه زهد نمی تواند این حصار سخت را بشکافد و به آزادی حقیقی برای تعالی برسد. انسانی که فلسفه زهد را دریابد امکانات این عالم را در جهت کمال خویش و نه زندان ساختن برای خود به کار می گیرد و در این دریای عظیم چونان کوزه ای خواهد بود تهی از آب و سر بسته، که روی آب می ماند و سیر می کند و نه چون کوزه ای درباز و پرگشته از آب که به قعر دریا می رود.
پارسا کسی است که بر آب دنیا گام می زند و در آن فرو نمی رود و اگر چه همه مُلک و دارایی این جهان از آن او باشد آن را بی اعتبار می انگارد و بدان دل نمی بندد. زاهد دهان دل خویش را بر دنیای دون می بندد و آن را مهر می نهد و وجود خود را از باد کبریایی الهی پر می کند تا در آب دنیا غرق نشود و هرگز از کار و کوشش و تلاش باز نمی ماند؛[18] و این گونه با آزادی به سبب پارسایی به سوی منزل حقیقی سیر می کند. پیشوای پارسایان علی (ع) فرموده است:
«مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَعْتَقَ نَفْسَهُ وَ أَرْضَىٰ رَبَّهُ»[19] هر که در دنیا زهد بورزد خود را آزاد ساخته و پروردگارش را خشنود نموده است.
برنامه ها و اقدامات تربیتی باید به گونه ای باشد که زمینه لازم برای تحقق فلسفه زهد را فراهم نماید و آدمیان را در بستر آزادی به دینداری بخواند تا دینداری حقیقی و نه زندانبانی صورت پذیرد که دین و دینداری جز در بستر پارسایی بقا نمی یابد به بیان امام علی (ع): «مَن زَهِدَ في الدُّنْيَا حَصَّنَ دِينه»[20] هر که در دنیا زهد پیشه کند، دین خود را نگاه دارد.
در سایه پارسایی است که سلوک انسانی به مقصد اتصاف به اسما و صفات الهی میسر می شود و غایت تربیت جلوه می یابد. پیشوای پارسایان، علی (ع) این گونه نوید داده و فرموده است: «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا قَرَّتْ عَيْنُهُ بِجَنَّةِ الْمَأْوَى»[21] هر که در دنیا زهد پیشه کند، چشمش به بهشت برین روشن گردد.
ثمرات زهد
زهد زمینه ای اساسی در تربیت آدمی است و بستر دریافت های حقیقی از دنیا و عالم است چنانکه امیر مؤمنان علی (ع) در حکمتی والا بدان سفارش کرده و ثمره آن را نیز بیان فرموده است: «ازْهَد فِي الدُّنْيَا يُبَصِّرُكَ اللهُ عَوْرَاتِهَا»[22] در دنیا زهد پیشه کن تا خداوند تو را به عیب های آن بینا کند .
بینایی و حکمت نورانی والاترین دریافت های انسانی است که جز بدان نمی توان از دامها رست و به بر و بار نشست؛ به بیان امام علی (ع): «بِالزُّهْدِ تُثمِرُ الْحِكْمَةُ»[23] درخت حکمت با زهد بر و بار می دهد.
دنیای نکوهیده حجاب علم و معرفت و حکمت است و چون به زهد این حجاب رفع شود، علم نورانی و هدایت ربانی در آدمی جلوه می یابد. چنانکه پیشوای زاهدان، علی (ع) فرموده است: «كَسْبُ الْعِلْمِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا»[24] علم به دست آوردن زهد ورزیدن است.
و نیز آن حضرت درباره ثمرات شگفت زهد فرموده است:
«مَن زَهِدَ في الدّنيا، و لم يَجزَعْ مِن ذُلِّها، و لَم يُنافِسْ في عِزِّها، هَداهُ اللّه بغَيرِ هِدايَةٍ مِن مَخلوقٍ، و عَلَّمَهُ بغَيرِ تَعلِيمٍ، و أثبَتَ الحِكمَةَ في صَدرِهِ و أجراها على لِسانِهِ»[25]
هر که در دنیا زهد پیشه کند و از خواری آن بی تاب نشود و برای عزت آن رقابت نورزد خداوند او را بی واسطه هدایت کند و به او علم بی تعلم عنایت نماید و حکمت را در دلش جای دهد و بر زبانش جاری سازد.
پارسایی دیده دل را می گشاید و چشم حقیقت بین آدمی را که به سبب چیرگی تابش دنیا به کوری می گراید، بینا می سازد و ادراک حقایق را میسر می نماید. در روایتی مشهور آمده است که پیامبر اکرم (ص) به حارثة بن سراقه فرمود: «چگونه صبح کردی؟» گفت: «در حالی که حقیقتاً مؤمن به خدایم،» حضرت از حقیقت ایمان او پرسید و حارثه بیان کرد که از دنیای نکوهیده روی برگردانده و به جایی رسیده است که گویی عرش پروردگار را آشکارا می نگرد و بهشتیان و دوزخیان را می بیند. رسول خدا (ص) نیز او را تصدیق نمود.[26]
ملّای رومی این داستان را که بیانگر حقیقتی اساسی در هستی و گویای ثمرات زهد است، در مثنوی معنوی چنین آورده است:
گفت پیغامبر صباحی زید را / كيف أَصْبَحْت ای رفیق با صفا؟
گفت عبداً مؤمناً باز اوش گفت / کو نشان از باغ ایمان گر شگفت؟
گفت تشته بوده ام من روزها / شب نخفتستم ز عشق و سوزها
تا ز روز و شب گذر کردم چنان / که ز اِسپر بگذرد نوکِ سِنان
که از آن سو جمله ملت يكيست / صد هزاران سال و یک ساعت یکیست
هست ازل را و ابد را اتحاد / عقل را ره نیست آن سو ز افتقار
گفت از این ره کو ره آوردی؟ بیار / در خور فهم و عقول این دیار
گفت خلقان چون ببینند آسمان / من ببینم عرش را با عرشیان
هشت جنت، هفت دوزخ پیش من / هست پیدا همچو بُت پیش شَمَن[27]
حقیقت زهد چشم آدمی را بر حقایق هستی می گشاید و وجود آدمی را از فرو غلطیدن در گنداب فزون خواهی و آزمندی نجات می دهد و جام آسودگی و بی نیازی را در کام آدمی فرو می ریزد و تعارض های درونی و نزاع های بیرونی را می زداید، چنانکه امیر بیان، علی (ع) در ثمرات زهد فرموده است: «ثمرة الزهد الراحة»[28] میوه زهد آسایش است.
«الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا الرَّاحَةُ الْعُظْمَى»[29] راحتی و آسایش بزرگتر در زهد در دنیاست.
دنیا دوستی، جز برانگیختن حرص و طمع آدمی و شعله ها ساختن تکبر و تجبر حیوانی و فراهم کردن اندوه و دشمنی و زدودن خرمی و نشاط انسانی ثمری ندارد. در درگاه همه رنجها، دغدغه ها، اضطرابها، و کینه ها دنیا دوستی است.
چنانکه پیشوای پارسایان علی (ع) فرموده است: «الرغبة مفتاح النَّصبِ وَ مَطِيَّة التعب»[30] شیفتگی دنیا کلید دشواری و مرکب گرفتاری است.
«الرَّغْبَةُ فِي الدُّنْيَا تُوجِبُ الْمَقْتَ»[31] شیفتگی در دنیا موجب دشمنی [خدا] می شود.
آنچه آدمی را از این وادی ظلمت و برهوت نقمت می رهاند و آسودگی حقیقی و نشاط معنوی را برای انسان به ارمغان می آورد حقیقت زهد و پارسایی است، و امیر مؤمنان (ع) بدان فرا خوانده است:
«مَنْ أَحَبُّ الرَّاحَةَ فَلْيُؤْثِرِ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا»[32] «هر که دوستدار آسایش است. باید زهد در دنیا اختیار کند» فرزانگی در این است که آدمی به زهد راه یابد و بدان آسودگی و بی نیازی را فراهم سازد.
راه خلوتگه خاصم بنما تا پس از این/ می خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم[33]
غم دنیای دنی چند خوری باده بخور / حیف باشد دل دانا که مشوش باشد[34]
انسانی که به حقیقت زهد دست می یابد، چنان دایره وجودش گسترده می شود که دایره سختیها و مصیبت همه در برابر بزرگی او خرد و حقیر می نماید و رنجها و مشقت های دنیایی بر او سهل و آسان می گردد. امیر مؤمنان علی (ع) در این باره فرموده است:
«مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ»[35] هر که در دنیا زهد پیشه کند مصیبتها را ناچیز و سبک می شمرد.
زهد وجود آدمی را چنان منبسط می سازد که سختی را راحتی می بیند و آن را در جهت کمال خویش به کار می گیرد؛ به بیان امام علی (ع): «مَنْ زَهِدَ هَانَتْ عَلَيْهِ الْمِحنُ»[36] هر که زهد پیشه کند رنجها و مشقتها بر او سهل گردد.
در چنین بستری است که آدمی به تازیان را چو غم حال گرانباران درستی در جهت کمال مطلق سیر می کند و در اسارت گرانباریها نمی ماند.
نیست/ پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم.[37]
قوت و عزت آدمی نیز از پارسایی نشأت می گیرد و انسانی که از اسارت دنیا آزاد باشد، قوی و عزیز است و چیزی او را متزلزل و منکر نمی سازد.
«المؤمنُ دأْبُهُ زَهادَتُهُ، و هَمُّهُ دِيانَتُهُ، و عِزّهُ قَناعتُهُ، و جِدُّهُ لآخِرَتِهِ، قد كَثُرَتْ حَسَناتُهُ، و علَتْ درَجاتُهُ، و شارَفَ خَلاصَهُ و نَجاتَهُ»[38] راه و رسم مؤمن زهد است و همت او دینداری اوست و عزت او قناعت اوست، و کوشش او برای آخرت اوست و خوبی های او بسیار و درجات او والاست و او مشرف بر جایگاه رستگاری و رهایی خویش است.
نتیجه گیری
از دیدگاه امام علی (ع) اصل و حقیقت زهد در نگرش درست به دنیا و تعلق نگرفتن قلبی به آن است. انسان باید از گذشته و آنچه از دست داده، افسوس نخورد و به آنچه به دست آورده، شادمانی بی مورد نشان ندهد. این نگاه معتدل موجب آرامش درونی و حفظ تعادل در زندگی می شود. حقیقت زهد در این است که انسان در هر شرایطی از دنیا بی تعلق باشد و تنها به خداوند دل ببندد. این گونه، انسان به آرامش و حقیقت زندگی دست می یابد و از هر دو سوی دنیا – نه غم گذشته و نه شادمانی بی حد از حال – فارغ می شود.
پی نوشت ها
[1]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج2، ص60.
[2]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج5، ص443.
[3]. کلینی، کافی، ج2، ص128.
[4]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 81.
[5]. راغب اصفهانی، المفردات، ص265.
[6]. ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج2، ص225-226.
[7]. کلینی، الکافی، ج2، ص11.
[8]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 4.
[9]. گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، ص191.
[10]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج12، ص47.
[11]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج3، ص418.
[12]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 113.
[13]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج2، ص398.
[14]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص29.
[15]. حدید، 23.
[16]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 439.
[17]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، ص74-75.
[18]. انقروی، شرح کبیر انقروی، ج2، ص432.
[19]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج2، ص216.
[20]. خوانساری، شرح غرر الحکم، ج5، ص300.
[21]. خوانساری، شرح غرر الحکم، ج5، ص440.
[22]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 391.
[23]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص292.
[24]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج2، ص113.
[25]. حرانی، تحف العقول، ص157.
[26]. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج1، ص43.
[27]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، ص174-175.
[28]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص321
[29]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص64.
[30]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 371.
[31]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج1، ص315.
[32]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج2، ص226.
[33]. حافظ شیرازی، غزلیات، ص205.
[34]. حافظ شیرازی، غزلیات، ص116.
[35]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 31.
[36]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج5، ص274.
[37]. حافظ شیرازی، غزلیات، ص319.
[38]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج5، ص138.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی. بنياد پژوهشهای اسلامى، 1371ش.
- انقروی، اسماعیل بن احمد، شرح کبیر انقروی، ترجمه عصمت ستارزاده، چاپ اول، تهران، انتشارات زرین ۱۳۷۴ ش.
- آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و در الکلم، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ۱۴۰۷ ق.
- بحرانی، كمال الدین میثم بن علی، شرح نهج البلاغة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۲ ش.
- حافظ شیرازی، شمس الدین محمد، غزلیات حافظ، چاپ دوم، تهران، انتشارات بین المللی الهدی، ۱۳۷۱ ش.
- حرانی، أبو محمد الحسن بن على بن الحسين بن شعبة، تحف العقول عن آل الرسول، قم، مكتبة بصيرتي، ۱۳۹۴ ق.
- خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غرر الحکم و دررالکلم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۰ ش.
- راغب اصفهانی، ابو القاسم حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تحقیق و ضبط محمد سید گیلانی، بيروت، دار المعرفة، 1422ق
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، دارالهجرة، ۱۴۱۴ ق.
- كلينی، أبو جعفر محمد بن يعقوب، كافی، تهران، دار الكتب الاسلامية، ۱۳۸۸ ق.
- گیلانی، عبد الرزاق، شرح فارسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة، با مقدمه و تعلیقات و به تصحیح سید جلال الدین محدث ارموی، چاپ چهارم ، تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۳ ش.
- مولوی، جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ،تهران، چاپ دوم سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴ ش.
منبع مقاله با اقتباس از:
دلشاد تهرانی، مصطفی، مکتب مهر، تهران، انتشارات دریا، 1388 ش.