اهداف تعلیم و تربیت و چهارچوب کلی نظام تربیتی در اسلام با نزول اولین آیات وحی بر پیامبر اکرم (ص) آغاز شد و با خطاب «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ؛[1] بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است، همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود، و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد»، منشأ و مشیت الهی به خود گرفت؛ که در این آیات اولیه بر دو عنصر بنیادین تعلیم و تربیت، یعنی کسب علم و دانش از یک سو و تعالی روح و کمال انسانی از سوی دیگر تأکید می شود.
تربیت به طور خلاصه عبارت است از پرورش و رشد دادن استعدادهایی که آفریدگار جهان جهت سعادت و کمال انسان در وجود او به ودیعت گذاشته است.[2]
در باب اهمیت و ارزش تعلیم و تربیت همین بس که قرآن کریم محور دعوت پیامبران را عموما و حضرت محمد (ص) را خصوصا تعلیم و تربیت و تکمیل فضایل اخلاقی قرار داده است. آنچه به انسان ارزش والا می دهد و هدف های عالی می بخشد و او را انسان به معنی حقیقی می سازد، تربیت ایمانی و اخلاقی است، نه علم و ابزار زندگی. وظیفه سنگین و مقدس تربیت را هیچ گاه علم و تعلیم نتوانسته است و نمی تواند به دوش گیرد.
منظور از تعلیم و تربیت در مکتب اسلام، تربیت عمدی است نه غیر عمدی؛ و هدف از تربیت انسان، رساندن او به کمالاتی است که استعداد به دست آوردن آن را دارد، انسانی کامل و سعادتمند، انسانی حق طلب و عدالت جو و متکی بر خالق خویش و خلاصه انسانی آرمان خواه و دادگر، مومن و با فضیلت آن گونه که واقعا اشرف مخلوقات و در خور تکریم آفریدگار جهان باشد آن چنان که در آیه 70 از سوره اسراء آمده است:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا؛[3] به حقیقت که ما فرزندان آدم را عزت و کرامت عطا کردیم و در خشکی و دریا آنها را نیرومند ساختیم و از نعمت های پاکیزه بهره مندشان کردیم و بر بسیاری از آنان که آفریدیم, برتریشان دادیم برتری و فضیلتی عالی و شایسته».
اهداف تعلیم و تربیت
از دیدگاه نهج البلاغه، اهداف تعلیم و تربیت در اشکال گوناگونی برای تحقق آرمان های متعالی انسانی، استنباط می شوند. با توجه به شخصیت وارسته امام علی (ع) هر انسان عاقلی درک می کند که سخن فردی مانند امیرالمومنین (ع) که سکان دار حکومت اسلامی در مقطعی تاریخی بوده اند، در باب اهداف تعلیم و تربیت حائز اهمیت فراوانی است. در این مقاله به اجمال با برخی از اهداف تعلیم و تربیت در نهج البلاغه آشنا خواهیم شد.
1. تعلیم حکمت
یکی از اهداف تعلیم و تربیت در نهج البلاغه تعلیم حکمت است. مبنای تعلیم حکمت به استناد نهج البلاغه، قرآن کریم است که ظاهرش علم و باطنش حکمت است. حکمت، روشنایی بخش عقل و خرد انسان است.
انسان می تواند با پیروی از شخص مطلع و با فراگیری دانش و تجربه از شخص حکیم، به اصول حکمت مسلط شود. در واقع، حکمت به همراه دانش، حیات قلبهای مرده محسوب می شود که با ارائه براهینی منطقی، بینایی را برای چشم های نابینا و شنوایی را برای گوشهای ناشنوا فراهم میسازد.
حکمت و دانش را باید به هر وسیله و با تکیه بر هر منبعی آموخت؛ زیرا گفتار حکیمانه، گمشده مومن است. حکمت بدان جهت سخن منطقی است که می تواند با سخن ضد خود از جهت تعیین صحت به استناد احکام منطق مقابله کند.
فرد می تواند با تکیه بر فراگیری حکمت، به «یقین» دست یابد؛ چرا که رسیدن به دقایق حکمت و پند گرفتن از حکمت ها به وسیله شخص هوشیار و بینا موجب می شود شخص بتواند از مآخذ گذشتگان عبرت بگیرد و تجربیات لازم را در تحقق «یقین» کسب کند.
در تاکید بر اهمیت آموزش حکمت بهعنوان یک هدف تربیتی، باید زمینه مساعد را برای تحقق آموزش حکمت فراهم کرد؛ چرا که تحقق هدف مزبور در شرایط نامساعد ممکن نخواهد بود.
2. اشاعه تقوا
اشاعه تقوا یکی دیگر از مهم ترین اهداف تعلیم و تربیت است که رسیدن به آن می تواند نتایج بسیار درخشانی در پی داشته باشد. تقوا به عنوان «رئیس اخلاق»، از مهم ترین ارزشهای اخلاقی، اجتماعی، معنوی اسلام است که در نهج البلاغه مطرح شده است.[4]
در نهج الیلاغه یکی از اهداف تربتی پرورش و تربیت انسانی «متقی» است که با ترس از خداوند و ایثار و فداکاری در راه اطاعتش و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن به آن امر شده است، عمل کند.
انسانی که با متابعت از اوامر الهی در قرآن و پیروی از فرایض و اجرای آن ها و انجام واجبات و سنت هایی که هیچ کس جز با پیروی آن ها روی سعادت را نمی بینید، باید توشه خود را با عنوان «تقوا» از این دنیا برگیرد تا به مشیت خداوند راه یابد. و در نهج البلاغه تقوا (پرهیزکاری) بهترین زاد و توشه سفر آخرت ذکر شده است.[5]
انسان متقی با احساس مسئولیت، فقط در راه خداوند یکتا و بی شریک حرکت می کند، زیرا درمقابل او جوابگو خواهد بود. تقوا و ترس از خدا، داروی بیماری های قلب ها، بینایی دل ها، شفای آلام جسمانی، صلاح و مرهم زخم های جان ها، پاکیزه کننده آلودگی ارواح، جلای نابینایی چشم ها، امنیت دربرابر نا ارادی ها و اضطراب ها است.
انسان متقی می تواند شرایط و سختی ها را به خوبی تحمل کند. خداوند انسان را به تقوا سفارش کرده و آن را منتهای رضا و خواست خویش از بندگان قرار داده است.
درباره تقوا به عنوان یکی از اهداف تربیتی در خطبه 191 آمده است:
«عِبَادَ اللَّهِ أُوصِیكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَى اللَّهِ حَقَّكُمْ؛[6] ای بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهیزکاری سفارش می کنم؛ زیرا که آن حق خداوند به شما است که خود موجب حق شما بر خداوند خواهد بود (که در پرتو آن استحقاق پاداش خواهید یافت). برای رسیدن به تقوا، از خداوند یاری بجویید».
از انسان «متقی» و آنچه برای پرورش و تربیت خصوصیات اخلاقی ای که تقوا را اشاعه می دهند، در نهج البلاغه چنین می خوانیم: پرهیزکاران در دنیا دارای این صفات برجسته اند: در دین نیرومند، نرمخو و دوراندیش، با ایمانی مملو از یقین، در کسب دانش حریص و دارای علم توأم با حلم، در غنا میانه رو، در عبادت خاشع، در تهی دستی آراسته، در شداید بردبار، طالب حلال، در راه هدایت با نشاط، از طمع دور، عملش نیک، فکر او یاد خدا، بی علاقگی و زهد نسبت به زندگی دنیوی، گفتار و کردار هماهنگ، مسلط بر عواطف و شهواتش، همگان به خیرش امیدوار و از شرش درامان، گفتارش راست، آگاه به رفتار و ارتباط صحیح با دیگران، در پوشش میانه رو، گریزان از محیط باطل و عابر دایره حق … .
بر این مبنا، در باب تقوا و اشاعه آن به عنوان یکی از اهداف تعلیم و تربیت در مجموع می توان چنین گفت: تقوا قلب بدن است و موجب احتراز از فساد اخلاقی و انحرافات عقیدتی است.
تقوا که به عنوان یکی از اهداف تعلیم و تربیت شمارده می شود، مهم ترین عامل ایجاد بزرگواری و تواضع در فرد است؛ چنان که عملی که توأم با تقوا باشد، کم ارزش تلقی نمی شود هرچند به نظر ناچیز آید؛ زیرا این عمل مقبول درگاه خداست. تقوا عامل تسلط انسان به بروز اعمال، رفتار، گفتار و اندیشه های اوست تا پیوسته در مسیر حق گام بردارد.
تقوا به عنوان یکی از اهداف تعلیم و تربیت، عاملی در مقابل بد کاری و گنهکاری است که با آن می توان زهر گناهان را از بین برد و با یقین به برترین درجه مقصود رسید؛ زیرا تقوا موجب رستگاری فرد و نجات ابدی است و تنها با تکیه بر تقوا، امکان تعقل اندیشه، کنترل عواطف و غرایز، و پرهیز از گفتارهای نابه جا و باطل فراهم می شود. تقوا و اشاعه آن، به عنوان اهم اهداف تعلیم و تربیت در نهج البلاغه ذکر شده است.
3. پرستش خدا (ایمان)
یکی از والاترین و مهم ترین اهداف تعلیم و تربیت در نهج البلاغه، پرستش خدا با تکیه بر شناخت اوصاف او و اعتقاد به توحید و وحدانیت و عدالت اوست؛ چنان که در خطبه اول آمده است:
«أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ؛[7] سر آغاز دین، خداشناسى است، و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگى اوست و كمال توحید (شهادت بر یگانگى خدا) اخلاص، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زیرا هر صفتى نشان مى دهد كه غیر از موصوف، و هر موصوفى گواهى مى دهد كه غیر از صفت است».
اعتقاد الهی به یکتایی وجود او و ستایش توأم با یقین و ایمان، متکی بر «شناخت» وجود اوست. امام علی (ع) در باب ستایش خداوند، با اتکا به اصول عقیدتی آیین اسلام، چنین می فرمایند:
«أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِیَتِهِ وَ أَسْتَعِینُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَایَتِهِ. إِنَّهُ لَا یَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا یَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا یَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ … أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ… وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّینِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّیَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَیِّنَاتِ وَ تَحْذِیراً بِالْآیَاتِ وَ تَخْوِیفاً بِالْمَثُلَاتِ؛[8]
ستایش می کنم خداوند را به خاطر اتمام نعمتش و تسلیم در برابر عزتش و حفظ و نگهداری از معصیتش. در نیازها از او استعانت می جویم؛ چه، آن کس را که خدا هدایت کند، هیچ گاه گمراه نمی شود و آن کس که خداوند او را دشمن دارد، هرگز نجات نمی یابد و هر کس که خداوند او را کفایت کند، نیازمند نخواهد شد … گواهی می دهم که جز خداوند یکتای بی شریک، معبودی نیست … و گواهی می دهم که محمد (ص)، بنده و فرستاده اوست؛ که او را با دینی آشکار و با نشانه و آیینی راستین و کتابی نوشته شده فرستاد تا شبهات را از بین ببرد و با دلایل روشن در برابر همگان استدلال کند؛ با آیات، مردم را از مخالفت خدا برحذر دارد و با کیفرها آنها را بترساند».
ایمان که یکی از اهداف تعلیم و تربیت است، به عنوان اهم خصوصیات عقیدتی یک فرد مسلمان در نهج البلاغه مطرح می شود. ایمان روشن ترین راه و نورانی ترین چراغ مسیر زندگی فرد است. انسان در پرتو ایمان راه اعمال صالح را می یابد و با اعمال شایسته مومن می شود.
به وسیله ایمان که به عنوان یکی از اهداف تربیتی به شمار می آید، کاخ علم و دانش آباد خواهد شد و با علم، هراس از مرگ (و مسئولیت های پس از آن) حاصل می شود. این ایمان با برگزیدن دین اسلام، فرد را به محکم ترین ریسمان متوسل می کند؛ زیرا قرآن، معدن ایمان است و مرکز آن.
ایمان به عنوان یکی از اهداف تربیتی بر چهارپایه استوار است: صبر، یقین، عدالت و جهاد. از این میان، امام علی (ع) در ارتباط با رکن «صبر» می فرمایند: «وَ عَلَیْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَیْرَ] فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ؛[9] بر شما باد كه صبر و استقامت پیشه كنید، زیرا صبر و استقامت در برابر ایمان همچون سر است در برابر تن. تن بى سر فایده اى ندارد همچنین ایمان بدون صبر و استقامت».
امام علی (ع) در تفسیر ایمان می فرمایند: «الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ؛[10] ایمان شناخت با قلب (عقل)، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح است».
درباره خصایص «مومن» نیز چنین آمده است: مومن کسی است که هرگاه بخواهد سخنی بگوید، نخست می اندیشد؛ اگر نیک بود، اظهار می کند و چنانچه ناپسند بود، پنهانش می دارد. به دیگر سخن، زبان مومن، پشت قلب اوست.
«وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ، وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَكُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْكُمْ، وَ لَكِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ؛[11] بدانید اى بندگان خدا! انسان با ایمان آن چه را سال گذشته حلال مى شمرد، امسال هم حلال مى شمرد و آن چه را سال گذشته حرام مى دانست امسال هم حرام مى داند (بدانید) بدعت هایى را که مردم گذارده اند آن چه را بر شما حرام شده، حلال نمى کند; حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام نموده».
مومن کسی است که در راه خدا از هیچ ملامتی نمی ترسد؛ سیمایش سیمای صدیقان و سخنانش سخنان نیکان است؛ شب زنده دار است و روشنی بخش روز؛ به دامن قرآن تمسک می جوید و احیا کننده سنت های خدا و رسولش است؛ تکبر نمی ورزد و علو برتری را پیشه خود نمی سازد؛ نه خیانت می کند و نه فساد به راه می اندازد؛ دل و قلبش در بهشت و بدن و پیکرش درحال انجام وظیفه و عمل است.
احکام دین بر مومن واجب شناخته شده است. ایمان مومن، بازدارنده او از شرک است. مومن راستگویی را حتی در مواردی که به زیان اوست بر دروغگویی در جایی که منفعت او در آن است ترجیح می دهد؛ عمل او بیش از گفتار اوست؛ و در بیان خویش درمورد دیگران با ترس از خدا رفتار می کند.
مومن صبح و شام به خویش بد گمان است؛ همواره از خود عیب می گیرد و طالب تکامل و افزایش کار نیک از خویش است. بنابراین از تجربیات دیگران عبرت می گیرد و به طور کلی مومن ایثارگر در راه دین، پای بند به احکام دین، آگاه و هوشیار به امر واعظ و پند دهنده خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)، پروردگار خویش را مخلصانه می پرستد.
4. پرورش روح عدالت خواهی
«عدل» از اصول پنج گانه دین اسلام است که به عنوانی یکی از اهداف تربیتی به حساب می آید، که در متن نهج البلاغه، معادل ضد ظلم و جور و اقامه حق و رهگشای جاده هدایت بندگان خدا برای زندگی در این جهان و کسب جایگاه والا در قیامت و آخرت گرفته شده است.
«عدل» از زمره خصایص ویژه خداوند است که در نهج الیلاغه به عنوان یکی از اهداف تعلیم و تربیت شناخته شده است؛ چنان که فرموده است: «وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَكَمٌ فَصَلَ؛[12] گواهی می دهم که خداوند عادل است و دادگر و حاکمی است جدا کننده حق از باطل».
همچنین امام علی (ع) در تفسیر آیه «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ؛[13] خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد» می فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ دَمٍ ثَائِراً وَ لِكُلِّ حَقٍّ طَالِباً وَ إِنَّ الثَّائِرَ فِی دِمَائِنَا كَالْحَاكِمِ فِی حَقِّ نَفْسِهِ وَ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا یُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ وَ لَا یَفُوتُهُ مَنْ هَرَبَ؛[14] آگاه باشید که هر خونی، خونخواهی و هر حقی صاحب و طالبی دارد! انتقام گیرنده خون های ما همانند کسی است که برای خود داوری می کند (و بر استیفاد حق خود کاملا مسلط باشد) و او خداوندی است که از گرفتن حق کسی ناتوان نشود و کسی از پنجه عدالتش فرار نتواند کرد». خطبه 105
«عدل» به عنوان یکی از اهداف تعلیم و تربیت در نهج البلاغه عاملی در مقابل رفع ظلم و جور توضیح داده می شود: «فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ؛[15] عدالت گشایش می آورد و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ظلم و ستم بر او گران تر خواهد بود».
قرآن، منبع عدالت است؛ که در آن، به ستایش خداوندی که درباره مخلوقاتش به عدل و داد رفتار می کند و در اجرای احکام به عدالت حکم می کند، توصیه شده است. عدالت برتر از همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر تبیین می شود؛ زیرا عاملی در برابر اشاعه ظلم است.
به طور کلی عدالت چهار رکن اساسی دارد: دقت در فهم، غور در علم و دانش، قضاوت صحیح، حلم و بردباری ثابت و پابرجا. بنابراین، آن کس که خوب بفهمد و به اعماق دانش آگاهی یابد و به عمق علم برسد، سیراب از سرچشمه احکام بازمی گردد و آن کس که حلم و برد باری داشته باشد، در کار خود تفریط و کوتاهی نمی کند و در میان مردم با آبرومندی و ستودگی زندگی خواهد کرد.
بنابراین، با اشاعه روح عدالت خواهی، خصوصیات یک بنده عادل چنین توصیف می شود: بنده عادل پیوسته به یاد خدا است، به عدالت فرمان می دهد و به عدالت عمل می کند چنان که برترین بندگان در نزد خدا پیشوای عادلی است که خود هدایت می یابد و دیگران را هدایت می کند، سنت معلومی را بر پا می دارد… نخستین مرحله اقامه عدل برای بنده این است که قادر باشد خویشتن خویش را در محکمه خویش محاکمه کند.
و بالاخره، محبوب ترین بندگان نزد خداوند کسی است که خود را به عدالت ملزم کند و نخستین مرحله عدالتش این است که خواسته های دل را بیرون براند. او حق می گوید و به حق عمل می کند؛ هیچ کار خیری نیست جز آنکه برای انجامش به پا می خیزد و در هیچ جا گمان نیکی نمی برد جز اینکه به سوی آن به راه می افتد.
5. ایجاد روح برادری
یکی از مفاهیم ارزشمند اهداف تربیتی که در دین اسلام بر آن تاکید شده، «برادری» است؛ که اساس و پایه یک جامعه متحد و مملو از همکاری را با تکیه بر روابط سالم اجتماعی بین افراد تشکیل می دهد.
«برادری» در مفهوم همراهی، همدردی، و همکاری خلاصه می شود؛ چنان که امام علی (ع) می فرمایند: «لَا یَكُونُ الصَّدِیقُ صَدِیقاً حَتَّى یَحْفَظَ أَخَاهُ فِی ثَلَاثٍ: فِی نَكْبَتِهِ وَ غَیْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ؛[16] دوست انسان دوست او نخواهد بود مگر اینکه برادرش را در سه حالت فراموش نکند: به هنگامی که دنیا به او پشت کرده، به هنگامی که غایب است و پس از مرگش». اساس برادری و روابط دوستانه که باید در تربیت اجتماعی فرد مدنظر قرار گیرد، بر اُنس، محبت، نیکی، بخشش، احسان و اعتقاد پایه گذاری شده است که باید در تعلیم و تربیت به عنوان یک هدف مطرح شود.
نتیجه گیری
امام علی (ع) که بزرگ معلم آموزه های دین اسلام است، در نهج البلاغه به مناسبت های مختلف به اهداف تعلیم و تربیت اشاراتی نموده است که از جمله آن ها تعلیم حکمت، اشاعه تقوا، پرستش خدا، پرورش روح عدالتخواهی و ایجاد روح برادری است. هر انسانی با توجه به اهداف تربیتی که از نهج البلاغه ترسیم گردید باید خود را ملزم کند تا به این اهداف برسد و راه رسیدن به اهداف تربیتی را از منابع دینی مثل قرآن و روایات را با تعمق و توجه کامل فرا گیرد در غیر این صورت عمر خود را تباه کرده و هیچ توشه ای برای خود جمع آوری نکرده است که در این صورت در دنیا و آخرت متضرر خواهد شد.
پی نوشت ها
[1] حسینی، تعلیم و تربیت اسلامی (منابع و اصول)، ص3.
[2] ادیب، راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (ع)، صص11- 10.
[3] ادیب، راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (ع)، صص11- 10.
[4] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 410.
[5] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 130.
[6] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 191.
[7] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 1.
[8] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 2.
[9] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 82.
[10] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 227.
[11] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 176.
[12] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 214.
[13] نحل/90.
[14] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 105.
[15] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 15.
[16] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 134.
فهرست منابع
- قرآن کریم.
- ادیب, علی محمّد حسین. راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (ع)، ترجمه دکتر سید محمّد رادمنش، تهران: مؤسسه انجام کتاب، 1362.
- حسینی، سیّد علی، تعلیم و تربیت اسلامی (منابع و اصول)، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1379.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحيح و تنظيم: صالح، صبحی، قم، موسسه دارالهجره، 1414ق.
منبع مقاله | با اقتباس از:
صلیبی، ژاسنت، تربیت از دیدگاه نهج البلاغه، مجله نامه علوم انسانی، زمستان 1379 و بهار 1380، شماره 4و5 (از صفحه 303 تا 329)