جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

اخلاق و تربیت

اصل تدریجی بودن و توجه به توانایی های فردی در تربیت علوی (ع)

اصل تدریجی بودن و توجه به توانایی های فردی در تربیت علوی (ع)

اصل تدریجی بودن و توجه به توانایی انسان در تربیت از دیدگاه امام علی (ع) به عنوان اصول بنیادین در شکل‌گیری شخصیت و هدایت انسان ها مطرح می شود. ایشان بر اهمیت تربیت تدریجی تأکید می کنند و باور دارند که رشد فکری و اخلاقی باید با توجه به ظرفیت‌ ها و قابلیت‌ های فردی صورت گیرد. امام علی (ع) در بیانات خود با توجه به زمان و مداومت در فرآیند تربیت اشاره دارند، زیرا تربیت صحیح و بر اساس اصل تدریجی بودن و مد نظر قرار دادن توانایی های هر فرد، نیازمند صبر و حوصله است.

اصل تدریجی بودن و در نظر داشتن توانایی در تربیت

تربیت امری تدریجی و مرحله به مرحله است که بر اساس توانایی و جای گیری و پا بر جایی صورت می پذیرد[1] و استعدادهای هیچ انسانی جز بر اساس توانایی هایش و جز با حرکتی تدریجی، در جهت کمال مطلق شکوفا نمی شود و این اصل یعنی اصل تدریجی بودن و مد نظر قرار دادن توانایی، اصلی حاکم در تربیت است و در سیر تربیت چنانکه مقتضای حکمت و عنایت الهی این است که هر موجودی به غایت و کمال خود برسد.[2]

انسان به شکل تدریجی به تکامل می رسد و در این سیر تفاوت مراتب وجود دارد و ملاحظه تفاوت های فردی و اختلاف استعدادها و گونه گونی انسان ها از مسائل اساسی در تربیت است که بدون توجه بدان تربیت درست، معنا نمی یابد. امیرمؤمنان علی (ع) در ضمن حکمتی نورانی خطاب به کمیل بن زیاد به این حقیقت اشاره کرده و فرموده است:

«يَا كَمَيْل إن هَذِهِ القُلُوبَ أَوْعِيَة فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا … ها إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْمًا جمَّا [ وَ أَشَارَ بيدِهِ إِلَى صَدْرِهِ] لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةٌ»[3] «ای کمیل این دلها همچون ظرفهاست و بهترین آنها نگاهدارنده ترین آنهاست …. بدان که [در اینجا و به سینه خود اشاره فرمود] دانشی است انباشته، اگر برای آن فراگیرانی می یافتم».

لزوم توجه به اصل تدریجی بودن و اهمیت توانایی در تربیت

اختلاف استعدادها، ظرفیتها، نیازها، روحیه ها، خواسته ها، سلیقه ها که معلول اختلاف طبیعت ها و تأثیرات گوناگون محیطی و جغرافیایی و فرهنگی و اعتقادی و اقتصادی و اجتماعی است، مایه بقا و دوام و رشد جوامع انسانی است و اگر این اختلاف ها نمی بود، بشر قادر به زندگی و تکامل نبود؛[4] به بیان امیرمؤمنان على (ع):

«لَا يَزَالُ النَّاسُ بِخَيْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوُوا هَلَكُوا»[5] «خیر مردم در تفاوت آنها [در استعدادها] است و اگر همه [در استعداد] مساوی باشند هلاک شوند».

بنابراین هر حرکت تربیتی باید با توجه به اختلاف استعدادها و نیازها صورت گیرد تا فعل تربیتی به نتیجه مطلوب برسد و اگر اصل تدریجی بودن تربیت و رعایت توانایی و قدرت افراد در امر تربیت آسیب ببیند، آسیب های جدی به ساختار تربیتی فرد و جامعه وارد می شود. این امر در همه امور باید مورد توجه قرار گیرد. تا نتیجه درست حاصل شود.

امیرمؤمنان علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر، به مالک چنین آموزش داده است: «إِيَّاكَ وَ الْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا، أَوِ التَّسَاقُطِ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا، أَو اللّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنكَّرَتْ، أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ، فَضَعْ كُلّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ، وَ أَوْقِعُ كُلِّ عَمَلٍ مَوْقِعَهُ»[6]

«بپرهیز از شتابزدگی در کارهایی که وقت انجام دادنشان نرسیده است؛ و از اهمالگری در کارهایی که وقت انجام دادنشان فرارسیده است؛ و از لجاجت کردن در اموری که مبهم است؛ و از سستی نمودن در کارها، آن هنگام که راه عمل روشن شده است. پس هر چیز را در جای آن بدار و هر کار را به هنگام آن بگزار».

امام علی (ع) خود اصل تدریجی بودن و مد نظر قرار دادن توانایی را در تربیت فرد و جامعه پاس می داشت و در همه اقدامات خویش ظرفیت ها و کشش ها و امکانات را ملاحظه می نمود. پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و ماجرای سقیفه، چون عباس و ابوسفیان نزد امام (ع) آمدند تا با وی به خلافت بیعت کنند. فرمود:

«أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجَانَ الْمُفَاخَرَةِ؛ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ. هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا، وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ»[7]

«ای مردم از گرداب های بلا با کشتی های نجات برون شوید و به تبار خویش منازید و از راه بزرگی فروختن به یک سو روید که هر که با یاوری برخاست روی رستگاری بیند و گرنه گردن نهد و آسوده نشیند که – خلافت بدین سان همچون – آبی بدمزه و نادلپذیر است، و لقمه ای گلوگیر و آن که میوه را نارسیده چیند، همچون کشاورزی است که زمین دیگری را برای کشت گزیند».

اگر در تربیت نیازها و خواسته ها و ظرفیتها ملاحظه نشود و زمان مناسب برای هر عمل تربیتی مورد توجه قرار نگیرد بی گمان برنامه ها و اقدامات تربیتی نتیجه ای جز تباهی در پی نخواهد داشت.

مرتبت شناسی و رعایت تفاوت ها در تربیت

توجه به مراتب وجود و رعایت تفاوت ها در تربیت از مهمترین امور است که نادیده گرفتن آن و همه را یکسان دیدن و از همه یک گونه انتظار داشتن تربیت را به تباهی می کشاند.

به نزد آن که جانش در تجلی است/ همه عالم کتاب حق تعالی است

عرض اعراب و جوهر چون حروف است/ مراتب همجو آیات وقوف است[8]

یمانی از احمد بن قتیبه، از عبدالله بن یزید از مالک بن دحیه روایت کرده است که نزد امیرمؤمنان (ع) بودم سخن از اختلاف مردم رفت، امام (ع) فرمود:

«رَوَى ذِعْلَبٌ الْيَمَامِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مَالِكِ بْنِ دِحْيَةَ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَمِيرِالْمُؤْمنِيِنَ (ع) وَ قَدْ ذُكِرَ عِنْدَهُ اخْتِلَافُ النَّاسِ، فَقَالَ: إِنَّمَا فَرَّقَ بَيْنَهُمْ مَبَادِئُ طِينِهِمْ، وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا؛ فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ يَتَقَارَبُونَ وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلَافِهَا يَتَفَاوَتُونَ؛ فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ، وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهِمَّةِ، وَ زَاكِي الْعَمَلِ قَبِيحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِيبُ الْقَعْرِ بَعِيدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِيبَةِ مُنْكَرُ الْجَلِيبَةِ، وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ»[9]

«سرشت مردمان از یکدیگر جدایشان ساخته است و میانشان تفرقه انداخته که ترکیبشان از پاره ای زمین است که شور و یا شیرین است و خاکی درشت با نرمین. پس آنان به اندازه نزدیکی زمینشان با هم سازوارند و به مقدار اختلاف آن از یکدیگر به کنار. پس نیکو چهره ای بینی كانا (کم خرد) و کوتاه همتی دراز بالا، و نیکو کرداری زشت منظر، و خُرد جثه ای ژرف نگر و نیک سریرتی با سیرت ناخوش و سرگشته دلی آشفته هُش و گشاده زبانی گویا با دلی آگاه و بینا».

مختلف بودن شگفت انسان ها و ملاحظات خاص درباره هر فرد و حتی نقش زمانه در دگرگون کردن امور متعارف و پیدایش عرف های متفاوت و تأثیر آن در تربیت از اموری است که باید در برنامه ها و اقدامات تربیتی مورد توجه قرار گیرد.

امیرمؤمنان علی (ع) درباره چنین تفاوت ها و تأثیراتی فرموده است:

«خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ، شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ؛ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا»[10] «نیکوترین خوی زنان زشت ترین خوی مردان است. به خود نازیدن و ترس و بخل ورزیدن. پس چون زن به خویش نازد رخصت ندهد که کسی بدو دست یازد؛ پس چون بخل آرد مال خود و مال شویش را نگاه دارد و چون ترسان بود از هر چه بدو روی آرد [ تا تباهش گرداند] هراسان بود».

سخنها چون به وفق منزل افتاد/ در افهام خلایق مشکل افتاد.[11]

در سخنان امیرمؤمنان علی (ع) مکرر نسبت به اختلافات طبیعی و ذاتی و نیز اختلافات محیطی و عارضی و رعایت اصل تدریجی بودن و مد نظر قرار دادن توانایی توجه داده شده است. آن حضرت در نامه تربیتی خود به فرزندش حسن (ع) فرموده است:

«وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْءٍ قَبِلَتْهُ، فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ، لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْيِكَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْيَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَكُونَ قَدْ كُفِيتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِيتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ، فَأَتَاكَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدْ كُنَّا نَأْتِيهِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَيْنَا مِنْهُ»[12]

«دل جوان همچون زمین ناکشته است؛ هر چه در آن افکنند بپذیرد. پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خودت هوایی دیگر گیرد تا با رأی قاطع روی به کار آری و از آنچه خداوندان تجربت در پی آن بودند و آزمودند بهره برداری و رنج طلب از تو برداشته شود و نیازت به آزمودن نیفتد. پس به تو آن رسد که ما بدان رسیدیم و برای تو روشن شود آنچه گاهی تاریکش می دیدیم».

رشد کودکان از روزی که به دنیا می آیند تا موقعی که به درجه کمال می رسند، از مراحل متوالی و به هم پیوسته ای می گذارد که می توان آنها را فصول مشخص تاریخ واحدی دانست. این رشد گرچه ظاهراً ترقی دائم و یکنواختی است. در واقع کند و تند می شود و ادواری گاه پرجوش و خروش و گاه آرامتر دارد. تغییرات به ظاهر دائم و مستمر است اما در واقع موجودی که می بالد مراحل معینی را طی می کند. هر یک از این مراحل ساختمان روانی خاصی دارد و می توان این ساختمان مخصوص را در رفتاری که مشخص این مراحل است. مشاهده کرد.

پرورش باید حتی الامکان بر طبق مراحل روانی رشد صورت گیرد؛ و تنها در این صورت می تواند همه قوای شاگرد را به ظهور برساند. چنین تربیتی درست مانند لباس مجسمه های سنگی معبد پارتنون (Parthenon) است که چون با پستی و بلندی های پیکر زیبایی سازگار شده است. بهتر جلوه می کند.

پس تربیت تکوینی تنها بر این تصور پیش پا افتاده مؤسس نیست که باید سن کودک را رعایت کرد. این گونه تربیت بر این ایمان مؤسس است که مراحل بزرگ رشد با واقعیات مشخصی مطابقت دارد و به مدد این مراحل می توان انواع مشخص تربیت را تعریف کرد. شاگرد در هر دوره از تحول خود به تعادلی دینامیک دست می یابد و به نقطه ای از کمال می رسد که گذران است؛ به عبارت دیگر، رفته رفته به سبکی از زندگی نزدیک می شود.

روسو چنین می گفت: هر سن و هر حالت از حیات، کمال و بلوغ متناسب با خود دارد که مخصوص آن است. آموزش و پرورش باید این پیشرفت را تسهیل کند و به این کمال برسد. مجموع این پیروزیهاست که سببب توفیق در کار تربیت می شود. اگر مرحله ای از مراحل مورد غفلت قرار گیرد، فرصتی برای همیشه از دست شاگرد رفته است و اقدامات بعدی سودی نخواهد داشت و نیز هر گاه تربیت قبل از پایان رشد متوقف گردد، شکست مربی از این هم بزرگتر خواهد بود».[13] تربیت موفق تربیتی است که مراتب انسانها و تفاوت آنها را به درستی در می یابد و در برنامه ریزی و عمل لحاظ می نماید.

واقع بینی نقش تدریجی و توانایی در تربیت 

ملاحظه مراتب افراد و دیدن توانایی ها و ناتوانی های آنان چنان که هست و تطبیق برنامه ها و اقدامات با نیاز ها و مراحل تربیت و سازمان دادن روند تربیت با چنین عنایتی به سوی اهداف بستر مناسب شکوفایی استعداد ها را فراهم می کند زیرا هر حالت و شأنی از حالات و شئون حیات، اقتضای خود را دارد و برنامه و عمل تربیتی باید متناسب با آن باشد و انتظارات تربیتی باید متناسب واقعیات باشد تا تربیتی واقع بین که می تواند به اهداف تربیت جامه عمل بپوشاند سامان یابد. امیرمؤمنان علی (ع) در تذکری والا این نگاه واقع بینانه را در امر تربیت چنین تصویر کرده است:

«ما أخذ الله عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا»[14] «خدا بر عهده نادانان ننهاد که دانش آموزند، مگر آنگاه که بر عهده دانایان نهاد که بدانان بیاموزند».

در این بیان به خوبی، «اصل تدریجی بودن و مد نظر قرار دادن توانایی» مورد توجه قرار گرفته است. انتظارات تربیتی باید انتظارات واقعی باشد تا تربیت امکان عملی بیابد. امام علی (ع) در نامه ای که به عثمان بن حنیف کارگزار خود در بصره نوشته است و او را به سبب حضور در مجلس مهمانی یکی از اشراف بصره که مجلسی غیر مردمی و طبقاتی بوده توبیخ نموده است،[15] این حقیقت تربیتی را چنین یادآور شده است:

«أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ؛ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ؛ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ، وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»[16]

«آگاه باش که هر پیروی را پیشوایی است كه بدو اقتدا مى كند  و از نور دانش او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما بسنده کرده است از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان که خوردنی خویش نموده. بدانید که شما چنین نتوانید کرد؛ لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و در پارسایی کوشیدن و پاکدامنی و درستی ورزیدن».

امیرمؤمنان علی (ع) در عین آنکه عثمان بن حُنیف را به پیروی از سیرت خود می خواند و سلوک شخصی و سیاسی و مدیریتی خود را بدو یادآور می شود. واقعیتهای تربیتی را نیز به وی گوشزد می کند تا آرمانخواهی را با واقع بینی جمع نماید و بر اساس اصل تدریجی و توانایی عمل کند. این حقیقت تربیتی چنان مورد توجه امام علی (ع) قرار داشت که وقتی تصمیم عزیمت به سوی بصره برای رفع فتنه جمل گرفت و سعد بن ابي وقاص و أسامة بن زيد و محمد بن مسلمه و عبدالله بن عمر از حرکت با او خودداری کردند و بهانه ها ساختند.

امام (ع) به آنان فرمود: از سوی شما سخنانی نامناسب شنیده ام که خوش نمی دارم و با وجود آنکه در بیعت با منید شما را مجبور نمی کنم که همراه من بیایید.[17] آنان به توجیه رفتار خود پرداختند و سخنانی بی پایه گفتند و امام (ع) بزرگوارانه خطاب به ایشان فرمود: [18] «مَا كُلُّ مَفْتُونِ يُعَاتَبُ»[19] «هر فریب خورده را سرزنش نتوان کرد».

عدم توجه به شرایط و اوضاع و احوال و امکانات در تربیت، برنامه های تربیتی را به بن بست می کشاند و رعایت اصل تدریجی بودن و مد نظر قرار دادن توانایی فرد، گشاینده درهای تربیت در هر اوضاع و احوالی به تناسب امکانات در جهت اهداف مطلوب است. آموزش های علوی در این جهت است، ابن جریر طبری در تاریخ خود از عبد الرحمن بن ابی لیلی فقیه که از جمله کسانی بود که با ابن اشعث برای جنگ با حجاج همراهی کرد، روایت کرده است[20] که وی در سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت: روزی که با مردم شام دیدار کردیم شنیدم علی (ع) می فرمود:

«أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ، فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ، فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ، لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى، فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ.»[21]

«ای مؤمنان آن که بیند ستمی می رانند با مردم را به منکری می خوانند و او به دل خود آن را نپسندد، سالم مانده و گناه نورزیده و آن که آن را به زبان انکار کرد مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است؛ و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او کسی است که راه رستگاری را یافت و بر آن ایستاد و نور یقین در دلش تافت».

آن حضرت در گفتاری دیگر که از این مقوله است فرمود:

«فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ، فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ؛ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ، فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ.»[22]

«از مردمان کسی است که کار زشت را ناپسند می شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمی دارد چنین کس خصلت های نیک را به کمال رسانیده و از آنان کسی است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد چنین کس دو خصلت از خصلت های نیک را گرفته و خصلتی را تباه ساخته و از آنان کسی است که منکر را به دل زشت می دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد».

چنین کس دو خصلت را که شریفتر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته و از آنان کسی است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان چنین کس مرده ای است میان زندگان. این نمونه ها بیانگر تربیتی است واقع بین که راه تربیت به سوی کمال مطلق را بر اساس اصل تدریجی بودن و مد نظر قرار دادن توانایی هموار می کند.

نتیجه گیری

در این مقاله بیان شد که تربیت صحیح باید بر اصل تدریجی بودن و توجه به نیازها و ظرفیت‌ های فردی انجام شود. امام علی (ع) بر اهمیت صبر و استمرار در فرآیند یادگیری تأکید دارند و باور دارند که تربیت نباید شتابزده باشد. «اصل تدریجی و توجه به توانایی» نه‌ تنها به رشد اخلاقی و فکری فرد کمک می‌ کند، بلکه موجب ایجاد ارتباط عمیق‌ تری بین معلم و شاگرد نیز می‌ شود. بر این اساس اصل تدریجی بودن و مد نظر قرار دادن توانایی می‌ تواند به تربیت نسلی آگاه و مسئولیت‌ پذیر منجر شود که در مسیر کمال و فضیلت حرکت کند.

پی نوشت ها

[1]. معین، فرهنگ فارسی، ج۱، ص ۱۰۵۶-۱۱۴۲.

[2]. سبزواری، شرح غرر الفرائد، ص123.

[3]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 147.

[4]. طباطبایی، المیزان، ج11، ص60.

[5]. صدوق، امالی، ص362.

[6]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 53.

[7]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 5.

[8]. شبستری، گلشن راز، ص27.

[9]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 234.

[10]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 234.

[11]. شبستری، گلشن راز، ص13.

[12]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31.

[13]. دبس، مراحل تربیت، ص8-9.

[14]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 478.

[15]. مغنیه، فی ظلال نهج البلاغه، ج4، ص14-15.

[16]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 45.

[17]. مفید، الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، ص95.

[18]. مفید، الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، ص 96.

[19]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 15.

[20]. طبری، ‌تاريخ الرسل و الملوک، ج6، ص357.

[21]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 373.

[22]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 374.

فهرست منابع

  1. تحقيق السيد على مير شريفي، الطبعة الأولى مكتب الاعلام، الاسلامی، قم، ۱۴۱۳ق
  2. دبس، موریس، مراحل تربیت، ترجمه علی محمد کاردان، تهران، چاپ ششم، انتشارات دانشگاه تهران، 1356ش
  3. سبزواری، هادي بن مهدی، شرح غرر الفرائد، قم، مكتبة المصطفوى، 1384ش
  4. شبستری، سعد الدين محمود بن عبد الكريم، گلشن راز، کرمان، به اهتمام صابر کرمانی انتشارات طهوری، ۱۳۶۱ش
  5. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، دارالهجرة، ۱۴۱۴ق
  6. صدوق، أبو جعفر محمد بن على بن الحسين بن بابويه القمي، الامالي، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ۱۲۰۰ق
  7. طباطبائی، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، دار الكتاب الاسلامی، ۱۳۹۳ق
  8. طبری، أبو جعفر محمد بن جرير، تاريخ الرسل والملوك (تاريخ الطبرى )، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، القاهرة، الطبعة الرابعة، دار المعارف، ۱۹۷۹م
  9. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۰ش
  10. مغنيه، محمد جواد، في ظلال نهج البلاغه، بیروت، دار العلم للملايين، ۱۹۷۹م
  11. مفيد، أبو عبد الله محمد بن النعمان البغدادي، الجمل والنصرة لسيد العترة في حرب البصرة، قم، 1413ق

منبع مقاله با اقتباس از:
دلشاد تهرانی، مصطفی، مکتب مهر، تهران، انتشارات دریا، 1388ش.

 

اصل تدریجی بودن و توجه به توانایی های فردی در تربیت علوی (ع)

bale-black
eitaa-icon-black

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :