جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

سیاست و حکومت

اصلاح نظام کارگزاران اولین اقدام در حکومت علوی

اصلاح نظام کارگزاران اولین اقدام در حکومت علوی

اصلاح نظام کارگزاران و حاکمان مناطق مختلف، اولین و مهم ترین اقدام امیرالمومنین علی (علیه السلام) در زمان خلافت خود بود. اصلاح نظام کارگزاران از زمانی که توسط حضرت آغاز گردید، با مخالفت ها و کارشکنی هایی نیز روبرو شد که در این مقاله بررسی خواهند شد. روش حضرت در برخورد با کارگزاران عثمان، بدین گونه بود که طی نامه ای که به آنها می نوشت از آنها می خواست که از مردم برای حضرت بیعت بگیرند.

بعد از آن، در صورتی که تصمیم به برکناری یکی از آنها داشت، از او می خواست به مرکز حکومت، مدينه و بعدا کوفه بیاید که بازگشت او نشانگر تسلیمش در مقابل خلیفه مسلمین و بیعت مردم، نشانگر وفاداری مردم آن منطقه نسبت به رهبر جامعه اسلامی بود؛ همان گونه که حضرت نسبت به اشعث بن قیس و جریر بن عبدالله بجلی و دیگر کارگزاران بدین گونه عمل کرد.

اتمام حجت امام علی (علیه السلام) با مردم

حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) پس از قتل عثمان و هجوم مردم برای بیعت با ایشان، بعد از آنکه به طرق مختلف بی میلی خود را به حکومت و قبول خلافت نشان دادند[1] [2] ، در خطبه ای خطاب به مردم، با آن ها اتمام حجت کردند و این وعده را دادند که اگر حکومت را بپذیرند، به روش خود برخورد خواهند کرد:

«بدانيد، که اگر دعوتتان را اجابت کنم با شما چنان رفتار خواهم کرد که خود مى دانم. نه به سخن کسى که در گوشم زمزمه مى کند گوش فرا خواهم داد و نه به سرزنش ملامتگران خواهم پرداخت. اگر مرا به حال خود رها کنيد، من نيز چون يکى از شما خواهم بود». [3]

هیچکس در این تردید ندارد که در حکومت علی بن ابی طالب (علیه السلام)، او از بیت المال سو استفاده نخواهد کرد و هیچکس را بر دیگری برتری نخواهد داد، پس قطعا یکی از اقدامات او اصلاح نظام کارگزاران و حفظ بیت المال خواهد بود.

اولین قدم، بازگرداندن بیت المال مسلمین

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در دومین روز بیعت مردم با خود، اقدام به بازگرداندن بیت المال و اموالی نمودند که توسط عثمان و با بذل و بخشش او در دست نا اهلان و کارگزاران او قرار گرفته بود. ایشان در ضمن خطبه ای، قصد و نیت خود در بازگرداندن بیت المال را برملا نموده و همگان را از روش خود در حکومت و اداره جامعه اسلامی آگاه ساختند.

از سخنان ایشان درباره بازگرداندن زمین هایی که عثمان به ملکیت بنی امیه درآورده بود، در می یابیم که حضرت قصد دارند تا قدم اولیه خود را بسیار محکم برداشته و با قدرت به ترمیم و اصلاح نظام کارگزاران بپردازند.

حضرت در ضمن خطبه ای در روز دوم بیعت عمومی خطاب به مسلمانان می فرمایند: «به خداوند سوگند اگر هر تیولی را بیابم که با آن، زنان به تزویج درآمده و کنیزکان خریداری شده باشند، آن را بازخواهم گرداند. به درستی که در عدالت گشایش است و آن که عدالت بر او تنگ باشد، ستم بر او تنگ تر خواهد بود.»[4] [5]

تفسیر این سخن چنین است اگر برای کارگزاران، اداره امور بر پایه عدل دشوار باشد، در ستم دشوارتر خواهد بود؛ چرا که ستمگر در مظان آن است که از ستم منع و بازداشته شود. کارگزار باید برای آسایش مردم، عدل و داد را فراگیر کند تا کسی درگیر ظلم و ستم نشود. اصلاح نظام کارگزاران بسیار پیچیده است فلذا، کارگزاران باید از ابتدا بر مدار حق گردش کنند تا درگیر مسایل و مشکلات نشوند.

کلبی در ادامه می گوید: «[علی] سپس فرمان داد تا تمام سلاح هایی که در خانه عثمان بود و از آن علیه مسلمانان استفاده شده بود، گردآوری شود و فرمان داد تا ثروت های ویژه ای که از شترهای زکات در خانه او بود گردآوری کنند.

همچنین فرمان داد شمشیر و سپرش ضبط گردد و فرمان داد متعرض اسلحه هایی که با آن ها با مسلمانان نبرد نگردد، نشوند؛ چنان که از ضبط ثروت های او در خانه اش و جاهای دیگر خودداری گردد.

او همچنین فرمان داد ثروت هایی که عثمان واگذار کرده، هرجا و نزد هرکس یافت شد برگردانده شود. خبر این رفتار به عمرو بن عاص رسید. او در سرزمین ایله از منطقه شام بود و به هنگام هجوم مردم بر عثمان، وارد این سرزمین شده بود. از آن جا به معاویه نامه نوشت: هرچه می خواهی انجام بده. فرزند ابوطالب، تو را از ثروت هایت جدا کرد، آن گونه که پوست عصا را از آن جدا کنند». [6]

این اهتمام به جمع آوری بیت المال و بازگرداندن حقوق نشان از عزم راسخ علی (علیه السلام) در اصلاح نظام کارگزاران دارد، چرا که یکی از نقاط حساس در سیره کارگزاران پیشین، مسایل مالی و ثروت اندوزی های آنان بود. مخالفت با روش حضرت، از همان ابتدا دشمنی های بسیاری را پدید آورد و چپاول گران بیت المال را به حرکت های منافقانه وادار کرد.

اولین مخالفت ها

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود از ابوجعفر اسکافی نقل می کند: امام علی (علیه السلام) در دومین روز بیعت خود که روز شنبه نوزدهم ذی الحجه بود، بر فراز منبر رفت و خطبه ای خواند.

در بخشی از این خطبه، حضرت به راست و چپ رو گردانده و فرمودند: «آگاه باشید! مبادا فردا مردانی از شما که در لذت های دنیا غرقه گشتند، بستان ها برگرفتند، نهرها جاری ساختند، بر اسبان چالاک سوار شدند و کنیزکان زیبا روی برگرفتند، وقتی که آنان را از آنچه در آن غوطه ور شدند بازداشتم و به حقوقی که می شناسند، بازشان گرداندم، از من خرده گیرند و مپسندند و بگویند: پسر ابوطالب ما را از حقوق خویش محروم ساخت!».

ابن ابی الحدید می گوید: «استاد ما ابوجعفر گفت که این، نخستین سخنی بود که برخی را خوش نیامد، و کینه به دل گرفتند و تقسیم برابر ثروت ها را نپسندیدند».[7]

فردای آن خطبه خوانی، هنگام نماز صبح و پس از نجوای منافقانه عده ای از صحابه، ولید بن عقبه نزد حضرت آمد و گفت: «ما امروز به این شرط با تو بیعت می کنیم که از اموالی که از زمان عثمان نزد ماست، صرف نظر کنی و قاتلان عثمان را به قتل برسانی. همانا اگر از تو بیمناک شویم، تو را رها کرده و به شامیان بپیوندیم. حضرت در پاسخ او فرمودند: «بر من روا نیست که از حقوق خداوند نسبت به شما و دیگران، صرف نظر کنم.»[8] [9]

در این رابطه، ابن ابی الحدید از پیمان شکنی طلحه، زبیر و عده دیگری از منافقان خبر می دهد. آن ها از تقسیم بیت المال به مساوات خشمگین شده و تساوی بین خود و دیگران را برنتافتند.

مهم ترین مانع اصلاح نظام کارگزاران

فضیل بن جعد می گوید مهم ترین چیزی که باعث دست برداشتن عرب از حمایت امیرالمومنین علی (علیه السلام) گردید و او در راه اصلاح نظام کارگزاران تنها شد، امور مالی بود؛ زیرا آن حضرت شریف را بر غیر شریف و عرب را بر عجم برتری نمی داد؛ با روسا و امرای قبایل آن گونه که پادشاهان همگامی می کردند، برخورد نمی کرد و سعی نمی نمود که کسی را به خود متمایل کند.

اما معاویه برخلاف این عمل می کند و مردم را به راه های مختلف، به سوی خود جذب می کرد، از این رو مردم علی (علیه السلام) را رها کرده، به معاویه ملحق می شدند. [10] [11]

یکی دیگر از علل بوجود آمدن مشکلات در روند اصلاح نظام کارگزاران، رویه غلطی بود که عثمان در زمان خلافت در پیش گرفته بود. عثمان بن عفان سومین خلیفه اهل سنت در زمان خلافت خود، بدعت های زیادی در دین وارد نمود و خلاف هایی انجام داد که جمله مسلمانان را ناراضی و ناخشنود کرد. از آن جمله، به دو مورد از مهم ترین اعمال خلاف او اشاره می کنیم.

1. ظلم بر صحابه

یکی از این اقدامات، اعلام حمایت از «کثیر بن صلت»، قاتل «نیاز بن عیاض» صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در جریان محاصره خانه عثمان، او را سوگند داد تا از خلافت کناره گیری کند.[12]

از دیگر اقدامات او می توان به ضرباتی که بر عمار یاسر، صحابی خاص رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد ساخت و باعث فتق او شد، اخراج دلخراش عبدالله بن مسعود از مسجد پیامبر، به گونه ای که قسمتی از استخوان های دنده او شکسته شد و تبعید صحابی پاک، ابوذر به ربده اشاره کرد.[13]

از سوی دیگر بازگرداندن حکم بن عاص که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را تبعید کرده بود و عبدالله بن سعد بن أبی سرح، که از سوی پیامبر به عنوان مهدورالدم معرفی شده بود از دیگر اقدامات عثمان است.[14]

2. بذل و بخشش از بیت المال

همچنین بذل و بخشش های فراوانی به اقوام و خویشان خود داشت [15] که به چند نمونه آن اشاره می کنیم:

  1. عثمان به دامادش حارث بن حکم برادر مروان 30000 درهم بخشید. علاوه بر این شترهایی که به عنوان زکات جمع آوری شده بود و قطعه زمینی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان صدقه وقف مسلمانان کرده بود، به او داد.
  2. وی همچنین به سعید بن عاص بن امیه 100000 درهم و به مروان بن حکم 100000 درهم بخشید.
  3. به ابوسفیان 200000 درهم بخشید.
  4. به طلحه 32200000 درهم و به زبیر 59800000 درهم بخشید.
  5. و برای خود 30500000 درهم و 350000 دینار از بیت المال برداشت.
  6. یعلی بن امیه 500000 دینار و عبد الرحمان 2560000 دینار از بیت المال به عنوان بخشش از عثمان دریافت کردند.[16]

اینجاست که سخن حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) درباره عثمان، در خطبه سوم صادق است و آن حضرت به بهترین وجه سو استفاده عثمان را بیان کرده است:

«وَ قامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضِمُونَ مالَ اللهِ خِضْمَةَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبیعِ؛ بستگان پدرى اش (بنى امیه) به همکارى او برخاستند و همچون شتر گرسنه اى که در بهار به علفزار بیفتد و با ولع عجیبى گیاهان را ببلعد، به خوردن اموال خدا مشغول شدند». [17]

عثمان با تقویت بنی امیه و قرار دادن زمام امور در دست کارگزاران آنان، زمینه را برای فساد گسترده و سیستماتیک در حکومت اسلامی پدید آورد و همین موضوع باعث شد تا اصلاح نظام کارگزاران با مشکلات عدیده ای همراه شود.

جرج جرداق، اندیشمند مسیحی و نویسنده چیره دست حوزه نهج البلاغه، درباره سو استفاده عثمان از بیت المال می نویسد: «عثمان، هم کلید بیت المال و هم شمشیر سلطان را در دستان بنى امیه قرار داده بود».[18]

حال با این شرایط، آیا می توان انتظار داشت که علی (علیه السلام) به راحتی دست به اصلاحات زده و ساختار فاسد حاکمان را ترمیم کند؟ اصلاح نظام کارگزاران در این شرایط سخت ترین کاری بود که حضرت می توانست انجام دهد.

تنها و غریب در راه حق

وقتی که عده ای از یاران حضرت دیدند که به خاطر مسائل مالی گروهی به معاویه رو می آورند، به حضرت پیشنهاد کردند که به این افراد اموال بیشتری داده شود و اشراف عرب و قریش را بر موالی و عجم مقدم بدارد و اساسا تمام کسانی را که انتظار فرار آنها به سوی معاویه می رود، از اموال بیشتری بهره مند سازد.

این پیشنهاد بدین خاطر بود که معاویه با احترام و اموال زیاد از فراریان استقبال می کرد. حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمودند: «أنا مُرُونى أنْ أطلبَ النَّصْرَ بِالْجَورِ فيمن وليتُ عَلَيْهِ! وَاللَّهِ لا أَطُورُبِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمْ نَجْمُ فِي السَّمَاءِ نَجْماً! لَوْ كَانَ الْمَالُ لى لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمان مان الله؛[19]

آیا مرا فرمان می دهید که یاری و حمایت را به جور و ستم بخواهم، نسبت به افرادی که بر آن ها حکومت داده شده ام؟ به خدا قسم هیچ گاه دنبال این کار نمی روم تا انتهای روزگار و تا زمانی که ستاره ای در آسمان قصد ستاره ای دیگر کند. اگر مال از آن من بود آن را به طور مساوی تقسیم می کردم و حال آن که این مال مال خداست و طبق دستور خداوند، باید به طور مساوی مصرف شود که باعث خشنودی او گردد».

سیاست حضرت در تساوی حقوق که در روز سوم خلافت ایشان با پرداخت 3 درهم به هر نفر آغاز شد [20] و ادامه یافت، باعث شد تا عده زیادی از طرفداران و حتی کارگزاران حضرت به معاویه ملحق شوند؛ حتی برادرش عقیل وقتی که دید امام علی (علیه السلام) حاضر نیست سهم بیشتری از بیت المال به او بدهد، به معاویه روی آورد. یکی از غلامان حضرت نیز به دربار معاویه رفت. فرار این گونه افراد به سوی معاویه، به صورتی بود که حضرت به مالک اشتر شکایت کرد و از این امر اظهار ناراحتی نمود.[21]

این اتفاقات در بادی امر، برای هر حاکمی شکننده و ناامید کننده است، اما مولای مظلومان وقتی قدم در راه اصلاح نظام کارگزاران فاسد و پلید نهاد، آگاهی کامل داشت که این راه بسی سخت و دشوار خواهد بود و حتی ممکن است یارانش را نیز در مقابل سکه ها و نقره ها، سست و بی اراده ببیند.

رد پیشنهاد سازش با کارگزاران فاسد

حضرت می دانستند که تصمیم بر اصلاح نظام کارگزاران، ممکن است باعث ایجاد ناآرامی های مختلف گردد و اوضاع جامعه اسلامی را دچار هیجانات سیاسی بیشتری کند و در این میان، عده ای نیز بخواهند از اوضاع سو استفاده کنند.

«مغيرة بن شعبه» که یکی از مکاران عرب و آگاه به اوضاع سیاسی بود و از روش امیرالمومنین (علیه السلام) نیز اطلاع داشت، به آن حضرت ابقای کارگزاران عثمان و بخصوص معاویه را پیشنهاد کرد اما با مخالفت امیرالمومنین علی (علیه السلام) روبرو شد.

او با صراحت و گستاخی به امیرالمومنین علی (علیه السلام) گفت: «من به تو نصیحت می کنم که کارگزاران عثمان را در جای خود ابقا کنی. معاویه را در کار خود بگمار. ابن عامر را هم ابقا کن، دیگر کارگزاران را هم در جای خودشان باقی گذار. آنان با تو بیعت می کنند؛ کشور را آرام می سازند و مردم را ساکت می گردانند».

امام نظر قاطع خود را درباره آن والیان به وی گفت: «به خدا قسم اگر ساعتی از روز باشد، در اجرای نظرم تلاش به خرج می دهم. نه آنان را که گفتی والی می کنم و نه امثال آنان را به ولایت می گمارم». مغیره گفت: «پس برایشان نامه بنویس و آنان را در مقام خودشان تثبیت کن. همین که بیعت آنان و اطاعت سپاهیان به تو رسید، یا آنان را عوض کن و یا باقی بگذار».

حضرت پاسخ قاطعی به وی دادند، پاسخی که ناشی از خُلق امام علی (علیه السلام) است: «در دینم نیرنگ وارد مکن و در کارم پستی روا مدار».[22] [23]

مغیره باز هم دست از نیرنگ برنداشت و به حضرت پیشنهادات دیگری داد. در بخشی از سخنانش پیرامون ابقای معاویه در حکومت شام گفت: «ای امیرمومنان، معاویه را به نیکی می شناسی و حاکم پیش از تو او را به حکومت شام گمارده است. تو هم او را بر آن کار بگذار تا رشته کارها از هم نگسلد. سپس اگر عقیده ات تغییر کرد، او را کنار بگذار. امیرمومنان فرمود: «ای مغیره! آیا در فاصله نصب و عزل او، حیات مرا تضمین می کنی؟» گفت: نه.

حضرت فرمودند: «آیا خداوند هیچگاه از من نپرسد که چگونه او را بر دو مرد مسلمان در شبی تاریک گماردی؟ لیکن به سوی او می فرستم و او را به آنچه از حق نزد من است، فرا می خوانم. اگر اجابت کرد، او یکی از مسلمانان است که حقوق و وظایفی مانند دیگران دارد، و اگر امتناع ورزید، به خدا شکایت برم». [24]

به گزارش منابع مختلف تاریخی، تنها مغیره نبود که به ظاهر و به عنوان خیرخواهی قصد نصیحت علی (علیه السلام) را داشت، شخصیت های دیگری نیز مانند ابن عباس به همین روش سخنانی را خطاب به حضرت ایراد کردند که البته، پاسخی محکم نیز دریافت کردند.[25]

در این بین، گفت و گویی بین امیرالمومنین علی (علیه السلام) و مالک اشتر شکل گرفت. مالک اشتر خطاب به حضرت، پیرامون چگونگی اصلاح نظام کارگزاران می گوید: «… ای امیرالمومنین! اگر به آن ها مال بدهی، گردن های آنان به سوی تو متمایل و نسبت به تو خیرخواه و علاقه مند می شوند…». [26]  حضرت نیز در جواب مالک فرمودند: « … اما آنچه که ذکر کردی که حق بر آنان سنگین آمد، پس از ما جدا شدند، خداوند می داند که آنان به خاطر ستم از ما جدا نشدند و در هنگام جدایی به عدل دعوت نشده اند و جستجو نمی کردند مگر دنیای فانی را…».[27]

اما آنچه گفتی درباره بذل اموال و توجه به افراد خاص: «فإِنَّا لَا يَسَعُنَا أَنْ نُونِى إِمْرَءً مِنَ الْقَيْئ اكثر مِنْ حَقِّهِ وَقَدْ قَالَ اللهُ وَ قَوْلُهُ الْحَقِّ كَمْ مِنْ فِيةٍ قليلة غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِاِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصّابِرِينَ؛[28] پس برای ما ممکن نیست که مردی را از بیت المال بیشتر از حقش بدهیم (گرچه این روش باعث کمی یاران ما می شود) و همانا خداوند فرمود و گفتار او حق است. چه بسیار گروه کوچکی که به اذن پروردگار بر گروه زیادی غلبه و پیروزی یابند و خداوند همراه صبر کنندگان است». و تو ای مالک، از مطمئن ترین، مورد اعتمادترین، خیرخواه ترین و با تدبیرترین یاران من هستی».[29]

در این گفتگو حضرت امیر (علیه السلام) مجددا بر سیاست عادلانه خود در اصلاح نظام کارگزاران و تغییر کارگزاران فاسد تاکید می کند.

نتیجه گیری

اصلاح نظام کارگزاران توسط امام علی (علیه السلام)، مهم ترین اقدام بعد از بیعت عمومی مردم با ایشان بود. ایشان با ایراد خطبه ای در همان روزهای ابتدایی، منش و روش خود را در حکومت برای همگان آشکار کردند و این روش در همان ابتدا نیز توجه ایشان به بیت المال با مخالفت هایی روبرو شد. ایشان بدون توجه به نصیحت های منافقانه و جاهلانه، مسیر حق را در پیش گرفته و رضایت الهی را در امور حکومت، بر همه چیز مسبوق دانستند؛ از همین روی، دشمنان دین و قرآن با ایشان به دشمنی پرداختند.

پی نوشت ها

[1] طوسی، الامالی، ص 728 ح 1530.

[2] طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 427.

[3] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 92.

[4] ابن شهر اشوب، المناقب، ج 2، ص110.

[5] تمیمی، دعائم الاسلام، ج 1، ص 396.

[6] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 269.

[7] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 36.

[8] طوسی، الامالی، ص 727، ح 1530.

[9] اسکافی، المعیار و الموازنه، ص 109.

[10] فیض کاشانی، معادن الحكمه، ج ۱، ص ٤٢١.

[11] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 197.

[12] مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 332.

[13] امینی، الغدیر، ج 8، ص 286.

[14] ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ج 1، ص53.

[15] ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ج 1، ص 44.

[16] ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ج 1، ص 45. (این سخنرانی را کلبی به صورت روایتی مرفوع، به ابو صالح نسبت داده و او از ابن عباس نقل کرده است).

[17] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 3.

[18] جرداق، الامام على صوت العدالة الانسانیة، ج 1، ص 124

[19] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 126، ص 183.

[20] مجلسی، بحارالانوار، ج 3، ص 16، ح 7.

[21] کلینی، روضه الکافی، ص 72، ح 28.

[22] عبدالمقصود، الامام علی بن ابی طالب، ج 3، ص 127.

[23] ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ج 1، ص62.

[24] مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 382.

[25]مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 382. 

[26] مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص 133.

[27] فیض کاشانی، معادن الحکمه، ج 1، ص 421.

[28] بقره / 249.

[29] ثقفی، الغارات، ج 1، ص 72.

منابع

  1. قرآن کریم
  2. ابن بابویه، محمدبن علی، الامالی، نشر کتابچی، تهران، 1376 ش.
  3. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة عزالدین، بیروت، چاپ دوم،١٤٠٧ ق.
  4. الموسوی (الشریف الرضی)، ابوالحسن محمد بن الحسین، نهج البلاغه، ضبط نصه و ابتکر فهارسه العلمیه صبحی الصالح، الطبعه الاولی، دارالکتاب اللبنانی، بیروت، 1387ق.
  5. ابن‌ شهرآشوب، محمد بن علی، المناقب، گردآورنده: آشتیانی، محمدحسین، نشر علامه، قم.
  6. التمیمی، ابوحنیفه النعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف علی اصغر فیضی، دار المعارف، القاهره، 1389ق.
  7. ابن ابی الحدید المعتزلی، عز الدین عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، بتحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعه الاولی، دار احیاء الکتب العربیه، مصر، 1378ق.
  8. اسکافی، محمد بن عبد الله، المعیار و الموازنه، ترجمه؛ مهدوی دامغانی، محمود، نشر نی، تهران، 1374 ش.
  9. فیض کاشانی، محمد بن محسن، معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1377 ش.
  10. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین؛ مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجره، چاپ دوم، 1409ه.ق.
  11. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنّة و الادب، الطبعة الرابعة، بیروت، 1977 م.
  12. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، بوستان کتاب، قم، 1399ش.
  13. جرداق، جرج، الأمام على الصوت العدالة الأنسانیه، ترجمه خسروشاهی، هادی، مؤسسه انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۴۴ ش.
  14. مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار (علیهم السلام)، بیروت، داراحیاء التراث العربی 1440 ق.
  15. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش.
  16. عبدالمقصود، عبدالفتاح، الامام علی بن ابی طالب، ترجمه محمدمهدی جعفری، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۹ ش.
  17. ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم محمد، الغارات، ترجمه عزیز الله عطاردى، انتشارات عطارد، 1373 ش.

با اقتباس از:

ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، بوستان کتاب، قم، 1399ش، ج 1.

اصلاح نظام کارگزاران اولین اقدام در حکومت علوی

bale-black
eitaa-icon-black
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :