قرآن کریم و اهل بیت به ما آموخته اند که بهره برداری و استفاده از نعمت های الهی باید با تدبیر و آگاهی باشد. اسراف و تبذیر نه تنها ممنوع است بلکه موجب آسیب به فرد و جامعه نیز می شود. هر مسلمان مسئولیت دارد که با میانه روی در اقتصاد و استفاده بهینه از منابع، به رشد و توسعه جامعه کمک کند. در نتیجه، رعایت اعتدال و جلوگیری از اسراف می تواند به بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی منجر شود.
مفهوم میانه روی در اقتصاد
اقتصاد از ریشه «قَصَد» به معنی راستی راه است، و می گویند: قَصَدتُ قَصدَه «آهنگ او کردم».
اقتصاد در لغت به دو معنی است، یکی از آن دو پسندیده است که حد وسط و میانه افراط و تفریط است مانند جُود که حد وسط اسراف و بخل محسوب می شود، یا شجاعت که حد وسط تهور و ترس است، و به همین معنی در قرآن به کار رفته است: «وَاقۡصدۡ فِي مَشۡيِكَ»[1] در رفتارت میانه را برگزین و دوم به امری اطلاق می گردد که بین پسندیده و ناپسند در نوسان است، مانند آنچه که بین عدل و جور، قریب و بعید فرض می شود.
«فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ»[2] بعضی از آنان بر خود ستم کردند و بعضی راه میانه را برگزیدند و «سفراً قاصداً»[3] یعنی سفری متوسط یا میانه و نه چندان دراز و گاهی به معنی قریب نیز تفسیر می شود و در اصطلاح اقتصاد حالت میانه و اعتدال بین زیاده روی و خست ورزی است[4] و خداوند می فرماید:
«وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا»[5] و آنان که چون هزینه کنند اسراف نمی کنند و خست نمی ورزند بلکه میان این دو راه، اعتدال را در پیش می گیرند و همین مفهوم در کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه به لفظ اقتصاد تعبیر شده است: امام می فرماید: «مَا عَالَ مَنِ اِقْتَصد»[6] هرکس میانه روی در اقتصاد پیشه کند (صرفه جویی کند) نیازمند نگردد.
در نامه حضرت به زیاد آمده است: «فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً»[7] زیاده روی بگذار و میانه رو باش. بنابراین روشن می شود که قصد روش معقول و راه استوار بین افراط و تفریط است و بر اساس همین معنی، کلمه قصد و مشتقات آن در جای جای نهج البلاغه به کار رفته است.
امام (ع) می فرماید: «لَنْ يَهْلِكَ مَنِ اِقْتَصَدَ»[8] آنکس که میانه روی در اقتصاد در پیش گیرد هرگز هلاک نگردد و یا «مَنْ اقْتَصَدَ خَفَّتْ عَلَيْهِ اَلْمؤون»[9] هرکس میانه روی در اقتصاد داشته باشد (صرفه جویی کند) هزینه اش سبک گردد و نیز می فرماید:«اَلْعَقْلُ أَنَّكَ تَقْتَصِدُ فَلاَ تُسْرِفُ»[10] خرد آن است که میانه روی در اقتصاد داشته باشی (صرفه جویی کنی) و از اسراف بپرهیزی.
از این معنی که به حالت بین افراط و تفریط اشاره دارد، بگذریم به کاربرد های عام تر این لفظ بر می خوریم که مورد نظر ماست، می فرماید: «خُذِ القَصدُ فی الامورِ فَمَن اَخَذَ القَصدَ خَفُّت علیه المؤونُ»[11] در کارها میانه رو باش، هر کس میانه روی در اقتصاد در پیش گیرد، مخارجش کم و سبک گردد و این مفهوم حد وسط بین افراط و تفریط در هر چیز و شامل اخلاق و تفکر و همچنین اقتصاد به معنی اصطلاحی نیز می شود.
«عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ فِي اَلْمَطَاعِمِ»[12] در خوردن میانه رو باشید. «من اراد السلامة فعلیه بِالْقَصْدِ»[13] هر کس بخواهد سلامت باشد بر اوست که میانه رو باشد و لفظ اقتصاد به این مفهوم متداول و رایج در نهج البلاغه بسیار به کار رفته است تا بیانگر مفهوم امروزی این اصطلاح باشد.
امام می فرماید: «لاهلاک مَعَ الاقتصاد»[14] میانه روی (صرفه جویی) با هلاکت همراه نیست و نیز می فرماید: «الاقتِصادُ يُنمي القليلَ»[15] میانه روی در اقتصاد صرفه جویی اندک را بسیار می کند.
همچنین از فرمایش اوست: «الاقتصادُ نِصفُ المَؤونة»[16] میانه روی در اقتصاد صرفه جویی نیمی از هزینه است؟ امام (ع) مفهوم اقتصاد را تا آنجا گسترده می کند که برنامه های زندگی فردی و اجتماعی را در بر می گیرد، آنجا که می فرماید:« إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَيراً ألهَمَهُ الاقْتِصادَ»[17] اگر خداوند خیر بنده ای را بخواهد میانه روی در اقتصاد را در دل او می اندازد آنگاه نتیجه عمل نکردن به اقتصاد را تبیین می کند و می فرماید: «مَنْ لَمْ يُحْسِنِ اَلاِقْتِصَادَ أَهْلَكَهُ»[18] هرکس میانه رو نباشد اسراف او را از پای در می آورد.
سپس امام (ع) اصطلاح اقتصاد را به مفهوم گسترده تری به کار می برد و آن را به همه ابعاد زندگی انسان تسری می دهد: «إذا رَغِبتَ في صَلاحِ نَفسِكَ فعلَيكَ بالاقتِصادِ و القُنوعِ و التَّقلُّلِ»[19] اگر می خواهی در اصطلاح نفس خود بکوشی میانه روی، قناعت و کم خرجی را پیشه کن. روشن فکران اسلامی کوشیدند که علم اقتصاد را از مکتب اقتصادی جدا کنند.
نبهانی، اقتصاد را در تنظیم ثروت و تامین و افزایش آن می داند و می گوید: «علم اقتصاد دراین باره بحث می کند، اما چگونگی توزیع ثروت از وظایف سیستم یا نظام اقتصادی و بر این اساس تنظیم ثروت علم است و توزیع آن نوعی اندیشه»[20] و با استناد به این تقسیم بندی و در پرتو آنچه که در نهج البلاغه آمده است، در می یابیم که گفتار امام علی (ع) هر دو جنبه را شامل می شود: تنظیم ثروت علم است و توزیع آن،
بدین معنی که هم شامل اصول و سیاست های علم اقتصاد است و هم پایه ها و ارکان مکتب اقتصادی را در بر می گیرد که خود نشانگر اهمیت دادن اسلام به هر دو جنبه اقتصاد است و اشتباه است چنانکه بعضی اعتقاد دارند بپنداریم که تنها مکتب اقتصادی از ویژگی های اسلام است آری اسلام به تولید و سیاست های آن نیز پرداخته است آنگاه که امام (ع) درباره ملخ سخن می گوید اطلاعات و آگاهی سودمندی را ارائه می دهد:
«وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِي الْجَرَادَةِ…[الی ان یقول] وَ جَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِيَّ، وَ نَابَيْنِ بِهِمَا تَقْرِضُ، وَ مِنْجَلَيْنِ بِهِمَا تَقْبِضُ؛ يَرْهَبُهَا الزُّرَّاعُ فِي زَرْعِهِمْ وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ ذَبَّهَا وَ لَوْ أَجْلَبُوا بِجَمْعِهِمْ، حَتَّى تَرِدَ الْحَرْثَ فِي نَزَوَاتِهَا وَ تَقْضِيَ مِنْهُ شَهَوَاتِهَا، وَ خَلْقُهَا كُلُّهُ لَا يُكَوِّنُ إِصْبَعاً مُسْتَدِقَّةً».[21]
«اگر بخواهی از ملخ برایت می گویم:…» [تا آنجا که می گوید] و خداوند برای او حسی قوی قرارداد و دو دندان که به کمک او می بُرد و دو پای داس مانند که بِدان ها چیزی را می گیرد و کشاورزان در کشت خود از آن می ترسند و اگر همه کسان خود را جمع کنند، توانایی راندن ملخ را ندارند، تا آنجا که با جست و خیز هایش به کشت روی می آورد و هر چه می خواهد انجام می دهد و همه اندام او به اندازه یک انگشت باریک نیست…»
آیا این کلام، سخن پردازی به شمار می آید، یا آنکه درسی می آموزد که تنها متخصصان آن را می فهمند و به اهمیت و ارزش آن واقفند. توصیف دقیقی که امام از اندام ملخ بدست می دهد دارای هدفی روشن است و می خواهد توجه همگان را به موجودی ویرانگر اقتصاد و چگونگی رویارویی با آن جلب کند. اولین مرحله مبارزه، شناخت دقیق و کامل آن است، لذا این نمونه ای از اطلاعات سودمندی است که امام (ع) در اختیار دست اندرکاران امر کشاورزی قرار می دهد و آنان را از این مشکل آگاه می کند.
اقتصاد و عقیده
اسلام بر بنیانی رفیع و مستحکم استوار است و آن اعتقاد به آفریدگار جهان هستی است. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ»[22] اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین آفریده است خواهند گفت: خدای یکتا و هموست آفریدگار انسان «وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ مِنَ ٱلۡمَآءِ بَشَرࣰا فَجَعَلَهُۥ نَسَبࣰا وَصِهۡرࣰا»[23] اوست که آدمی را از آب بیافرید و او را نسب و پیوند بخشید و خداوند همه چیز را به خاطر انسان آفریده است:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً»[24] اوست که همه چیزهایی را که در روی زمین است برایتان آفرید و همه را با معیارها و اندازه ها و مقیاس های معینی آفرید که نشانه حکمت و عدالت الهی است.
«وَ خَلَقَ کُلَّ شَیءٍ فَقَدَرَّهُ تَقدیراً»[25] همه چیز را به اندازه آفرید و هر آنچه در جهان هستی است به اندازه و از روی حساب آفریده شده و خداوند به زمین استعداد پذیرش بذر و به بذر استعداد باروری داده تا رشد یابد و به صورت نهالی در آید و آبها را جاری ساخت تا بذر ها به کمک آن سبز گردند و به صورت درختی پر بار در آیند همه این استعداد ها را خداوند در دل این آفریده ها به ودیعت نهاده است و مسئولیت انسان آن است که بذر ها را جمع کند و در دل خاک بگذارد و با آبیاری آن خود و دیگران را از میوه آن بهره مند سازد.
آری خداوند می فرماید: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»[26]. خدایی که مرگ و زندگانی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدام نیکوکارتر است و اوست که مسئولیت این هستی را به عهده انسان می گذارد:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ »[27] ما پیامبران را با دلیل های روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند و آهن را که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستادیم و در جایی دیگر می فرماید: «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ» [28]. انجام دادن کار نیک و برپای داشتن نماز و دادن زکات را به آنها وحی کردیم.
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»[29] خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و زشت کاری و ستم نهی می کند شما را پند می دهد تا شاید پذیرای پند شوید. در جای دیگر قرآن انسان را خلیفه می نامد «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»[30] آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: «من در زمین خلیفه ای قرار می دهم».
شهید آیه الله صدر در تفسیر معنی خلافت آورده است: «خلافتی که آیات قران از آن سخن می گوید خلافت شخص حضرت آدم نیست بلکه به خلافت نوع انسان اشاره دارد»[31] انسان بار امانت را به دوش کشید بعد از آنکه آسمان ها و زمین از تحمل بار این مسئولیت سرباز زدند.[32]
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»[33] ما این امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند اینکه خداوند جانشین و خلیفه ای در زمین قرار داده تنها جانشینی در زمین نیست بلکه شامل تمامی چیز هایی است که به خداوند بر می گردد.
خداوند پروردگار زمین خوبی ها و خیرات آن و نیز پروردگار انسان حیوان و هر جنبنده ای است که در پهنه گیتی پراکنده اند مفهوم این سخن آن است که انسان بعنوان خلیفه خداوند در زمین خلیفه ای از جانب او بر همه اشیاست.
در گذشته ذکر کردیم که خداوند تبارک و تعالی استعداد رشد و باروری را در زمین به ودیعت نهاده است و این انسان که باید از این استعداد ها بهره مطلوب ببرد و آن را در مسیر درست خود قرار دهد و در راه خدمت به خویش و همنوعانش بکار گیرد در این صورت می توان گفت که از عهده امانت خلیفة اللهی بر آمده است. امانتی که کوه ها و آسمان ها از قبول و پذیرش آن سرباز زدند و شانه خالی کردند. امام علی (ع) نیز به روش و تربیت این آیات قدرت لایزال الهی و نعمت های بیشمار او وصف می کند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَفِرُهُ الْمَنْعُ وَ الْجُمُودُ وَ لَا يُكْدِيهِ الْإِعْطَاءُ وَ الْجُودُ، إِذْ كُلُّ مُعْطٍ مُنْتَقِصٌ سِوَاهُ وَ كُلُّ مَانِعٍ مَذْمُومٌ مَا خَلَاهُ، وَ هُوَ الْمَنَّانُ بِفَوَائِدِ النِّعَمِ وَ عَوَائِدِ الْمَزِيدِ وَ الْقِسَمِ، عِيَالُهُ الْخَلَائِقُ ضَمِنَ أَرْزَاقَهُمْ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهُمْ وَ نَهَجَ سَبِيلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْهِ وَ الطَّالِبِينَ مَا لَدَيْهِ»[34]
حمد سزاوار خداوندی است که نا بخشیدن بر دارییش نیفزاید و اگر بخشش کند بینوا نشود. زیرا هر بخشنده ای جز خدای تعالی اگر ببخشد از دارائیش کاسته گردد و هر کس جز او از بخشش دست باز دارد نکوهشش کنند، تنها اوست که بر بندگان خود به اعطای نعمت ها و سود ها و نصیب ها منت تواند نهاد.همه موجودات روزی خوار اویند روزی آنها را ضمانت کرده و قوتشان مقدر فرموده.
راه آنان را که شوق و رغبت او دارند و خواستار چیزهایی هستند که نزد اوست گشاده و هموار ساخته است سپس می فرماید:
«قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْكَمَ تَقْدِيرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ، وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الِانْتِهَاءِ إِلَى غَايَتِهِ، وَ لَمْ يَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالْمُضِيِّ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الْأُمُورُ عَنْ مَشِيئَتِهِ»[35] خداوند بر آنچه خلق کرده اندازه ای مقرر داشت و آن را متین و محکم ساخت و در حقش تدبیری لطیف روا داشت و به سوی هدفش رهسپار چنانکه از حدود خود پا فراتر نگذاشت و به کمتر از غایت و هدفش کفایت نکرد و ماموریتی که بر اساس اراده او به عهده داشت دشوار نپنداشت چون همه امور به خواست و مشیت او انجام پذیرد.
در خطبه ای دیگر می فرماید: «كُلُّ شَيْءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَيْءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ»[36] هر چیزی در برابر او خاشع است و همه اشیاء قائم به اویند، بی نیاز کننده هر نیازمند عزت بخش هر ذلیل نیروی هر ناتوان و پناهگاه هر سوخته دل. آری اوست که جهان ها را آفرید و برای هر چیز قدر و اندازه ای معین نمود و اوست که انسان را خلق کرد و برایش روزی مقرر داشت تا از گرسنگی از پا در نیاید «قَسَمَ أَرْزَاقَهُمْ، وَأَحْصَى آثَارَهُمْ وَ أَعْمَالَهُمْ وَ ِالهَ الخَلقِ وَرازِقِه»[37]
روزی آنان را قسمت کرد کردار و رفتارشان را بر شمرد او آفریننده آفریدگان و روزی دهنده آنان است و از انسان خواست تا برای دستیابی به روزیش بکوشد و از آنجا که انسان را اجتماعی آفریده از او خواسته است، در زمین به جستجو برخیزد تا روزی خود و همنوعانش را فراهم آورد و بر اساس این دیدگاه عقیدتی امام علی (ع) جهان بینی و بینش اقتصادی خود را پایه ریزی می کند. مسئولیت بلاد (سرزمین ها) و عباد (بندگان) را بر عهده انسان می گذارد و می فرماید:
«اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ، فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ. [وَ] أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ، وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ، وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ»[38] خدا را در نظر بگیرید در حق بندگانش و بلادش، زیرا که شما حتی در حق سرزمین و چهار پایان نیز مسئوولید، اگر خیری دیدید آن را بر گیرید و اگر شری دیدید آن را واگذارید.
لذا نعمت های الهی با کار انسان پیوند می خورد تا ثمره اش روزی مقرری باشد که خداوند برای هر آفریده ای در دل زمین جای داده است، به خاک، قدرت باروری و حاصل خیزی بخشید و در قبال آن مسئولیت کشت و زرع را به انسان واگذار کرده است معادن را در درون زمین تعبیه کرده و مسئولیت استخراج آن را به عهده انسان گذاشته است آب و هوا و دیگر نعمت ها و عوامل طبیعی به اندازه فراهم آورده است و این انسان است که باید با کار و تلاش خود این نعمت های طبیعی را به رزقی پاک مبدل سازد.
در گفتار امام آمده است شما در قبال سرزمین ها و چهارپایان مسئولید» بقاع – اراضی متروک و بایر است – و بهایم – حیوانات و چهارپایان، لذا مسئولیت انسان حد و مرزی ندارد هر جا زمینی بایر باشد او مسئول است تا آن را احیا کند و باید آستین بالا بزند و با جدیت برای سازندگی تلاش کند.
وقتی انسان در برابر مسئولیتی بزرگ قرار می گیرد – یعنی مسئولیت«عباد» و بلاد – باید همیشه آمادگی کامل را برای انجام وظایف گوناگون خود داشته باشد و نیز وظایفی که در دایره خلیفة الهی متوجه اوست. انسان به عنوان خلیفة الله مسئول است و مسئولیتش در صورتی پایان می پذیرد که زمین آباد گردد و بشریت سعادتمند شود و نیازمندان و مستضعفان از زیر یوغ ستم آزاد گردند. این مسئولیت همه جانبه است یعنی سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی است.
نتیجه
امام علی (ع) بر اهمیت میانه روی در اقتصاد در تمام امور زندگی تاکید دارند. ایشان معتقدند که اعتدال و میانه روی در اقتصاد، باعث کاهش و سبک شدن مخارج می شود و از افراط و تفریط جلوگیری می کند. این رویکرد، شامل جوانب مختلف زندگی از جمله اقتصاد است. میانه روی در اقتصاد به معنای مدیریت بهینه منابع و جلوگیری از اسراف و کم کاری است. در نتیجه رعایت این اصول می تواند به یک زندگی متعادل و پایدار منجر شود.
پی نوشت ها
[1]. لقمان، 19.
[2]. فاطر،32.
[3]. راغب، مفردات، ج1، ص404.
[4]. راغب، مفردات، ج1، ص404.
[5]. فرقان، 67.
[6]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 140.
[7]. شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 21.
[8]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص555.
[9]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص609.
[10]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص122.
[11]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص360.
[12]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص448.
[13]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص596.
[14]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص770.
[15]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص30.
[16]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص38.
[17]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص291.
[18]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص602.
[19]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص 295.
[20]. نبهانی، نظام اقتصادی، ص42.
[21]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 185.
[22]. لقمان، 28.
[23]. فرقان، 54.
[24]. بقره، 29.
[25]. فرقان، 2.
[26]. ملک، 2.
[27]. حدید، 25.
[28]. انبیاء، 73.
[29]. نحل، 90.
[30]. بقره، 30.
[31]. صدر، الاسلام یقود الحیاة، ص133.
[32]. صدر، الاسلام یقود الحیاة، ص133.
[33]. احزاب، 72.
[34]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 90.
[35]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 90.
[36]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 38.
[37]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 91.
[38]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 167.
منابع
- قرآن کریم
- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و دررالکلم، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸ش
- راغب اصفهانی، المفرادت في غريب الفاظ القرآن، انتشارات مرتضوی، قم، ١٣٦٢ش
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، دارالهجرة، ۱۴۱۴ق
- صدر، محمد باقر، الاسلام یقود الحیاة، تهران ، وزارت ارشاد اسلامي، ۱۳۶۱ش
- نبهانی، تقی الدین، النظام الاقتصادی الاسلامی، بیروت، دارالأمة، 1425ق
منبع مقاله با اقتباس از:
حائری، محسن، اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه، تهران، بنياد نهج البلاغه، 1386ش.






















