نگاهی بر اصل اعتدال در نهج البلاغه - بخش اول

اصل اعتدال، یکی از اصول مهم در فرآیند تعلیم و تربیت انسان است. برای رسیدن به اهداف تربیتی، بهترین راه، مسیر میانه روی و اصل اعتدال است که کتاب خدا و راه و رسم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن استوار است و بندگان را بدان فرامی خواند؛ راهی که در همه وجوه فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر اساس اصل اعتدال بنا می شود و در فرد و جامعه، شاکله اعتدال به وجود می آورد؛ و این راهی ستوده است.

معنای لغوی اعتدال

اعتدال از ریشه عدل، به معنی میانه‌ گیری مابین دو حالت یک چیز از نظر کمی و کیفی و تناسب برقرار کردن میان آن دو است. چنانکه به روزها و شب‌ های بهاری و پاییزی که‌ اندازه یکدیگرند، اعتدال بهاری و پاییزی گفته می‌ شود.[1] البته به معنای راست و [2] متوسط[3] هم آمده است.
اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه «ع‌ـ‌د‌ـ‌ل» و در لغت به معنای حد متوسط بین دو وضعیت دیگر[4] و به‌طور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است[5] از این‌ رو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده‌ می‌ شود.[6]

مفهوم جامع هر دو فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دو‌ مفهوم اعتدال و صلاح با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم فساد رابطه تقابل دارند[7] همچنین با توجه به اینکه اعتدال به‌ معنای میانه‌ روی است، اسراف نقطه مقابل آن به‌ شمار می‌ رود.[8]
برگردان فارسی اعتدال میانه‌ روی است که بر پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری اطلاق می‌ شود و واژه معادل عربی آن اقتصاد است که در فرهنگ اسلامی کاربرد بیشتری دارد.

از سوی دیگر واژگان اسراف، اتراف، تبذیر، غلوّ، اعتداء، فَرط، تفریط و قتر که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد در ارتباط وثیق با موضوع اعتدال است. در احادیث اسلامی نیز موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلید واژه قصد مورد تاکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هرگونه خروج از راه اعتدال نوعی ستم شمرده شده است.[9]

لزوم رعایت اصل اعتدال

زندگی اجتماعی زمانی به درستی سامان می یابد که بر روابطی معتدل استوار باشد؛ زیرا هرگونه افراط و تفریط در روابط اجتماعی سبب تزلزل فرد و جامعه و سیر آن ها به سوی تباهی می شود. انسان خردمند و زیرک در اداره امور در مدیریت، در رهبری و در هر ارتباط اجتماعی، از اصل اعدال بهره می گیرد، رفتاری متعادل دارد و دیگران را بر اساس اعتدال حرکت می دهد.

به تعبیر دیگر، سلامت فرد و جامعه در گرو رعایت اصل اعتدال و قرار گرفتن تحت تربیتی متعادل است؛ زیرا هر گونه انحراف از اصل اعتدال و در دام افراط و تفریط در صفات و اعمال و رفتار افتادن، انحراف از حق است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: «فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِد؛[11] پس هر كمبودى براى او زيانبار، و هر افراطى فاسد كننده اوست».

حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام)، در خصوص میانه روی در معاشرت و رعایت اصل اعتدال در آن می فرمایند: «وَ سَيَهْلِكُ فِي صِنْفَانِ: مُحِبُّ مُفْرِطٌ، يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ مُبْغِضُ مُفْرِطٌ، يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالاالنَّمَطُ الْأَوْسَطُ، فَالْزِمُوهُ؛[12]

به زودی دو دسته به خاطر من تباه شوند؛ دوستی که کار را به افراط کشاند و محبت او را به راه غیر حق براند؛ و آن که در بغض اندازه نگاه نداشت و بغضش او را به راهی که راست نیست درآورد؛ حال آن دسته درباره من نیکوست که راه میانه را پوید و از افراط و تفریط دوری جوید، پس همراه آنان روید».

برنامه ها، سیاست ها، رفتارها و عملکردهای تربیتی در صورتی راهبر به سوی اهداف تربیت فطری است، که تابع اصل اعتدال باشد و از حد وسط و مرزهای میانه روی دور نگردد و به افراط و تفریط کشیده نشود. تربیت فطری، تربیتی معتدل است و جز براساس برنامه ای معتدل نمیتوان راه تربیت حقیقی را هموار کرد و استعدادهای انسان را در جهت كمال مطلق شکوفا نمود. تربیت خردمندانه، تربیتی است مبتنی بر حفظ اصل اعتدال در همه امور و پرهیز از افراط در همه شئون.

اقتضای خردورزی، رعایت اصل اعتدال است و اقتضای نادانی افراط و تفریط؛ چنانکه امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرموده است: «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطًا أَوْ مُفَرِّطًا؛[13] نادان را نبینی جز که کاری را از اندازه فراتر ،کشاند، و یا بدانجا که باید نرساند».

البته، اندازه شناختن و اندازه نگه داشتن در تربیت امری دشوار است و جز با خردورزی در تربیت، نمی توان اندازه ها را دریافت و آن ها را پاس داشت و به تربیتی فطری اهتمام گماشت.

تربیت فطری و اصل اعتدال

تربیت فطری، تربیتی معتدل و بر اساس مبانی و روش های اصل اعتدال و به دور از هرگونه افراط و تفریط است؛ زیرا که خداوند آدمی را به گونه ای آفریده است که هرگونه افراط و تفریط، اعتدال او را به هم می زند و سیر او را به سوی تعالی تربیتی دچار خلل می سازد.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در حکمتی والا می فرمایند:

«لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ: وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَادًا مِنْ خِلَافِهَا؛ فإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْضُ، وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ، وَإِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ، وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَىٰ نَسِيَ التَّحَفُّظَ، وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ، وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْعِزَّةُ، وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَ إِنْ غَصَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ، وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، وَإِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشَّبَعُ كَظَتْهُ الْبِطْنَةُ. فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌ، وَكُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ و مفسد؛[14]

«به رگ های دل این آدمی، گوشتپاره ای آویزان است که شگفت تر از چیزی که در اوست، دل است که دل را ماده ها بود از حکمت و ضدهایی مخالف آن؛ پس اگر در دل امیدی پدید آید، طمع آن را خوار گرداند؛ و اگر طمع بر آن هجوم آرد، حرص آن را تباه سازد؛ و اگر نومیدی بر آن دست یابد دریغ آن را بکشد؛ و اگر خشمش بگیرید بر آشوبد و آرام نپذیرد؛ و اگر سعادتِ خرسندی اش نصیب شود، عنان خویشتنداری از دست بدهد؛ و اگر ترس به ناگاه او را فراگیرد، پرهیزیدن او را مشغول گرداند.

گشایشی در کارش پدید آید، غفلت او را برباید؛ و اگر مالی به دست آرد، توانگری وی را به سرکشی وادارد؛ و اگر مصیبتی بدو ،رسد ناشکیبایی رسوایش کند؛ و اگر به درویشی گرفتار شود به بلا دچار شود؛ و اگر گرسنگی بی طاقتش گرداند، ناتوانی وی را از پای بنشاند؛ و اگر پُر سیر گردد، پری شکم زیانش رساند پس هر تقصیر آن را زیان است، و گذراندن از هر حد موجب تباهی و تاوان».

آدمی اینگونه است و قلب را قلب گفته اند از آن رو که دگرگونی می پذیرد، و هر فزونی و کاستی در احوال آدمی تاثیر می گذارد.

«مَا سُمِّيَ الْقَلْبُ إِلَّا مِنْ تَقَلُّبه وَ الرَّأْيُ يَصْرِفُ وَ الْإِنْسَانُ أَطْوَارُ؛[15] قلب را قلب ننامیده اند مگر به سبب آنکه دگرگونی می پذیرد، و اندیشه آدمی تغییر می یابد و انسان گونه گونه می شود».

این تحول چنان است که در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «إِنَّ هَذَا الْقَلْبَ كَرِيشَةٍ بِفَلَاةٍ مِنَ الْأرْضِ يُقِيمُهَا الرِّيحُ ظَهْرًا لِبَطْنٍ؛[16] همانا این قلب همانند پری است در هامون که باد آن را زیر و زبر نماید».

در اینجا قلب همچون پری، در بیابانی گرفتار تندبادی مطرح شده است که آن را دچار دگرگونی های بسیار می کند و گاه به چپ و گاه به راست می برد.

در حدیث آمد که دل همچون پریست

در بیابانی اسیر صرصریست

باد پر را هر طرف راند گزاف

گه چپ و گه راست با صد اختلاف[17]

توجه به این امر و فراهم کردن بستری برای برپایی اصل اعتدال و سیر تربیتی معتدل، زمینه ای مناسب برای شکوفایی فطریات آدمی است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) بر رعایت اصل اعتدال تاکید ورزیده و بر این مطلب نیز اشاره فرموده است که در حد اعتدال ماندن کاری دشوار است.

«مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ، وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللهُ مَنْ خَاصَمَ؛[18] آن که خصومت را از حد درگذراند گناه ورزید، و آن که در آن کوتاهی کرد ستم کشید و آن که ستیزه جوست نتواند از خدا ترسید».

مربی زیرک و دانا و راهنمای فهیم و توانا، کسی است که مرزهای اعتدال را بشناسد و تربیت و مدیریت و سیاست خود را در آن مرزها سامان دهد و به هیچ وجه به افراط و تفریط میل نکند؛ به بیان امیرالمومنین علی (علیه السلام):

«الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ الله؛[19] دانای فهمیده و زیرک کسی است که مردم را از آمرزش خدا مایوس نسازد و از مهربانی او نومیدشان نکند و از عذاب ناگهانی وی ایمنشان ندارد».

بهترین نظام تربیتی، نظامی است معتدل و سامان یافته بر اساس اصل اعتدال که در آن نه امید بیش از اندازه، و نه بیم بیش از اندازه حاکم باشد؛ چنانکه از امیرالمومنین علی (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: «خَيْرُ الْأَعْمَالِ اعْتِدَالُ الرَّجَاءِ وَ الْخَوْفِ؛[20] بهترین کارها اعتدال امید و بیم است».

اسلام و اصل اعتدال

ساختار تربیتی اسلام، ساختاری معتدل است و مردمان را در بستر میانه روی هدایت می کند و به سوی مقاصد تربیتی مد نظر خود سیر می دهد. امام علی (علیه السلام) در نخستین خطبه حکومتی خود بدین حقیقت اشاره کرده و فرموده است:

«الْيَمِينُ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ، عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ؛[21] چپ و راست کمینگاه گمراهی است و راه میانه راه راست [الهی] است. کتاب خدا و آیین رسول آن را گواه است و سنت را گذرگاه است و بازگشت بدان جایگاه است».

اصل اعتدال در کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام)

تعابیر امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این باره چنین است: «مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ، وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ يَمِينًا وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَحَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ؛[22] آن که راه میانه را پیش گیرد بستایند و به نجات مژده دهندش، و آن که راه راست یا چپ را پیش گیرد روش وی را زشت شمارند و از تباهی بر حذر دارند».

واژه «قصد» در هر چیز به معنای حد اعتدال در آن چیز است و معنای میانه روی می دهد؛ و اگر این حد اعتدال در امور مختلف رعایت شود، زمینه، شاکله و ساختار معتدل در فرد و جامعه فراهم می گردد؛ یعنی پاس داشتن اندیشه، احساس، عاطفه ،رفتار، کردار، دوستی، دشمنی و … ».[23]

اصل اعتدال در دوستی و محبت

چنانکه در سفارش های پیشوای پارسایان امیرالمومنین علی (علیه السلام) وارد شده است: «أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْنًا مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْمًا مَا، وَأَبْغِضُ بَغِيضَكَ هَوْنًا مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبيبَكَ يَوْمًا مَا[24] دوست خود را دوست بدار از روی اعتدال، شاید روزی از روزها دشمنت شود، و دشمنت را دشمن دار از روی اعتدال شاید روزی از روزها دوستت گردد.

در اشعار منسوب به امام علی (علیه السلام) درباره اصل اعتدال مطلبی آمده است که ذکر آن مفید فایده خواهد بود:

«وَ أَحْبِبْ إِذَا أَحْبَبْتَ حُبًّا مُقَارِبًا فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَتَى أَنتَ نَازِعُ وَ أَبْغِضُ إِذَا أَبْغَضْتَ بُغْضًا مُقَارِبًا فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَتَى أَنْتَ رَاجِعُ؛[25] اگر مهر ورزی مهری میانه ورز که ندانی چه هنگام گسلی. اگر خشم آری، خشمی میانه آر که ندانی چه هنگام باز گردی».

رعایت اصل اعتدال چه در امور فردی و چه در روابط اجتماعی و چه در مناسبات تصادی و چه در دینداری، ساختاری را فراهم می کند که فرد و جامعه به رفتاری سامان یافته دست یابد و از انحراف به دور ماند.

اصل اعتدال در امور اقتصادی

امیرالمومنین علی (علیه السلام) درباره رعایت اصل اعتدال در امور اقتصادی نیز چنین سفارش کرده است: «كُنْ سَمْحًا وَ لَا تَكُنْ مُبَذِرًا، وَ كُنْ مُقَدِرًا وَ لا تَكُنْ مُقَيّرًا؛[26] بخشنده باش نه با تبذیر، و اندازه نگه دار و برخود سخت مگیر».

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نامه ای به زیاد بن ابيه، قائم مقام عبدالله بن عباس استاندار بصره چنین فرموده است: «فَدَع الإِسْرَافَ مُقْتَصِدًا؛[27] میانه رو باش و از زیاده روی دست بدار».

امیرالمومنین علی (علیه السلام) درباره اهمیت میانه روی در امور اقتصادی و رعایت اصل اعتدال در آن فرموده است: «مَا عَالَ مَن اقْتَصَدَ؛[28] آن که میانه روی گزید درویش نگردید».

اصل اعتدال در مدیریت

پاس داشتن میانه روی در همه امور ضامن درستی و صحت آن امور است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) به کارگزاران خویش نیز سفارش می کردند که در اداره امور، اساس مدیریت خود را بر اعتدال قرار دهند و به افراط و تفریط میل نکنند؛ چنانکه در عهدنامه مالک اشتر چنین فرمان داده است: «وَلْيَكُنْ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطهَا فِي الْحَقِّ؛[29] و باید از کارها آن را بیشتر دوست بداری که نه از حق بگذرد و نه فرو ماند».

بیشترین توفیق در اداره امور مرهون اعتدال در برنامه ها و تصمیم گیری ها، کردارها و رفتارهای مدیریت است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نامه ای به عمرو بن سلمه ارحبی او را به رعایت اعتدال در رفتار با غیر مسلمانان تحت حکومتش فرمان داده و فرموده است:

«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِكَ شَكَوْا مِنْكَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً، وَ احْتِقَارًا وَ جَفْوَةً، وَ نَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلًا لأن يُدنَوْا لِشِرْكِهِمْ، وَ لا أَنْ يُقْصَوا وَ يُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ ، فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَابًا مِنَ اللَّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشَّدَّةِ، وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَيْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأفَةِ، وَ امْزُج لَهُمْ بَيْنَ التَّقْرِيبِ وَ الْإِدْنَاءِ الْإِبْعَادِ وَ الْأَقْصَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[30]

اما بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی می کنی و سختی روا می داری؛ ستمشان می ورزی و خردشان می شماری؛ من در کارشان نگریستم، دیدم چون مشرکند نتوان به خود نزدیکشان گرداند و چون در پناه اسلامند نشاید آنان را راند، پس در کار آنان درشتی و نرمی را به هم آمیز! گاه مهربان باش و گاه تیز، زمانی نزدیکشان آور و زمانی در دورتر، إن شاء الله».

این کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام)، به وضوح نشان دهنده منش معتدل ایشان است و با کمی دقت می توان توصیه به رعایت اصل اعتدال را در کلام ایشان مشاهده کرد؛ خصوصا در بخشی که توصیه می کنند تا زمانی آن ها را نزدیک و زمانی دور نگه داری، این یکی از واضح ترین تعابیر در نشان دادن اصل اعتدال در منش و رفتار امام علی (علیه السلام) می باشد.

در مقاله نگاهی بر اصل اعتدال در نهج البلاغه – بخش دوم، به بررسی نمونه های دیگری از کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام) در باب اصل اعتدال خواهیم پرداخت.

نتیجه گیری

اصل اعتدال و میانه روی، یک اصل عقلانی است که در آموزه ها و معارف اسلام، بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. لزوم رعایت اصل اعتدال، از آنجا فهمیده می شود که مطابق کلام حضرت، هر افراط و تفریطی، به نابودی و هلاکت می رسد. اساسا آموزه های تربیتی اسلام، رویکردی فطری داشته و همچنانکه اشاره شد در حوزه های مختلف نظیر ارتباطی، اقتصادی و مدیریتی بر پایه اعتدال و میانه روی است.

پی نوشت ها

[1] شرتونی بنانی، اقرب الموارد، ج ۲، ص ۷۵۳.

[2] قرشی، قاموس قرآن، ج ۶، ص ۸.

[3] ابن‌ منظور، لسان العرب، ج ۳، ص ۳۵۳.

[4] همان، ج 9، ص 85.

[5] راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 525.

[6] مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 9، ص 6162.

[7] راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 379.

[8] جرجانی، التعریفات، ص 10.

[9] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 192؛ 195؛ نامه 28؛ نامه 31.

[11] همان، حکمت 108.

[12] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 127.

[13] همان، حکمت 70.

[14] همان، حکمت 108.

[15] فراهیدی، کتاب العین، ج 5، ص171.

[16] ابن حنبل، مسند ابن حنبل، ج 4، ص 419.

[17] مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص 399.

[18] بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 395.

[19] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 298.

[20] تمیمی امدی، غررالحکم، ج 1، ص 355.

[21] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 16.

[22] همان، خطبه 222.

[23] راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ص 404.

[24] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 268.

[25] مولانا شوقی، دیوان امام علی (ع)، ص 336.

[26] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 33.

[27] همان، نامه 21.

[28] همان، حکمت 140.

[29] همان، نامه 53.

[30] همان، نامه 19.

منبع

با اقتباس از: دلشاد تهرانی، مصطفی، طایر فرخ پی؛ کمالات انسانی در نهج البلاغه، ناشر دریا، 1394.

نگاهی بر اصل اعتدال در نهج البلاغه – بخش اول

فهرست مطالب

    برای شروع تولید فهرست مطالب ، یک هدر اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    ما از کوکی ها برای بهبود کارکردن شما با سایت استفاده می کنیم. با استفاده از این سایت شما استفاده ما از کوکی ها را پذیرفته اید.
    برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.