در نهج البلاغه، سیمای دنیا به کثرت مورد نکوهش قرار گرفته، به گونه ای که ممکن است چنین برداشت شود که دنیا مایه دردسر و پدیده زشتی است که موجب فریب و گمراهی انسان می شود؛ اما واقعیت آن است که اولا، حضرت علی (علیه السلام) در کنار نکوهش دنیا، گاه آن را تحسین کرده اند؛ در واقع، این دل بستگی ها و تعلقات روحی به دنیا است که پیامدهای ناگوار و تبعات سوئی به دنبال دارد و همین ها مورد مذمت قرار گرفته است.
ثانیا، مخاطب حضرت علی (علیه السلام) قاسطین، ناکثین و مارقین هستند و آن حضرت از نوع نگرش آنها نسبت به دنیا بیزار و متنفرند و دید آنها را نسبت به دنیا مورد سرزنش قرار میدهند.
مفهوم شناسی دنیا در نهج البلاغه
برخی واژه «دنیا» را از «دنائت» به معنای پستی و حقارت دانسته اند.[1] اما به نظر نمی رسد در این واژه چنین حیثیتی ملحوظ باشد؛ زیرا در مقابل کلمه «دنیا» کلمه «آخرت» به کار رفته است. اگر دنیا در مفهوم «پست تر» به کار رفته بود، مناسب این بود که در قبال آن، واژه «علیا» و «اشرف» و نظایر آن، که متضمّن ارزش بیشتر و والاتر است، استفاده شود.[2]
در نهج البلاغه هم در سه مقام، این کلمه با موصوف ذکر شده است: «الحیاة الدنیا»[3] و در یک جا هم به شکل نکره مخصصّه آمده: «یتنافسون فی دنیا دنیّة؛[4] در به دست آوردن دنیای پست بر یکدیگر سبقت می گیرند» اما در سایر جاها، بدون موصوف، و معرفه آمده است.
در مقاله مفهوم دنیا در اندیشه امیرالمومنین علی (علیه السلام) به طور مفصل به مفهوم دنیا در اندیشه حضرت پرداخته ایم که مطالعه آن نیز می تواند سودمند باشد.
توصیف و تشبیه سیمای دنیا
حضرت علی (علیه السلام) سیمای دنیا را با آثار و صفاتی معرفی می کند که گاه جنبه منفی دارند؛ مانند:
- دنیا انسان را مغرور می کند؛[5]
- به او ضرر می رساند؛[6]
- مار سمّی، لطیف و نرم؛[7]
- آب شور دریا که نوشنده را نه تنها سیراب، بلکه تشنه تر می کند؛[8]
- سایه زودگذر؛[9]
- مهمانی که شبی را در جایی می گذراند و صبح کوچ می کند؛[10]
- خوابی که شخص خوابیده می بیند.[11]
- در شهوت ها و خواهش های نفسانی پوشیده شده است.[12]
- با زینت غرور خود را می آراید.[13]
- بسیار فریبنده و زیان رساننده است.[14]
- دگرگون شونده و ناپایدار است.[15]
- فناپذیر و مرگبار است.[16]
- کشنده ای تبهکار است.[17]
گاهی هم در کلمات ایشان سیمای دنیا جنبه مثبت دارد؛ مانند:
- تذکردهندگی دنیا؛[18]
- صداقت نمایی دنیا؛[19]
- پنددهندگی دنیا؛[20]
- محل عبادت دوستان خدا؛[21]
- محل نزول وحی الهی؛[22]
- و جای داد و ستد دوستان خداست که رحمت خدا را به دست می آورند و بهشت سودشان می شود.[23]
در آغاز، ممکن است چنین تصور شود که امام علی (علیه السلام) آدمی را به ترک دنیا، تلاش و کوشش، انتظار مرگ، گوشه نشینی و رخوت و سستی دعوت می کند، میل و رغبت به زندگی را در انسان خاموش می کند و او را به صورت شخصیتی سست عنصر تبدیل می کند؛ اما حقیقت امر این است که زهد دنیوی، که مورد سفارش آن حضرت است، به معنای دست برداشتن از کار و کوشش و کناره گیری و عزلت پیشگی نیست. رفتار اجتماعی آن حضرت بهترین سند این مدعاست.
مدح و مذمّت سیمای دنیا
دنیا چیزی نیست جز همین کرات، افلاک، درختان، آب، خاک و هوا که اینها را به عنوان آیات و نشانه های خدا می دانیم، و خود این طبیعت یکی از راه های خدایابی و خداشناسی محسوب می شود. و به تعبیر عرفا، مظهر اسماء و صفات الهی است و نباید بد و ناپسند باشد. دنیا به عنوان یک امر عینی و خارجی، نمی تواند متعلّق مذمّت یا ستایش قرار گیرد، بلکه وقتی پای اختیار و انتخاب ما به میان می آید، می تواند صورت ارزشی و یا ضدارزشی به خود بگیرد.
پس در واقع انتخاب ماست که متّصف به خوبی و بدی می شود و مجازا به دنیا نسبت داده می شود. حضرت علی (علیه السلام) در برخورد با کسی که دنیا را نکوهش می کرد، فرمودند: «مَا الدُّنْيَا غَرَّتْكَ وَ لَكِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ؛[24] دنیا تو را فریب نداده است، بلکه تو فریب دنیا را خورده ای».
دنیا هرگز فریب نمی دهد، این انسان است که فریب می خورد. در صورتی سیمای دنیا فریب دهنده بود که یک جانبه عمل می کرد و یک طرف را نشان می داد. ولی دنیایی که قدرت و سلامتی را نشان می دهد، در کنارش ضعف و ناتوانی را هم نشان می دهد. در کنار عزّت و اوج، ذلّت و نشیب را هم می نمایاند.
گول زدن در جایی مصداق پیدا می کند که فقط طرف لذایذ و خوشی هایش را به ما نشان می داد و طرف دیگر را از ما کتمان می کرد. اما دنیا هم ورق خوبی ها و خوشی هایش را به ما ارائه می دهد، و هم ورق ناخوشی هایش را؛ ولی اشتباه از ماست که یک ورق را می خوانیم و ورق دیگر را نادیده می گیریم.
«أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا أَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ؟؛[25] آیا تو نسبت به دنیا جرم مرتکب شدهای یا دنیا به تو جرم کرده است؟».
در کتاب ایقاظ العلماء و تنبیه الامراء ملّااحمد کوزه کنانی آمده است:
«ای نفس! دنیا را سرزنش مکن و مگو دنیا خانه نیرنگ و فساد و غرور است. دنیا چنین نیست، مگر در نزد کم خردان و کسانی که خودفراموشی و نادانی عارضشان شده است. اگر دنیا ـ در حقیقت ـ خانه فریب بود، انسان از آغاز پیدایش و تولّد تا وقت مرگ، همواره با نعمت و خوشی روبه رو بود، سپس ناگهان دنیا نعمت را از انسان می گرفت، در حالی که واقعیت چنین نیست.
انسان در دنیا با حالات مختلفی روبهرو می شود: یک روز اندوهگین و روزی دیگر خوش است، روزی لذت می برد و دیگر روز در رنج و عذاب است. اگر چیزی تمام آنچه را که در طبعش است به تو نشان بدهد، در حقّ تو انصاف [کرده] و تو را پند داده است. فریب کار کسی است که در طبعش خوبی و بدی باشد، خوبی را به تو نشان دهد و بدی را از او تو بپوشاند. نیرنگ و فریب از ناحیه خود انسان است».[26]
«و هی و إن غرّتکُم منها فقد حذَّرتکُم شرَّها؛[27] دنیا گرچه از جهتی شما را می فریبد، ولی از جهت دیگر شما را از بدی هایش می ترساند».
سیمای دنیا؛ سکّه ای دورو
«وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ؛[28] آن کس که با دنيا بنگرد به او بصيرت و بينايى مى بخشد و آن کس که به دنيا بنگرد نابينايش مى کند».
در این عبارت، حضرت علی (علیه السلام) به صراحت بیان می نمایند که سیمای دنیا در نظرها می تواند دو نقش مثبت و منفی، سازندگی و تخریب داشته باشد، هم می تواند مایه تربیت و سازندگی باشد و هم می تواند مایه نابینایی و گم راهی شود. اگر انسان با چشم بصیرت به دنیا نگاه کند به او درس و پند می دهد، و وسیله نجات و صعود در کمالات روحی و معنوی می گردد.
و نیز سیمای دنیا می تواند انسان را کور کند و بر روی چشم حقیقت بین او پرده افکند و وسیله هلاکت و نابودی اش گردد. سیمای دنیا سکّه ای دو روست که در نهج البلاغه هر دو روی آن، هم طرف برد و هم طرف باخت آن، نمایانده شده است. اگر خواندن یک روی آن انسان را فریب می دهد خواندن طرف دیگر می تواند به انسان پند دهد. اگر یک طرف او را مغرور می کند، طرف دیگر او را متواضع می سازد.
نقش دنیا فقط کور کردن نیست، بلکه بینا کردن هم هست؛ هم می تواند انسان را کور کند و هم می تواند بصیرت و بینایی دهد. البته به انتخاب و گزینش ما بستگی دارد که کدام طرف را برای قرائت انتخاب کنیم؛ طرف «من ابصر بها» یا طرف «من ابصر الیها» را، که هر یک آثار، نتایج و پیامدهای خاص خود را خواهد داشت.
دنیا، هم جایگاهی خوب است و هم جایگاهی بد. خوب یا بد بودن آن وابسته به این است که ما از چه زاویه ای به آن بنگریم و چه برداشتی از دنیا داشته باشیم. نحوه نگرش ما نسبت به دنیاست که موجب می شود وصف خوب یا بد به خود بگیرد.
«و لَنِعمَ دارُ مَن لم يَرضَ بها داراً ، و مَحَلُّ مَن لَم يوطِّنْها محلاًّ؛[29] دنیا چه خوب خانه ای است برای آن کس که آن را جاودانه نپندارد، و خوب محلی است برای آن کس که آن را وطن خویش انتخاب نکند».
در روز قیامت، گروهی از مردم هستند که از دنیا تقدیر و تشکر می کنند، به خاطر اینکه با گذشت ایام، یادآور آنها شد و برای آنها از سرگذشت و اوضاع و احوال افراد گذشته سخن گفت و آنها را نصیحت کرد ـ و البته آنها هم حرف شنو و پندپذیر بودند.
جابربن عبداللّه انصاری می گوید: با حضرت علی (علیه السلام) در بصره بودیم؛ هنگامی که جنگ با دشمنان تمام شد، در پایان شب به سراغ ما آمدند. ما با یکدیگر درباره دنیا صحبت می کردیم. پرسیدند: درباره چه سخن می گویید؟ جواب دادیم: درباره سرزنش دنیا، حضرت (علیه السلام) فرمودند: چرا دنیا را سرزنش می کنی، ای جابر؟ سپس حمد و سپاس خدا را شروع کردند و بعد فرمودند:
«الدنیا منزِلُ صِدقٍ لِمَن صَدَّقَها، و مَسکَنُ عافیةٍ لِمَن فَهِمَ عَنها، و دارُ غِنًی لِمَن تَزَوَّدَ مِنها، مَسجدُ انبیاء اللّه و مَهبَطُ وحیهِ و مُصَلَّی ملائکتهِ و مَسکَنُ أحِبائه و مَتجَرُ أولیائِه، إکتسبُوا فیها الرحمة و رَبِحُوا منها الجنّة؛[30] دنیا خانه راستگویی است برای کسی که پذیرا باشد، و جای سلامتی است نسبت به کسی که بفهمد، و سرای بی نیازی است برای کسی که از آن توشه برگیرد. سجده گاه انبیای خدا، محلّ وحی او، مصلّای ملائکه، محل سکونت دوستان خدا و جای تجارت مقرّبان اوست که رحمت خدا را به دست می آورند و بهشت سودشان است».
رابطه دنیا با آخرت
در جهان بینی اسلامی، سیمای دنیا از آخرت منفصل و جدا نیست، بلکه رابطه این دو به گونه ای است که اگر دنیایی نباشد، بهشت و دوزخی هم نخواهد بود؛ زیرا زمینه بهشت و دوزخ در همین دنیا فراهم می شود. رابطه این دو از نوع رابطه کاشت و برداشت است.
«فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً؛[31] پس در این دنیا و از همین دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید».
در این عبارت، به صراحت آمده است که توشه آخرت «فِي الدُّنْيَا» و «مِنَ الدُّنْيَا» است. توشه اخروی یا علم است یا عمل، که هر دو از اموری دنیوی اند و در همین دنیا تحقق پیدا می کنند.
از امور معنوی مثل تقوا، زهد، عبادت، خوف و خشیت الهی به زاد و توشه تعبیر شده و این به خاطر نقشی است که همانند توشه دنیوی دارند؛ زیرا هر یک در جای خود، صاحب و همراهش را نگه داری می کند: یکی از عذاب گرسنگی محسوس و دیگری در سفر اخروی از عذاب گرسنگی معقول.[32]
در جای دیگر، از دنیا به «ممرّ» (گذرگاه و راه عبور) یاد شده است:
- «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ؛[33] پس از گذرگاه خویش برای سرمنزل جاودانه توشه برگیرید».
- «وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ الْآخِرَةُ؛[34] با دنیا توشه آخرت فراهم می شود و چون چنین است». پس:
- «فَتَزَوَّدُوا فِي أَيَّامِ الْفَنَاءِ لِأَيَّامِ الْبَقَاءِ؛[35] پس در این دنیای نابودشدنی، برای زندگی جاویدان آخرت، توشه برگیرید».
- «وَ أُمِرْتُمْ فِيهَا بِالزَّادِ؛[36] به جمعآوری زاد و توشه فرمان داده شده اید».
پس دنیا نقش آلی دارد، نه اصالی، و مطلوب بالعرض است، نه بالذات.
«فَفِيهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ؛[37] شما را در دنیا آزموده اند و برای غیر دنیا آفریده اند».
همچنین حضرت علی (علیه السلام) از دنیا به سجده گاه دوستان خدا، فرودگاه وحی الهی، و جایگاه تجارت دوستان خدا نیز یاد کرده است.[38]
زهد در برابر سیمای دنیا
نقطه مقابل علاقه و حبّ دنیا، «زهد» و بی علاقگی است. حضرت علی (علیه السلام) زهد را به قدرت روحی تفسیر می کند، نه به ضعف اقتصادی؛ به این معنا که انسان از ناحیه اخلاقی باید آنقدر قوی و نیرومند باشد که دنیا نتواند او را اسیر و برده خود گرداند.
«الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ، قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: “لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ؛[39] زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید.
وقتی انسان از ناحیه روحی به این مقام رسید، که اگر دنیا به او رو آورد، شادی زده و اسیر نگردید، و اگر از او گرفته شد، احساس شکست نکرد، در این صورت او زاهد است. در جای دیگر می فرمایند:
«الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاَْمَلِ، وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ، وَالتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ؛[40] زهد یعنی: کوتاه کردن آرزوها، و شکرگزاری در برابر نعمت ها و پرهیز در برابر محرّمات».
همچنین آن حضرت زهد در دنیا را مایه بصیرت و بینایی معرفی می کنند؛ بدین صورت که زاهد، که عیوب را می بیند، به زهد دستور داده شده و در نتیجه، خداوند او را بر عیب های دنیا بینا می گرداند: «ازْهَدْ فِي الدُّنْيَا، يُبَصِّرْكَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا؛[41] زهد و بى اعتنايى به (زرق و برق) دنيا پيشه كن تا خداوند چشم تو را براى ديدن عيوب آن بينا سازد».
برخورد امام با افراط و تفریط دنیا
حضرت علی (علیه السلام) در شهر بصره وارد منزل علاءالدین بن زیاد شدند؛ خانه وسیعی بود. به او تذکر دادند: «این خانه وسیع را در دنیا برای چه می خواهی، با اینکه در آخرت به آن نیازمندتری؟ علاءبن زیاد گفت: یا امیرالمومنین! از برادرم خدمت شما شکایت می کنم: عبایی پوشیده و ترک زندگی و زن و فرزند نموده و مشغول عبادت شده است! امام (علیه السلام) فرمودند: او را بیاورید.
وقتی برادر علاء، عاصمبن زیاد، را آوردند، امام خطاب به او فرمود: ای دشمن جان خود! شیطان در تو راه یافته و هدف توطئه هایش قرار گرفته ای. آیا به خانواده و فرزندانت رحم نمی کنی؟ تو خیال می کنی که خداوند خوبی ها را بر تو حلال کرده، اما در واقع، دوست ندارد که از آنها استفاده کنی؟
می بینیم که امام (علیه السلام) علاءبن زیاد را در اسراف و زیاده روی و دنیازدگی نکوهش می کنند که خانه ای با این وسعت را برای چه می خواهی؟ و بالعکس، برادرش را در ترک دنیا سرزنش می کنند و به او گوشزد می نمایند که خداوند دنیا و نعمت های آن را برای انسان آفریده و کناره گیری و ترک دنیا درست نیست.
و آن گاه که عاصم بن زیاد استدلال می کند: پس چرا شما با این لباس خشن و آن غذاهای ناگوار به سر می برید؟ امام (علیه السلام) پاسخ می دهند: وظیفه من چیز دیگری است، خدا بر امامان حق و عدل واجب کرده است که بر خود سخت گیرند و مانند طبقه ضعیف مردم زندگی کنند تا تهی دستی و نداری فقرا قابل تحمّل شود و سر از فرمان خدا برنتابند».[42]
اگرچه انسان موجودی است که مقصد و جایگاه اصلی او آخرت و آن هم تقرّب و لقاء اللّه است، و برای بقا آفریده شده و به تعبیر دیگر موجودی ابدی است، و تاریخ انقضا و نابودی ندارد. ولی تنگه و گذرگاه عبورش به آن جایگاه، همین دنیا است که به ناچار باید از آن عبور کرده و توشه لازم در آنجا را تهیه کرده و به همراه خود ببرد.
نتیجه گیری
نحوه زندگی اخروی هر کسی باید در این دنیا شکل بگیرد و بهشت و جهنم خود را به دست خود ساخته و به همراه ببرد. کسانی که اهل فکر و دل هستند، و کمالات معنوی و وجودی را فراهم نمودهاند از همین دنیا به دست آوردهاند. اما نگاه آنها به دنیا و برداشت آن ها از دنیا و چگونگی برخورد آن ها با دنیا رنگ و شکل خاص به خود را داشته است.
یکی از علل عمده نگاه منفی حضرت علی (علیه السلام) نسبت به سیمای دنیا ناشی از نگرش کسانی است که به اسم خلیفه مسلمانان در میان مردم مطرح بودند، و به تعبیر خود حضرت مانند شتر گرسنه ای که به جان گیاه بهاری می افتد، آنها به جان دنیا و اموال مسلمانان تاخته بودند.[43] از این رو، حضرت می خواهد این فضای فکری و عطش روحی و دل دادگی حاکم بر جامعه آن روز را بشکند یا کمرنگ تر کند.
[1] دهخدا، لغت نامه، ج 23، ص 284.
[2] مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ص 181.
[3] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 34، ص 86؛ خطبه 152، ص 284؛ خطبه 230، ص 466.
[4] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 151، ص 278.
[5] و [6] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 415، ص 728.
[7] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 119، ص 652؛ نامه 68، ص 608.
[8] شیخ تسترى، بهجُ الصباغة فى شرح نهج البلاغة، ج 11، ص 676.
[9] و [10] شیخ تسترى، بهجُ الصباغه فى شرح نهج البلاغه، ج 12،ص11.
[11] شیخ تسترى، بهجُ الصباغه فى شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 11.
[12] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 111، ص 210.
[13] و [14] و [15] و [16] و [17] سید رضی، نهج البلاغه، ص 212.
[18] و [19] و [20] و [21] و [22] و [23] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 131، ص 656.
[24] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 223، ص 458.
[25] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 131، ص 654.
[26] کنانى تبریزى، ایقاظ العلماء و تنبیه الامراء، ص 176.
[27] و [28] و [29] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 173، ص328/ خطبه 82، ص128/ خطبه 223، ص458.
[30] محمودى، نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 1، ص 397.
[31] و [32] ابن میثم بحرانى، شرح نهج البلاغه، چ دوم، دفتر نشر الکتاب، 1404، ج 2، ص 145 / ص 165.
[33] و [34] و [35] نهج البلاغه، خ 203، ص 424 / خ 156، ص 290 / خ 157، ص 292.
[36] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 183، ص 354.
[37] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 203، ص 424.
[38] سید رضی، نهج البلاغه، همان، حکمت 131، ص 656.
[39] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 439، ص 734.
[40] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 81، ص 128.
[41] ابن میثم بحرانى، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 437.
[42] و [43] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 209، ص 430 / خ 3.
منابع پایانی
- قرآن کریم
- ابن میثم بحرانی، میثم بن علی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، محمدی مقدم، قربان علی، بنیاد پژوهش های اسلام آستان قدس رضوی، چاپ اول، مشهد، 1375 ش.
- تستری، محمدتقی، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، انتشارات امیرکبیر، تهران، ١٤١٨ ق.
- دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، مؤسسه فرهنگی امیرالمومنین (علیه السلام)، قم، ۱۳۸۹ ش.
- دهخدا، على اکبر، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۷ ش.
- کوزه کنانی تبریزی، احمدبن عبدالله، ایقاظ العلماء و تنبیه الامراء، موسسه بوستان کتاب، قم، 1376 ش.
- محمودی، محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، 1376 ش.
- مصباح یزدى، محمدتقى، اخلاق در قرآن، انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (قدس سره)، قم، 1391 ش.