جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

تاریخ و سیره

عظمت مقام و سیمای امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه

عظمت مقام و سیمای امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه

سیمای امام علی (علیه السلام) در تاریخ چنان درخشان است که هر چشمی را یارای نگریستن در آن نیست و چنان فرازمند است که پای هر راه پیمای بلند همتی به آن نخواهد رسید و مرغ بلند پرواز اندیشه ها به کرانه آن نزدیک نتواند شد. علی بن ابی طالب بهترین مصداق این بیت نغز است:

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست         که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم

در این مقاله، قصد داریم تا به صورت اجمالی و در حد وسع، فضائل و عظمت مقام و سیمای امام علی (علیه السلام) را در نهج البلاغه بررسی نموده و کتاب فضل حضرت را در حد توان ورق بزنیم تا شاید ذره ای بتوانیم در سجایای اخلاقی و رفتاری به مولایمان نزدیک تر شویم.

  1. مقام علمی

مقام علمی امام علی (علیه السلام) چنان بلند و والاست که مرغ اندیشه هیچ بشری بدان پایه راه ندارد و جویبار دانش از اقیانوس وجود او سرازیر است. علم و دانش امام نسبت به شریعت شهره آفاق است و به رغم همه بی مهری هایی که زمانه نسبت به ایشان روا داشت قریب به اتفاق صحابه و بزرگان امت اسلامی ایشان را اعلم مردم شناختند و به قول خلیل بن احمد او از همگان بی نیاز بود اما همگان به او محتاج و پی در پی برای گشودن گره های خود به ایشان مراجعه می کردند.

شاید در اینجا پرسشی به وجود بیاید که چرا حضرت خود را در بیاناتشان می ستایند؟ برای پاسخ به این پرسش می توانید مقاله چرایی ستایش امام علی (علیه السلام) از خویشتن در نهج البلاغه را مطالعه بفرمایید.

اما آنچه در گفتار امام انعکاس یافته دانشی است بس فراتر از شریعت آن، که بدون تردید برای مردم عصر ناشناخته بوده است. امام علی (علیه السلام) از علمی مکنون خبر می داد که اگر آن را فاش سازد مردم بسان ریسمان بلندی در چاه به خود خواهند لرزید.

«بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَة؛[1] اين كه سكوت برگزيدم، از علوم و حوادث پنهانى آگاهى دارم كه اگر باز گويم مضطرب مى گرديد، چون لرزيدن ريسمان در چاه هاى عميق».

و در جای دیگر فرمود اگر پرده از اسرار غیبی برگیرم به بیابان ها خواهید رفت و به خاطر کارهایتان خواهید گریست. «وَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِيَ عَنْكُمْ غَيْبُهُ، إذاً لَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُدَاتِ تَبْكُونَ عَلَى أَعْمَالِكُمْ وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ؛[2] اگر آنچه را من می دانم و غیب آن بر شما پوشیده است می دانستید، سر به بیابان ها می گذاشتید و بر کرده های خویش می گریستید و بر سر و سینه می زدید».

چنان که در مقامی دیگر از اینکه مردم نسبت به ایشان دچار غلو و گزافه گویی شده و امام را برتر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بدانند اظهار نگرانی کرده و بدین روی، اعلام نموده است که این اسرار را با خواص خود در میاد می گذارد:

«وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)؛ أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذَلِكَ مِنْهُ؛[3]

سوگند به خدا اگر بخواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده است و به کجا می رود و چند و چون تمام امورش است می توانم؛ اما می ترسم درباره ام به راه جلو روید و مرا به رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) برتری دهید. همانا من این رازها را با خواصی که از بیم غلوگویی در امانند در میان می گذارم».

به راستی این چه دانشی است که بر اساس آن امام علی (علیه السلام) از پرونده کامل هر انسان با خبر است و سوگند یاد می کند که می تواند از تمام شئون و کارهای او پرده بردارد؟

دامنه دانش در سیمای امام علی (علیه السلام)

دامنه دانش در سیمای امام علی (علیه السلام) تا این حد که ذکر شد متوقف نمی شود و اعلام می کند که از رخدادهایی تا آغاز رستاخیز چنان باخبر است که گویا در میان آنان و همزمان با آنان حضور دارد. امام علی (علیه السلام) می فرمایند:

«از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید. بدان کس که جانم به دست اوست نمی پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می خواند و صد را گمراه می سازد، جز آنکه شما را از آن آگاه میکنم؛ از آنکه مردم را بدان فرا می خواند و آنکه رهبری شان می کند و آنکه آنان را می راند و آنجا که فرود آیند و و آنجا که بارگشایند و آنکه کشته شود از آنان و آنکه بمیرد از ایشان».[4]

در همین راستا، امام علی (علیه السلام) از مسلط شدن معاویه و فرمان او نسبت به دشنام و برائت از امام[5]، فتنه ها و حوادث تلخ حکومت بنی امیه[6]، انقراض حکومت بنی امیه در فرجام کار آنان و ظهور حکومت عباسیان[7]، حکومت کوتاه مروان و زمامداری چهار پسر او[8]، به ویژه به صورتی روشن تر حکومت عبدالملک بن مروان و چگونگی به قدرت رسیدن او[9]،

ظهور حجاج بن يوسف ثقفی[10]، غرق شدن شهر بصره به استثنای گنبد مسجد آن[11]، هجوم مغولان[12]، رخدادهای شکننده شهر کوفه[13]، طغیان صاحب الزنج از قرامطه[14]، انحراف عقیدتی و اخلاقی در دوران آخر الزمان[15] و ظهور حضرت مهدی (عج)[16] خبر داده اند.

این اخبار چنان با قاطعیت و یقین همراهند که امام علی (علیه السلام) از تعابیری همچون «كَانّی أَنظُر اليهم؛ گویا به آنان می نگرم» یا «أراهم؛ آنها را می بینم» استفاده کرده اند و گاه بر این نکته پای می فشرند که پیش از این از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از این رخدادها مطلع شده ام.

ابن ابی الحدید می نویسد :«اینکه امام علی (علیه السلام) می گوید هر چه از حوادث آینده از من بپرسید خبر خواهم داد نه ادعای خدایی است و نه ادعای نبوت، بلکه منظور آن حضرت این است که من این آگاهی از غیب را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آموخته ام. ما علی را در خبرهای غیبی که از او صادر شده است، امتحان کرده ایم و همه خبرهای او را مطابق با واقع یافته ایم».[17]

چه آزمونی بالاتر از اینکه گزارش آن حضرت درباره هجوم قوم وحشی تاتار در سال ۶۶۶ ق، یعنی درست در زمانی که ابن ابی الحدید می زیسته – شش سده و نیم پس از شهادت امام – به تحقق پیوست.

ابن ابی الحدید در این باره چنین آورده است: «بدان این غیبی که امیرمومنان از آن خبر داد ما با چشم خود دیدیم و در زمان ما واقع شد و مردم از اوایل اسلام انتظار آن را می کشیدند تا اینکه قضا و قدر این حادثه خونین را به دوران ما کشید و آنان از قوم «تاتار» بودند که از خاور دور خروج کردند و سپاهیانشان وارد شدند و با سلاطین خطار، قفجاق و شهرهای ماوراءالنهر و خراسان و دیگر شهرهای ایران کاری کردند که از خلقت آدم تا عصر ما هیچ تاریخی نظیر آن را ندیده است».[18]

با همه مدارایی که امام علی (علیه السلام) در بیان اسرار نهفته در سینه خود داشتند و از اظهار آن جز برای خواص اجتناب می کردند هنگامی که با بازگویی برخی از رخدادهای آتی درباره شهر بصره اسرار هویدا ساختند، مردی از میان جمع امام را مخاطب ساخت و شگفتی خود را از دانش امام چنین ابراز کرد به شما علم غیب عطا شده است، ای امیر مومنان؟!

امام با لبخندی از سر مهر و شادمانی به او پاسخ دادند که این علم غیب نیست علم غیب آگاهی از زمان قیامت و چهار امری است که در آخرین آیه سوره لقمان آمده است؛ این دانشی است غیر از علم غیب که خداوند به پیامبر آموخته و من آن را از ایشان فراگرفته ام».[19]

مراتب دانش امام مرزهای زمینیان را در می نوردند و به آسمان و آسمانیان می رسند. امام در فرازی از نهج البلاغه در توصیف دانش خود چنین آورده اند: «أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ، قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِي خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا؛[20]

اى مردم! از من سؤال کنيد پيش از آنکه مرا از دست دهيد، زيرا من به راه هاى آسمان از راه هاى زمين آشناترم! (آرى بپرسيد) پيش از آنکه فتنه و فساد سرزمين شما را همچون شتر لجام گسيخته لگد مال کند (و سايه شوم خود را همه جا بگستراند) و عقل هاى مردم را بربايد».

آیا با معیارهای بشری می توان از عهده تحلیل دانشی برآمد که زمین و زمان را در می نوردد؟!

  1. مقام بصيرت و يقين

بصیرت از نوع بینش است و علم از نوع دانش، از این رو بین آنها تفاوت است و در آیات و روایات به صورت جداگانه ذکر شده اند و در دعاها نیز به صورت دو خواست جداگانه مورد طلب واقع گردیده اند. علم به انسان آگاهی می دهد، اما بصیرت نگاه عمیق ارزانی می کند.

علم می تواند آمیخته با خطا و اشتباه باشد، اما اشتباه و خطا در مرحله بصیرت راه نمی یابد؛ چنان که برای حفظ از دام دنیا، بالاتر از علم و آگاهی، بصیرت و بینش لازم است؛ بنابراین علم و بصیرت دو مقوله جداگانه اما مرتبط با یکدیگرند.

از سوی دیگر یقین از مقوله علم است منتها مرتبه عالی علم که ذره ای شک و شبهه به آن راه نیابد، هرچند خود یقین به مراتب سه گانۀ علم الیقین، عين اليقين، و حق اليقين منقسم است. بنابراین، یقین در برابر شک است.

مرتبه یقین چنان والاست که پیامبری عظیم القدر همچون حضرت ابراهیم از خداوند خواست تا او را در امکان وقوع احیای مردگان یا کیفیت اجرای آن، به یقین و مرحله اطمینان باطنی برساند. قرآن کریم می فرماید: «قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي؛[21] فرمود: «مگر ایمان نیاورده‌ای؟!» عرض کرد: «آری، ولی می‌خواهم قلبم آرامش یابد». امام علی (علیه السلام) در مواردی از گفتار خود بر این حقیقت پای فشرده که دارای مقام بصیرت و یقین است.

در نهج البلاغه، پیرامون مقام بصیرت در سیمای امام علی (علیه السلام) آمده است:

«إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِي وَ لَا لُبِّسَ عَلَيَّ؛[22] حقیقت بینی من با من است؛ نه حق را از خود پوشیده داشته ام و نه بر من پوشیده بوده است».

در فرازی دیگر پس از یاد کرد شجاعت و جنگاوری خود در برخورد با دشمنان فرمود:

«وَ إِنِّي مِنْ ضَلَالِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَ الْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّ؛[23] من بر گمراهی که آنان در آن به سر می برند و هدایتی که خود از آن برخوردارم از جانب خود دارای بصیرت و از جانب خداوند دارای یقین هستم».

یعنی امام علی (علیه السلام) نسبت به گمراهی مخالفان و هدایت خود، از درون جان دارای بصیرت و بینش و از جانب خدای خود نیز به مرحله یقین و قطع رسیده است. در جای دیگر امام از بصیرت خود با عنوان دلیل و نشانه ای آشکار از جانب پروردگار یاد کرده و فرموده است: «إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّ؛[24] من از جانب پروردگارم دارای دلیل آشکار  هستم».

در موردی دیگر از آن با عنوان یقین یاد نموده است: «وَ إِنّی لَعَلى یَقین مِنْ رَبِّی وَ غَیْرِ شُبْهَة مِنْ دِینی؛[25] من از جانب پروردگارم بر یقینم و نسبت به دینم هیچ شبهه ای ندارم».

امام علی (علیه السلام) با آوردن چنین عباراتی و حتی سوگند به نام الهی، از جزم و قطع بی چون و چرای خود نسبت به صحت و درستی راهی که طی کرده خبر داده است. این امر به خوبی نشان می دهد که انحرافات مردم پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان عمیق و گسترده بودند که چهره تابناک حق و حقیقت در هاله ای از ابهام فرو رفته بود و همانگونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش بینی کرده بودند، فتنه های گمراه کننده بسان پاره های شب به سوی مردم روی کردند.

در چنین حال و هوایی که رو در روی امام علی (علیه السلام)، شخصیت های نامدار اسلام و صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همچون زبیر و طلحه قرار گرفتند یا یاران شب زنده دار و قرآن خوان امام علی (علیه السلام) در برابرش صف آرایی کردند و امر بر بسیاری از بزرگان روزگار مشتبه شد و اعلام داشتند نه به کمک علی می شتابند و نه به دشمنی با او خواهند پرداخت،

پیداست که صرف علم و آگاهی کفایت نمی کند، بلکه نوعی بصیرت و بینش لازم است که مه شکن و شبهه برانداز باشد و این خصلتی بود که امام علی (علیه السلام) از آن بهره کامل داشت و هر کدام از یاران ایشان همچون عمار، که بهره لازمی از آن داشت توانست در کنار امام باقی بماند.

خصلت دیگری که سیمای امام علی (علیه السلام) بدان متصف می باشد، یقین در برابر شک و تردید است؛ یعنی امام خود را نسبت به همه حقایق آسمانی و معارف الهی و هر آنچه دین پیام آور آن به بوده چنان در مرتبه ای از یقین و قطع می داند که ذره ای شک و تردید در آن پویا و علوم انسانی و مطالعات مربعی راه نمی یابد. «مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ [مُنْذُ] أُرِيتُهُ؛[26] از هنگامی که حق بر من نمایانده شده، درباره اش تردید نکرده ام».

این جمله از نظر زمان، فراگیری دارد؛ یعنی از نخستین لحظات آشنایی امام با اسلام در خانه پیامبر و در زمانی که تنها ده سال داشت تا لحظه ابراز این کلمات را در بر می گیرد. عدم رهیافت شک و تردید در حق شناسی در این گستره از حیات امام حکایت از ژرفای ایمان ایشان دارد.

بدون تردید به خاطر برخورداری از ایمانی چنین راسخ بود که در همان اوان راه از سوی پیامبر اکرم به عنوان جانشین و خلیفه ایشان معرفی شد.[27]

  1. مقام های اخلاقی

کراهت و ناخشنودی امام علی (علیه السلام) در بیان سجایای اخلاقی و مقامات معنوی خویش نسبت به سایر زمینه ها نمود بیشتری دارد به ویژه در عرصه ارتباط عبودی با خداوند. در این عرصه، کمتر سخنی به چشم می خورد که نشانگر مرتبه عبودیت و مقام بندگی و میزان عبادت های آشکار و پنهان ایشان باشد.

مراتب عبودیت در سیمای امام علی (علیه السلام) اما به گونه ای بود که امام سجاد (علیه السلام)، که خود در اثر کثرت عبادت به سید الساجدین و زین العابدین ملقب شد، در برابر عبادت امام علی (علیه السلام) اظهار عجز و ناتوانی می کند.[28] باری، ناچیز دانستن عبادت در برابر عظمت و نعمت های خداوند شعار اولیای الهی است و «ما عبدناک حق عبادتک؛[29] ما تو را چنان كه حق معرفتت مى‌باشد نشناختيم».

محورهای سجایای معنوی و اخلاقی امام عبارتند از:

  1. تقوا و پرهیزگاری
  2. زهد و دنیا گریزی
  3. عدالت خواهی
  4. شجاعت
  5. انجام وظایف زمامداری

در مقاله دیگری با عنوان جایگاه اخلاق در نگاه امیرالمومنین علی (علیه السلام)، به این مقام به صورت تفصیلی خواهیم پرداخت.

4-ملازمت امام علی (ع) با پیامبر اکرم (ص)

از جمله امتیازات منحصر به فرد در سیمای امام علی (علیه السلام) که در نهج البلاغه مکرر بر آن تاکید شده، ملازمت و پیوستگی دایم با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. طولانی ترین فراز نهج البلاغه که به این امر پرداخته خطبه قاصعه است.

«… من او را پیروی می کردم؛ آنسان که بچه شتر مادر خود را پی روی می کند. هر روز از اخلاق خود از فضیلتی آشکار رایتی بر می افراشت و به من فرمان می داد که از او پیروی کنم. هر سال در حراء مجاور می گردید و من او را می دیدم و جز من او را نمی دید.

در آن روزها، اسلام در خانه ای نبود جز رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و خديجه، و من سومين آنان بودم. نور وحی و رسالت را دیدم و بوی نبوت را شنیدم. هنگامی که وحی بر او نازل شد، ناله شیطان را شنیدم. گفتم ای رسول خدا! این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است. همانا که از عبادت خود مایوس شده است. آنچه را تو می شنوی من می شنوم و آنچه را من می بینم تو می بینی جز آنکه تو پیامبر نیستی، اما تو وزیری و بر خیر و نیکویی هستی».[30]

این ملازمت با شیفتگی و دلبستگی هر چه تمام تر تا بدان جا ادامه یافت که سر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به هنگام وفات بر دامن امام علی (علیه السلام) بود و با یاری فرشتگان، پیامبر را غسل دادند و بر ایشان نماز گزاردند.[31]

دلدادگی به پیامبر و غم از دست دادن این وجود گرانمایه چنان امام را مشغول ساخت که وقتی عباس، عموی پیامبر از جمع شدن گروهی در «سقیفه» و انتخاب خلیفه خبر آورد، امام بدان با بی اعتنایی برخورد کرد و احترام به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مهم تر از هر چیز شمرد.[32]

چنان که از گفتار امام بر می آید ایشان دو بهره اساسی از همراهی با پیامبر برد:

1.بهره تربیتی ۲. بهره علمی.

در بعد تربیتی همین بس که آن حضرت خود را تربیت شده پیامبر می داند[33] و چنانکه از خطبه قاصعه هویداست، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از روز نخست، تربیت همه جانبه روحی و اخلاقی ایشان را وجهه همت خود ساخت. گویا آن حضرت از جانب خداوند مأموریت داشت که امام علی (علیه السلام) را به دست خود تربیت نماید.

اگر پیامبر آیینه تمام نمای حق و تبلور صفات کمال الهی و انسانی است، باید سیمای امام علی (علیه السلام) را نیز آیینه تمام نمای پیامبر دانست. در عظمت شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که منصب معلمی برای امام علی (علیه السلام) را بر عهده داشت، همین بس که امیرمومنان با وجود برخورداری از چنان روحیه شجاعت و جنگاوری در توصیف شجاعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

«وقتی تنور جنگ داغ می شد ما به پیامبر پناه می بردیم که او از همه کس شجاع تر و به دشمن نزدیک تر بود».[34] در بیان بهره بری علمی امام علی از پیامبر نیز همین بس که علی باب شهر علم پیامبر و گنجور آن دانش بیکران است.[35]

امام علی (علیه السلام) در فرازهایی از نهج البلاغه تصریح می کند که قرآن و سنت را به یمن ملازمت با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرا گرفته است؛[36] چنان که در تمام مواردی که از وقوع رخدادهایی در آینده خبر داده یا با رخدادی خاص مواجه می شد، اعلام می کرد که پیامبر این دانش ها را به او آموخته و او را نسبت به وقوع این حوادث، اطمینان داده است.[37]

بدین روی، بر این جمله پای می فشرد که نه من دروغ می گویم و نه به من سخن ناراستی ابلاغ شده است: «وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ؛[38] به خدا سوگند که هیچ کلمه ای را ناگفته نگذاشتم و هیچ سخنی به دروغ نگفتم و همانا که مرا به این مقام و این روز آگاهی داده اند».

و در جای دیگر درباره راستگویی رساننده یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و عدم جهل شنونده یعنی خود، می فرماید: «مَا كَذَبَ اَلْمُبَلِّغُ وَ لاَ جَهِلَ اَلسَّامِعُ؛[39] نه رساننده دروغ گفته و نه شنونده جاهل است».

نتیجه گیری

سیمای امام علی (ع) در نهج البلاغه، در چهار مقام و محور اساسی بدین شرح تقسیم بندی و اشاره شد: مقام علمی، مقام بصیرت و یقین، مقام های اخلاقی و ملازمت با پیامبر اکرم (ص). مقام علمی در سیمای امام علی (علیه السلام)، توسط ایشان اینگونه معرفی شده است: این دانشی است غیر از علم غیب که خداوند به پیامبر آموخته و من آن را از ایشان فراگرفته ام. همچنین سیمای امام علی (علیه السلام) در لابلای کلمات ایشان در مقامات دیگر نیز دیدنی است. ایشان هیچ سخنی را نگفته نگذاشته و به دروغ کلامی را بر زبان خود جاری نکرده اند و همواره با پناه بردن در سختی ها و مشکلات به پیامبر اکرم، یقین خود را حفظ و بصیرت خویش را عمق بخشیده اند و هیچگاه در یقین ایشان تردیدی وارد نشده است.

پی نوشت ها

[1] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 5.

[2] همان، خطبه 116.

[3] همان، خطبه 175.

[4] همان، خطبه 93.

[5] همان، خطبه 57.

[6] همان، خطبه 105.

[7] همان، خطبه 93.

[8] همان، خطبه 73.

[9] همان، خطبه 101.

[10] همان، خطبه 16.

[11] همان، خطبه 116.

[12] همان، خطبه 128.

[13] همان، خطبه 47.

[14] همان، خطبه 128.

[15] همان، خطبه 103؛ 108.

[16] همان، حکمت 209.

[17] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 175.

[18] همان، ص 215.

[19] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 128.

[20] همان، خطبه 189.

[21] بقره / 260.

[22] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 10.

[23] همان، نامه 62.

[24] همان، خطبه 97؛ انعام/57.

[25] همان، خطبه 22.

[26] همان، حکمت 184.

[27] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 8.

[28] شیخ کلینی، اصول کافی، ج 8، ص 131 و 136.

[29] شیخ مفید، الاختصاص، ص 353.

[30] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 192.

[31] همان، خطبه 197.

[32] صائب عبدالحمید، تاریخ السیاسی و الشقافی، ص 290.

[33] ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 58.

[34] دشتی، ترجمه نهج البلاغه، ص 211، ذیل فصل تذکر فیه شیئا … .

[35] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 314.

[36] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 210.

[37] همان، خطبه 128.

[38] همان، خطبه 16.

[39] همان، خطبه 101.

منبع

با اقتباس از: نصیری، علی، سیمای امیرمومنان (ع) از منظر نهج البلاغه، فصلنامه شیعه شناسی، سال سوم، شماره 10، تابستان 1384.

عظمت مقام و سیمای امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :