سیره امام علی (ع) در مواجهه با خوارج از منظر نهج البلاغه

جریان تکفیری خوارج در دوران خلافت امام علی (ع) محصول اتفاقات دوره خلفای سه گانه بود که عدم توجه به نقش و کارکرد دین در تربیت جامعه و معرفی دینداران حقیقی اسلام سبب شد تا برداشت های سطحی و مبتنی بر سلیقه آنان رواج بگیرد. امام علی (ع) در مواجهه با آنان به طور کلی دو رویکرد: «تحمل و مدارای روشنگرانه» و «مواجهه سخت و برخورد نظامی» را برگزید که این نحوه برخورد و مدیریت مواجهه برای ما در برخورد با جریان های تکفیری فزاینده معاصر می تواند راهگشا باشد.

معرفی و پیدایش خوارج

خوارج که با عنوان مارقین نیز شهرت دارند، گروهی هستند که در جنگ نهروان علیه امام علی (ع) جنگیدند. این گروه براساس مبانی فکری جهالت آمیز با رنگ و بوی مذهبی و مبتنی بر برداشت های سلیقه ای از دین پدید آمد. این جریان محصول تربیت دینی نادرست در دوره خلفای سه گانه است که خاستگاه آنان عمدتاً قبایل غیر مشهور و بدوی بودند.

اگرچه بروز ظاهری این جریان در فتنه بر نیزه کردن قرآن در پیکار صفین بود، اما نمایان شدن این جریان نشان از مشکلاتی همچون عدم توجه به توسعه مبانی دینی صحیح در جامعه و گسترش خشونت و تعصب جاهلی توسط سه خلیفه نخست می باشد که نیازمند اصلاح و برخورد صحیح بود.

خوارج جمع خارجی و برگرفته از واژه خروج به معنای سرکشی و شورش است[1] و به خاطر خروج آنان از اطاعت امام خارجی نامیده شدند[2] که معادل شورشیان در فارسی می باشد. واژه مارقین اسم فاعل از ماده (م ر ق) به معنای برون رفتن از چیزی است؛ مانند تیر که از کمان برون می جهد.[3]

خوارج را چون از جمع مسلمانان بیرون رفتند، مارقین می گویند. شکل گیری عنوان «مارقین» برای خوارج نیز به خاطر کاربرد این واژه در سخنان امام علی (ع) است که درباره آنان فرمود: «أَنَا حَجِيجُ الْمَارقين»؛[4]  «من احتجاج کننده با خارج شدگان از دین هستم».همچنین امام علی (ع) در خطبه شقشقیه، آنجا که به سه دسته از دشمنانش که به جنگ با او پرداختند اشاره می کند، درباره آن ها می فرماید:

«و مرقَتْ أُخْرَى»؛[5] «و عده ای از مدار دین بیرون رفتند». این عبارت آشکارا به همین خوارج دلالت دارد.

خوارج در ابتدای پیکار صفین در زمره سپاهیان امام علی (ع) به شمار می رفتند، اما ماجرای حکمیت سبب شد بر امام علی (ع) بشورند و گروه سومی را تشکیل دهند که با هیچ یک از طرفین جنگ همراه نبود. در واقع پیدایش خوارج در جامعه اسلامی به فتنه عمرو عاص برمی گردد؛

زمانی که سپاه امام علی (ع) در آستانه پیروزی بود و با حیله عمرو عاص قرآن ها را بر سر نیزه زدند و گروهی از میان سپاه امام (ع) گفتند: ما با اهل قرآن، جنگ نمی کنیم.[6] آنان نه تنها بر خواسته خود پافشاری کردند، بلکه در مقابل امام (ع) ایستادند و علیه او شوریدند.[7] در نهایت امام (ع) در منطقه ای به نام نهروان، ناچار به جنگ با این گروه شد و آنان را شکست داد.[8]

البته باید میان لحظه پیدایش خوارج و زمینه های آن تفاوت قائل شد. زمینه های پیدایش خوارج را باید در سال ها پیش از جنگ صفین جستجو کرد؛ چرا که خوارج یک جریان فکری بودند که در دوره خلفا پدید آمدند و نتیجه آن در صفین آشکار شد. برخی این جریان را نخستین جریان فکری در میان مسلمانان دانسته اند که تفسیر نادرستی از ایمان داشتند.[9]

سیره علوی در برابر خوارج

سیره مدیریتی و مواجهه امام علی (ع) با خوارج بر دو نوع رویکرد استوار بود:

1. تحمل و مدارای روشنگرانه

در رویکرد نخست، امام علی (ع) در برخورد با خوارج بر اساس حکمت، درایت، دوراندیشی، تدبیر و ملایمت رفتار می کرد و تلاش می نمود، آنان را از کژ اندیشی به اندیشه صحیح و بالنده رهنمون سازد.[10] سخنان و خطابه های فراوانی از امام (ع) در این زمینه وجود دارد که بیانگر این سیره علوی در برخورد با آنان می باشد.

مدارای امام علی (ع) با مخالفان از همان ابتدای حکومت امری روشن و واضح بود و ایشان برخلاف شیوه خلفای پیشین در برخورد با مخالفان، صبر و شکیبایی نموده و مدارا و خیرخواهی را پیشه خود ساخته بود. آزاد گذاشتن قاعدین، یعنی همان کسانی که از بیعت با امام (ع) سر باز زدند، در همین راستا بود.

همچنین امام (ع) با اینکه می دانست طلحه و زبیر برای ایجاد فتنه و جنگ به سوی مکه حرکت می کنند، اما به توصیه ابن عباس مبنی بر تأدیب و زندانی کردن آن ها توجه ننمود و اقدامی نکرد.[11]

همین گونه برخوردها را درباره خوارج نیز می توان مشاهده کرد. امام (ع) خشونت را در حق خوارج روا نمی دانست؛ چرا که معتقد بود اندیشه نادرست و کژ با زور و شمشیر اصلاح پذیر نخواهد بود و اندیشه را تنها با اندیشه می توان اصلاح کرد؛ چنان که درباره خوارج می فرماید:

«آن کسی که حق را بجوید و به اشتباه رود، با کسی که باطل گراست و به آن می رسد، یکسان نیست».[12] در شرح این عبارت گفته شده است: «امام (ع) از کشتن خوارج نهی فرموده، برای اینکه مقصود اصلی آن ها به دست آوردن حق بوده، لیکن برای رسیدن به آن به راه خطاء افتاده گمراه شدند و البته چنین کسانی سزاوار کشتن نيستند».[13] در واقع خوارج در حق جویی خویش به خطا رفته و باید اندیشه نادرست و کژ آنان آشکار و اصلاح شده و به راه راست هدایت گردند.

با آن که خوارج امام (ع) را کافر و مستحق توبه می دانستند،[14] از مدارا و خیرخواهی ایشان بهره مند بودند. تعداد اندک خوارج و آسانی نابود ساختن آنان برای امام (ع) از سویی و تحمل یک ساله آنان از سوی آن حضرت (ع) به خوبی حکایت از مدارای امام (ع) با ایشان دارد.

حتی گاهی که توهین های متعدد خوارج به امام علی (ع)، اصحاب را تحریک به برخورد با آنان می نمود، امام (ع) مانع مقابله با آن ها می شد؛ چنان که یکبار مردی از خوارج خطاب به امام (ع) گفت: خدا این کافر را بکشد، چقدر فقه می داند و یاران حضرت (ع) برای کشتن او برخاستند، اما امام (ع) آن ها را آرام کرد.[15]

واضح و مبرهن است که گفتگوی با مخالف، نماد برخورد فکری و فرهنگی می باشد. شیوه مدارا در سیره امام علی (ع) در برخورد با مخالف به تعدد دیده می شود. اساساً امام (ع) سعی بر این داشت تا بدون هیچ پرده پوشی و با روشنگری، مخالفان را از مسیر نادرست باز گرداند و طریق هدایت را برای آنان روشن نماید. در سیره امام علی (ع) این شیوه برخورد با خوارج نمود بیشتری داشت؛ چرا که اساس مخالفت خوارج، برداشت سطحی آنان از متون دینی بود و امام (ع) سعی وافری در جهت ارشاد آنان داشت.[16]

همچنین توصیه امام (ع) مبنی بر عدم جنگ با آنان در آینده مشخص می کند، مقابله با تهاجم فکری و فرهنگی، سلاحی در خور و مناسب که همان سلاح فکر و اندیشه باشد، می طلبد. از این رو امام (ع) در برخورد فکری با خوارج، پیچیدگی های کار فرهنگی را از نظر دور نداشت و از افرادی همچون ابن عباس و براء بن عازب برای گفتگوی علمی با آنان بهره گرفت.[17]

امام (ع) آنچنان در برخورد با مخالفان فکری فرهنگی حساس بود که خوارج را با همه سرسختی، از آنجا که به لحاظ اعتقادی و فکری راه به خطا پیموده بودند، نسبت به کسانی چون معاویه برتر دانسته و مسلمانان را از جنگ با آنان در آینده بر حذر می داشت: «پس از من خوارج را مکشید. چه آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد».[18]

در واقع امام (ع) با شناخت کامل خوارج و با مدیریت تمام، بهترین رفتار را برگزید تا بهانه ای به دست آنان ندهد. حضرت (ع) که آنان را مردمی خشن، فاقد اندیشه عالی و احساس لطیف انسانی می دانست درباره شان می فرماید: «شما بدترین مردم هستید و شیطان شما را به موارد کفر و طغیان انداخته و به سرگردانی دچار ساخته است».[19]

آنچه در سیمای فکری و رفتاری خوارج به خوبی قابل مشاهده است، نادانی آن هاست؛ جهالتی که در سایه آن فریب خوردند و با مشاهده نیزه های آراسته به قرآن در تردید فرو رفتند. به همین جهت امام (ع) به آن ها فرمود: «شما بدترین مردم هستید. شما نیروهایی در دست شیطانید که از وجود پلید شما برای ضربه زدن نشانه خود استفاده می کند و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می افکند. شما گروهی سبک مغز و کم خرد و نادانید».[20]

همچنین حضرت (ع) در جای دیگر درباره رفتار خود با آنان می فرماید: «من شما را از این حکمیت نهی کردم، ولی با سرسختی مخالفت کردید، تا به دلخواه شما کشانده شدم. شما ای سبک سران! ای بیخردان نادان! ای ناکسان! من نه بلایی برای شما آوردم و زیانی برایتان خواستم».[21]

با بررسی خطبه های نهج البلاغه به خوبی می توان دو مشخصه بارز خوارج را در سخنان امام (ع) دید که همان خشونت و جهل می باشد. این تعابیر در عبارات متعددی از امام (ع) درباره خوارج به کار رفته است و بیانگر این نکته است که این دو آسیب مهم در دوره خلفا تحقق یافته است. بدین صورت که خشونت دوره خلفا و عدم اهتمام خلفا به تربیت دینی مسلمانان سبب شد تا جهالت در کنار خشونت زمینه را برای پیدایش جریان های مثل خوارج آماده نماید.

در سیره مدیریتی امام (ع) با جریان خوارج نهایت مدارا و اصلاح دیده می شود؛ چرا که در سیره رفتاری ایشان تا زمانی که مخالف دست به سلاح نبرده باشد، مورد برخورد قرار نمی گیرد، حتی اگر دارای اندیشه صحیح نباشد؛ چنان که کثیر بن نمر می گوید:

«در نماز جمعه شرکت کرده بودم و مستمع خطبه های امام (ع) بودم. در این هنگام مردی آمد و شعار خوارج را سر داد که لا حکم الا لله. سپس یکی دیگر از خوارج از جای دیگر مسجد برخاست (ظاهراً با هماهنگی می خواستند در نماز جمعه اخلال نمایند). امام (ع) به آن ها فرمود: بنشینید. بله حکمی جز حکم خدا نیست و لکن این جمله ای است که از آن اراده باطل دارید. من هم منتظر حکم خدا در مورد شما هستم و سپس فرمود:

آگاه باشید تا با ما هستید، سه چیز را درباره شما رعایت می کنیم. مادام که جزو ما باشید، به مسجدهای خدا راهتان می دهیم که در آنجا ذکر خدا کنید، مادام که با ما همدستی کنید، غنیمت از شما باز نمی داریم و با شما جنگ نمی کنیم، تا خودتان آغاز کنید. سپس حضرت (ع) خطبه خود را ادامه داد.[22]

در نقل دیگری آمده است که ایشان فرمود: «اگر سکوت کنند، آنان را به حال خودشان واخواهیم گذاشت و اگر حاضر به گفتگو باشند، با آن ها گفتگو و محاجه خواهیم کرد و اگر افساد کنند، با آنان خواهیم جنگید».[23]

البته امام (ع) در موقعیت های مناسب به شبهه افکنی جریان خوارج پاسخ می داد؛ چنان که یکبار شخصی به نام برج بن مسهر طائی که از شعرای خوارج و تبلیغ کنندگان آنان بود،[24] در اجتماعی با صدای بلند، آن گونه که امام (ع) بشنوند، ندای لا حکم الا لله سر داد. امام (ع) خطاب به وی گفت: «خاموش باش! خدا رویت را زشت گرداند، ای که دندان های پیشین تو افتاده است، به خدا سوگند آنگاه که حق آشکار شد، تو ناتوان بودی و آواز تو آهسته بود و آن هنگام که باطل بانگ برآورد، چونان شاخ بز سر بر آوردی».[25]

2. مواجهه سخت و برخورد نظامی

رویکرد دوم امام علی (ع) با خوارج مواجهه سخت و برخورد نظامی بود. این برخورد امام (ع) از زمانی شکل گرفت که خوارج، از حد بیرون رفته و فتنه انگیزی کردند. تا زمانی که خوارج، به صورت یک جریان فکری مطرح بودند، موضع امام (ع) همان موضع نخست بود، اما از زمانی که آنان در راه اندیشه خویش خشونت به کار بردند و ناامنی ایجاد کردند، امام (ع) هم با شمشیر با ایشان برخورد کرد.

گزارش های منابع تاریخی به روشنی از عدم قصد امام (ع) برای جنگ و درگیری با خوارج حکایت دارند؛ چنان که گفته شده، امام (ع) قصد جنگ با خوارج را نداشت، تا زمانی که خبر کشته شدن فجیع عبدالله بن خباب و همسرش به ایشان رسید و آن حضرت (ع) به مقابله با آن ها رفت.[26]

البته در گرماگرم جنگ نهروان که حدود دوازده هزار نفر از خوارج شرکت داشتند، امام (ع) با بیانی بلیغ و دلسوزانه توانست به روشنگری و افشاگری پرداخته و هشت هزار نفر را از صف فتنه گران جدا سازد. در ابتدای این جنگ مهم حضرت (ع) پرچمی به ابو ایوب انصاری داد و دستور داد اعلام نماید، هر که زیر این پرچم پناه گیرد، در امان است و با این اقدام تعداد زیادی از خوارج از گروه معاند جدا شدند و تحت لوای ولایت علوی قرار گرفتند.[27]

آنچه در این حادثه مهم است، برخورد قاطع امام (ع) با چهره های فریبنده دینی است؛ کسانی که عبادت، زهد، قیافه های حق به جانب و جامه های ژنده را دلیل حقانیت خود می دانستند. ایشان همه این موارد را نادیده گرفت و همه را از دم تیغ گذراند و فرمود: «من بودم که چشم فتنه را کور کردم و کسی جز من بر آن جرأت نداشت، بعد از آن که تاریکی فتنه ها همه جا را گرفته و سختی های آن رو به فزونی نهاده بود».[28]

چراکه به خاطر مقدس مآبی و زهد نمایی خوارج، کمتر کسی جرأت داشت به مقابله با آنان رود، بدون آن که در حقانیت شان شک و تردیدی در دلش شکل نگیرد، اما امام علی (ع) که خود بارزترین جلوه زهد و تقوی خالصانه و وارث سیره نبوی بود، توانست در مقابل آنان بایستد.

چهره های تکفیری معاصر نیز همانند خوارج، نشانه هایی از تقدس مآبی و زهد پیشگی را به نمایش می گذارند که ممکن است موجب فریب دینداران شود، اما بی تردید رفتار آنان نه تنها منطبق با آموزه های اصیل اسلامی نیست، بلکه برداشت های نادرست و سلیقه ای است که بیش از همه منطبق با تمایلات نفسانی ایشان است و دین تنها ابزاری در دستشان برای کوبیدن مخالف است.

به همین جهت، با الهام از سیره امیر المؤمنین (ع) در برخورد با گروه های تکفیری نباید مدارا و روشنگری را فراموش کرد، اما در نهایت به هنگام مواجهه و مقابله جدی نباید تردید و سستی نشان داد؛ چرا که آنان نه تنها افساد و اخلال می کنند، بلکه موجب بدبینی به دین و دینداری می شوند.

امام (ع) پس از پیروزی بر خوارج، زمانی که اجساد آنان را دید، با حالتی تأثر برانگیز فرمود: «بدا به حال شما، آن که فریبتان داد، به شما ضرر زد. از امام (ع) سؤال کردند: چه کسی آنان را فریفت؟ امام (ع) فرمود: شیطان گمراه کننده و نفس اماره به سوء آنان را به آرزوها فریفت، میدان معصیت را برای آنان گسترد، پیروزی را به آنان وعده داد و سرانجام به آتش سوزان دوزخشان در انداخت».[29]

سرانجام جریان تکفیری خوارج

خوارج اگرچه در نهروان به سختی شکست خوردند و به روایتی جز نه تن از آنان زنده نماند،[30] با وجود این، تفکر خوارج از میان نرفت و میان قبایل عرب ساکن در بصره و کوفه گسترش یافت و بعدها موجب پیدایی فرقی چون ازارقه، نجدات، اباضیه و صفریه گردید[31] که هر کدام دارای تفکر و اندیشه ای خاص برای خود شدند.

چنان که پس از پایان نبرد نهروان، یاران امام (ع) خوشحال از پایان یافتن غائله خوارج گفتند: خدا برای همیشه ریشه آن ها را قطع کرد، ولی امام (ع) با صراحت فرمود: «ابداً به خدایی که جان من به کف اوست، در پشت مردان و در رحم زنانند. هر یک از آن ها خروج کند و پس از او دیگری مانند وی بیاید».[32] مقصود امام (ع) این بود که تنها فتنه آنان مهار شده و اندیشه خوارج بر مبنای تکفیر پایان یافتنی نیست.

از این سخن امام (ع) کاملاً مشخص می شود که این اندیشه نادرست، همواره با لایه های نازک و ضخیم خود در جامعه اسلامی نمود و ظهور داشته و دارد و همواره به عنوان یک برداشت کژ و انحرافی از دین خطر آفرین می باشد.

ایشان درباره آینده خوارج و تأثیرات اقدام آن ها بر جامعه فرمايد: «وَ أَثَرَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِيكُمْ سُنَّةً»؛[33] «به استبدادی دچار خواهید شد که برای دیگر ستمگران راه و رسم حکومت قرار خواهد گرفت». در حقیقت امام (ع) با این عبارت، خوارج را یک جریان فرهنگی مداوم معرفی می کند؛ جریانی که از گذشته آغاز شده و همچنان تداوم دارد.

نتیجه گیری

سیره علوی در مواجهه با جریان تکفیری خوارج، بر دو رویکرد تحمل و مدارای روشنگرانه و سپس مواجهه سخت و برخورد نظامی استوار است. اندیشه خوارج از بین نرفت و به اشکال مختلف ادامه حیات داد و همانند بیماری در جامعه اسلامی باقی ماند.

پی نوشت ها

[1] . حمیری، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج3، ص1760.

[2] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص279.

[3] . ابن منظور، لسان العرب، ج10، ص341.

[4] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 75.

[5] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 3.

[6] . یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص190.

[7] . دینوری، الاخبار الطوال، ص202.

[8] . ابن اعثم، الفتوح، ج4، ص251؛ مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص404.

[9] . محرمی، سیره ائمه اطهار (ع)، ص103.

[10] . عاملی، امام علی (ع) و خوارج، ص160.

[11] . شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص164؛ یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج4، ص478.

[12] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 61.

[13] . فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج1، ص151.

[14] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 57.

[15] . شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 420.

[16] . عاملی، امام علی (ع) و خوارج، ص181.

[17] . دینوری، الاخبار الطوال، ص208-207.

[18] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 61.

[19] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 127.

[20] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 127.

[21] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 36.

[22] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص73.

[23] . بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص352؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص72.

[24] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج10، ص130.

[25] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 184.

[26] . بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص362.

[27] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص86؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص560.

[28] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 93.

[29] . شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 323.

[30] . رشاد، دانشنامه امام علی(ع)، ج9، ص269.

[31] . شهرستانی، الملل و النحلل، ج1، ص115.

[32] . مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص407؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج7، ص289.

[33] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 58.

منابع

  1. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق.
  2. ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، 1411ق.
  3. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
  4. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تهران، سروش، 1379.
  5. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار الصادر، 1414ق.
  6. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، الفکر، 1417ق.
  7. حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، دمشق، دارالفکر، 1420ق.
  8. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، قم، منشورات الرضی، 1368.
  9. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالشامیه، 1412ق.
  10. رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی (ع)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386.
  11. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
  12. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحلل، بیروت، دار المعرفه.
  13. شیخ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
  14. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، 1387.
  15. عاملی، سید جعفر مرتضی، امام علی (ع) و خوارج، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1385.
  16. فیض الاسلام، سید علی نقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران، موسسه چاپ و نشر تالیفات فیض الاسلام، 1379.
  17. محرمی، غلامحسین، سیره ائمه اطهار (ع) در برخورد با اندیشه های مخالف، قم، پرتو ولایت، 1388.
  18. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، قم، دارالهجره، 1409ق.
  19. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر.
  20. یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، قم، مجمع اندیشه اسلامی، 1417ق.

 

منبع مقاله | با اقتباس و ویرایش از:

شریفی، سید محسن، سیره مدیریتی امی المومنین علی (ع) در مواجهه با جریان تکفیری خوارج، فصلنامه آیین علوی، شماره 2، 1400، ص 58-37.

سیره امام علی (ع) در مواجهه با خوارج از منظر نهج البلاغه

فهرست مطالب

    برای شروع تولید فهرست مطالب ، یک هدر اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    ما از کوکی ها برای بهبود کارکردن شما با سایت استفاده می کنیم. با استفاده از این سایت شما استفاده ما از کوکی ها را پذیرفته اید.
    برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.