یکی از بیماری های قلب، حرص و طمع است. حرص و طمع چنان در تار و پود آدمی می تند که تاریکترین زوایای شخصیتی هر فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. حرص و طمع اگر به حال خود رها شود عنان نفس را در اختیار خواهد گرفت. و اگر انسان عنان خود را به دست خواسته های نفس دهد خود را به پرتگاه هلاکت سوق خواهد داد.
«طمع» به معنی شوق و جذب شدن نفس از روی شهوت و میل به آن چیز است.[1] بر این اساس طمع می تواند دو گونه باشد:
طمع ممدوح
طمع ممدوح مصداق های فراوانی دارد، طمع به خوبی ها، طمع به تقرب الی الله، طمع به امورات خیر و طمع در بخشش خداوند، چنانکه امام سجاد (ع) در دعای ابو حمزه می فرمایند:
«إِذَا رَأَیْتُ مَوْلایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ»؛[2] ای مولای من! گناهانم را می بینم فزع و جزع می کنم، و وقتی عفو ترا می نگرم، طمع می کنم».
طمع بهشت نیز از جمله طمع هایی است که می تواند ممدوح باشد. هر چند اولیای مقرب خداوند به بهشت نیز طمع ای ندارند. امام علی (ع) در دعایی خطاب به پروردگار می فرماید: «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لاَ طَمَعاً فِی جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك»؛[3]
من تو را به خاطر ترس از جهنمت یا طمع در بهشتت عبادت نمی کنم بلکه تو را سزاوار پرستش و اطاعت دانستم پس تو را عبادت كردم. عدم طمع به بهشت از طرف حضرت امیر (ع) کاملا طبیعی است، چرا که او به مقامی از قرب رسیده است که در مقابل آن، پاداش بهشت، برایش کوچک می نماید.
طمع مذموم
اما طمع مذموم، همان طمع خاصی است که در عرف می گویند: فلانی طمع خام دارد. طمعی است که فرمودند: «خصلت ناپسند و زشتی است».[4] امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «لا شیمة اذلّ من الطمع»؛[5] هیچ خوی و عادتی پست تر از طمع نیست.
پیامدهای حرص و طمع
در میان سخنان امام علی (ع) به پیامدهای سوء حرص و طمع اشاره شده است که به برخی از این آثار اشاره می شود:
1. از بین رفتن پرهیزگاری
حضرت علی (ع) می فرماید: «قلیل الطمع یفسد کثیر الورع»؛[6] مقدار کمی از آن، ورع و پرهیزگاری زیاد را فاسد می کند.
2. فاسد شدن انسان و انسانیت
و نیز حضرتش (ع) فرمودند: «ما هدم الدین مثل البدع و لا افسد الرجل مثل الطمع»؛[7] هیچ چیزی مثل بدعت دین را خراب نمی کند و هیچ چیزی مثل طمع، مرد را فاسد نمی کند.
3. ذلّت
در این خصوص امام علی (ع) می فرماید: «ثمرة الطمع ذلّ الدنیا و شقاء الاخرة»؛[8] ثمره و میوه طمع ذلت دنیا و شقاوت در آخرت است.
همچنین در نهج البلاغه در توصیف حضرت عیسی (ع) چنین فرمودند: «لم تکن له زوجه تفتنه و لا ولد یحزنه و لا مال یلفته و لا طمع یذله»؛[9] برای او همسری نبود تا گمراهش کند، و نه فرزندی که محزونش نماید و نه مالی که نظر او را به خود جلب کند و نه طمعی که او را ذلیل گرداند. بنابراین، طمع راهی است برای به ذلت کشاندن صاحب آن.
4. اهانت به نفس
کسی که حرص و طمع دارد، به غیر از این که به نفس خود اهانت کرده، کاری نکرده است، مولی علی (ع) می فرماید: «ازری بنفسه من استشعر الطمع»؛[10] کسی که طمع را شعار خود کرده و مثل پیراهن زیرین به بدن خود چسبانده است، اهانت به نفس خود کرده است.
5. طمع باطنی منافقین
حضرت علی (ع) درباره منافقین بعد از این که فرمود آنان در برابر هر حقی، باطلی و در برابر هر دلیل قطعی، شبهه ای، و برای هر زنده ای، کشنده ای و برای هر دری، کلیدی، و برای هر شبی، چراغی مهیا کرده اند، می فرماید:
«یتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْیأْسِ لِیقِیمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ ینْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُم»؛[11] براى رسیدن به آرزوهاى پست خود خویش را مأیوس و بى نیاز از طمع وانمود مى كنند تا بدین وسیله بازارشان را گرم نگه داشته و كالاى بی ارزشی که روی دستشان مانده را بفروشند و رواج دهند.
مبارزه عقل و طمع با یکدیگر
طمع از دور سرابی خوش منظر می نماید. طمع کار، آن را می نگرد، چشمان او خیره می شود و عقل او فریفته آب و رنگ آن می گردد و هنگامی چشم باز می کند که خود را در منجلابی از هلاکت و بدبختی مشاهده کرده، در درّه سقوط و نیستی می بیند. آن وقت می فهمد که طمع این بلا را به سر او آورده است؛ بنابراین انسان باید طمع را در نهاد خود سرکوب کند تا از مبارزه با عقل باز ماند و نتواند بر عقل غالب گردد.
امیر المؤمنین حضرت علی (ع) فرموده است: «أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ، تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ»؛[12] بیشتر پرتگاه های خرد، در زیر زرق و برق طمع هاست.[13] برق طمع می درخشد و چشم و عقل انسان را کور کرده و انسان به زمین می خورد.
نیز حضرت (ع) فرمودند: «مَا الْخَمْرُ صِرْفاً بِأَذْهَبَ بِعُقُولِ الرِّجَالِ مِنَ الطَّمَعِ»؛[14] هیچ شرابی بیش از طمع عقل را از بین نمی برد.
عقل عاملی نیرومند است که آدمی را از لغزش ها نگاه می دارد. و در موارد تردید و تحیر، او را راهنمائی و وظیفه او را مشخص می کند. ولی همیشه عقل برای پیمودن راه راست خویش، موفق نیست. گاهی با موانعی برخورد می کند که چه بسا این موانع او را از مسیر صحیح خود منحرف می سازند؛ این موانع به اندازه ای قوی هستند که با عقل می جنگند و گاه او را شکست می دهند. مهمترین این موانع طمع است.
امام (ع) در مورد در اختیار داشتن خواسته های نفس می فرماید:
«ای اسیران آرزوها! بس کنید! زیرا صاحبان مقامات دنیا را، تنها دندان حوادث روزگار به هراس افکند؛ ای مردم! کار تربیت خود را، خود بر عهده گیرید و نفس را از عادت هایی که به آن حرص و طمع دارد، بازگردانید».[15]
پرهیز از نهادن افسار نفس به دست طمع
امام علی (ع) در نامه ای که به فرزند خود امام حسن (ع) نوشته او را از طمع پرهیز داده، می فرماید:
«وَ إِیاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَایا الطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ؛ و بپرهیز از اینکه مرکب بی مهار طمع و آز تو را به شتاب برده و در آبشخورهای هلاکت وارد سازد».[16]
در این عبارت شریف، امام (ع) طمع را تشبیه به مرکبی بی عنان کرده که در کمال سرعت و بدون اعتدال، آدمی را برده، در پرتگاه خطرناکی می اندازد که راه نجاتی ندارد و در کنار چشمه ساری که آب هلاکت و بدبختی از آن فوران می کند، فرود می آورد.
باید کوشش کرد و جلوی این مرکب بی عنان و زمام گسیخته را گرفت که قطعا خطرناک تر از آن اسب یا شتر بی مهار و عصبانی است که راکب خود را به نابودی می کشاند و راستی که هیچ چشمه سار هلاکتی بدتر از زوال ایمان انسان نیست و طبق روایتی که از حضرت امیر نقل شده و بر حسب تجربه، طمع، ایمان انسان را زائل می کند چنانکه ورع موجب بقاء و قوت ایمان آدمی است.[17]
امام باقر (ع) فرمود: «بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَهُ طَمَعٌ یقُودُهُ»؛[18] بد بنده ای است بنده ای که دارای طمعی باشد که او را (به هر طرف) بکشد.
جمع بندی
حرص و طمع از صفات رذیله ای است که باعث فساد انسان و از بین رفتن ایمان و تقوای او و ذلت و توهین به نفس او می شود. طمع همواره با عقل در حال مبارزه است و گاه آن را شکست می دهد، باید مراقب بود که افسار نفس به دست طمع نیافتد. حرص و طمع اگر به چیز پسندیده ای همچون بخشش خداوند باشد، ممدوح است.
پی نوشت ها
[1] . الراغب الاصفهانی، المفردات، ص307.
[2] . ری شهری، میزان الحکمة، ج 5، ص555.
[3] . ابن ابی جمهور، عوالی الئالی، ج1، ص404، ح63.
[4] . مجلسی، بحار الانوار، ج78، ص369.
[5] . انصاری، ترجمه غرر الحکم، ج1، ص839.
[6] . انصاری، ترجمه غرر الحکم، ج2، ص109.
[7] . مجلسی، بحار الانوار، ج77، ص92.
[8] . انصاری، ترجمه غرر الحکم، ج1، ص361.
[9] . سید رضی، نهج البلاغة، خطبه 160.
[10] . سید رضی، نهج البلاغة، حکمت 2.
[11] . سید رضی، نهج البلاغة، خطبه 194.
[12] . سید رضی، نهج البلاغة، حکمت 219.
[13] . حکیم، الهام گفتار علی (ع)، ص166.
[14] . انصاری، ترجمه غرر الحکم، ج2، ص741.
[15] . سید رضی، نهج البلاغة، حکمت 359.
[16] . سید رضی، نهج البلاغة، نامه 31.
[17] . کریمی جهرمی، به سوی مدینه فاضله، ص202.
[18] . مجلسی، بحار الانوار، ج73، ص170.
منابع
- ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، قم، مؤسسة سید الشهداء، 1403 ق.
- حکیم، سید محمد تقی، الهام از گفتار علی (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهاردهم، 1393 ش.
- الراغب الأصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، 1404 ق.
- سید رضی، نهج البلاغة، ترتیب: صبحی صالح، قم، دارالهجرة، 1414 ق.
- کریمی جهرمی، علی، به سوی مدینه فاضله: شرح نامه حیات بخش امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام، قم، مرکز نشر راسخون، 1376 ش.
- المتقی الهندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1409 ق، 1989 م.
- المجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدُرر أخبار الأئمة الأطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
- محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ترجمه: شیخی، حمید رضا، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، چاپ 11، 1389 ش.
منبع مقاله | با اقتباس از:
سیاحت اسفندیاری، عابدین، اخلاق کاربردی با تاکید بر نهج البلاغه، قم، انتشارات قسیم.