جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

حکومت اسلامی

اصول و ارزش های یک حاکم واقعی در سیره حکومتی امام علی (ع)

اصول و ارزش های یک حاکم واقعی در سیره حکومتی امام علی (ع)

امام علی (ع)، با عمل به قرآن و سنت پیامبر (ص) در تمامی امور حکومتی، می تواند به عنوان الگوی کامل یک حاکم واقعی، سرمشقی برای همه حاکمان و سیاستمداران باشد. شیوه رهبری و الگوی حاکمیت امام علی (ع) به عنوان مبنای یک حاکم واقعی، راهنمایی برای مسلمانان جهان در دستیابی به جامعه ای آرمانی و سعادتمند است.

حضرت علی (ع) الگوی کامل حاکم واقعی

حضرت علی (ع) الگوی كامل یك حاکم واقعی و واجد ابعاد مختلف روحی و صفات گوناگونی است كه آن ها را در كمتر چهره ای از رهبران تاریخ بشریّت می توان یافت.

به تعبیر متفكر و نویسنده شهید دكتر علی شریعتی: «او مرد شمشیر و سخن و سیاست است، احساسی به رقّت یك عارف دارد و اندیشه ای به استحكام یك حكیم در تقوی و عدل چندان شدید است كه او را در جمع یاران و حتّی در چشم برادرش تحمل ناپذیر ساخته …

او در همه استعدادهای متفاوت و متناقض «روح» و «زندگی» قهرمان است، قهرمان خردمندی و عشق، جانبازی و صبر، ایمان و منطق، حقیقت و سیاست، هوشیاری و تقوی، خشونت و مهر، انتقام و گذشت، و غرور و تواضع، انزوا و اجتماع، سادگی و عظمت …

انسانی كه هست، از آن گونه كه باید باشد و نیست او كه در معركه های خونین نبرد شمشیر پرآوازه اش صفوف دشمن را به بازی می گیرد و سپاه خصم همچون كشتزارهای گندم رسیده در دم تیغ دودمش بر روی هم می خوابد و در دل شب های ساكت مدینه همچون یك روح تنها و دردمند كه از خفقان زیستن بی طاقت شده است و از بودن به ستوه آمده است.

بستر آرامش را رها می كند و در پناه شب كه با علی (ع) سخت مانوس و محرم است، از سایه روشن های آشنای نخلستان های ساكت حومه شهر، خاموش می گذرد و سر در حلقوم چاه می برد و غریبانه می نالد، زندانی بزرگ خاك، عظمتی كه در زیستن نمی گنجد …

او كه از شمشیرش مرگ می بارد و از زبانش شعر، هم زیبایی دانش را می شناسد و هم زیبایی خدا را، هم پروازهای اندیشیدن را و هم تپش های دوست داشتن را. خونریز خشمگین صحنه پیكار، سوخته خاموش خلوت محراب پارسای شب و شیر روز».

حضرت علی (ع) حاکم واقعی است كه به واسطه شدت پرهیزكاری و روح فضیلت جو و خدا ترسش، ریا و تظاهر و نفاق را به آستان بلندش راهی نیست. او هیچ گاه حقیقت را فدای مصلحت نمی كند، سیمای سیاسی او با سیاستمداران چند چهره و ماكیاول گونه شرق و غرب امروز این تفاوت را دارد كه به معاملات دیپلماتیك و سازشكاری های سیاسی و مماشات با حیله گران و فرصت طلبان دنیا دار حتّی برای لحظه ای تن در نمی دهد.

رویکرد امام علی (ع) در برابر ابن عباس

چنان كه وقتی به خلافت می رسد، بی درنگ معاویه را از حكومت عزل می كند و پیشنهاد ابن عباس را كه در مورد پسر ابو سفیان عقیده دارد تا برقراری ثبات در شهرهای اسلامی، بر سر كار باشد، نمی پذیرد و در مورد سایر زرداران و زورمدارانی كه قبل از وی، زمین ها و اموالی را از مسلمانان غصب و تصاحب كرده بودند، می فرماید:

«به خدای سوگند اگر آن ها را بیابم، به صاحبان اصلیشان باز می گردانم، اگر چه از آن اموال زن ها به شوهر داده و یا كنیزكانی خریده باشند».[1]

او كه هرگز راضی نمی شد و «نمی پسندید كه شكم دسته ای شیاد آزمند از مال حرام و حق دیگران آماس كند و پوست شكم گروهی مظلوم و ستمزده برپشتشان چسبیده باشد، اكثریت بینوا رنج ببرند و معدودی بیكاره و خود پرست به حكم حسب و نسب و جاه و مقام دسترنج آن ها را به ستم بستانند و حقّشان را پامال كنند».[2]

پاسخ امام علی (ع) در برابر درخواست برادرش

اعتقاد راسخ این حاكم واقعی، به قرآن مجید و توجه همیشگی اش به این كلام الهی كه «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ  وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»،[3] او را آن چنان در حفظ بیت المال و مراقبت از حقوق مردم سختگیر می كند، كه جواب برادر پیر و كور و معیلش (عقیل) را كه به امید استفاده از نسبت برادری با او، تقاضای، مختصر اضافه ای را بر مقرری خود از بیت المال كرده است، با آهن گداخته می دهد.

ملاقات طلحه و زبیر با امام علی (ع)

در داستان ملاقاتش با طلحه و زبیر كه شب هنگام به دیدارش در محل بیت المال آمده بودند، راضی نمی شود كه در امور شخصی (حتّی برای چند لحظه از نور چراغی كه سوخت آن به وسیله مردم تأمین می گردد استفاده كند، لذا چراغ را خاموش می كند و در تاریكی با دوستان به گفتگو می نشیند.

ماجرای درخواست گردن بند دختر امام علی (ع)

آن گاه كه دختر جوانش رقیّه (یا به روایتی: ام كلثوم) گردن بندی را به عاریت و امانت از خزانه بیت المال گرفته است تا در عید قربان به گردن آویزد، بر او خشم آگین می خروشد و با دست خویش آن را از گردن وی می گشاید و بی درنگ دختر را به بازگرداندن گلوبند به خزانه و همرنگ شدن با دیگر دخترانی از عامه مردم كه فاقد زر و زیور هستند توصیه می نماید.

توبیخ خزانه دار امام علی (ع)

همچنین خزانه دار خود (ابن ابی رافع) را به سختی تهدید می كند كه زنهار تا دیگر بار، گرد چنین شیرین كاری ها و خوش خدمتی ها نگردد. آری، اعتماد و اطمینان مردم زمانی به هیئت حاكمه خود جلب می شود و اقدام به همكاری با آن می كنند كه سایه فرمانروایی پاك و دلسوز و متقی چون حضرت علی (ع) را كه در برقراری عدالت اجتماعی و اجرای فرمان های الهی، میان خودی و بیگانه، غنی و فقیر، عرب و عجم، سیاه و سفید فرق نمی نهد.

همه را به یك چشم می نگرد و آنان را در برابر قانون مساوی می داند، بر سر خود احساس كنند و فردی را زمامدارشان ببیند كه شخصا از یتیمان و بیوه زنان سركشی می كند و به دلجویی شان می پردازد و شبانگاهان با دست و دوش خود مایحتاج شان را به خانه هاشان حمل می كند و از طرفی، زندگی خود او آن اندازه ساده و بی تكلّف است كه در سال به دو جامه كرباس و روزانه به دو قرص نان جوین قناعت می كند.

كفشش را با دست خود وصله می زند و گذران زندگی اش را از طریق كار و كوشش و كدّ یمین و عرق جبین تأمین می نماید و از مال دنیا اندوخته ای ندارد چنان كه خود فرماید:

«به خدا سوگند از دنیای شما زر نیندوخته ام و از غنیمت های آن مالی ذخیره نكرده و با كهنه جامه ای كه در بردارم جامه كهنه دیگری آماده ننموده ام و برای خود از زمین دنیا حتی یك وجب بر نداشته ام».[4]

نامه حضرت علی (ع) به استاندارش

این حاکم واقعی كه هرگز از حال مستمندان و محرومان جامعه غافل نیست، چنان كه وقتی می شنود استاندارش (عثمان بن حنیف) در بصره به مهمانی یكی از اشراف شهر رفته و از سفره رنگارنگ و طعام های لذیذ آن متنعم شده است، او را به باد انتقاد و سرزنش می گیرد و ضمن نامه ای برایش می نویسد: من چنین نمی پنداشتم كه تو میهمانی مردمی را بپذیری كه نیازمندان را می رانند و توانگران را می خوانند.

پس بنگر كه بر این سفره چه می خواهی. آن لقمه كه حلالی و حرامی آن ندانی از دهان بیرون افكن و چیزی تناول كن كه به پاكیزگی فراهم آوردن آن باور داشته باشی.

… بدان كه پیشوای شما از نوشیدنی و خوردنی این جهان به دو جامه فرسوده و دو گرده نان بس كرده است.

اگر می خواستم، به شهد پاكیزه و مغز گندم و بافته های ابریشمین راه داشتم، چه مطلوبترین چیزهای این جهان برایم میسر است اما دور باد كه هوس بر من پیروز گردد و آز آتشین مرا به نوشخواری كشاند در حالی كه در حجاز و یمامه مردمی باشند كه به گرده ای نان امید نداشته و شكمی سیر به خود ندیده باشند. دور باد كه من با شكمی انباشته و آماسیده از طعام روز به شب آرم و در پیرامون من گرسنگان و جگر سوختگان باشند. یا چنان باشم كه شاعر گفته است:

و حسبك داء ان تبیت ببطنهٔ / و حولك اكباد تحنّ الی القدّ

این سرافكندگی ترا بس، كه با شكم پر به خواب روی در حالی كه پیرامون تو لب تشنگانی از تنگدستی و در آرزوی سبوی چرمین آب بسوزند.

آیا از خویشتن به این خرسند باشم كه مرا امیر مومنان بنامند، اما در ناگواری های روزگار با مردم همنفس نباشم یا در تلخكامی ها پیشاپیش آنان راه نسپرم یا همچون چارپای افسار گسیخته كه كار او چریدن در زباله هاست و شكم از علف می آكند و از سرانجام خویش غافل است زیست كنم، یا رها شده ای بی حاصل و یا واگذاشته ای به باطل باشم …

پس ای پسر حنیف خود را از باز خواست خدای بپای و باید كه گرده های نان تو، ترا نگاهدارد تا از آتش رهایی یابی».

و در جایی دیگر می فرماید: «إنّ شرّ النّاس عند اللّه إمام جائر ضلّ و ضلّ به»؛[5] «بدترین مردم نزد خدای تعالی پیشوای ستمگر است كه خود گمراه است و دیگران به واسطه او گمراه می شوند».

سلونی قبل ان تفقدونی

و او كه ارزش ریاست دنیا و امارت بر خلق به نظرش از لنگه كفش مندرسی كمتر است و از تشریفات و جاه و جلال و كبكبه و دبدبه مطلوب جهانداران، آن چنان منزجر و گریزان است كه وقتی در شهر انبار گروهی از دهقانان به سنت دوران سلاطین ساسانی به استقبال موكبش می شتابند و در برابرش از اسب ها پیاده می شوند و به خاك می افتند، با سرزنش به ایشان می فرماید:

چه گناه بی حاصلی را مرتكب می شوید، زیرا نه امیرانتان از این عمل ذلّت بار بهره ای می برند و نه خودتان و چون فروتنی تنها خدای را شایسته است، لذا برای غیر او حاصلی جز رنج و بدبختی دنیا و عقبی ندارد.

و او كه پایگاه علمی و مرتبه دانائیش آن چنان بلند است كه به ذروه «سلونی قبل ان تفقدونی» نائل می شود و بنابراین كلام رسول خدا (ص) كه می فرمود: «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ»[6] مفتخر به عنوان در شهر دانش نبی می گردد و آن دلاوری كه شمشیر و زبان و اندیشه اش همواره در پاسداری از حریم حق و عدل به كار گرفته می شود و در راه ریشه كن كردن درخت ظلم و حمایت از مظلوم از خطرات نمی هراسد و از آن استقبال می كند.

او كه در برابر جو سازی ها و شایعه پراكنی ها و جنگ های روانی كه ابنای زمانش به ویژه ناكثین و مارقین و قاسطین برای او فراهم می نمایند مردانه استقامت می ورزد و منطق كوبنده اش در جواب كسانی كه او را با ملاكهای سازشكارانه سیاسی و فكری خود و در قیاس با سیاستمداران حیله گر و چند چهره ای چونان معاویه و عمرو عاص، فاقد «دهاء» سیاسی قلمداد می كنند، این است:

«به خدای سوگند، معاویه از من زیرك تر نیست. اما او حیله گر و خیانت كار است. و اگر خیانت و حیله گری ناپسند و خلاف راه و رضای حق نبود، به شما نشان می دادم كه زیرك ترین مردمان، من هستم. ولی بدانید كه هر فریبكاری تبهكار است و كلیه تبهكاران ناسپاس و كافر كیش اند». [7]

و در جایی دیگر می فرماید: «لولا التقی لكنت ادهی العرب»؛[8] «اگر تقوی نمی بود (به شما می نمودم) كه زیرك ترین مرد جامعه عرب، من هستم».

و بالاخره آن انسان كامل و حاکم واقعی كه به واسطه شدت عدلش، سرانجام به توطئه منافقانی خوارج نام، در محراب عبادت به فیض شهادت می رسد و از فزونی شفقت و جوانمردی، حتّی درباره قاتل خود وصیت می كند كه با او مدارا نمایند و از همان شیری كه خود می نوشد به او بخورانند و اگر بتوانند عفوش كنند و در صورت قصاص، وی را فقط با یك ضربت بكشند و مبادا كه مثله اش كنند و یا كسان و بستگانش را بیازارند؛ قهرمانی با این سعه صدر و عواطف انسانی بی نظیر كه در جا دارد در وصفش با استاد شهریار همنوا گردیم و اقرار كنیم:

بجز از علی كه گوید به پسر كه قاتل من / چو اسیر تست اكنون به اسیر كن مدارا

چو به دوست عهد بندد ز میان پاكبازان / چو علی كه می تواند كه به سر برد وفا را

بنابراین مهمترین عامل در تسكین آلام و آرامش بخشی دل های مردم (خصوصا محرومان و مستضعفان) و مآلا موثرترین انگیزه در ایجاد اعتماد و اطمینان میان آنان و حكومت شان، وجود حاکم واقعی، چونان مولای متقیان و امیر مومنان علی بن ابی طالب (ع)، خردمند، دادگر، پرهیزكار، قاطع، خیر خواه است.

نتیجه گیری

امام علی (ع) با اتکا بر قرآن و سیره پیامبر (ص)، الگویی از یک حاکم واقعی برای تمامی زمان ها ارائه داده است. نیاز امروز جوامع بشری به خصوص جوامع دینی، استفاده از راهنمایی ها و فرمایشات حضرت علی (ع) در رهبری و هدایت جامعه به سمت کمال است. عدالت به خصوص عدالت اجتماعی، از دیدگاه امام علی (ع) لازمه اصلی یک حاکم واقعی و تضمین کننده آرامش و امنیت در جامعه است.

پی نوشت

[1] . صدر، مرد نامتناهی، ص143.

[2] . صدر، مرد نامتناهی، ص143.

[3] . زلزله، 7 و 8.

[4] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 45.

[5] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 164.

[6] . ابن کثیر، البداية والنهاية، ج 7، ص 359.

[7] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 200.

[8] . کلینی، الكافي، ج8، ص24.

منابع

  1. قرآن کریم.
  2. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البداية و النهاية، جیزه، هجر، 1417ق.
  3. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
  4. صدر،حسن، مرد نامتناهی، تهران، امیرکبیر، 1344.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1407ق.

 

منبع مقاله | با اقتباس و ویرایش از:

رزمجو، حسین، «رابطه مردم و حکومت از دیدگاه نهج البلاغه»، از کتاب: کاوشی در نهج البلاغه، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1364.

اصول و ارزش های یک حاکم واقعی در سیره حکومتی امام علی (ع)

bale-black
eitaa-icon-black

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :