جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه هشتاد و نهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه هشتاد و نهم

از خطبه هاى آن حضرت است این خطبه معروف به خطبه اشباح است که از خطبه هاى بسیار با عظمت مولاى عاشقان است، این خطبه در ارتباط با سئوال سائلى است که از حضرت درخواست کرد خدا را آنچنان وصف کند که گویى او را آشکار مى بیند.حضرت از سئوال او که ظرفیت پاسخش را نداشت خشمگین شد.

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

رَوى مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ عَنِ الصّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد عَلَيْهمَاالسَّلامُ اَنَّهُ قالَ:خَطَبَ اَميرُالْمُؤمِنينَ عليه السَّلامُ بِهذِهِ الْخُطْبَةِ عَلى مِنْبَرِالْكُوفَةِ، وَ ذلِكَ اَنَّ رَجُلاً اَتاهُ فَقالَ لَهُ: يا اَميرالْمُؤْمِنينَ، صِفْ لَنا رَبَّنا لِنَزْدادَ لَهُ حُبّاً وَ بِهِ مَعْرفَةً. فَغَضِبَ عليه السَّلامُ وَ نادى الصَّلاةَ جامِعَةً. فَاجْتَمَعَ النّاسُ حَتّى غَصَّ الْمَسْجِدُ بِاَهْلِهِ،فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ هُوَ مُغْضَبٌ مُتَغَيِّرُ اللَّوْنِ، فَحَمِدَاللّهَ سُبْحانَهُ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ (صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

مسعدة بن صدقه از حضرت صادق جعفر بن محمد علیهماالسلام روایت کرده که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) این خطبه را بر منبر کوفه ایراد فرمود، علتش این بود مردى به محضرش عرضه داشت: خداى را آنچنان براى ما وصف کن تا عشق و معرفت به او زیاد کنیم. حضرت برآشفت و فرمود: همه مردم براى نماز اجتماع کنند. مردم جمع شدند تا آنکه مسجد از جمعیت پر شد، حضرت در حال خشم و تغییر رنگ به منبر رفت، خداى را سپاس گفت و بر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) درود فرستاد

2

وصف الله تعالی

ثُمَّ قالَ: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لايَفِرُهُ الْمَنْعُ وَالْجُمُودُ، وَلايُكْديهِ الاِْعْطاءُ وَالْجُودُ، اِذْ كُلُّ مُعْط مُنْتَقَصٌ سِواهُ، وَ كُلُّ مانِع مَذْمُومٌ ما خَلاهُ. هُوَالْمَنّانُ بِفَوائِدِ النِّعَمِ، وَ عَوائِدِ الْمَزيدِ وَالْقِسَمِ.

سپاس خداى را که امساک و جمود بر ثروتش اضافه نمى کند، و عطا و بخشش تهیدستش
نمى نماید، زیرا هر بخشنده اى جز او ثروتش کم مى شود، و هر منع کننده اى جز او شایسته مذمّت است. اوست بخشنده انواع نعمت ها، و فراوانى بهره ها و نصیب ها.

3

عِيالُهُ الْخَلائِقُ، ضَمِنَ اَرْزاقَهُمْ، وَ قَدَّرَ اَقْواتَهُمْ، وَ نَهَجَ سَبيلَ الرّاغِبينَ اِلَيْهِ، وَالطّالِبينَ ما لَدَيْهِ،
وَ لَيْسَ بِما سُئِلَ بِاَجْوَدَ مِنْهُ بِما لَمْ يُسْأَلْ.

جمیع آفریده ها روزى خور اویند، رزق همه را ضمانت کرده، و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده، و راه روشنش را به رغبت کنندگان و خواهندگان آنچه نزداوست نشان داده، واین طورنیست که جودوبخشش او در آنجا که از او بخواهند بیشتر از آنجاباشد که از او نخواهند.

4

الاَْوَّلُ الَّذى لَمْ يَكُنْ لَهُ قَبْلٌ فَيَكُونَ شَىْءٌ قَبْلَهُ، وَ الاْخِرُ الَّذى لَيْسَ لَهُ بَعْدٌ فَيَكُونَ شَىْءٌ بَعْدَهُ، وَالرّادِعُ اَناسِىَّ الاَْبْصارِ عَنْ اَنْ تَنالَهُ اَوْ تُدْرِكَهُ.

همان اولى است که براى اولیّتش قبلى نبوده تا پیش از او چیزى باشد، و آخرى است که براى آخریتش بعدى نیست تا موجودى پس از او باشد، و مردمک دیده ها را از دیدن و درکش بازداشت.

5

مَا اخْتَلَفَ عَلَيْهِ دَهْرٌ فَيَخْتَلِفَ مِنْهُ الْحالُ، وَلا كانَ فى مَكان فَيَجُوزَ عَلَيْهِ الاِْنْتِقالُ. وَ لَوْ وَهَبَ ما تَنَفَّسَتْ عَنْهُ مَعادِنُ الْجِبالِ، وَ ضَحِكَتْ عَنْهُ اَصْدافُ الْبِحارِ، مِنْ فِلِزِّ اللُّجَيْنِ وَالْعِقْيانِ، وَ نُثارَةِ الدُّرِّ وَ حَصيدِ الْمَرْجانِ، ما اَثَّرَ ذلِكَ فى جُودِهِ، وَلا اَنْفَدَ سَعَةَ ما عِنْدَهُ، وَ لَكانَ عِنْدَهُ مِنْ ذَخائِرِ الاِْنْعامِ ما لاتُنْفِدُهُ مَطالِبُ الاَْنامِ، لاَِنَّهُ الْجَوادُ الَّذى لايَغيضُهُ سُؤالُ السّائِلينَ، وَ لا يُبْخِلُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحِّينَ.

نه زمان بر او مى گذرد تا از گذر زمان حالش دگرگون شود، و نه در مکانى است
که انتقال برایش صورت بگیرد. اگر آنچه را که معادن کوهها نفس زنان بیرون
مى ریزند، و صدفهاى دریا خنده کنندگان ظاهر مى سازند، از نقره خالص
و طلاى ناب، و درّ منثور و خوشه مرجان، همه و همه را ببخشد در جود و سخایش اثر نگذارد، و وسعت نعمتش را پایان ندهد، و از ذخایر نعمت ها آنقدر نزد او هست که با خواسته هاى بندگان تمام نشود، زیرا او بخشنده اى است که درخواست خواهندگان از او نمى کاهد، و اصرار و دعاى اصرارکنندگان او را بخیل ننماید.

6

صفات الله تعالی فی القرآن

فَانْظُرْ اَيُّهَا السّائِلُ، فَما دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ، وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدايَتِهِ. وَ ما كَلَّفَكَ الشَّيْطانُ عِلْمَهُ مِمّا لَيْسَ فى الْكِتابِ عَلَيْكَ فَرْضُهُ، وَلا فى سُنَّةِ النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ اَئِمَّةِ الْهُدى اَثَرُهُ، فَكِلْ عِلْمَهُ اِلَى اللّهِ سُبْحانَهُ، فَاِنَّ ذلِكَ مُنْتَهى حَقِّ اللّهِ عَلَيْكَ.

اى پرسش کننده، به دقّت بنگر، آنچه را قرآن از صفات خدا تو را به آن راهنمایى مى کند پیروى کن، و از نور هدایت قرآن بهره مند شو. و آنچه را که شیطان تو را به یاد گرفتن آن واداشته از آنچه که در قرآن بر تو لازم نگشته، و در سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه وآله و ائمّه اثرى نیامده، علمش را به خداى سبحان واگذار، که نهایت حق خداوند بر تو همین است.

7

وَ اعْلَمْ اَنَّ الرّاسِخينَ فِى الْعِلْمِ هُمُ الَّذينَ اَغْناهُمْ عَنِ اقْتِحامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ الاِْقْرارُ بِجُمْلَةِ ما جَهِلُوا تَفْسيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْمَحْجُوبِ

و بدان که استواران در دانش آنانند که خداوند آنان را با اقرار به کلّ آنچه از آنها پنهان است و تفسیرش براى آنان روشن نیست، از ورود در ابواب و سراپرده هاى اسرار پنهانى بى نیاز فرموده

8

فَمَدَحَ اللّهُ اعْتِرافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَناوُلِ ما لَمْ يُحيطُوا بِهِ عِلْماً، وَسَمّى تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ
فيما لَمْ يُكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخاً. فَاقْتَصِرْ عَلى ذلِكَ، وَلاتُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللّهِ سُبْحانَهُ عَلى قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهالِكينَ.

و اعترافشان را به ناتوانى از رسیدن به آنچه که دانش آنها به آن احاطه ندارد ستوده، و ترک تعمّق آنان را در چیزى که بحث از حقیقت آن را امر نفرموده استوارى در علم نامیده. پس به همان اندازه که خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اکتفا کن، و عظمت خداوندى را با ترازوى عقلت اندازه مگیر، که دچار هلاکت خواهى شد

9

هُوَ الْقادِرُ الَّذى اِذَا ارْتَمَتِ الاَْوْهامُ لِتُدْرِكَ مُنْقَطَعَ قُدْرَتِهِ، وَ حاوَلَ الْفِكْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ خَطَراتِ الْوَساوِسِ اَنْ يَقَعَ عَلَيْهِ فى عَميقاتِ غُيُوبِ مَلَكُوتِهِ، وَ تَوَلَّهَتِ الْقُلُوبُ اِلَيْهِ لِتَجْرِىَ فى كَيْفِيَّةِ صِفاتِهِ،

او توانایى است که اگر همه اوهام براى شناخت نهایت قدرتش پیشرفت کنند، و اندیشه هاى به دور از وساوس شیطانى بخواهند اعماق غیوب ملکوتش را دریابند، و دلها براى به دست آوردن چگونگى صفاتش عاشقانه بکوشند

10

وَ غَمَضَتْ مَداخِلُ الْعُقُولِ فى حَيْثُ لاتَبْلُغُهُ الصِّفاتُ لِتَنالَ عِلْمَ ذاتِهِ، رَدَعَها وَ هِىَ تَجُوبُ مَهاوِىَ سُدَفِ الْغُيُوبِ،
مُتَخَلِّصَةً اِلَيْهِ سُبْحانَهُ، فَرَجَعَتْ اِذْ جُبِهَتْ مُعْتَرِفَةً بِاَنَّهُ لايُنالُ بِجَوْرِ الاِْعْتِسافِ كُنْهُ مَعْرِفَتِهِ، وَلاتَخْطُرُ بِبالِ اُولِى الرَّوِيّاتِ
خاطِرَةٌ مِنْ تَقْديرِ جَلالِ عِزَّتِهِ

و عقلها در نهایت دقت در آنجا که به درک صفاتش نمى رسند به شناخت ذاتش برخیزند، همه و همه را پس زده در حالى که آنها همه راهها و تاریکیهاى عوالم غیب را سیر کرده، براى خلاص خود روى به درگاه او آورده اند، عاقبت از این راه برگشته در حالى که اعتراف دارند به اینکه با پیمودن راه و بیراه، رسیدن به عمق معرفتش میسّر نیست، و هیچ خاطره اى براى اندازه زدن جلال عزّتش، بر قلب اندیشمندان خطور نمى کند.

11

الَّذِى ابْتَدَعَ الْخَلْقَ عَلى غَيْرِ مِثال امْتَثَلَهُ، وَلا مِقْدار احْتَذى عَلَيْهِ مِنْ خالِق مَعْهُود كانَ قَبْلَهُ. وَ اَرانا مِنْ مَلَكُوتِ قُدْرَتِهِ، وَ عَجائِبِ ما نَطَقَتْ بِهِ آثارُ حِكْمَتِهِ، وَ اعْتِرافِ الْحاجَةِ مِنَ الْخَلْقِ اِلى اَنْ يُقيمَها بِمَساكِ قُوَّتِهِ، ما دَلَّنا بِاضْطِرارِ قِيامِ الْحُجَّةِ لَهُ عَلى مَعْرِفَتِهِ.

خدایى که آفریده ها را به وجود آورد بدون اینکه از نقشه دیگرى اقتباس نماید، یا در به وجود آوردن آنها از به وجودآورنده اى پیش از خود الگو بردارد. و به اندازه اى از ملکوت قدرتش، و از شگفتى هایى که آثار حکمتش گویاى آن است، و از اعتراف نیاز خلق به آنچه که با قدرتش آن را حفظ مى کند به ما ارائه فرموده که ما را به قیام دلیل قطعى بر معرفت و شناختش راهنمایى نموده است.

12

وَ ظَهَرَتْ فِى الْبَدائِعِ الَّتى اَحْدَثَها آثارُ صَنْعَتِهِ، وَ اَعْلامُ حِكْمَتِهِ، فَصارَ كُلُّ ما خَلَقَ حُجَّةً لَهُ وَ دَليلاً عَلَيْهِ، وَ اِنْ كانَ خَلْقاً صامِتاً فَحُجَّتُهُ بِالتَّدبيرِ ناطِقَةٌ، وَ دَلاَلَتُهُ عَلَى الْمُبْدِع ِ قائِمَةٌ.

در ساخته هاى بدیعش آثار صنع و نشانه هاى حکمتش آشکار است، از این رو آنچه آفریده حجّت و دلیلى بر وجود اوست، و اگر موجودى بى زبان باشد تدبیر او در وجود آن موجود برهان گویایى بر وجود او، و دلیلى محکم بر آفرینندگى ذات پاک اوست.

13

وَ اَشْهَدُ اَنَّ مَنْ شَبَّهَكَ بِتَبايُنِ اَعْضاءِ خَلْقِكَ، وَ تَلاحُمِ حِقاقِ مَفاصِلِهِمُ الْمُحْتَجِبَةِ لِتَدْبيرِ حِكْمَتِكَ، لَمْ يَعْقِدْ غَيْبَ ضَميرِهِ عَلى
مَعْرِفَتِكَ، وَ لَمْ يُباشِرْ قَلْبَهُ الْيَقينُ بِاَنَّهُ لا نِدَّ لَكَ،

و شهادت مى دهم که آن کس که تو را به مخلوقى داراى اعضاى مختلف، و مفصلهاى به هم پیوسته که به تدبیر حکمت تو در لابلاى پوست و گوشت پنهان است تشبیه کند، در غیب وجودش خالى از معرفت توست، و قلبش به این معنا که براى تو هرگز شبیهى نیست یقین پیدا نکرده،

14

وَ كَاَنَّهُ لَمْ يَسْمَعْ تَبَرُّأَ التّابِعينَ مِنَ الْمَتْبُوعينَ اِذْ يَقُولُونَ: «تَاللّهِ اِنْ كُنّا لَفى ضَلال مُبين، اِذْ نُسَوّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ».
كَذَبَ الْعادِلُونَ بِكَ اِذْ شَبَّهُوكَ بِاَصْنامِهِمْ، وَ نَحَلُوكَ حِلْيَةَ الْمَخْلُوقينَ بِاَوْهامِهِمْ، وَ جَزَّأُوكَ تَجْزِئَةَ الْمُجَسَّماتِ
بِخَواطِرِهِمْ، وَ قَدَّرُوكَ عَلَى الْخِلْقَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الْقُوى بِقَرائِحِ عُقُولِهِمْ.

و گویا متن بیزارى جستن پیروان را از رهبران باطل خود در قیامت نشنیده که مى گویند: «به خدا قسم ما در گمراهى آشکارى بودیم،
که شما را با پروردگار عالمیان برابر مى کردیم». آنان که غیر تو را با تو برابر دانستند دروغ گفتند، که تو را به بت هاى خود تشبیه کردند، و به سبب اوهام غلط خویش صفات آفریده ها را به تو بستند، و با اندیشه هاى پست خود تو را مانند اجسام داراى اجزا دانستند، و به عقل ناقصشان تو را همانند مخلوقات که مرکب از قواى مختلفند شناختند.

15

وَ اَشْهَدُ اَنَّ مَنْ ساواكَ بِشَىْء مِنْ خَلْقِكَ فَقَدْ عَدَلَ بِكَ، وَ الْعادِلُ بِكَ كافِرٌ بِما تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْكَماتُ آياتِكَ، وَ نَطَقَتْ عَنْهُ
شَواهِدُ حُجَج ِ بَيِّناتِكَ.

و شهادت مى دهم که کسى که تو را با چیزى از آفریده هایت مساوى دانست برایت نظیر قائل شده، و آن که برایت نظیر قائل شود کافر است به آنچه آیات محکم به بیان آنها نازل شده، و دلائل آشکارت بدان گویاست.

16

وَ اَنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الَّذى لَمْ تَتَناهَ فِى الْعُقُولِ فَتَكُونَ فى مَهَبِّ فِكْرِها مُكَيَّفاً، وَلا فى رَوِيّاتِ خَواطِرِها فَتَكُونَ مَحْدُوداً مُصَرَّفاً.

و شهادت مى دهم که نهایتى و حدّى در عقلها براى تو نیست که در مجراى وزش تفکّرات آن عقول در کیفیت خاصى قرار گیرى، و در اندیشه ها نگنجى تا به تصرف آن عقول درآمده و محدود گردى.

17

مِنْها قَدَّرَ ما خَلَقَ فَاَحْكَمَ تَقْديرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَاَلْطَفَ تَدْبيرَهُ، وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الاِْنْتِهاءِاِلى غايَتِهِ، وَلَمْ يَسْتَصْعِبْ اِذْ اُمِرَ بِالْمُضِىِّ عَلى اِرادَتِهِ

از این خطبه است آنچه را آفرید برایش اندازه قرار داد و اندازه اش را محکم کرد، و تدبیر نمود و به خوبى تدبیر فرمود،
و آن را در مسیر رسیدن به هدف خود قرار داد و آن مخلوق هم از حدودى که برایش مقرر نمود تجاوز نکرد، و به کمتر از رسیدن به هدف معیّنش اکتفا ننمود، و در مأموریتش براى انجام اراده حق چموشى و نافرمانى نکرد

18

وَ كَيْفَ وَ اِنَّما صَدَرَتِ الاُْمُورُ عَنْ مَشِيئَتِهِ؟ الْمُنْشِىءُ اَصْنافَ الاَْشْياءِ بِلا رَوِيَّةِ فِكْر آلَ اِلَيْها، وَ لا قَريحَةِ غَريزَة اَضْمَرَ عَلَيْها، وَ لا تَجْرِبَة اَفادَها مِنْ حَوادِثِ الدُّهُورِ، وَلا شَريك اَعانَهُ عَلَى ابْتِداعِ عَجائِبِ الاُْمُورِ. فَتَمَّ خَلْقُهُ بِاَمْرِهِ، وَ اَذْعَنَ لِطاعَتِهِ، وَ اَجابَ اِلى دَعْوتِهِ، لَمْ يَعْتَرِضْ دُونَهُ رَيْثُ الْمُبْطِىءِ، وَلا اَناةُ الْمُتَلَكِّئ. فَاَقامَ مِنَ الاَْشْياءِ اَوَدَها، وَ نَهَجَ حُدُودَها، وَ لاءَمَ بِقُدْرَتِهِ بَيْنَ مُتَضادِّها، وَ وَصَلَ اَسْبابَ قَرائِنِها، وَ فَرَّقَها اَجْناساً مُخْتَلِفات فِى الْحُدُودِ وَ الاَْقْدارِ وَ الْغَرائِزِ وَالْهَيْئاتِ. بَدايا خَلائِقَ اَحْكَمَ صُنْعَها، وَ فَطَرَها عَلى ما اَرادَ وَ ابْـتَـدَعَـها. وَ مِنْها فى صِفَةِ السَّماءِ وَنَظَمَ بِلاتَعْليق رَهَواتِ فُرَجِها، وَ لاحَمَ صُدُوعَ انْفِراجِها، وَ وَشَّجَ بَيْنَها وَبَيْنَ اَزْواجِها، وَ ذَلَّلَ لِلْهابِطينَ بِاَمْرِهِ وَالصّاعِدينَ بِاَعْمالِ خَلْقِهِ حُزُونَةَ مِعْراجِها.

“و چگونه چنین باشد در حالى که همه امور از مشیّت او نشأت گرفته است؟ اوست به وجود آورنده انواع موجودات بى آنکه اندیشه اى به کار برد، و بدون اینکه تصورى در در باطن علمش پنهان داشته باشد، و بدون اینکه از تجربه اى از حوادث روزگاران گذشته استفاده نماید، و بدون اینکه او را در آفرینش موجودات شگفت انگیز شریکى یارى رساند. پس آفرینش به امر او قامتى تمام یافت، و به فرمانبردارى از او گردن نهاد، و دعوت حضرتش را پاسخ گفت، آفریده اى نبود که در امرش سستى ورزد، و یا در اجراى دستورش درنگ روا دارد. کژى اشیا را راست نمود، و حدودشان را معین کرد، و با قدرتش بین اشیاء متضاد الفت داد، و اسباب اتصال آنها را فراهم نمود، و همه را به اجناسى مختلف در حدود و اندازه ها و غرائز و صورتها تقسیم کرد. مخلوقاتى هستند که خلقت آنها را استوار کرده، و آنها را بر اساس اراده متین خود به وجود آورده است. و از این خطبه است در وصف آسمان پستى و بلندى آسمان و فاصله هاى فراخ آن را بدون اینکه به چیزى متکّى باشد نظام داد، و شکافهاى آن را التیام بخشید، و میان آن و مانندش پیوند برقرار کرد، و دشوارى بالا رفتن و نازل شدن فرشتگانى که امرش را پایین مى آورند و اعمال خلق را بالا مى برند آسان نمود.”

19

وَ ناداها بَعْدَ اِذْ هِىَ دُخانٌ فَالْتَحَمَتْ عُرى اَشْراجِها، وَ فَتَقَ بَعْدَ الاِْرْتِتاقِ صَوامِتَ اَبْوابِها، وَ اَقامَ رَصَداً مِنَ الشُّهُبِ الثَّواقِبِ عَلى نِقابِها. وَ اَمْسَكَها مِنْ اَنْ تَمُورَ فى خَرْقِ الْهَواءِ بِاَيْدِهِ، وَ اَمَرَها اَنْ تَقِفَ مُسْتَسْلِمَةً لاَِمْرِهِ.

پس از آنکه آسمانها به صورت دود بود آن را براى شکل گرفتن ندا داد تا اجزائش زنجیروار به هم پیوست، و درهاى بسته آن را باز نمود، و از شهابهاى درخشنده براى راههاى نفوذ به آن دیده بان گذاشت، و به دست قدرت خود در عرصه فضا آسمانها را از اضطراب حفظ کرد، و فرمان داد که تسلیم دستورات او باشند.

20

وَ جَعَلَ شَمْسَها آيَةً مُبْصِرَةً لِنَهارِها، وَ قَمَرَها آيَةً مَمْحُوَّةً مِنْ لَيْلِها، فَاَجْراهُما فى مَناقِلِ مَجْراهُما، وَ قَدَّرَ سَيْرَهُما فى مَدارِجِ
دَرَجِهِما، لِيُمَيِّزَ بَيْنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِهِما، وَ لِيُعْلَمَ عَدَدُ السِّنينَ وَ الْحِسابُ بِمَقاديرِهِما. ثُمَّ عَلَّقَ فى جَوِّها فَلَكَها، وَ ناطَ بِها زينَتَها
مِنْ خَفِيّاتِ دَرارِيِّها، وَ مَصابيح ِ كَواكِبِها، وَ رَمى مُسْتَرِقِى السَّمْع ِ بِثَواقِبِ شُهُبِها، وَ اَجْراها عَلى اِذْلالِ تَسْخيرِها مِنْ ثَباتِ ثابِتِها،
وَمَسيرِ سائِرِها، وَ هُبُوطِها وَ صُعُودِها، وَ نُحُوسِها وَ سُعُودِها.

خورشید آن را نشانه روشنى بخش روز، و ماه آن را که نورش به تاریکى مى گراید نشانه شب قرار داد، و آن دو را در مجراى معین خودشان به جریان انداخت، و حرکتشان را در راهى که باید بپیمایند مقرر فرمود، تا به واسطه رفت و آمدشان شب را از روز متمایز سازد، و با گردش آنها عدد سالها و حساب دانسته شود. سپس در پهنه آسمان مدار و فلک آن را قرار داد، و ستارگان دور از دیده و ستارگان درخشنده را که زینت بخش آن طاق برافراشته اند بر آن آویزان نمود، و با شهابهاى نافذ آن استراق سمع کنندگان را هدف قرار داد، و آن را به انواع طرق تسخیر از ثابت داشتن ثوابت و به حرکت درآوردن سیارات و پایین و بالا رفتن آنها و نحس و سعد آنها به جریان انداخت.

21

وَ مِنْها فى صِفَةِ الْمَلائِكَةِ ثُمَّ خَلَقَ سُبْحانَهُ لاِِسْكانِ سَمواتِهِ، وَ عِمارَةِ الصَّفيحِ الاَْعْلى مِنْ مَلَكُوتِهِ خَلْقاً بَديعاً مِنْ مَلائِكَتِهِ، وَ مَلاََ بِهِمْ فُرُوجَ فِجاجِها، وَ حَشا بِهِمْ فُتُوقَ اَجْوائِها. وَ بَيْنَ فَجَواتِ تِلْكَ الْفُرُوجِ زَجَلُ الْمُسَبِّحينَ مِنْهُمْ فى حَظائِرِ القُدُسِ، وَ سُتُراتِ الْحُجُبِ، وَ سُرادِقاتِ الْمَجْدِ.

از این خطبه است در وصف فرشتگان سپس خداوند سبحان براى سکونت دادن در آسمانهایش، و آباد ساختن پهنه اعلاى ملکوتش موجوداتى بى نظیر از فرشتگانش را به عرصه هستى آورد، و به وسیله آنها گشادگیهاى فضاى آسمان را پر کرد،
و صفحات باز جوّ را از آنان مملو ساخت. فریادهاى رساى تسبیح کنندگان از آن ملائکه بارگاه قدس در میان پهنه باز آسمان و پرده هاى حجاب، و سراپرده هاى جلال و مجد طنین انداز است.

22

وَ وَراءَ ذلِكَ الرَّجيجِ الَّذى تَسْتَكُّ مِنْهُ الاَْسْماعُ سُبُحاتُ نُور تَرْدَعُ الاَْبْصارَ عَنْ بُلُوغِها، فَتَقِفُ خاسِئَةً عَلى حُدُودِها.

و در وَراى آن فریادهاى رسا که گوشها از شنیدنش کر مى شود طبقاتى از نور است که دیده ها از رسیدن به آن پس زده مى شوند، و به ناچار در محدوده آن نور در محل خود مطرود و رانده شده مى ایستند.

23

وَ اَنْشَأَهُمْ عَلى صُوَر مُخْتَلِفات، وَ اَقْدار مُتَفاوِتات، اُولى اَجْنِحَة تُسَبِّحُ جَلالَ عِزَّتِهِ، لايَنْتَحِلُونَ ما ظَهَرَ فِى الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ، وَ لايَدَّعُونَ اَنَّهُمْ يَخْلُقُونَ شَيْئاً مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ، «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لايَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِهِ يَعْمَلُونَ». جَعَلَهُمْ فيما هُنالِكَ اَهْلَ الاَْمانَةِ عَلى وَحْيِهِ، وَ حَمَّلَهُمْ اِلَى الْمُرْسَلينَ وَدائِعَ اَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَيْبِ الشُّبُهاتِ،

ملائکه را به صورت هاى گوناگون، و اندازه هاى مختلف، داراى بال وپر آفرید،که جلال عزت حق را تسبیح مى گویند، و آنچه را که از عجایب خلقت خدا هویداست به خود نمى بندند، و آفرینش چیزى را که آفریدنش مخصوص خداست ادعا نمى کنند، بلکه «آنان بندگان گرامى داشته حقّند که در گفتار سبقت بر خدا نمى گیرند و فرمانش را اجرا مى کنند». خداوند ملائکه را در آن عالمْ امین وحى قرار داد، و به وسیله آنان امانات امر و نهیش را به جانب پیامبران روانه کرد، و همه آنان را از اشتباه مصونیت داد،

24

فَما مِنْهُمْ زائِغٌ عَنْ سَبيلِ مَرْضاتِهِ. وَ اَمَدَّهُمْ بِفَوائِدِ الْمَعُونَةِ، وَ اَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَواضُعَ اِخْباتِ السَّكينَةِ، وَ فَتَحَ لَهُمْ اَبْواباً ذُلُلاً اِلى
تَماجيدِهِ، وَ نَصَبَ لَهُمْ مَناراً واضِحَةً عَلى اَعْلامِ تَوْحيدِهِ.

بنابراین از ایشان کسى نیست که از راه رضاى خدا منحرف شود. آنان را از منافع کمک خود یارى داد، و قلبشان را با تواضع و خشوع و آرامش قرین فرمود، ابواب سهل و آسان تمجیدهاى خود را به رویشان گشود، و براى آنان مشعلهاى روشنى بر روى نشانه هاى توحیدش نصب کرد.

25

لَمْ تُثْقِلْهُمْ مُوصِراتُ الاْثامِ، وَلَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّيالى وَالاَْيّامِ، وَلَمْ تَرْمِ الشُّكُوكُ بِنَوازِعِها عَزيمَةَ ايمانِهِمْ، وَ لَمْ تَعْتَرِكِ الظُّنُونُ
عَلى مَعاقِدِ يَقينِهِمْ، وَ لا قَدَحَتْ قادِحَةُ الاِْحَنِ فيما بَيْنَهُمْ، وَلا سَلَبَتْهُمُ الْحَيْرَةُ ما لاقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمائِرِهِمْ،

بار گناهانْ آنان را سنگین نکرده، آمد و رفت شب و روز آنان را به سوى مرگ سوق نداده، تیرهاى شک و تردید از کمانهاى خود استحکام ایمانشان را نشان نگرفته، و گمانها و خیالات بر جایگاه یقین استوارشان ازدحام نبرده، آتش عداوت در بینشان افروخته نشده، سرگردانى و حیرتْ ایمانى را که با باطن آنان پیوند خورده،

26

وَ ما سَكَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَيْبَةِ جَلالَتِهِ فى اَثْناءِ صُدُورِهِمْ، وَلَمْ تَطْمَعْ فيهِمُ الْوَساوِسُ فَتَقْتَرِ عَ بِرَيْنِها عَلى فِكْرِهِمْ.

و هیبت و جلالى را که از حق در دلهاشان جاى گرفته از آنان سلب ننموده، و وسوسه ها به آنان طمع ندوخته تا شک و تردید با آلودگى خود بر اندیشه پاکشان قرعه زند.

27

مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فى خَلْقِ الْغَمامِ الدُّلَّح ِ، وَ فى عِظَمِ الْجِبالِ الشُّمَّخ ِ، وَ فى قُتْرَةِ الظَّلامِ الاَْيْهَمِ. وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ اَقْدامُهُمْ
تُخُومَ الاَْرْضِ السُّفْلى، فَهِىَ كَرايات بيض قَدْ نَفَذَتْ فى مَخارِقِ الْهَواءِ، وَ تَحْتَها ريحٌ هَفّافَةٌ تَحْبِسُها عَلى حَيْثُ انْتَهَتْ مِنَ
الْحُدُودِ الْمُتَناهِيَةِ. قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ اَشْغالُ عِبادَتِهِ، وَ وَصَلَتْ حَقائِقُ الاْيمانِ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ، وَ قَطَعَهُمُ الاْيقانُ بِهِ اِلى الْوَلَهِ
اِلَيْهِ، وَلَمْ تُجاوِزْ رَغَباتُهُمْ ما عِنْدَهُ اِلى ما عِنْدَ غَيْرِهِ.

گروهى از آنان در میان ابرهاى پر آب، و کوههاى بزرگ مرتفع، و لابلاى تاریکى هایى که براى بیرون رفتن از آن راهى نیست قرار دارند. گروهى دیگر فرشتگانى هستند که قدمهایشان در طبقات زیرین زمین فرورفته، مانند پرچم هاى سپیدى که در شکاف هوا نفوذ کرده، و در زیر آن بادى است آرام و خوش که آنها را در جایى که به آن منتهى شده و قرار گرفته اند نگاه داشته. اشتغال به بندگىِ حق آنان را از کار دیگر بازداشته، و حقایق ایمان بین آنان و معرفت حق پیوند داده، و یقین به خداوند آنان را از همه چیز بریده و مشتاق و راغب او نموده، و رغبتشان از آنچه نزد خداست به آنچه نزد غیرخداست تجاوز نکرده

28

قَدْ ذاقُوا حَلاوَةَ مَعْرِفَتِهِ، وَ شَرِبُوا بِالْكَأْسِ الرَّوِيَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ، وَ تَمَكَّنَتْ مِنْ سُوَيْداءِ قُلُوبِهِمْ وَشيجَةُ خيفَتِهِ، فَحَنَوْا بِطُولِ الطّاعَةِ اعْتِدالَ ظُهُورِهِمْ، وَلَمْ يُنْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ اِلَيْهِ مادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ، وَلا اَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظيمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ، وَلَمْ يَتَوَلَّهُمُ الاِْعْجابُ
فَيَسْتَكْثِرُوا ما سَلَفَ مِنْهُمَ،

شیرینى معرفت او را چشیده اند، و از محبّتش جام سیراب کننده اى نوشیده اند، و در سویداى دلشان ریشه هاى خوف خدا جاى گرفته، پس قامت راستشان از طول عبادت خمیده، و میل و رغبت طولانى به او سرچشمه تضرع و زارى آنان را تمام ننموده، مقام والاى آنان رشته خشوع را از گردن وجودشان باز نکرده، و خودپسندى بر آنان غالب نگشته تا عبادات گذشته خود را زیاد بشمارند

29

وَلا تَرَكَتْ لَهُمُ اسْتِكانَةُ الاِْجْلالِ نَصيباً فى تَعْظيمِ حَسَناتِهِمْ، وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَراتُ فيهِمْ عَلى طُولِ دُؤُوبِهِمْ، وَلَمْ تَغِضْ رَغَباتُهُمْ فَيُخالِفُوا عَنْ رَجاءِ رَبِّهِمْ، وَلَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُناجاةِ اَسلاتُ اَلْسِنَتِهِمْ،

خضوع در برابر عظمت حق نصیبى براى بزرگ دیدن حسناتشان برجاى نگذاشته، و در مدت دراز کوشش در عبادتْ سستى بر آنان چیره نگشته، و از رغبتشان به حق کاسته نشده تا از امید به او رویگردان شوند، راز و نیاز طولانى زبانشان را نخشکانده،

30

وَلا مَلَكَتْهُمُ الاَْشْغالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْجُؤارِ اِلَيْهِ اَصْواتُهُمْ، وَلَمْ تَخْتَلِفْ فى مَقاوِمِ الطّاعَةِ مَناكِبُهُمْ، وَلَمْ يَثْنُوا اِلى راحَةِ التَّقْصيرِ فى اَمْرِهِ رِقابَهُمْ،

اشتغال به غیر حق آنان را مملوک خود نکرده تا صداى مناجاتهاى سرّى و راز و نیازى که با خداوند دارند قطع شود، دوش به دوش هم در مقام بندگى قرار دارند، و آسایش طلبى آنان را به تقصیر در انجام دستورات حق نکشانده است،

31

وَلاتَعْدُو عَلى عَزيمَةِ جِدِّهِمْ بَلادَةُ الْغَفَلاتِ، وَلاتَنْتَضِلُ فى هِمَمِهِمْ خَدائِعُ الشَّهَواتِ.

بلادت غفلت ها بر اراده جدى آنان در تلاش و کوشش غلبه نکند، و شهوات فریبنده همّتهاى عالى آنان را هدف نمى گیرد.

32

قَدِ اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْشِ ذَخيرَةً لِيَوْمِ فاقَتِهِمْ، وَ يَمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطاعِ الْخَلْقِ اِلَى الْمَخْلُوقينَ بِرَغْبَتِهِمْ. لايَقْطَعُونَ اَمَدَ غايَةِ عِبادَتِهِ، وَلايَرْجِعُ بِهِمُ الاِْسْتِهْتارُ بِلُزُومِ طاعَتِهِ، اِلاّ اِلى مَوادَّ مِنْ قُلُوبِهِمْ غَيْرِ مُنْقَطِعَة مِنْ رَجائِهِ وَ مَخافَتِهِ. لَمْ تَنْقَطِعْ اَسْبابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ فَيَنُوا فى جِدِّهِمْ، وَلَمْ تَأْسِرْهُمُ الاَْطْماعُ فَيُؤْثِرُوا وَشيكَ السَّعْىِ عَلَى اجْتِهادِهِمْ، وَلَمْ يَسْتَعْظِمُوا ما مَضى مِنْ اَعْمالِهِمْ، وَلَوِ اسْتَعْظَمُوا ذلِكَ لَنَسَخَ الرَّجاءُ مِنْهُمْ شَفَقاتِ وَجَلِهِمْ، وَ لَمْ يَخْتَلِفُوا فى رَبِّهِمْ بِاسْتِحْواذِ الشَّيْطانِ عَلَيْهِمْ، وَلَمْ يُفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقاطُعِ، وَلاتَوَلاّهُمْ غِلُّ
التَّحاسُدِ، وَلاتَشَعَّبَتْهُمْ مَصارِفُ الرَّيْبِ، وَلاَ اقْتَسَمَتْهُمْ اَخْيافُ الْهِمَمِ

صاحب عرش را براى روز نیازمندى خود ذخیره گرفته اند، و به وقت انقطاع خلق از خدا و توجهشان به مخلوقات فقط خدا را مورد توجه قرار مى دهند. روزگارِ عباداتشان را پایان نمى دهند، رغبتشان به عبادت پروردگار آنان را به هیچ سویى متوجه نمى سازد، مگر به سوى سرچشمه هاى امید به رحمت حق و ترس از عذاب او که هیچ گاه از دلهاشان قطع نمى شود. آنچه علّت ترس از عذاب است از دلشان زدوده نمى شود تا از کوشش در عبادت دست بردارند، طمع آنان را به اسارت درنیاورده تا سعى در امور ظاهر را بر کوشش در امر آخرت مقدم بدارند، اعمال گذشته خود را بزرگ نشمارند، زیرا اگر بزرگ شمارند امید آنان به حق باعث زدودن رشته هاى خوف آنان از عذاب مى شود، محض وسوسه هاى شیطانى در رابطه با حضرت حق اختلاف نکرده اند، قهرهاى ناگوار آنان را از هم جدا نساخته، و کینه هاى حسدورزى بر آنان غالب نشده، و عوامل شک و بددلى آنان را دسته دسته ننموده، و اندیشه هاى گوناگون آنان را تقسیم نکرده.

33

فَهُمْ اُسَراءُ ايمان، لَمْ يَفُكَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَيْغٌ وَلا عُدُولٌ وَ لا وَنًى وَلا فُتُورٌ.

فرشتگان اسیر و پایبند ایمانند، نه انحرافى آنان را از ریسمان محکم ایمان بریده، و نه سستى و تنبلى ایشان را از رشته حق جدا کرده.

34

وَلَيْسَ فى اَطْباقِ السَّماءِ مَوْضِعُ اِهاب اِلاّ وَ عَلَيْهِ مَلَكٌ ساجِدٌ، اَوْ ساع حافِدٌ. يَزْدادُونَ عَلى طُولِ الطّاعَةِ بِرَبِّهِمْ عِلْماً، وَ تَزْدادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فى قُلُوبِهِمْ عِظَمـاً.

در طبقات آسمانها جاى پوست تختى نیست مگر اینکه فرشته اى بر آن در سجود است، یا در حال سیر و سرعت در بندگى خدا.با طول عبادتشان بر معرفتشان مى افزایند، و بدانوسیله عزّت و جلال خدا در دلشان افزایش مى یابد.

35

وَ مِنْها فى صِفَةِ الاَْرْضِ وَ دَحْوِها عَلَى الْماءِ كَبَسَ الاَْرْضَ عَلى مَوْرِ اَمْواج مُسْتَفْحِلَة، وَ لُجَج ِ بِحار زاخِرَة، تَلْتَطِمُ اَواذِىُّ اَمْواجِها، وَ تَصْطَفِقُ مُتَقاذِفاتُ اَثْباجِها، وَ تَرْغُو زَبَداً كَالْفُحُولِ عِنْدَ هِياجِها

و از این خطبه است در وصف زمین و گسترش آن بر روى آب زمین را در امواج شدید و با صولت و در دریاهاى پر آب فرو برد، در حالى که موجهاى عظیم آن دریاها به هم مى خوردند، و امواج بلند آن که در حال تدافع یکدیگر بودند به هم مى کوفتند و همانند شتران نر در موقع هیجان و مستى کف به وجود مى آوردند.

36

فَخَضَعَ جِماحُ الْماءِ الْمُتَلاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِها، وَ سَكَنَ هَيْجُ ارْتِمائِهِ اِذْ وَطِئَتْهُ بِكَلْكَلِها، وَ ذَلَّ مُسْتَخْذِياً اِذْ تَمَعَّكَتْ عَلَيْهِ بِكَواهِلِها.

پس سرکشى آب به خاطر سنگینى زمین حالت فروتنى گرفت، و چون زمین به سینه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هیجان آب فرو نشست و چون با شانه خود مانند حیوانى که در خاک بغلتد بر روى آب درغلتید آب آرام گرفت.

37

فَاَصْبَحَ بَعْدَ اصْطِخابِ اَمْواجِهِ ساجِياً مَقْهُوراً، وَ فى حَكَمَةِ الذُّلِّ مُنْقاداً اَسيراً.

آب پس از هیجان و اضطراب امواجش آرام و مغلوب شد، و در دهنه خوارى مطیع و اسیر گشت

38

وَسَكَنَتِ الاَْرْضُ مَدْحُوَّةً فى لُجَّةِ تَيّارِهِ، وَ رَدَّتْ مِنْ نَخْوَةِ بَأْوِهِ وَ اعْتِلائِهِ، وَ شُمُوخ ِ اَنْفِهِ وَسُمُوِّ غُلَوائِهِ، وَ كَعَمَتْهُ عَلى كِظَّةِ جِرْيَتِهِ،
فَهَمَدَ بَعْدَ نَزَقاتِهِ، وَ لَبَدَ بَعْدَ زَيَفانِ وَثَباتِهِ.

زمینِ گسترده شده در میان آن آب پرموج ساکن شد، و آب را از نخوت و کبر و از باد دماغ و سرکشى و تجاوز بازداشت، و دهان آن را که پر موج بود بست، و آب از آن همه هیجان و هیبت و جست و خیز به جاى خود نشست.

39

فَلَمّا سَكَنَ هَيْجُ الْماءِ مِنْ تَحْتِ اَكْنافِها، وَ حَمْلِ شَواهِقِ الْجِبالِ الشُّمَّخ ِالْبُذَّخ ِ عَلى اَكْتافِها،

پس از آنکه هیجان آب از زیر اطراف زمین ساکن شد، و کوههاى بلندسرکشیده را که بر دوش زمین قرار داشت بر روى خود حمل نمود،

40

فَجَّرَ يَنابيعَ الْعُيُونِ مِنْ عَرانينِ اُنُوفِها، وَ فَرَّقَها فى سُهُوبِ بيدِها وَ اَخاديدِها، وَ عَدَّلَ حَرَكاتِها بِالرّاسِياتِ مِنْ جَلاميدِها وَ ذَواتِ
الشَّناخيبِ الشُّمِّ مِنْ صَياخيدِها.

خداوند آبهاى چشمه ها را از بالاى بینى هاى زمین (قله کوهها) به جریان انداخت،و در پهن دشت ها و رودخانه ها سرازیر ساخت، و حرکات زمین را با کوههاى لنگر انداخته، و به وسیله صخره هاى بزرگ سر به فلک برداشته تعدیل نمود.

41

فَسَكَنَتْ مِنَ الْمَيَدانِ لِرُسُوبِ الْجِبالِ فى قِطَع ِ اَديمِها، وَ تَغَلْغُلِها مُتَسَرِّبَةً فى جَوْباتِ خَياشيمِها، وَ رُكُوبِها اَعْناقَ
سُهُولِ الاَْرَضينَ وَ جَراثيمِها. وَ فَسَحَ بَيْنَ الْجَوِّ وَ بَيْنَها، وَ اَعَدَّ الْهَواءَ مُتَنَسِّماً لِساكِنِها، وَ اَخْرَجَ اِلَيْها اَهْلَها عَلى تَمامِ مَرافِقِها.

زمین به علّت نفوذ کوهها در پهنه آن، و به خاطر فرو رفتن ریشه کوهها در اعماق آن، و سوار شدن آن صخره هاى بزرگ بر گردن و طبقات زیـرین آن آرامش و استقرار یافت. خداوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود، و هوا را براى تنفس ساکنان آن مهیّا فرمود، و تمام نیازمندیهاى اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد.

42

ثُمَّ لَمْ يَدَعْ جُرُزَ الاَْرْضِ الَّتى تَقْصُرُ مِياهُ الْعُيُونِ عَنْ رَوابيها، وَلا تَجِدُ جَداوِلُ الاَْنْهارِ ذَريعَةً اِلى بُلُوغِها، حَتّى اَنْشَأَ لَها ناشِئَةَ سَحاب تُحْيى مَواتَها، وَ تَسْتَخْرِجُ نَباتَها.

سپس بلندیهاى زمین را که بى گیاه بود و آب چشمه ها به آن نمى رسید، و جویبارها وسیله اى براى رساندن خود به آن زمین هاى مرتفع نمى یافتند رها نساخت، بلکه ابرهایى آفرید تا عرصه هاى مرده آن بلندیها را احیا کنند، و گیاهش را برویانند.

43

اَلَّفَ غَمامَها بَعْدَ افْتِراقِ لُمَعِهِ وَ تَبايُنِ قَزَعِهِ، حَتّى اِذا تَمَخَّضَتْ لُجَّةُ الْمُزْنِ فيهِ، وَ الْتَمَعَ بَرْقُهُ فى كُفَفِهِ، وَلَمْ يَنَمْ
وَميضُهُ فى كَنَهْوَرِ رَبابِهِ وَ مُتَراكِمِ سَحابِهِ، اَرْسَلَهُ سَحّاً مُتَدارِكاً، قَدْ اَسَفَّ هَيْدَبُهُ، تَمْريهِ الْجَنُوبُ دِرَرَ اَهاضيبِهِ وَ دُفَعَ شَآبيبِهِ.

ابرها را پس از پراکندگى قطعاتش و جدایى پاره هایش به هم الفت و التیام داد، تا چون آب درون ابر به جنبشى سخت برآمد، و در حواشى آن برق بدرخشید، و درخشش برق در میان قطعات ابر سپید و انبوه خاموش نشد، خداوند آن ابر پرباران را در حالى که قطعاتش به هم پیوسته بود فروفرستاد،در حالى که به زمین نزدیک شدند، و بادها بارانهاى آن را پى در پى همچون دوشیدن شیر از سینه حیوانات دوشیدند و به شدت به زمین ریختند.

44

فَلَمّا اَلْقَتِ السَّحابُ بَرْكَ بَوانيها، وَ بَعاعَ مَا اسْتَقَلَّتْ بِهِ مِنَ الْعِبْءِ الْمَحْمُولِ عَلَيْها، اَخْرَجَ بِهِ مِنْ هَوامِدِ الاَْرْضِ النَّباتَ، وَ مِنْ زُعْرِ الْجِبالِ الاَْعْشابَ،

زمانى که ابرها سینه خود را به زمین ساییدند، و آنچهاز باران داشتند بر زمین پاشیدند، خداوند در زمین هاى خشک گیاه، و در دامن کوهها سبزه رویاند،

45

فَهِىَ تَبْهَجُ بِزينَةِ رِياضِها، وَ تَزْدَهى بِما اُلْبِسَتْهُ مِنْ رَيْطِ اَزاهيرِها وَ حِلْيَةِ ما سُمِطَتْ بِهِ مِنْ ناضِرِ اَنْوارِها، وَ جَعَلَ ذلِكَ بَلاغاً لِلاَْنامِ وَ رِزْقاً لِلاَْنْعامِ. وَ خَرَقَ الْفِجاجَ فى آفاقِها، وَ اَقامَ الْمَنارَ لِلسّالِكينَ عَلى جَوادِّ طُرُقِها. فَلَمّا مَهَدَ اَرْضَهُ، وَ اَنْفَذَ اَمْرَهُ،

در این وقت زمین با آرایش مرغزارهاى خود به شادىنشست، و از پرده لطیفى از شکوفه هاى خوشبو و زیبا که بر خود پوشید بود، و از نظم دقیق شکوفه ها و بوته هاى باطراوت که چهره آن را مى آراست به نشاط و بهجت برخاست، و خداوند آن نباتات و گلها را توشه آدمیان و روزى چهارپایان قرار داد. و نیز راههاى فراخ در اطراف زمین باز کرد، و براى روندگان نشانه هایى نهاد تا به هر جا که بخواهند آمد و شد کنند.

46

قصّه آدم و ارسال الرّسل

اخْتارَ آدَمَ عَلَيْهِ السّلامُ خيرَةً مِنْخَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُ اَوّلَ جِبِلَّتِهِ، وَ اَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ، وَ اَرْغَدَ فيها اُكُلَهُ،وَ اَوْعَزَ اِلَيْهِ فيما نَهاهُ عَنْهُ، وَ اَعْلَمَهُ اَنَّ فِى الاِْقْدامِ عَلَيْهِ التَّعَرُّضَ لِمَعْصِيَتِهِ، وَ الْمُخاطَرَةَ بِمَنْزِلَتِهِ.

هنگامى که زمین را براى زندگى آماده کرد، و فرمان خود را جارى ساخت، آدم(علیه السلام) را از میان مخلوق خوداختیارکرد، و او را اولین نوع از آفرینش انسان قرارداد، و دربهشت خودساکن کرد، و روزیش را درآنجافراوان نمود، و او را به آنچه از خوردنش نهى کرده بود یادآور شد، و به او آگاهى داد که خوردن آنچه از آن نهى شده قرار دادن خویش در معرض معصیت خدا، و به خطر افکندن قدر و منزلت خود است.

47

فَاَقْدَمَ عَلى ما نَهاهُ عَنْهُ مُوافاةً لِسابِقِ عِلْمِهِ. فَاَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِيَعْمُرَ اَرْضَهُ بِنَسْلِهِ، وَ لِيُقيمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلى عِبادِهِ. وَ لَمْ يُخْلِهِمْ بَعْدَ اَنْ قَبَضَهُ مِمّا يُؤَكِّدُ عَلَيْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِيَّتِهِ، وَ يَصِلُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ،

اما آدم نسبت به آنچه از آن نهى شده بود اقدام کرد، تا حرکتش با علم حق که از سابق به آن تعلّق گرفته بود موافق شد. خداوند هم او را پس از توبه به زمین آورد تا با نسلش زمین را آباد کند، و به وسیله او حجت را بر بندگان اقامه نماید. پس از قبض روح آدم حیات بندگان را از حجّت ربوبى و طریق اتّصال بین آنان و معرفت خود خالى نگذاشت،

48

بَلْ تَعاهَدَهُمْ بِالْحُجَج ِ عَلى اَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ اَنْبِيائِهِ، وَ مُتَحَمِّلى وَدائِعِ رِسالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً، حَتّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنا مُحَمَّد صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حُجَّتُهُ، وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُـذْرُهُ.

بلکه به وسیله حجّت هایى که بر زبان برگزیدگان از انبیائش ارسال کرد، وهمه آنان به دنبال هم در هردوره اى ابلاغ کننده پیامهاى او بودند با مردم رابطه برقرار نمود، تابه وسیله پیامبر ما محمّد صلّى اللّه علیه وآله حجّتش تمام شد، و جاى عذرى باقى نماند و تهدیدش درباره مجرمان به نهایت رسید.

49

توفیر الوسائل اللازّمة للحیاة

وَ قَدَّرَ الاَْرْزاقَ فَكَثَّرَها وَ قَلَّلَها، وَ قَسَّمَها عَلَى الضِّيقِ وَ السَّعَةِ، فَعَدَلَ فيها لِيَبْتَلِىَ مَنْ اَرادَ بِمَيْسُورِها وَ مَعْسُورِها، وَ لِيَخْتَبِرَ بِذلِكَ الشُّكْرَ وَالصَّبْرَ مِنْ غَنِيِّها وَ فَقيرِها.

روزىِ مردم را مقدر فرمود و آن را براى برخى فراوان و براى بعضى دیگر اندک قرار داد، و ارزاق را بر مبناى تنگى و فراخى قسمت نمود، و در این تقسیم بندى عدالت به خرج داد تا هرکس را بخواهد با فراوانى رزق و کمى آن آزمایش کند، و بدینوسیله ثروتمندان و فقرا را از جهت شکر نعمت و تحمل سختى در مجراى امتحان قرار دهد.

50

ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِها عَقابيلَ فاقَتِها، وَ بِسلامَتِها طَوارِقَ آفاتِها، وَ بِفُرَجِ اَفْراحِها غُصَصَ اَتْراحِها. وَ خَلَقَ الاْجالَ، فَاَطالَها وَ قَصَّرَها، وَ قَدَّمَها وَ اَخَّرَها، وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ اَسْبابَها، وَ جَعَلَهُ خالِجاً لاَِشْطانِها، وَ قاطِعاً لِمَرائِرِ اَقْرانِها.

آن گاه روزى فراخ را با سختى و پریشانى درهم آمیخت، و با تندرستى آفتهاى دردناک قرار داد، و شادیهاى غمزدا را با غصه و اندوه مقرون نمود. مدت عمرها را معین کرد، بعضى را طولانى و برخى را کوتاه، و بعضى را مقدم و برخى را مؤخّر نمود، و رشته همه عمرها را به مرگ متصل ساخت، و مرگ را درهم پیچنده رشته هاى زندگى، و عامل گسیختن پیوندهاى محکم قرار داد.

51

العلم الإلهی

عالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمائِرِ الْمُضْمِرينَ، وَ نَجْوَى الْمُتَخافِتينَ، وَ خَواطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ، وَ عُقَدِ عَزيماتِ الْيَقينِ، وَ مَسارِقِ ايماضِ الْجُفُونِ، وَ ما ضَمِنَتْهُ اَكْنانُ الْقُلُوبِ وَ غَياباتُ الْغُيُوبِ، وَ ما اَصْغَتْ لاِسْتِراقِهِ مَصائِخُ الاَْسْماع ِ، وَ مَصائِفِ الذَّرِّ، وَ مَشاتِى الْهَوامِّ، وَ رَجْعِ الْحَنينِ مِنَ الْمُولَهاتِ، وَ هَمْسِ الاَْقْدامِ، وَ مُنْفَسَح ِ الثَّمَرَةِ مِنْ وَلائِج ِ غُلُفِ الاَْكْمامِ، وَمُنْقَمَع ِ الْوُحُوشِ مِنْ غيرانِ الْجِبالِ وَ اَوْدِيَتِها، وَ مُخْتَبَاِ الْبَعُوضِ بَيْنَ سُوقِ الاَْشْجارِ وَاَلْحِيَتِها، وَ مَغْرِزِ الاَْوْراقِ مِنَ الاَْفْنانِ، وَ مَحَطِّ الاَْمْشاجِ مِنْ مَسارِبِ الاَْصْلابِ، وَ ناشِئَةِ الْغُيُومِ وَ مُتلاحِمِها، وَ دُرُورِ قَطْرِ السَّحابِ فى مُتَراكِمِها، وَ ما تَسْفِى الاَْعاصيرُ بِذُيُولِها، وتَعْفُو الاَْمْطارُ بِسُيُولِها، وَ عَوْمِ بَناتِ الاَْرْضِ فى كُثْبانِ الرِّمالِ، وَ مُسْتَقَرِّ ذَواتِ الاَْجْنِحَةِ بِذُرى شَناخيبِ الْجِبالِ، وَ تَغْريدِ ذَواتِ الْمَنْطِقِ فى دَياجيرِ الاَْوْكارِ، وَ ما اَوْعَبَتْهُ الاَْصْدافُ وَحَضَنَتْ عَلَيْهِ اَمْواجُ البِحارِ، وَ ما غَشِيَتْهُ سُدْفَةُ لَيْل، اَوْ ذَرَّ عَلَيْهِ شارِقُ نَهار، وَ مَا اعْتَقَبَتْ عَلَيْهِ اَطْباقُ الدَّياجيرِ وَ سُبُحاتُ النُّورِ، وَ اَثَرِ كُلِّ خَطْوَة، وَ حِسِّ كُلِّ حَرَكَة، وَ رَجْعِ كُلِّ كَلِمَة، وَتَحْريكِ كُلِّ شَفَة، وَ مُسَتَقَرِّ كُلِّ نَسَمَة، وَ مِثْقالِ كُلِّ ذَرَّة، وَ هَماهِمِ كُلِّ نَفْس هامَّة، وَ ما عَلَيْها مِنْ ثَمَرِ شَجَرَة، اَوْ ساقِطِ وَرَقَة، اَوْ قَرارَةِ نُطْفَة، اَوْ نُقاعَةِ دَم وَمُضْغَة، اَوْ ناشِئَةِ خَلْق وَ سُلالَة

خداوند آگاه است از اسرار نهان مردم، و از پنهان سخن گفتن رازگویان، و از آنچه در خاطرشان به سبب گمان خطور مى کند، و به آنچه بر آن با یقین تصمیم مى گیرند، و از نگاههاى خیانت آلود چشم که به صورت مخفى انجام مى گیرد، و به آنچه در نهان دلهاست و به نادیدنیهاى اعماق غیب، و به مطالبى که گوشها مخفیانه مى شنود، و به درون لانه هاى تابستانى موران، و مراکز زمستانى حشرات، و ناله ماده شتران فرزند از دست داده، و صداى آهسته قدمها، و محل روییدن و رشد میوه ها که در غلاف پرده هاى شکوفه هاست، و به مخفیگاه بیشه هاى حیوانات وحشى در شکاف کوهها و درّه ها، و به نهانگاه پشه ها در لابلاى ساقه هاى درختان و پوست آنها، و جاى روییدن برگها از شاخه ها، و محل فرودآمدن نطفه ها از مسیر اصلاب، و به ابرهاى برآمده در فضا و محل به هم پیوستن آنها، و ریزش باران از ابرهاى انبوه، و به آنچه گردبادها با دامنه خود مى پاشند، و به آنچه سیل هاى تولید شده از باران نابود مى کنند، و بر فرو رفتن و حرکت حشرات در ریگستانها، و به جایگاه پرندگان بر قلّه هاى بلند کوهها، و نغمه سرایى نغمه سرایان در تاریکى لانه ها، و آنچه در صدفهاست و موجدریا آن را پرورش داده، و به آنچه تاریکى شب آن را پوشانده، یا خورشید بر آن تابیده، و آنچه را تاریکى ها و روشنایى ها به دنبال هم در بر مى گیرند، و به اثر هر قدمى، و صداى هر حرکتى، و آواى هر سخنى، و حرکت هر لبى، و جایگاه هر جاندارى، و وزن هر ذرّه اى، و همهمه هر صاحب نفسى، و آنچه از میوه درختان بر زمین افتاده، یا برگهایى که روى زمین ریخته، و از قرارگاه نطفه، یا خون جمع شده و مضغه، یا خلقت و نسل جدیدى که صورت گرفته

52

x

لَمْ تَلْحَقْهُ فى ذلِكَ كُلْفَةٌ، وَ لاَ اعْتَرَضَتْهُ فى حِفْظِ مَا ابْتَدَعَ مِنْ خَلْقِهِ عارِضَةٌ، وَلاَ اعْتَوَرَتْهُ فى تَنْفيذِ الاُْمُورِ وَ تَدابيرِ الْمَخْلُوقينَ مَلالَةٌ وَلا فَتْرَةٌ، بَلْ نَفَذَهُمْ عِلْمُهُ، وَ اَحْصاهُمْ عَدُّهُ، وَ وَسِعَهُمْ عَدْلُهُ، وَ غَمَرَهُمْ فَضْلُهُ، مَعَ تَقْصيرِهِمْ عَنْ كُنْهِ ما هُوَ اَهْلُهُ.

در این آگاهى هیچ مشقتى به او نرسد، و در حفظ آنچه آفریده هیچ مانعى بر سر راه او قرار نگیرد، و در اجراى امور و تدبیر وضع مخلوقات هیچ ملالت و سستى به او دست ندهد، بلکه آگاهیش بر همه آنها نافذ است، و بر شماره تمام مخلوقات احاطه دارد، و عدلش بر همه گسترده است، و فضل و احسانش همه را فراگیراست، در عین حالى که تمام مخلوقات نسبت به آنچه شایسته مقام اوست تقصیردارند.

53

مناجاة توحیدیّة

اللَّهُمَّ اَنْتَ اَهْلُ الْوَصْفِ الْجَميلِ، وَالتَّعْدادِ الْكَثيرِ. اِنْ تُؤَمَّلْ فَخَيْرُ مَأْمُول، وَ اِنْ تُرْجَ فَاَكْرَمُ مَرْجُوٍّ.

خداوندا، تو شایسته وصف زیبایى، و زیبنده شمارش نعمتهاى بى پایان. بهترینى براى آرزو شدن اگر آرزو شوى، و گرامى ترینى براى امید بستن اگر به تو امید بسته شود.

54

x

اللَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لى فيما لااَمْدَحُ بِهِ غَيْرَكَ، وَلا اُثْنى بِهِ عَلى اَحَد سِواكَ، وَ لا اُوَجِّهُهُ اِلى مَعادِنِ الْخَيْبَةِ وَ مَواضِعِ الرِّيبَةِ

خداوندا، به آنچه به من لطف کردى نمى توانم جز تو را مدح کنم، و به آن نمى توانم جز تو را ثنا بگویم، من حمد و ثنایم را به معادن ناامیدى و مواضع تردید و تهمت (که حمد غیرتوست) نمى برم.

55

x

وَ عَدَلْتَ بِلِسانى عَنْ مَدائِحِ الاْدَمِيِّينَ، وَالثَّناءِ عَلَى الْمَرْبُوبينَ الْمَخْلُوقينَ.

تو زبانم را از ستایش آدمیان و ثناى موجودات آفریده و مورد تربیت خودت برگرداندى.

56

x

اللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْن عَلى مَنْ اَثْنى عَلَيْهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزاء، اَوْ عارِفَةٌ مِنْ عَطاء، وَ قَدْ رَجَوْتُكَ دَليلاً عَلى ذَخائِرِ الرَّحْمَةِ، وَ كُنُوزِ الْمَغْفِرَةِ

الهى، براى هر ثناگویى اجرى از پاداش و احسانى از عطاست، من از تو امید دلالت به سوى ذخائر رحمت و گنجهاى مغفرتت دارم.

57

x

اللَّهُمَّ وَ هذا مَقامُ مَنْ اَفْرَدَكَ بِالتَّوْحيدِ الَّذى هُوَ لَكَ، وَ لَمْ يَرَ مُسْتَحِقّاً لِهذِهِ الْمَحامِدِ وَ الْمَمادِح ِ غَيْرَكَ، وَ بى فاقَةٌ اِلَيْكَ لايَجْبُرُ مَسْكَنَتَها اِلاّ فَضْلُكَ، وَلايَنْعَشُ مِنْ خَلَّتِها اِلاّ مَنُّكَ وَ جُودُكَ. فَهَبْ لَنا فى هذَا الْمَقامِ رِضاكَ، وَ اَغْنِنا عَنْ مَدِّ الاَْيْدى اِلى سِواكَ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ.

بارالها، اینجا جایگاه کسى است که تو را به یکتایى که خاص توست شناخته، و براى این ثناگوییها و ستایش ها کسى را جز تو سزاوار ندیده، و مرا به تو حاجت و نیازى است که آثار ناگوار آن را جز فضل و احسان تو جبران نمى کند، و مرا از زمینگیرى آن جز عطا و جود تو بلند نمى کند. پس در این مقامِ مناجات خشنودیت را به ما ارزانى دار، و ما را از دست حاجت بردن به سوى غیر خودت بى نیاز کن، که مسلّماً تو بر هر چیز توانایى.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :