جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه هشتاد و یکم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه هشتاد و یکم

از خطبه های آن حضرت است موسوم به «غرّاء» که از خطبه های‌ اعجاب انگیز اوست

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى عَلا بِحَوْلِهِ، وَ دَنا بِطَوْلِهِ، مانِحِ كُلِّ غَنيمَةوَ فَضْل، وَ كاشِفِ كُلِّ عَظيمَة وَ اَزْل. اَحْمَدُهُ عَلى عَواطِفِ كَرَمِهِ،وَ سَوابِغ ِ نِعَمِهِ، وَ اُومِنُ بِهِ اَوَّلاً بادِياً،وَ اَسْتَهْديهِ قَريباً هادِياً، وَ اَسْتَعينُهُ قاهِراً قادِراً.وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ كافياً ناصِراً. وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ لاِِنْفاذِ اَمْرِهِ، وَ اِنْهاءِ عُذْرِهِ، وَ تَقْديمِ نُذُرِهِ.

حمد خدای‌ را که از همه چیز به قدرتش برتر، و به احسانش نزدیک است، بخشنده هر سود و فضل، و برطرف کننده هر بلای‌ عظیم و شدت است. او را بر کَرَمهای‌ پی‌ در پی‌، و نعمت های‌ فراوان و کاملش سپاس می‌ گویم، و به او ایمان می‌ آورم که اول است و ابتداکننده آفرینش، و از او هدایت می‌ خواهم که نزدیک است و هدایت کننده، و از او کمک می‌ طلبم که غالب است و قوی‌، و به او اعتماد می‌ نمایم که کفایت کننده است و یاور. و شهادت می‌ دهم که محمد صلّی‌ اللّه علیه وآله بنده و فرستاده اوست، که او را برای‌ اجرای‌ فرمانش، و ابلاغ حجّتش، و ترساندن عاصیان از عذابش فرستاد.

2

الوصية بالتقوی

اُوصيكُمْ عِبادَ اللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ الَّذى ضَرَبَ لَكُمُ الاَْمْثالَ، وَ وَقَّتَ لَكُمُ الاْجالَ، وَاَلْبَسَكُمُ الرِّياشَ، وَ اَرْفَعَ لَكُمُ الْمَعاشَ، وَ اَحاطَ بِكُمُ الاِْحْصاءَ، وَ اَرْصَدَ لَكُمُ الْجَزاءَ، وَ آثَرَكُمْ بِالنِّعَمِ السَّوابِغِ وَالرِّفَدِ الرَّوافِغِ، وَ اَنْذَرَكُمْ بِالْحُجَجِ الْبَوالِغِ،

ای‌ بندگان خدا، شما را به تقوای‌ الهی‌ سفارش می‌ کنم، خداوندی‌ که برای‌ شما مثلها زد، مدت زندگی‌ شما را معین فرمود، به شما لباس پوشاند، فراخی‌ معیشت داد، شما را در محدوده شماره گری‌ اعمال قرار داد، و جزای‌ کردارتان را آماده نموده، شما را برای‌ نعمت های‌ کامل و عطایای‌ فراوان اختیار نموده، و با دلایل رسا از عذاب فردا بیم داده

3

وَ اَحْصاكُمْ عَدَداً، وَ وَظَّفَ لَكُمْ مُدَداً فى قَرارِ خِبْرَة وَ دارِ عِبْرَة، اَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فيها وَ مُحاسَبُونَ عَلَيْها

شما را به شمار آورده، و مدت زندگی‌ شما را در قرارگاه امتحان و سرای‌ عبرت معین نموده، در دنیا آزمایش می‌ شوید، و بر اساس آن مورد
محاسبه قرار می‌ گیرید

4

فَاِنَّ الدُّنْيا رَنِقٌ مَشْرَبُها، رَدِغٌ مَشْرَعُها، يُونِقُ مَنْظَرُها، وَ يُوبِقُ مَخْبَرُها. غُرُورٌ حائِلٌ، وَ ضَوْءً آفِلٌ،وَ ظِلٌّ زائِلٌ،
وَ سِنادٌ مائِلٌ.

زیرا آبشخور دنیا ناصاف و کدر، چشمه اش گل آلود و لغزنده، دیدگاهش زیبا و فریبنده، و آزمایشگاهش تباه کننده است. فریبنده ای‌ زودگذر، و نوری‌ غروب کننده، و سایه ای‌ از بین رونده، و تکیه گاهی‌ رو به افتادن است

5

حَتّى اِذا اَنِسَ نافِرُها، وَ اطْمَاَنَّ ناكِرُها، قَمَصَتْ بِاَرْجُلِها، وَ قَنَصَتْ بِاَحْبُلِها، وَ اَقْصَدَتْ بِاَسْهُمِها، وَ اَعْلَقَتِ الْمَرْءَ اَوْهاقَ
الْمَنِيَّةِ، قائِدَةً لَهُ اِلى ضَنْكِ الْمَضْجَعِ، وَ وَحْشَةِ الْمَرْجِع ِ، وَ مُعايَنَةِ الْمَحَـلِّ، وَ ثَوابِ الْعَمَلِ. وَ كَذلِكَ الْخَلَفُ يَعْقُبُ السَّلَفَ

تا آن گاه که رمنده از آن به آن انس گیرد، و متوحش از آن به آن مطمئن گردد، همچون اسب سرکش که پا بلند و به زمین کوبد سوارش را به خاک اندازد، و او را به دامهایش صید کند، و به تیرهای‌ هلاک کننده اش بدوزد، و در پایان کار گردنش را به کمندهای‌ مرگ ببندد، در حالی‌ که او را به خوابگاه تنگ قبر، و بازگشتگاه ترسناک، و مشاهده جایگاه ابدی‌، و درک جزای‌ عمل سوق دهد.همین است برخورد دنیا با آیندگانی‌ که جانشین گذشتگانند،

6

اتُقْلِعُ الْمَنِيَّةُ اخْتِراماً، وَلايَرْعَوِى الْباقُونَ اجْتِراماً، يَحْتَذُونَ مِثالاً، وَ يَمْضُونَ اَرْسالاً اِلى غايَةِ الاِْنْتِهاءِ، وَ صَيُّورِ الْفَناءِ.

مرگ از نابود کردنشان بازنمی‌ ایستد، و ماندگان از آلودگی‌ دست برنمی‌ دارند، از رویه گذشتگان پیروی‌ می‌ نمایند، و این همه پی‌ در پی‌ از
دنیا می‌ روند تا نهایت پایان و عاقبت فنا و نیستی‌.

7

وصف القیامة

حَتّى اِذا تَصَرَّمَتِ الاُْمُورُ، وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ، وَ اَزِقَ النُّشُورُ، اَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرائِحِ الْقُبُورِ، وَ اَوْكارِ الطُّيُورِ، وَ اَوْجِرَةِ السِّباعِ، وَ مَطارِح ِ الْمَهالِكِ، سِراعاً اِلى اَمْرِهِ، مُهْطِعينَ اِلى مَعادِهِ، رَعيلاً صُمُوتاً، قِياماً صُفُوفاً، يُنْفِذُهُمُ الْبَصَرُ، وَ يُسْمِعُهُمُ الدَّاعى، عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الاِْسْتِكانَةِ، وَ ضَرَعُ الاِْسْتِسْلامِ وَ الذِّلَّةِ، قَدْ ضَلَّتِ الْحِيَلُ، وَ انْقَطَعَ الاَْمَلُ، وَ هَوَتِ الاَْفْئِدَةُ كاظِمَةً، وَخَشَعَتِ الاَْصْواتُ مُهَيْنِمَةً، وَاَلْجَمَ الْعَرَقُ، وَ عَظُمَ الشَّفَقُ، وَ اُرْعِدَتِ الاَْسْماعُ لِزَبْرَةِ الدّاعى اِلى فَصْلِ الْخِطابِ، وَ مُقايَضَةِ الْجَزاءِ، وَ نَكالِ الْعِقابِ، وَ نَوالِ الثَّوابِ.

تا آن گاه که رشته امور از هم بگسلد، و روزگاران سپری‌ گردد، و بیرون آمدن مردگان از قبر نزدیک شود، خداوند همه را از میان گورها،
و آشیانه پرندگان، و لانه درندگان، و پرتگاههای‌ هلاک به در آورد، در حالی‌ که به سوی‌ امرش شتابان، و به معرکه معادشان عجله کنان روان گردند، گروهی‌ خاموش، و ایستادگانی‌ صَف زده، دید خداوند بر همه احاطه دارد، ندادهنده ندایش را به همه می‌ شنواند، لباس خاکساری‌ و ذلتِ تسلیم و و خواری‌ بر آنان پوشانده می‌ شود، روزی‌ است که چاره سازی‌ در آن کارساز نیست، آرزو قطع شده،
دلها از ترس تهی‌ و خاموش شده، صداها آهسته و مخفی‌ گشته، عرق تا دهان رسیده، و ترس از گناه عظیم شده، و گوشها از شنیدن فریاد رعدآسای‌ منادی‌ حق برای‌ بیان حکم قاطع میان حـق و باطل و رسـیدن به جزای‌ عمـل نیک و بد و کیفر و ثـواب به لـرزه درآمـده اسـت!

8

عِبادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِداراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِساراً، وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضاراً، وَ مُضَمَّنُونَ اَجْداثاً، وَ كائِنُونَ رُفاتاً، وَ مَبْعُوثُونَ اَفْراداً،
وَ مَدينُونَ جَزاءً، وَ مُمَيَّزُونَ حِساباً.

این جمعیت بندگانی‌ هستند که به قدرت خلق شده، و بی‌ اختیار در مدار پرورش حق قرار گرفته اند، و با حضور فرشتگان دچار مرگ گشته، و در درون قبر گذاشته شده، و در معرض پوسیدگی‌ آمده، و تنها سر از قبر برآورده، و در برابر اعمالشان جزا داده می‌ شوند، و وضعشان با محاسبه حق روشن می‌ شود.

9

قَدْ اُمْهِلُوا فى طَلَبِ الْمَخْرَج ِ، وَ هُدُوا سَبيلَ الْمَنْهَجِ، وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتِبِ، وَ كُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّيَبِ،
وَ خُلُّوا لِمِضْمارِ الْجِيادِ، وَ رَوِيَّةِ الاِْرْتِيادِ، وَ اَناةِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتادِ فى مُدَّةِ الاَْجَلِ وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ.

اینان در دنیا برای‌ بیرون آمدن از گمراهی‌ مهلت داده شدند، و به راه روشن هدایت گشتند، و فرصت در اختیارشان قرارگرفت مانند فرصت دادن به شخصی‌ که ناراضی‌ را از خود راضی‌ کند، پرده شبهات از برابر چشمشان برداشته شد، در میدان مسابقه به سوی‌ خیرات رها شدند، و مجال تفکر برای‌ رسیدن به بهترین مراتب و اقتباس نور سعادت در مدت حیات و محلّ آمد و شد فرصت به آنان عنایت شد.

10

فضل التذکیر

فَيا لَها اَمْثالاً صائِبَةً، وَ مَواعِظَ شافِيَةً، لَوْ صادَفَتْ قُلُوباً زاكِيَةً، وَ اَسْماعاً واعِيَةً، وَ آراءً عازِمَـةً، وَاَلْباباً حازِمَةً.

عجبا از این مثلهای‌ صحیح و راست، و پندهای‌ شفادهنده، اگر با دلهای‌ پاک، و گوشهای‌ شنوا،و آراء ثابت، و عقلهای‌ دوراندیش برخورد کند.

11

فَاتَّقُوا اللّهَ تَقِيَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ، وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ، وَ وَجِلَ فَعَمِلَ، وَ حاذَرَ فَبادَرَ، وَ اَيْقَنَ فَاَحْسَنَ، وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ،
وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ، وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ، وَ اَجابَ فَاَنابَ، وَ رَجَعَ فَتابَ، وَ اقْتَدى فَاحْتَذى، وَ اُرِىَ فَرَأى. فَاَسْرَعَ طالِباً، وَ نَجا هارِباً

پس تقوای‌ الهی‌ پیشه کنید مانند تقوای‌ کسی‌ که شنید و خاشع شد، و گناه کرد و اعتراف نمود، و ترسید و به عمل برخاست، حذرنمود و به سوی‌ طاعت شتافت، یقین کرد ونیکی‌ پیشه ساخت، عبرت به او عرضه شد و عبرت گرفت. او راترساندند و اوترسید، ممنوع از گناه شد وپذیرای‌ ممنوعیت گشت،دعوت حق را اجابت کرد و به حق دل داد، از گناه برگشت و توبه نمود، به هادیان راه اقتدا کرد و به طریق ایشان رفت، حقیقت به او ارائه شد و او مشاهده کرد، پس شتابان طالب حق شد، و با گریز از زشتی‌ نجات یافت

12

فَاَفَادَ ذَخيرَةً، وَ اَطابَ سَريرَةً،وَ عَمَّرَ مَعاداً، وَ اسْتَظْهَرَ زاداً لِيَوْمِ رَحيلِهِ، وَ وَجْهِ سَبيلِهِ، وَ حالِ حاجَتِهِ، وَ مَوْطِنِ فاقَتِهِ، وَ قَدَّمَ اَمامَهُ لِدارِ مُقامِهِ.

ذخیره آخرت یافت، باطن را پاکیزه کرد، قیامتش را آباد نمود، و زاد و توشه برای‌ روز مرگ و راه پر خطر و وقت نیاز و محل تهیدستی‌
بر مرکب خود بار کرد، و برای‌ جایگاه ابدی‌ زاد و راحله پیش فرستاد.

13

فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ جِهَةَ ما خَلَقُكُمْ لَهُ، وَ احْذَرُوا مِنْهُ كُنْهَ ما حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَ اسْتَحِقُّوا مِنْهُ ما اَعَدَّ لَكُمْ بِالتَّنَجُّـزِ لِصِدْقِ ميعادِهِ، وَالْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعادِهِ.

پس ای‌ بندگان خدا، در جهت هدفی‌ که شما را برای‌ آن آفریده تقوا پیشه کنید، و از او حذر کنید نهایت حذری‌ که شما را از جانب خود برحذر داشته، و کسب استحقاق کنید برای‌ تحقق وعده صادقانه حق جهت آنچه در قیامت برای‌ شما مهیا کرده، و برای‌ حذر از هول روز معاد.

14

التذکیر بضروب النعم

جَعَلَ لَكُمْ اَسْماعاً لِتَعِىَ ما عَناها، وَ اَبْصاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشاها، وَ اَشْلاءً جامِعَةً لاَِعْضائِها، مُلائِمَةً لاَِحْنائِها، فى تَرْكيبِ صُوَرِها، وَ مُدَدِ عُمُرِها، بِاَبْدان قائِمَة بِاَرْفاقِها، وَ قُلُوب رائِدَة لاَِرْزاقِها، فى مُجَلِّلاتِ نِعَمِهِ، وَ مُوجِباتِ مِنَنِهِ، وَ حَواجِزِ عافِيَتِهِ.

قسمتی‌ از این خطبه است در یادآوری‌ برخی‌ نعمتهای‌ حق

برای‌ شما گوشها قرار داد تا آنچه به کار آید حفظ کنند، و چشمها مقرر فرمود تا از تاریکی‌ ها بینا شوند، هر عضو را شامل اعضا گردانید، و آن اعضا را در تألیف صورت و دوامشان در محل های‌ مناسب قرار داد، با بدنهایی‌ که با ابزار سودمند برقرارند، و دلهایی‌ که جوینده ارزاق خود هستند، در حالی‌ که انسانها در نعمت های‌ بزرگ، و موجبات احسان، و موانع آفات تندرستی‌ غرقند.

15

وَ قَدَّرَ لَكُمْ اَعْماراً سَتَرَها عَنْكُمْ، وَ خَلَّفَ لَكُمْ عِبَراً مِنْ آثارِ الْماضينَ قَبْلَكُمْ: مِنْ مُسْتَمْتَع ِ خَلاقِهِمْ، وَ مُسْتَفْسَح ِ خِناقِهِمْ، اَرْهَقَتْهُمُ الْمَنايا دُونَ الاْمالِ، وَ شَذَّبَهُمْ عَنْها تَخَرُّمُ الاْجالِ. لَمْ يَمْهَدُوا فى سَلامَةِ الاَْبْدانِ، وَ لَمْ يَعْتَبِرُوا فى اُنُفِ الاَْوانِ.

مدت عمر مقدّر را از شما پنهان داشت، و از آثار گذشتگان برای‌ شما عبرتها به جای‌ گذاشت:از بهره ای‌ که از دنیا بردند، و از فراخی‌ عمر که پیش از گلوگیر شدن مرگ نصیب آنان بود، ولی‌ قبل از اینکه بهآرزوهایشان برسند مرگ به طرف آنان شتاب کرد، و گسستن ریسمان اجل آنان را از آرزوهایشان جدا نمود.به وقت تندرستی‌ زاد آخرت تهیه نکردند، و از ابتدای‌ جوانی‌ عبرت نگرفتند.

16

فَهَلْ يَنْتَظِرُ اَهْلُ بَضاضَةِ الشَّبابِ اِلاّ حَوانِىَ الْهَرَمِ؟ وَ اَهْلُ غَضارَةِ الصِّحَّةِ اِلاَّ نَوازِلَ السَّقَمِ؟ وَ اَهْلُ مُدَّةِ الْبَقاءِ اِلاّ آوِنَةَ الْفَناءِ؟ مَعَ قُرْبِ الزِّيالِ، وَ اُزُوفِ الاِْنْتِقالِ، وَ عَلَزِ الْقَلَقِ، وَ اَلَمِ الْمَضَضِ، وَ غُصَصِ الْجَرَضِ، وَ تَلَفُّتِ الاِْسْتِغاثَةِ بِنُصْرَةِ الْحَفَدَةِ وَالاَْقْرِباءِ وَ الاَْعِزَّةِ وَ الْقُرَناءِ.

آیا آن که در عنفوان جوانی‌ است جز خمیدگی‌ و پیری‌ را انتظار می‌ کشد؟ و آن که در شادابی‌ سلامت است غیر از امراض گوناگون را توقع دارد؟ و کسی‌ که فعلاً موجود است جز ساعت فنا را منتظر است؟ آن هم با نزدیک شدن جدایی‌ از زندگی‌، و کوچ از این دنیا، و لرزه و اضطراب، و درد سوز دل، و فروبردن آب دهان از غصه و رنج، و دیده به اطراف دوختن برای‌ کمک خواستن از فرزندان و خویشان
و دوستان و همسران.

17

فَهَلْ دَفَعَتِ الاَْقارِبُ؟ اَوْ نَفَعَتِ النَّواحِبُ؟ وَ قَدْ غُودِرَ فى مَحَلَّةِ الاَْمْواتِ رَهيناً، وَ فى ضيقِ الْمَضْجَعِ وَحيداً،
قَدْ هَتَكَتِ الْهَوامُّ جِلْدَتَهُ، وَ اَبْلَتِ النَّواهِكُ جِدَّتَهُ،وَ عَفَتِ الْعَواصِفُ آثارَهُ، وَ مَحَا الْحَدَثانُ مَعالِمَهُ،

آیا این همه نزدیکان قدرت دفع مرگ را از انسان دارند؟ آیا گریه کنندگان سودی‌ می‌ دهند؟در حالی‌ که مرده خانواده در گورستان به گرو رفته، و در تنگنای‌ قبر تنها مانده،گزندگان پوست بندش را پاره پاره کرده، عوامل لاغرکننده نازکی‌ و تازگی‌ بدنش را کهنه نموده، بادهای‌ سخت آثارش را از میان برداشته، و حوادث زمانه نشانه های‌ او را به نابودی‌ کشیده

18

وَ صارَتِ الاَْجْسادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِها، وَ الْعِظامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِها، وَ الاَْرْواحُ مُرْتَهَنَةً بِثِقَلِ اَعْبائِها، مُوقِنَةً بِغَيْبِ اَنْبائِها

بدنها پس از تازگی‌ تغییر کرده، و استخوانها پس از قوّت پوسیده، و جانها در گرو بارهای‌ گناهان مانده، به اخبار غیبی‌ پس از مرگ یقین پیدا کرده

19

لاتُسْتَزادُ مِنْ صالِحِ عَمَلِها، وَ لاتُسْتَعْتَبُ مِنْ سَيِّىءِ زَلَلِها. اَوَلَسْتُمْ اَبْناءَ الْقَوْمِ وَ الاْباءَ؟ وَ اِخْوانَهُمْ وَ الاَْقْرِباءَ؟ تَحْتَذُونَ اَمْثِلَتَهُمْ، وَ تَرْكَبُونَ قِدَّتَهُمْ، وَ تَطَؤُونَ جادَّتَهُمْ؟ فَالْقُلُوبُ قاسِيَةٌ عَنْ حَظِّها، لاهِيَةٌ عَنْ رُشْدِها، سالِكَةٌ فى غَيْرِ مِضْمارِها، كَاَنَّ الْمَعْنِىَّ سِواها، و كَاَنَّ الرُّشْدَ فى اِحْرازِ دُنْياها.

آنجا از ارواح مردگان اضافه کردن عمل صالح نخواهند، و خشنودی‌ حق از خطاهایشان نطلبند. آیا شما زندگانْ فرزندان این مردم و پدران و برادران و خویشان ایشان نیستید، که از رفتار آنان پیروی‌ کرده، و به راه آنان می‌ روید، و در جاده آنان قدم می‌ گذارید؟ پس دلها از به دست آوردن نصیب معنوی‌ خود سخت است، و از طلب هدایت و فلاح خود غافل است، و در غیر مسیر اصلی‌ راه پیماست، گویا مقصود حق غیر ایشان است، و انگار هدایت و نجاتشان در جمع آوری‌ متاع دنیاست.

20

التحذیر من هول الصراط

وَ اعْلَمُوا اَنَّ مَجازَكُمْ عَلَى الصِّراطِ، وَ مَزالِقِ دَحْضِهِ، وَ اَهاويلِ زَلَلِهِ، وَ تاراتِ اَهْوالِهِ. فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَاللّهِ تَقِيَّةَ ذِى لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ، وَ اَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ، وَ اَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرارَ نَوْمِهِ، وَ اَظْمَاَ الرَّجاءُ هَواجِرَ يَوْمِهِ، وَ ظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَواتِهِ، وَ اَرْجَفَ الذِّكْرُ بِلِسانِهِ، وَ قَدَّمَ الْخَوْفَ لاَِمانِهِ، وَ تَنَكَّبَ الْمَخالِجَ عَنْ وَضَح ِ السَّبيلِ، وَ سَلَكَ اَقْصَدَ الْمَسالِكِ اِلَى النَّهْج ِ الْمَطْلُوبِ،

و بدانید که عبور شما از صراط است، آنجا که جایگاه لغزش قدمهاست، و محل هول و ترس و انواع مخاطرات. پس ای‌ بندگان خدا، تقوای‌ الهی‌ پیشه کنید، تقوای‌ خردمندی‌ که اندیشه و تفکر دلش را مشغول کرده، و ترس از عذاب بدنش را به رنج افکنده، و عبادت شب کمترین خواب را هم از دیده اش گرفته، و امید به رحمت حق او را در گرمای‌ وسط روز تشنه نگاه داشته، و بی‌ رغبتی‌ به دنیا وی‌ را از شهواتش منع کرده، و ذکر الهی‌ زبانش را به حرکت و شتاب واداشته، و وحشت را برای‌ امن در قیامت مقدم داشته، و از اندیشه هایی‌ که او را از راه روشن حق بازدارد کناره گرفته، و برای‌ رسیدن به راه مطلوب در میانه ترین راه (که راه خداست) حرکت کرده،

21

وَ لَمْ تَفْتِلْهُ فاتِلاتُ الْغُرُورِ، وَ لَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ مُشْتَبِهاتُ الاُْمُورِ، ظافِراً بِفَرْحَةِ الْبُشْرى، وَ راحَةِ النُّعْمى، فى اَنْعَمِ نَوْمِهِ،
وَ آمَنِ يَوْمِهِ،

و عوامل کبر و غرور او را از راه حق بازنگردانده، و امور اشتباه انگیز بر او پوشیده نمانده، به خوشحالی‌ِ بشارت حق به بهشت و آسایش زندگی‌ اخروی‌ در آسوده ترین خوابگاه خود (که قبر است) و ایمن ترین روزش (که قیامت است) دست یافته،

22

قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعاجِلَةِ حَميداً، وَ قَدَّمَ زادَ الاْجِلَةِ سَـعيداً. وَ بادَرَ مِنْ وَجَـل، وَ اَكْمَـشَ فـى مَهَل، وَ رَغِـبَ فـى طَلَـب، وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَب، وَ راقَبَ فى يَوْمِهِ غَدَهُ، وَ نَظَرَ قَدَماً اَمامَهُ.

از گذرگاه دنیا به طور پسندیده عبور نموده، و توشه آخرت، باسعادت و خوشبختی‌ پیش فرستاده، و محض ترس از مقام حق به سوی‌ کردار پسندیده شتافته، و در ایّام مهلت در دنیا به سوی‌ طاعت سرعت کرده، و در جستجوی‌ رضای‌ حق شوق نشان داده، و به خاطر خوف خدا از گناه گریخته، و امروز به فکر فردا بوده، و هماره به آینده نگریسته است.

23

فَكَفى بِالْجَنَّةِ ثَواباً وَ نَوالاً، وَ كَفى بِالنّارِ عِقاباً وَ وَبالاً، وَ كَفى بِاللّهِ مُنْتَقِماً وَ نَصيـراً، وَ كَفى بِالْكِتابِ حَجيجاً وَ خَصيماً.

پس بهشت برای‌ ثواب و پاداش به اندازه است، و دوزخ برای‌ عذاب و گرفتاری‌ بس است، و کافی‌ است که خدا انتقام گیرنده و یاور است، و همین بس که قرآن در قیامت احتجاج کننده و مخاصمه گر است.

24

التحذیر من وساوس الشیطان

اُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ الَّذى اَعْذَرَ بِما اَنْذَرَ، وَ احْتَجَّ بِما نَهَجَ، وَ حَذَّرَكُمْ عَدُواًّ نَفَذَ فِى الصُّدُورِ خَفِيّاً، وَ نَفَثَ فِى الاْذانِ نَجِيّاً، فَاَضَلَّ وَ اَرْدى، وَ وَعَدَ فَمَنّى، وَ زَيَّنَ سَيِّئاتِ الْجَرائِمِ، وَ هَوَّنَ مُوبِقاتِ الْعَظائِمِ، حَتّى اِذَا اسْتَدْرَجَ قَرينَتَهُ، وَ اسْتَغْلَقَ رَهينَتَهُ، اَنْكَرَ ما زَيَّنَ، وَ اسْـتَـعْـظَـمَ ماهَـوَّنَ، وَ حَـذَّرَ ما اَمَّـنَ.

من شما را به تقوای‌ الهی‌ سفارش می‌ کنم که شما را به سبب آنچه بیم داده جای‌ عذری‌ نگداشته، و حجت را با راه روشنی‌ که پیش پای‌ شما نهاده تمام کرده، و شما را از دشمنی‌ برحذر داشته که پنهانی‌ در سینه ها نفوذ می‌ کند، ومخفیانه درگوشهاسخن می‌ گوید، پس انسان راگمراه کرده به تباهی‌ می‌ کشد، و وعده می‌ دهد و در آرزوهامی‌ افکند، و گناهان بسیار زشت را آرایش داده، ومعاصی‌ کبیره هلاکت بار را ناچیزجلوه می‌ دهد، تا به تدریج قرین خود را بفریبد، و گروگانش را به قید طاعت خود درآورد، آنوقت آنچه را آراسته بود منکر گردد، و آنچه را آسان جلوه داده بود بزرگ شمرد، و از آنچه ایمن نموده بود بترساند.

25

وَ مِنها فى صِفَةِ خَلْـقِ الاِْنْسانِ اَمْ هذَا الَّذى اَنْشَأَهُ فى ظُلُماتِ الاَْرْحامِ، وَ شُغُفِ الاَْسْتارِ: نُطْفَةً دِهاقاً، وَ عَلَقَةً مُحاقاً، وَ جَنيناً وَ راضِعاً، وَ وَليداً وَ يافِعاً.

و از این خطبه است در چگونگی‌ آفرینش انسان یا این انسانی‌ که خداوند او را در تاریکیهای‌ رحم، و غلاف پوشاننده بدین صورت ایجاد کرد: نطفه ریخته شده، و خون بسته صورتبندی‌ نشده، و جنین در رحم و طفل شیرخوار، و کودک و نوجوان.

26

ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حافِظاً، وَ لِساناً لافِظاً، وَ بَصَراً لاحِظاً، لِيَفْهَمَ مُعْتَبِراً، وَ يُقْصِرَ مُزْدَجِراً. حَتّى اِذا قامَ اعْتِدالُهُ، وَ اسْتَوى مِثالُهُ، نَفَرَ مُسْتَكْبِراً، وَخَبَطَ سادِراً، ماتِحاً فى غَرْبِ هَواهُ، كادِحاً سَعْياً لِدُنْياهُ، فى لَذّاتِ طَرَبِهِ، وَ بَدَواتِ اَرَبِهِ، لايَحْتَسِبُ رَزِيَّةً، وَلايَخْشَعُ تَقِيَّةً،

آن گاه برای‌ او قلبی‌ حافظ، و زبانی‌ گویا، و چشمی‌ بینا قرار داد، تا بفهمد و پند گیرد،و از گناه خودداری‌ نماید. ولی‌ چون به حد کمال رسید، و قامتش آراسته شد، به حال غرور و کبر از مدار حق گریخت، و بی‌ باک و گمراه گشت، با دلْوِ هوا و هوس آب کشید، برای‌ رسیدن به دنیا کوشش بسیار کرد، در هر لذت و خوشی‌ گام نهاد، هرچه به نظرش رسید عمل کرد، احتمال اینکه به بلا وناکامی‌ دچارشود نداد، واز هیچ گناهی‌ پروانکرد

27

فَماتَ فى فِتْنَتِهِ غَريراً، وَ عاشَ فى هَفْوَتِهِ يَسيراً، لَمْ يُفِدْ عِوَضاً، وَلَمْ يَقْضِ مُفْتَرَضاً. دَهِمَتْهُ فَجَعاتُ الْمَنِيَّةِ فى غُبَّرِ جِماحِهِ، وَ سَنَنِ مِراحِهِ، فَظَلَّ سادِراً، وَ باتَ ساهِراً، فى غَمَراتِ الاْلامِ، وَ طَوارِقِ الاَْوْجاعِ وَالاَْسْقامِ، بَيْنَ اَخ شَقيق، وَ والِد شَفيق، وَداعِيَة بِالْوَيْلِ جَزَعاً، وَلادِمَة لِلصَّدْرِ قَلَقاً، وَالْمَرْءُ فى سَكْرَة مُلْهِيَة، وَ غَمْرَة كارِثَة، وَ اَنَّة مُوجِعَة، وَ جَذْبَة مُكْرِبَة، وَ سَوْقَة مُتْعِبَة. ثُمَّ اُدْرِجَ فى اَكْفانِهِ مُبْلِساً، وَ جُذِبَ مُنْقاداً سَلِساً، ثُمَّ اُلْقِىَ عَلَى الاَْعْوادِ، رَجيعَ وَصَب وَ نِضْوَ سَقَم، تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ الْوِلْدانِ وَ حَشَدَةُ الاِْخْوانِ، اِلى دارِ غُرْبَتِهِ، وَ مُنْقَطَع ِ زَوْرَتِهِ. حَتّى اِذَا انْصَرَفَ الْمُشَيِّعُ، وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ، اُقْعِدَ فى حُفْرَتِهِ نَجِيّاً لِبَهْتَةِ السُّؤالِ وَ عَثْرَةِ الاِْمْتِحانِ.

پس درغفلت وگمراهی‌ عمرش را تمام کرد، ومدتی‌ اندک در گناهان خود به سر برد، در برابر نعمت های‌ خدادادی‌ سودی‌ عاید خود ننمود، و به آنچه واجب بود اعتنا نکرد. در اواخر طغیان و پیروی‌ از هوا و خوشی‌ لذت، ناگواریهای‌ مرگ او را گرفت، پس حیرت زده و سرگردان، شب را تا روز نخوابید، آن هم با دردهای‌ شدید، و بیماریهای‌ گوناگون که شدّتش در شب است، در حالی‌ که برادری‌ غمخوار و پدری‌ مهربان، و همسری‌ که از بیتابی‌ ناله می‌ زد، ودختری‌ که از اضطراب به سینه می‌ کوبید در اطراف او بودند، و آن بیچاره در سکرات مرگ که او را به خود مشغول داشته، و غم و غصه فراوان، و ناله جانسوز، و سختی‌ جان کندن، و رفتن از دنیا با مشقت و رنج گرفتار بود! سپس در حالت ناامیدی‌ پیچیده به کفن ها می‌ شود، و بدون نشان دادن مقاومت به سوی‌ قبر روانه اش می‌ کنند، او را روی‌ تخته تابوت انداخته، مانند شتر از سفر بازگشته وامانده و از حال رفته و رنجور و لاغر شده، فرزندان و برادران جمع گشته او را با دوش تا خانه غربت می‌ برند، جایی‌ که دیگر دیده نخواهد شد. و چون مشایعت کنندگان و مصیبت زده ها برگردند، او را در قبر می‌ نشانند در حالی‌ که از ترس سئوال و لغزشِ در امتحان آهسته سخن می‌ گوید.

28

وَ اَعْظَمُ ما هُنالِكَ بَلِيَّةً نُزُولُ الْحَميمِ، وَ تَصْلِيَةُ الْجَحيمِ، وَ فَوْراتُ السَّعيرِ، وَسَوْراتُ الزَّفيرِ. لا فَتْرَةٌ مُريحَةٌ، وَ لا دَعَةٌ مُزيحَةٌ، وَ لا قُوَّةٌ حاجِزَةٌ، وَ لا مَوْتَةٌ ناجِزَةٌ، وَ لا سِنَةٌ مُسْلِيَةٌ، بَيْنَ اَطْوارِ الْمَوْتاتِ، وَ عَذابِ السّاعاتِ. اِنّا بِاللّهِ عائِذُونَ.

بزرگترین بلا در آنجا افتادن در آب جوشان، و وارد شدن به جهنّم، و هیجان آتش سوزان، و شدت فریاد آن است. در عذاب حق سکونوآرامشی‌ نیست تا او را استراحت دهد، و نه آسایشی‌ تا بلا را برطرف کند، و نه طاقتی‌ تا مانع از درد شود، و نه مرگی‌ تا وی‌ را نجات بخشد، و نه چرتی‌ وخواب اندکی‌ که غصه اش را رفع کند، بین مرگهای‌ مختلف و عذابهای‌ پی‌ درپی‌ گرفتار است. ما از این مصائب به خـدا پناه می‌ بریم

29

العبرة بمصیر الماضین

عِبادَ اللّهِ! اَيْنَ الَّذينَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا، وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا، وَ اُنْظِرُوا فَلَهَوْا، وَ سُلِّمُوا فَنَسُوا؟ اُمْهِلُوا طَويلاً، وَ مُنِحُوا جَميلاً،
وَ حُذِّرُوا اَليماً، وَ وُعِدُوا جَسيماً؟! اِحْذَرُوا الذُّنُوبَ الْمُوَرِّطَةَ، وَالْعُيُوبَ الْمُسْخِطَةَ. اُولِى الاَْبْصارِ وَ الاَْسْماع ِ،
وَالْعافِيَةِ وَالْمَتاع ِ! هَلْ مِنْ مَناص اَوْخَلاص، اَوْ مَعاذ اَوْ مَلاذ، اَوْ فِرار اَوْ مَحار اَمْ لا؟ فَاَنّى تُؤْفَكُونَ؟ اَمْ اَيْنَ تُصْرَفُونَ؟
اَمْ بِماذا تَغْتَرُّونَ

بندگان خدا! کجایندآنانی‌ که خدا به آنها عمرداد و برخوردار از نعمت شدند، و به آنان آموخته شد ودانستند، و مهلت داده شدند ولی‌ سرگرم و غافل ماندند، و در سلامتی‌ بودند ولی‌ فراموش کردند، فرصتی‌ طولانی‌ یافتند، و به آنان احسان نیکو شد، و از عذاب ترسانده شدند، و وعده های‌ بزرگ به آنان داده شد؟! از گناهان تباه کننده، و از عیوبی‌ که خدا را به خشم می‌ آورد دوری‌ کنید. ای‌ صاحبان بینایی‌
و شنوایی‌، و سلامتی‌ و ثروت، آیا هیچ جای‌ فرار و خلاصی‌، یا تکیه گاه و پناهگاهی‌، یا گریز و راه بازگشتی‌ هست یا نه؟ پس به کدام راه منحرف می‌ شوید؟ و یا به کدام جانب می‌ برندتان؟ یا به چه چیز فریفته می‌ شوید؟

30

وَ اِنَّما حَظُّ اَحَدِكُمْ مِنَ الاَْرْضِ ذاتِ الطُّولِ وَالْعَرْضِ قيدُ قَدِّهِ، مُتَعَفِّراً عَلى خَدِّهِ. الاْنَ عِبادَ اللّهِ، وَ الْخِناقُ مُهْمَلٌ، وَالرُّوحُ مُرْسَلٌ فى فَيْنَةِ الاِْرْشادِ، وَ راحَةِ الاَْجْسادِ، وَ باحَةِ الاِْحْتِشادِ، وَ مَهَلِ الْبَقِيَّةِ، وَ اُنُفِ الْمَشِيَّةِ، وَ اِنْظارِ التَّوْبَةِ، وَ انْفِساح ِ الْحَوْبَةِ، قَبْلَ الضَّنْكِ وَالْمَضيقِ، وَ الرَّوْع ِ وَ الزُّهُوقِ، وَ قَبْلَ قُدُومِ الْغائِبِ الْمُنْتَظَرِ، وَ اَخْذَةِ الْعَزيزِ الْمُقْتَدِرِ

نصیب هر کدام شما از زمین به اندازه طول و عرض قامت اوست، خوابگاهی‌ که چهره بر خاکش می‌ گذارد. ای‌ بندگان خدا، اکنون که ریسمان مرگ به گردنتان نیفتاده، و روحتان در موقعیت به دست آوردن هدایت آزاد، و بدنها راحت، و میدان اجتماعْ وسیع، و مهلت حیات و اراده و اختیار برقرار، و وقت توبه و بازگشت، و فرصت انجام کار در در اختیار است، قبل از رسیدن تنگی‌ وقت، و تنگنای‌ قبر، و ترس از فنا، و مفارقت جان از بدن، و رسیدن پیک مرگ که مورد توقع است، و پیش از دچار شدن به عذاب خداوند عزیز مقتدر فرصت را غنیمت دانید.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :