جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

نامه شصت و چهارم

فراز

متن عربی

متن فارسی

نامه شصت و چهارم

و از نامه آن حضرت است به معاويه در پاسخ او

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّا كُنَّا نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عَلَى مَا ذَكَرْتَ مِنَ الْأُلْفَةِ وَ الْجَمَاعَةِ فَفَرَّقَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَمْسِ أَنَّا آمَنَّا وَ كَفَرْتُمْ وَ الْيَوْمَ أَنَّا اسْتَقَمْنَا وَ فُتِنْتُمْ وَ مَا أَسْلَمَ مُسْلِمُكُمْ إِلَّا كَرْهاً وَ بَعْدَ أَنْ كَانَ أَنْفُ الْإِسْلَامِ كُلُّهُ لِرَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) حِزْباً

اما بعد، چنانكه يادآور شدى ما و شما دوست بوديم و هم پيوند، اما ديروز ميان ما و شما جدايى افكند. ما ايمان آورديم و شما به كفر گراييديد، و امروز ما استواريم و شما دستخوش آزمايش گرديديد. مسلمان شما جز به نادلخواه به اسلام نگرويد و از آن پس كه بزرگان عرب را در حزب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ديد.

2

وَ ذَكَرْتَ أَنِّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ وَ نَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ وَ ذَلِكَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلَا عَلَيْكَ وَ لَا الْعُذْرُ فِيهِ إِلَيْكَ

و يادآور شدى كه من طلحه و زبير را به قتل رساندم و عايشه را راندم، و ميان كوفه و بصره ماندم. اين كارى است كه تو در آن نبودى، پس زيانى بر تو نيايد و عذرى از تو خواستن نبايد.

3

وَ ذَكَرْتَ أَنَّكَ زَائِرِي فِي الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ قَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوكَ فَإِنْ كَانَ فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ فَإِنِّي إِنْ أَزُرْكَ فَذَلِكَ جَدِيرٌ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِلنِّقْمَةِ مِنْكَ وَ إِنْ تَزُرْنِي فَكَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَدٍ :
مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ * بِحَاصِبٍ بَيْنَ أَغْوَارٍ وَ جُلْمُودِ

. و يادآور شدى كه مرا با مهاجران و انصار ديدار خواهى كرد. تو را با هجرت چه كار؟ و كدام مهاجر و انصار هجرت آن روز به پايان رسيد كه برادرت اسير گرديد. اگر شتاب دارى نه رواست، لختى آرام گير، كه اگر من به ديدار تو آيم سزاست، كه خدا مرا برانگيخته است تا از تو انتقام گيرم و اگر تو به ديدار من آيى چنان است كه شاعر اسدى گفته است: روى به بادهاى تابستانى دارند كه بر آنان ريگ مى افكند حالى كه ميان زمينهاى نشيب و سنگهاى سخت اندرند

4

وَ عِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي
مَقَامٍ وَاحِدٍ وَ إِنَّكَ وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ الْأَغْلَفُ الْقَلْبِ الْمُقَارِبُ الْعَقْلِ وَ الْأَوْلَى أَنْ يُقَالَ لَكَ إِنَّكَ رَقِيتَ سُلَّماً أَطْلَعَكَ مَطْلَعَ سُوءٍ عَلَيْكَ لَا لَكَ لِأَنَّكَ نَشَدْتَ غَيْرَ ضَالَّتِكَ وَ رَعَيْتَ غَيْرَ سَائِمَتِكَ وَ طَلَبْتَ أَمْراً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لَا فِي مَعْدِنِهِ فَمَا أَبْعَدَ قَوْلَكَ مِنْ فِعْلِكَ وَ قَرِيبٌ مَا أَشْبَهْتَ مِنْ أَعْمَامٍ وَ أَخْوَالٍ حَمَلَتْهُمُ الشَّقَاوَةُ وَ تَمَنِّي الْبَاطِلِ عَلَى الْجُحُودِ بِمُحَمَّدٍ ( صلى الله عليه وآله ) فَصُرِعُوا مَصَارِعَهُمْ حَيْثُ عَلِمْتَ لَمْ يَدْفَعُوا عَظِيماً وَ لَمْ يَمْنَعُوا حَرِيماً بِوَقْعِ سُيُوفٍ مَا خَلَا مِنْهَا الْوَغَى وَ لَمْ تُمَاشِهَا الْهُوَيْنَى

شمشيرى كه بر جد و دايى و برادرت در يك رزمگاه زدم، نزد من است. و تو به خدا سوگند چنانكه دانستم دلى ناآگاه دارى و خرد ى تباه، و بهتر است تو را بگويند بر نردبانى بلند بر شده اى كه منظرى به تو نمايانده است بد نمود و آن تو را زيان است نه سود. چه تو گمشده اى را مى جويى كه از تو نيست و گوسفندى را مى چرانى كه ملك ديگرى است. منصبى را مى خواهى كه نه درخور آنى و نه گوهرى از آن كانى. چه دور است گفتارت از كردار چه نيك به عموها و دايى هايت مى مانى، كه بخت بد و آرزوى باطل آنان را وانگذاشت تا به انكار پيامبرى محمد (صلی الله علیه وآله) شان واداشت، و چنانكه مى دانى در هلاكت جاى خود افتادند. نه دفاعى از خود كردند چنانكه بايد، و نه حريمى را حمايت كردند آنسان كه شايد. برابر شمشيرهايى كه از آن تهى نيست ميدان كارزار و نه سستى در آن پديدار.

5

وَ قَدْ أَكْثَرْتَ فِي قَتَلَةِ عُثْمَانَ فَادْخُلْ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ النَّاسُ ثُمَّ حَاكِمِ الْقَوْمَ إِلَيَّ أَحْمِلْكَ وَ إِيَّاهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَمَّا تِلْكَ الَّتِي تُرِيدُ فَإِنَّهَا خُدْعَةُ الصَّبِيِّ عَنِ اللَّبَنِ فِي أَوَّلِ الْفِصَالِ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ .

و فراوان درباره كشندگان عثمان سخن راندى پس نخست آنچه را مردم پذيرفته اند قبول دار، سپس داورى آنان را به من واگذار، تا تو و آنان را به پذيرفتن كتاب خداى تعالى ملزم گردانم و حكم آن را درباره تان به انجام رسانم، و اما اينكه مى خواهى چنان است كه كودكى را بفريبند آنگاه كه خواهند او را از شير باز گيرند. و سلام به آنان كه در خور سلامند.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :