و من در اين حكميّت (چون زيان آنرا مىدانستم) امر و رأى خود را با خلاصه آنچه در نظر داشتم براى شما بيان كردم (شما گفتارم را پيروى نكرديد به پشيمانى گرفتار شديد كه سودى ندارد) «لو كان يطاع لقصير أمر» اى كاش امر و رأى قصير پيروى مىشد (اين جمله ضرب المثل مشهور عرب است براى كسانيكه نصيحت ناصح را نشنوند و به پشيمانى مبتلى گردند، و قصّه آن اينست كه جذيمه أبرش پادشاه حيره با عمرو ابن ظرب پادشاه جزيره جنگ كرد و او را بقتل رسانيد، پس از عمرو دخترش زبّاء جانشين پدر شد و در صدد خونخواهى پدر بر آمده خواست با جذيمه كار زار نمايد خواهرش زبيبه او را منع كرد، پس زبّاء بفكر افتاد كه با مكر و حيله انتقام پدر را بگيرد، نامهاى به جذيمه نوشت كه من زنم و زنان را پادشاهى نشايد و از شوهر ناگزيرند، و من غير از تو كسيرا براى همسرى نمىپسندم و اگر بيم سرزنش مردم نبود خودم بسوى تو مىآمدم، پس اگر قدم رنجه فرمايى مملكت مرا از آن خود خواهى يافت، چون نامه به جذيمه رسيد با بزرگان اصحابش مشورت كرد همه او را باين سفر تشويق نمودند مگر قصير ابن سعيد كه فرزند كنيز او و مردى بسيار با هوش و تدبير بود كه هيچ گاه جانب احتياط را فرو نمىگذاشت، از روى فراست حدس زد كه بايد حيلهاى در اين دعوت باشد، لذا با رأى اصحاب جذيمه مخالفت كرد و او را از اين سفر منع نمود، ليكن جذيمه به گفتار او اعتنائى نكرده با هزار سوار حركت كرد، چون نزديك جزيره رسيد لشگر زبّاء او را استقبال نمودند ولى احترام زيادى نديد، قصير اشاره كرد كه برگرد و به نزد زبّاء نرو كه من در اين كار مكر و حيله مىبينم، جذيمه باز اعتنائى به گفته او نكرده چون وارد جزيره گشت، او را كشتند، آنگاه قصير گفت: لو كان يطاع لقصير أمر و اين سخن در ميان عرب ضرب المثل شد، خلاصه مقصود حضرت آنست كه اى كاش رأى و انديشه مرا در قبول نكردن حكميّت عمرو ابن عاص و ابو موسى پيروى مىكرديد تا اكنون پشيمان نمىشديد، و من آنچه را كه بشما بايد بگويم گفتم)