جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه سی و سوم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه سی و سوم

هنگام خروج براى جنگ با اهل بصره و در آن فلسفه بعثت انبیا و سپس فضایل خویش را برشمرده و کسانى را که بر ضدّ او قیام کردند، نکوهیده است

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

قال عبداللّه بن عباس (رحمه الله): دخلت على أمیرالمؤمنین (علیه السلام) بذی قار و هو یخصِف نعله، فقال لی: ما قیمة هذا النعل؟ فقلت: لا قیمةَ لها! فقال (علیه السلام) : و اللّه لَهِیَ أَحَبُّ إِلیَّ من إِمْرَتِکُمْ، إِلا أنْ أُقِیْمَ حَقّاً، أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلَاً، ثمّ خرج فخطب الناس، فقال:

ارزش حکومت:

ابن عباس مى گوید: در ذى قار (شهر یا منزلى در نزدیکى بصره) بر على (علیه السلام) وارد شدم. امام (علیه السلام) در حالى که مشغول وصله کردن کفش خود بود رو به من کرد و فرمود: «ارزش این کفش چه قدر است؟» گفتم: «بهایى ندارد (بسیار کم ارزش است)». فرمود: «به خدا سوگند! همین کفش بى ارزش، براى من از حکومت بر شما بهتر است، مگر این که با این حکومت، حقّى را به پا دارم یا باطلى را دفع کنم (مبادا گمان کنى قیام من براى دفع طغیانگران بصره، به سبب تحکیم پایه هاى حکومت بر شما بوده است.)» سپس امام (علیه السلام) (از خیمه) بیرون آمد و مردم را مخاطب ساخته و خطبه را ایراد فرمود.

2

حکمة بعثة النبیّ

إِنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) ، وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتَاباً، وَ لا یَدَّعِی نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ، وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ.أَمَا وَ اللّهِ إِنْ کُنْتُ لَفِی سَاقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِیرِهَا:مَا عَجَزْتُ وَ لا جَبُنْتُ، وَ إِنَّ مَسِیرِی هذَا لِمِثْلِهَا؛ فَلَأَنَقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى یَخْرُجَ اَلْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ

آثار بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله)

خداوند، محمّد (صلی الله علیه و آله) را هنگامى مبعوث کردکه هیچ کس از عرب کتاب آسمانى نمى خواند
و ادّعاى نبوّتى نداشت (از دعوت انبیا دور مانده بودند و از کتب آسمانى، محروم).او مردم را تا سرمنزل سعادتشان سوق دادو به محیط رستگارى و نجات رساند.نیزه هاى آن ها صاف و (در مسیر صحیح) پابرجا،و جاى پاى آن ها محکم شد (قدرتشان تثبیت گشت و دشمن در برابر آن ها تسلیم شد).
جداسازى حق از باطل: به خدا سوگند! من در دنبالِ این لشکر بودم و آن ها را به پیشروى وامى داشتم؛ تا گروه طرفداران باطل، به طور کامل عقب نشینى کردند (و حقْ، ظاهر و پیروز گشت).من در انجام این وظیفه هرگز ناتوان نشدم و ترس به خود راه ندادمو هم اکنون نیز مسیر من (در حرکت به سوى جنگ جمل) به سوى همان هدف است.به خدا سوگند! من پرده باطل را مى شکافم! تا حق از پهلوى آن خارج گردد.

3

توبیخ الخارجین علیه

مَالِی وَ لِقُرَیْشٍ!وَ اللّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ کَافِرِینَ، وَ لَاُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِینَ، وَ إِنِّی لَصَاحِبُهُمْ بِالْاَمْسِ، کَمَا أَنَا صَاحِبُهُمُ الْیَوْمَ!
وَ اللّهِ مَا تَنْقِمُ مِنَّا قُرَیْشٌ إِلا أَنَّ اللّهَ اخْتَارَنَا عَلَیْهِمْ، فَأَدْخَلْنَاهُمْ فی حِیِّزِنا،
فَکَانُوا کَمَا قَالَ الْأَوَّلُ:
أَدَمْتَ لَعَمْرِی شُرْبَکَ الْمَحْضَ صَابِحاً *** وَ أَکْـلَکَ بِالزُّبْــــدِ الْمُقَشَّــــرَةَ الْبُـــجْـرا
وَ نَحــْنُ وَ هَبْــنَاکَ الْعَــلاءَ وَ لَــمْ تَکُــــنْ *** عَلِیّـاً، وَ حُطْــنَا حَـــوْلَکَ الْجُرْدَ وَ السُّمْرا

انگیزه آتش افروزان

قریش از من چه مى خواهد؟به خدا سوگند! هنگامى که کافر بودند با آن ها جنگیدم و اکنون که منحرف شده اند باز با آن ها مى جنگم (تا به راه خدا برگردند).من همان کسى هستم که دیروز (در غزوات اسلامى) در برابر آنان بودم،همان گونه که امروز نیز در برابر آن ها هستم، (همان بازوى مردافکن و همان شمشیر ذوالفقار در اختیار من است).به خدا سوگند! قریش از ما انتقام نمى گیرد، جز به دلیل این که خداوند ما را از میان آن ها برگزیده است،ولى (با این حال) ما آن ها را در زمره خویش داخل کردیم،
امّا سرانجام همان شد که شاعر گفته است:ـ «به جان خودم سوگند، هر صبح از شیر خالص صاف نوشیدى و به قدر کافى از سرشیر و کره و خرماى بدون هسته خوردى و از غذاهاى لذیذ به طور کامل بهره گرفتى.ـ و ما به تو عظمت بخشیدیم، در حالى که بزرگ نبودى! و در اطراف تو با اسب و نیزه پاسدارى دادیم (و نگهدارى ات کردیم، ولى تو قدر این نعمت را نشناختى)».

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :