جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه سی و دوم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه سی و دوم

وصف ستمگرى زمانه و تقسیم مردم به پنج دسته و سخن درباره زهد در دنیا

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

اَیُّها النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ،وَ زَمَنٍ کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً،وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوًّا،
لا نَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنَا،وَ لا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا،وَ لا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحِلَّ بِنَا.

دگرگون شدن نظام از زشتى جامعه:

اى مردم! ما در روزگارى کینه توزو زمانى پرکفران واقع شده ایمکه در آن نیکوکار، بدکردار شمرده مى شودو پیوسته بر ظلم ظالمان افزوده مى گردد. از آنچه مى دانیم بهره نمى گیریم
و درباره آنچه نمى دانیم سؤال نمى کنیمو از حوادث کوبنده تا بر ما فرود نیاید نمى ترسیم!

2

أصناف المسیئین

وَ النَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ:مِنْهُمْ مَنْ لا یَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فی الْاَرْضِ إِلَّا مَهَانَةُ نَفْسِهِ،وَ کَلالَةُ حَدِّهِ،وَ نَضِیضُ وَفْرِهِ،
وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ،وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ،وَ الْمُجْلِبُ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ،قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ،وَ أَوْبَقَ دِینَهُ لِحُطَامٍ یَنْتَهِزُهُ،
أَوْ مِقْنَبٍ یَقُودُهُ،أَوْ مِنْبَرٍ یَفْرَعُهُ.وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْیَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً،وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَ اللّهِ عِوَضاً!وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیَا بِعَمَلِ الآخِرَةِ،وَ لا یَطْلُبُ الآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیَا،قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ،وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ،وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ،وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْاَمَانَةِ،وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللّهِ ذَرِیعَةً إِلَى الْمَعْصِیَةِ.وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ،وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ،فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ،فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ،وَ تَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ،
وَ لَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِى مَرَاحٍ وَ لا مَغْذًى.

اقسام مردم

و مردم (فاسد) چهار گروه اند:گروهى از آن ها کسانى هستند که اگر دست به فساد نمى زنند، به این دلیل است که روحشان ناتوان.و شمشیرشان کُندو مالشان اندک است (آرى، آن ها در ایجاد فساد، شناگران ماهرى هستند، ولى آب پیدا نمى کنند).گروه دیگرکسانى هستند که شمشیر کشیدهو شرارت و فساد خویش را آشکار ساخته
و لشکر سواره و پیاده خود را (براى این منظور) گردآورى کرده اند.آن ها باطن خود را براى ظلم و فساد آماده ساختهو دین خود را تباه کرده اند.هدفشان این است که چیزى از متاع دنیا را به چنگ آورندیا فرماندهى بر گروهى را براى خود فراهم سازندیا بر منبرى صعود کنند (و لباس پیشوایى مردم را بر تن کنند و براى آن ها خطبه هاى دروغین بخوانند).چه بد تجارتى است که تو (اى انسان فاسد و طغیانگر)براى خود فراهم ساخته اى!
دنیا را بهاى خویشتن مى بینى و آن را با پاداش هایى که نزد خداست معاوضه مى کنى!گروه دیگرى از مردم، کسانى هستند که دنیا را با کارهاى آخرت طلب مى کنند،نه این که آخرت را با عمل دنیا طلب کنند. (آن ها با ریاکارى، دین خود را به دنیا مى فروشند و آنچه را که نتوانستند با ظلم و زور به دست آورند، با تزویر مى طلبند و براى وصول به این هدف)،خود را متواضع جلوه مى دهند. گام ها را کوتاه برمى دارند و دامن خود را (ظاهرآ از آلودگى به دنیا) جمع مى کنندو خویشتن را به زیور امانت داران مى آرایند و (در یک جمله) پوشش خدایى را وسیله معصیت قرار مى دهند.گروه دیگر کسانى هستند که حقارت و ناتوانى و نداشتن وسیله کافى، آنان را از رسیدن به جاه و مقام بازداشتهو دستشان را از همه جا کوتاه کرده است، (در حالى که از دیگر فاسدان و مفسدان چیزى کم ندارند، ولى به این حقیقت هرگز اعتراف نمى کنند،بلکه) خود را به زیور قناعت آراسته اند و به لباس زاهدان درآمده اند،
در حالى که در هیچ زمان، نه به هنگام شب و نه روز،در سلک پارسایان راستین نبوده اند. (این چهار گروه همه فاسد و خطرناک اند، هر چند در چهره هاى مختلف ظاهر مى شوند).

3

الراغبون فی اللّه

وَ بَقِیَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ،وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ،فَهُمْ بَیْنَ شَرِیدٍ نَادٍّ،وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ،
وَ سَاکِتٍ مَکْعُومٍ، وَدَاعٍ مُخْلِصٍ،وَ ثَکْلاَنَ مُوجَعٍ، قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِیَّةُ،وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلِّةُ، فَهُمْ فِی بَحْرٍ أُجَاجٍ،
أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ،قَدْ وَ عَظُوا حَتَّى مَلُّوا، وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا، وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.

مردان خدا

(در این میان) گروهى باقى مانده اند که یاد قیامت، چشم هایشان را فرو افکندهو ترس دادگاه محشر، اشک هایشان را جارى ساخته است.آنان (به دلیل حق گویى و حق جویى) یا از جامعه رانده و آواره شده اندو یا ترسان به گوشه تنهایى خزیدهو یا خاموش اند و مُهر سکوت بر دهان زده اند (چرا که گوش شنوا و دل بیدارى که حق را درک کند نمى یابند)یا مخلصانه (به امید تأثیر در بعضى از دل ها) به سوى خدا دعوت مى کنند
و یا با چشمى گریان و دلى پردرد (به صحنه هاى پرفسادى که قادر بر تغییر آن نیستند) مى نگرند. تقیّه، آنان را منزوى ساخته و به فراموشى سپرده، (به دلیل نبودن یار و یاور) ناتوانى و ذلّت وجودشان را فراگرفته است.
آن ها به کسانى مى مانند که در دریاى نمک فرو رفته اند (که هرگونه حرکتى براى آن ها سبب سوزش بیشتر است).دهانشان بسته و قلب هایشان مجروح است.آن قدر نصیحت کرده اند که خسته شده اند و به قدرى تحت فشار قرار گرفته اند که ناتوان گشته اندو آن قدر (در میدان مبارزه) کشته داده اند که به کمى گراییده اند.

4

التزهید فی الدنیا

فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ،وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کانَ قَبْلَکُمْ،
قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ، وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً؛فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکُمْ.

بى اعتنایى به دنیا

باید دنیا در چشم شما کم ارزش تر از تفاله برگ هایى باشد که با آن دبّاغى مى کنند (که بسیار بدبو و متعفّن و بى ارزش است)یا (بى بهاتر از) بقایاى قیچى شده پشم حیوانات باشد (که بر زمین مى ریزد و کسى به آن اعتنا ندارد).واز کسانى که پیش ازشما بودند پند گیرید،قبل از آن که آیندگان از شما پند گیرند و این دنیاى پست و نکوهیده را رها کنیدزیرا کسانى را که از شما به آن شیفته تر بودند رها ساخت (و به عاشقان خود کم ترین وفایى نکرد).

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :