جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه سی و دوم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه سی و دوم

از خطبه های‌ آن حضرت است در نکوهش زمان خود

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

اَيُّهَا النّاسُ، اِنّا قَدْ اَصْبَحْنا فى دَهْر عَنُود، وَ زَمَن كَنُود يُعَدُّ فيهِ الْمُحْسِنُ مُسيئاً، وَ يَزْدادُ الظّالِمُ فيهِ عُتُوّاً،
لانَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا،وَ لانَسْأَلُ عَمّا جَهِلْنا، وَلا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّى تَحِلَّ بِنا ( اَقولُ: هذِهِ الْخُطْبَةُ رُبَّما نَسَبَها مَنْ لا عِلْمَ لَهُ اِلى مُعاوِيَةَ، وَ هِىَ مِنْ كَلامِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ الَّذى لايُشَكُّ فيهِ.وَ اَيْنَ الذَّهَبُ مِنَ الرَّغامِ؟! وَالْعَذْبُ مِنَ الأُجاجِ؟! وَ قَدْ دَلَّ عَلى ذلِكَ الدَّليلُ الْخِرِّيتُ، وَ نَقَدَهُ النّاقِدُ الْبَصيرُ عَمرُو بْنُ بَحْر الْجاحِظُ، فَاِنَّهُ ذَكَرَ هذِهِ الْخُطْبَةَ فى كِتابِ الْبَيانِ وَالتَّبْيينِ، وَ ذَكَرَ مَنْ نَسَبَها اِلى مُعاوِيَةَ، ثُمَّ قالَ: هِىَ بِكَلامِ عَلىٍّ عَلَيْهِ السَّلامُ اَشْبَهُ، وَ بِمَذْهَبِهِ فى تَصْنيفِ النّاسِ، وَ بِالإِخْبارِ عَمّا هُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْقَهْرِ وَالإِذْلالِ وَ مِنَ التَّقِيَّةِ وَالْخَوْفِ اَلْيَقُ.قالَ: وَ مَتى وَجَدْنا مُعاوِيَةَ فى حال مِنَ الأَحْوالِ يَسْلُكُ فى كَلامِهِ مَسْلَكَ الزُّهّادِ؟ وَ مَذاهِبَ الْعُبّــادِ؟!)

اى مردم، ما در روزگارى منحرف، و زمانى غرق کفران درآمده ایم زمانى است که نیکوکار بدکار شمرده مى شود، و ستم پیشه بر طغیانش مى افزاید از آنچه دانیم سودى نبریم، و از آنچـه ندانیـم نپرسـیم، از خطـرات ترسى نداریـم تا بر سـرمان فـرود آیـد. (مى گویم: بى بهره گان از دانش این خطبه را به معاویه نسبت داده اند، در صورتى که بدون تردید ازسخنان امیرالمؤمنین علیه السّلام است، طلاى ناب کجا و خاک؟! آب شیرین کجا و آب تلخ؟!بر این مدّعا دلالت کرده رهنماى ماهر، و ناقد کرده آن را ناقد بصیر: عمرو بن بحر جاحظ که این خطبه را در اول کتاب «البیان و التبیین» آورده، و کسى را که آن را به معاویه نسبت داده ذکر نموده و آن گاه گفته: این سخن به فرمایشات على شبیه تر، و به روش آن حضرت در تقسیم مردم، و وصف آنان به مغلوبیت و ذلّت و تقیه و ترس، سزاوارتر است. و گفته: کجا دیدیم معاویه را در حالى از احوال که درگفتارش روش زاهدان و رفتار عابدان را پیش گیرد و مانند آنان سخن گوید؟!)

2

فَالنّاسُ عَلى اَرْبَعَةِ اَصْناف:

مِنْهُمْ مَنْ لايَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِى الأَرْضِ اِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ كَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضيضُ وَفْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ قَدْ اَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ اَوْبَقَ دينَهُ لِحُطام يَنْتَهِزُهُ اَوْ مِقْنَب يَقُودُهُ، اَوْ مِنْبَر يَفْرَعُهُ وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اَنْ تَرَى الدُّنْيالِنَفْسِكَ ثَمَناً، وَ مِمّا لَكَ عِنْدَاللّهِ عِوَضاً!

اصناف مردم مردم بر چهار دسته اند:

گروهى از آنان مانعى از فساد در زمین ندارند مگر پستى نفس، و کندى اسـلحه، و کمـى مـال گروه دیگر اسلحه برکشیده، شر خود را آشکار کرده، سواره و پیاده دنبال خود راه انداخته خود را براى فساد آماده نموده، دین خود را تباه کند براى اندکى از مال دنیا که به غارت برد یا سوارانى که به دنبالش بیفتند، و یا مسندى که بر آن نشیند چه تجارت بدى است که دنیا را ارزش خود دانى، و آن را عوض آنچه نزد خدا براى تو مهیاست قرار دهى!

3

وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَلا يَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيا قَدْ طَأْمَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلأَمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَاللّهِ ذَريعَةً اِلَى الْمَعْصِيَةِ!

گروه دیگر آن که با عمل آخرت دنیا خواهد، و آخرت را به وسیله عمل صالح دنیوى نجوید اظهار فروتنى کند، گامها را کوچک بردارد، دامن جامه کوتاه نماید و خود را امین جا زند، و پرده پوشى حق را وسیله معصیت قرار دهد!

4

وَ مِنْهُمْ مَنْ اَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلى حالِهِ فَتَحَلّى بِاسْمِ القَناعَةِ وَ تَزَيَّنَ بِلِباسِ اَهْلِ الزَّهادَةِ، وَ لَيْسَ مِنْ ذلِكَ فى مَراح وَلاَ مَغْدًى

گروه دیگر را پستى نفس و نداشتن قوم و قبیله از طلب حکومت برجا نشانده این تهیدستى او را محدود کرده،
خود را به اسم قناعت آراسته و خویش را به لباس زهـد زینـت داده، در حـالى کـه در شـب و روز اهـل عنـوان قنـاعت و زهـد نیـست

5

وَ بَقِىَ رِجالٌ غَضَّ اَبْصارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ، وَ اَراقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ فَهُمْ بَيْنَ شَريد نادٍّ، وَ خائِف مَقْمُوع ، وَ ساكِت مَكْعُوم وَ داع مُخْلِص، وَ ثَكْلانَ مُوجَع قَدْ اَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ، وَ شَمَلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فى بَحْر اُجاج
اَفْواهُهُمْ ضامِزَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ. قَدْ وَعَظُوا حَتّى مَلُّوا وَ قُهِرُوا حَتّى ذَلُّوا، وَ قُتِلُوا حَتّى قَلُّوا

باقى ماندند آنان که یاد قیامت چشمشان را از حرام بسته، و ترس از محشر اشکشان را جارى کرده
گروهى از اینان مطرود مردمند، و بعضى در وحشت مقهوریت، و دسته اى ساکت و خاموش
و عده دیگر با خداوند مناجات مخلصانه دارند، و بعضى از اینان هم ماتم زده و زجر کشیده اند
تقیه آنان را به گمنامى کشیده، در خوارى غرق شده، در دریایى از تلخى غوطه ورند
دهانشان از سخن بسته، و قلبشان مجروح است. ملّت را موعظه کردند تا ملول و خسته شدند
مقهور مردم شده تا خوار گشتند، و شهید شدند تا کم شدند

6

فَلْتَكُنِ الدُّنْيا فى اَعْيُنِكُمْ اَصْغَرَ مِنْ حُثالَةِ الْقَرَظِ وَ قُراضَةِ الْجَلَمِ وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ،قَبْلَ أنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ
مَنْ بَعْدَكُمْ، وَ ارْفُضُوها ذَميمَةً فَاِنَّها قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كانَ اَشْغَفَ بِها مِنْكُمْ

دنیا باید در چشم شما ناچیزتر از برگهایى باشد که جز در دباغى به کار نیاید و بى ارزش تر از پشم بز باشد
که موقع چیدن از دم قیچى مى ریزد از گذشتگان پند گیرید پیش از آنکه آیندگان از شما پند گیرند، و دنیاى نکوهیده را رها کنید، زیرا این دنیا کسانى را رها کرده که عاشق تر از شما به آن بودند

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :