جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه بیست و پنجم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه بیست و پنجم

هنگامى که اخبار متواترى از گوشه و کنار به امام (علیه السلام) رسید که اصحاب معاویه، بر پاره اى از بلاد، استیلا یافته اند. عبیدالله بن عباس و سعید بن نمران، فرمانداران امام (علیه السلام) در یمن، پس از غلبه بُسْربن اَبى اَرْطَارة بر آن جا، نزد امام (علیه السلام) بازگشتند. امام (علیه السلام) براى توبیخ و سرزنش اصحابش به دلیل مسامحه در جهاد و تخلّف از دستوراتش، بر منبر ایستاد و این سخن را ایراد فرمود:

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

مَا هِیَ إِلا الْکُوفَةُ، أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا،إِنْ لَمْ تَکُونی إِلا أَنْتِ، تَهُبُّ أَعَاصِیرُکِ، فَقَبَّحَکِ اللّهُ!
و تمثّل بقول الشاعر:
لَعَمْـرُ أَبِیکَ اَلْخَیْـرِ یَا عَمْـرُو إِنَّنِی *** عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذا الْاِنَاءِ قَلِیلِ

علت شکست ملت ها:

براى حکومت من، جز کوفه که آن را جمع مى کنم و یا مى گشایم، باقى نمانده است. اى کوفه!اگر تنها تو (سرمایه من در برابر دشمن) باشى،آن هم با این همه طوفان که دارى، چهره ات زشت باد (و اى کاش تو هم نبودى)!سپس امام (علیه السلام) به گفته شاعر، تمثّل جست (که تقریبآ فارسى آن چنین مى شود):به جان پدر نیکوکارت ـ اى عمرو! ـ سوگند! که من فقط سهم اندکى از آن پیمانه دارم. (این کلام، اشاره به این دارد که بر اثر نافرمانى و عصیان مردم کوفه و عراق، توان من براى حکومت و مبارزه با دشمن، کاهش یافته است).

2

ثم قال (علیه السلام):
أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْیمَنَ،وَ إِنِّی وَ اللّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالوُنَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ،وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ،
وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ،وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فی الْبَاطِلِ،وَ بِأَدَائِهِمُ الْاَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ،وَ خِیَانَتِکُمْ،وَ بِصَلاحِهِمْ فِی بِلادِهِمْ، وَ فَسَادِکُمْ. فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَکُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِیْتُ أَنْ یَذْهَبَ بِعِلاقَتِهِ!

علل پیشرفت و پیروزى ملت ها:

سپس چنین فرمود: به من خبر رسیده که بُسر (بن اَرطاة) بر یمن تسلّط یافته است.به خدا سوگند! یقین دارم که این گروه (ستمگر و خونخوار) به زودى بر همه شما مسلّط مى شوند و حکومت را از شما خواهند گرفت،به دلیل این که آن ها در امر باطل خود، متّحدند و شما در امر حق خود، پراکنده اید.شما در امر حق، پیشواى خود را نافرمانى مى کنید،در حالى که آن ها در امر باطل، مطیع فرمان پیشواى خویش اند.آن ها به رییس خود، اداى امانت مى کنند، در حالى که شما خیانت مى کنید.آن ها در اصلاح شهرها و دیار خود مى کوشند، در حالى که شما مشغول فسادید (به این ترتیب، آن ها داراى اتحاد و انضباط و امانت و اصلاح در بلاد خویش اند و شما در تمام این ها، عکس آن هاهستید).
من چگونه مى توانم به شما اعتماد کنم، در حالى که اگر قدحى را به رسم امانت به یکى از شما بسپا.رم، از آن بیم دارم که دسته یا بندِ آن را برباید؟

3

اللّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی،وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی،فَأَبْدِلْنی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ،وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَراًّ مِنِّی،اللّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ کَمَا یُماثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ،أَمَا وَ اللّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لی بِکُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنی فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ.
هُنَالِکَ،
لَوْ دَعَوْتَ، أَتَاکَ مِنْهُمْ *** فَــوَارِسُ مِثْــلُ أَرْمِیَــةِ الْحَمِیــمِ

نفرین بر مردم منافق:

خداوندا! من از آن ها خسته شده ام و آن ها نیز از من (که هماهنگى با نیّات شومشان ندارم) خسته شده اند.من از آنان ملول گشته ام و آنان نیز از من ملول گشته اند؛پس به جاى آنان، افرادى بهتر به من عنایت فرما!و به جاى من، شخص بدى را بر سر آن ها مسلّط فرما.
خداوندا! دل هاى آن ها را (از غم و اندوه) ذوب کن آن گونه که نمک در آب ذوب مى شود!
بدانید ـ به خدا سوگند ـ دوست داشتم به جاى شما، یک هزار مرد سوار از قبیله بنى فراس بن غنم (که شجاع و وفادارند) مى داشتم..(سپس امام (علیه السلام) در وصف آنان به این شعر متمثّل مى شود:)
هُنَالِکَ، لَوْ دَعَوْتَ، أَتَاکَ مِنْهُمْ *** فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِیَةِ آلْحَمِیمِ
اگر آن ها را بخوانى، سوارانى مانند ابرهاى تابستانى (سریع و تندرو) به سوى تو مى آیند.

4

ثمّ نزل (علیه السلام) من المنبر.

سپس امام (علیه السلام) (خطبه را پایان داد و) از منبر فرود آمد.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :