جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه دویست و بیست و یکم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه دویست و بیست و یکم

  از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السّلام است (در پرهيزكارى و مرگ و فريفته نشدن بدنيا)

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ يَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ

پرهيزكارى و ترس از خدا كليد هدايت و رستگارى (دنيا و آخرت) و اندوخته براى‏ روز قيامت و سبب آزادى از هر بندگى (شهوتها و خواهشهاى نفس) و رهائى از هر تباهى است، با تقوى حاجت درخواست كننده روا مى‏ گردد، و گريزان (از عذاب و سختى) رهائى مى‏ يابد، و عطاءها و بخششهاى بسيار (از جانب حقّ تعالى) دريافت ميشود،

2

فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ الدُّعَاءُ يُسْمَعُ وَ الْحَالُ هَادِئَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِيَةٌ

پس كار كنيد (براى سفر آخرت توشه برداريد) در اين حاليكه عمل بالا مى‏ رود (قبول مى‏ گردد) و توبه و بازگشت (از گناه) سود مى‏ بخشد، و دعاء شنيده ميشود (در خواست مى‏ پذيرند) و زمان آرامش است (اضطراب و نگرانى مرگ در بين نيست) و قلمها (ى نويسندگان اعمال نيك و بد) بكار است (نه مانند بعد از مردن از نوشتن باز مانند)

3

وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمْراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِساً فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ وَ وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ

و بعبادات و طاعات بشتابيد در برابر عمرى كه (از جوانى به پيرى و از توانائى به ناتوانى) تغيير مى‏ پذيرد، يا بيمارى و دردى كه (از كار) باز دارد، يا مرگى كه (زندگانى را) بربايد، زيرا مرگ لذّت و خوشيهاى شما را نابود ساخته خواهشهاتان را از بين مى‏ برد، و انديشه‏ هاتان را دور مى‏ سازد، ملاقات كننده ايست كه او را دوست نمى‏ دارند، و مبارزى است كه (هر چند دلير و توانا باشى) شكست نمى‏ خورد، و كينه جوئى است كه بازخواست نمى‏ شود،

4

قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ وَ تَكَنَّفَتْكُمْ غَوَائِلُهُ وَ أَقْصَدَتْكُمْ مَعَابِلُهُ وَ عَظُمَتْ فِيكُمْ سَطْوَتُهُ وَ تَتَابَعَتْ عَلَيْكُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْكُمْ نَبْوَتُهُ فَيُوشِكُ أَنْ تَغْشَاكُمْ دَوَاجِي ظُلَلِهِ وَ احْتِدَامِ عِلَلِهِ وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ وَ غَوَاشِي سَكَرَاتِهِ‏ وَ أَلِيمُ إِزْهَاقِهِ وَ دُجُوُّ إِطْبَاقِهِ وَ جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ

دامهاى آن شما را گرفته، و اندوه‏ ها و تباهى‏هايش شما را احاطه نموده، و پيكانها (ى تيرها) يش شما را آماج قرار داده، و غلبه و توانائى آن در بين شما با اهميّت است، و ستمش بر شما پى در پى مى‏ رسد، و كم ممكن است ضرب شمشيرش از شما خطاء برود، پس نزديك است تاريكى سايه‏ هايش و زبانه كشيدن دردهايش و تيرگى بيهوشيهاى سختيهايش و درد جان گرفتنش و تارى پوشاندنش و بد مزگى چشيدنش شما را در يابد، و (چون مرگ خواهى نخواهى هر كس را در خواهد يافت)

5

فَكَأَنْ قَدْ أَتَاكُمْ بَغْتَةً فَأَسْكَتَ نَجِيَّكُمْ وَ فَرَّقَ نَدِيَّكُمْ وَ عَفَّى آثَارَكُمْ وَ عَطَّلَ دِيَارَكُمْ وَ بَعَثَ وُرَّاثَكُمْ يَقْتَسِمُونَ تُرَاثَكُمْ بَيْنَ حَمِيمٍ خَاصٍّ لَمْ يَنْفَعْ وَ قَرِيبٍ مَحْزُونٍ لَمْ يَمْنَعْ وَ آخَرَ شَامِتٍ لَمْ يَجْزَعْ

مانند آنست كه ناگهان نزد شما آمده و راز گويان شما را خاموش ساخته، و مشاورينتان را متفرّق نموده، و آثار و نشانه‏ هاتان را نابود، و شهرهاتان را بى صاحب كرده، و وراثتان را بر انگيخته كه ارثتان را قسمت كنند بين خويشاوند خاصّى كه (در آن هنگام بتو) سود نداشته، و خويشاوند اندوهگينى كه جلو (مرگ را از تو) نگرفته، و بين خرسند شنونده‏اى كه (از مرگ تو) اندوهناك نگشته،

6

عَلَيْكُمْ بِالْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ التَّأَهُّبِ وَ الِاسْتِعْدَادِ وَ التَّزَوُّدِ فِي مَنْزِلِ الزَّادِ وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا كَمَا غَرَّتْ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِيَةِ الَّذِينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا وَ أَفْنَوْا عِدَّتَهَا وَ أَخْلَقُوا جِدَّتَهَا

پس بر شما باد سعى و كوشش (بطاعت و بندگى) و آماده بودن و توشه برداشتن (براى سفر آخرت) در جاى توشه گرفتن، و زندگى دنيا شما را فريب ندهد چنانكه پيشينيان شما را كه گذشتند و رفتند فريب داد، آنان كه شير آنرا دوشيدند (بهره بسيار بردند) و فريب آنرا خوردند (لذّت و خوشى آنان را از حساب و وارسى روز رستخيز غافل نمود) و شماره آنرا از بين بردند (روزهايش را به بيخبرى بسر رساندند) و تازه آنرا كهنه كردند (جوانى را به پيرى رساندند)

7

أَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثاً وَ أَمْوَالُهُمْ مِيرَاثاً لَا يَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ وَ لَا يَحْفِلُونَ مَنْ بَكَاهُمْ وَ لَا يُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ

خانه‏ هاشان گورها و دارائيشان ميراث ديگران گرديد، هر كه بر سر گورشان آيد نمى‏ شناسند، و بكسيكه برايشان بگريد اهميّت نمى‏ دهند، و بكسيكه آنها را بخواند پاسخ نمى‏ دهند،

8

فَاحْذَرُوا الدُّنْيَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ مُعْطِيَةٌ مَنُوعٌ مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ لَا يَدُومُ رَخَاؤُهَا وَ لَا يَنْقَضِي عَنَاؤُهَا وَ لَا يَرْكَدُ بَلَاؤُهَا

پس از دنيا بپرهيزيد كه بسيار مكر كننده و فريب دهنده و بازى دهنده است، بخشنده‏اى است پس گيرنده، و پوشاننده‏اى است كننده (اگر چند روزى بكسى رو آورده كالايى باو ارزانى دارد بزودى باو پشت كرده از او پس مى‏ گيرد) آسايش آن هميشگى نيست، و رنج آن بسر نمى‏ رسد، و بلاء و درد آن آرام نمى‏ گيرد (پس خردمند به چنين دنيايى دل نبسته تا ممكن است رضاء و خوشنودى خدا و رسول را بدست مى‏ آورد).

9

(منها) (في صفة الزهاد:)

كَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ لَيْسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَكَانُوا فِيهَا كَمَنْ لَيْسَ مِنْهَا عَمِلُوا فِيهَا بِمَا يُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِيهَا مَا يَحْذَرُونَ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَهْلِ الْآخِرَةِ يَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْيَائِهِمْ .

قسمتی از اين خطبه است در وصف پارسايان

پارسايان گروهى هستند (در ظاهر) از اهل دنيا كه (در باطن) اهل آن نيستند، پس در دنيا مى‏ باشند مانند كسيكه اهل آن نيست (چون دل بر آن نبسته آنرا سراى عاريت پنداشته‏اند) عمل آنها در آن به آن چيزى است كه (بعد از مرگ) مى‏ بينند، و بدفع عذاب كه از آن مى‏ ترسند مى‏ شتابند (اگر چه با اهل دنيا همنشينند ولى در حقيقت) بدنهاشان بين اهل آخرت در گردش است (سر و كارشان با آنها است) اهل دنيا را مى‏ بينند كه به مرگ جسدشان اهميّت مى‏ دهند، و ايشان به مرگ دلهاى زنده خود بيشتر اهميّت مى‏ دهند (مى‏ بينند مردم دل باقى را رها كرده بتن فانى چسبيده‏اند ولى انديشه آنان اينست كه چاره مرگ دل چه بوده و چه بايد بكنند).

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :