جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه دویست و دهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه دویست و دهم

در پاسخ کسى که از او درباره احادیث بدعت زا و روایات مختلفى که در بین مردم است پرسش کرد

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلاً، وَصِدْقاً وَ کَذِباً، و نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً، وَعَامّاً وَ خَاصّاً، وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً، وَ حِفْظاً وَ وَهْماً، وَ لَقَدْ کُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللّهِ (علیه السلام) عَلَى عَهْدِهِ، حَتَّى قَامَ خَطِیباً، فَقَالَ: «مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ». وَ إِنَّما أَتَاکَ بِالْحَدِیثِ أَرْبَعَةُ رِجَالٍ لَیْسَ لَهُمْ خَامِسٌ:

سرچشمه اختلاف اخبار و احادیث:

آنچه در دست مردم است گاه حقّ است و گاه باطل، گاه صدق است و گاه کذب،
گاه ناسخ است و گاه منسوخ، گاه عام است و گاه خاص، گاه محکم است و گاه متشابه، گاه احادیثى است که با دقّت حفظ ونقل شده، گاه روایاتى است که با ظنّ و گمان روایت شده است، و (بدانید) در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن قدر دروغ بر آن حضرت بسته شد که حضرت به پا خاست و خطبه اى خواند و فرمود: هر کس عمدآ به من دروغى ببندد باید جایگاه خویش را در آتش دوزخ مهیّا سازد! ناقلان حدیث چهار گروه اند و پنجمى ندارد:

2

المُنَافِقُونَ

رَجُلٌ مُنَافِقُ مُظْهِرٌ لِلْاِیمَانِ، مُتَصَنِّعٌ بِالْاِسْلَامِ، لا یَتَأَثَّمُ وَ لا یَتَحَرَّجُ، یَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللّهِ (علیه السلام) مُتَعَمِّداً، فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کاذِبٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ، وَ لَمْ یُصَدِّقُوا قَوْلَهُ، وَ لکِنَّهُمْ قَالُوا: صَاحِبُ رَسُولِ اللّهِ (علیه السلام) رَآهُ، وَ سَمِعَ مِنْهُ، وَ لَقِفَ عَنْهُ، فَیَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ، وَ قَدْ أَخْبَرَکَ اللّهُ عَنِ الْمُنَافِقِینَ بِما أَخْبَرَکَ، وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ بِهِ لَکَ، ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ، فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلاَلَةِ، وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ، فَوَلُّوهُمُ الْاَعْمَالَ، وَ جَعَلُوهُمْ حُکَّاماً عَلَى رِقَابِ النَّاسِ، فَأَکَلُوا بِهِمُ الدُّنْیَا، وَ إنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا، إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللّهُ،فَهَذَا أَحَدُ الْاَرْبَعَةِ.

منافقان (جاعلان حدیث)

نخست شخص منافقى است که اظهار ایمان مى کند و نقاب اسلام بر چهره زده، نه از گناه باکى دارد و نه از آن دورى مى جوید و از روى عمد به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دروغ مى بندد؛ (به یقین) اگر مردم مى دانستند او منافق و دروغگوست از وى نمى پذیرفتند و سخنش را تصدیق نمى کردند؛ ولى (چون از واقعیت آگاه نبودند) مى گفتند: او از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، آن حضرت را دیده و از او حدیث شنیده و مطالب را دریافت کرده استبه همین دلیل به گفته اش ترتیب اثر مى دادند، در حالى که خداوند از وضع منافقان آنچه را که لازم بوده خبر داده و اوصاف آنان را برشمرده است. قطعاً این گروه منافقان (بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همگى از میان نرفتند بلکه) بعد از آن حضرت باقى ماندند (و به کار خود ادامه دادند) و به پیشوایان ضلالت و دعوت کنندگان به دوزخ با دروغ و بهتان، تقرّب جستند (و احادیثى در فضیلت آن ها جعل کردند)
آن ها نیز (در مقابل) مقامات کشور اسلامى را به آن منافقان سپردند و آنان را حاکمان بر مردم ساختند و بر گردن مردم سوار کردند و با کمک آن ها به خوردن دنیا مشغول شدند. البته مردم نیز (غالبآ) همراه سلاطین ودنیا هستند مگر کسى که خداوند او را از لغزش بازداشته است. این یکى از چهارگروه است.

3

اَلخَاطِئُونَ

وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللّهِ شَیْئاً لَمْ یَحْفَظْهُ عَلَى وَجْهِهِ، فَوَهِمَ فِیهِ، وَ لَمْ یَتَعَمَّدْ کَذِباً، فَهُوَ فِی یَدَیْهِ وَ یَرْوِیهِ وَ یَعْمَلُ بِهِ، وَ یَقُولُ: أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهِمَ فِیهِ لَمْ یَقْبَلُوهُ مِنْهُ، وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ کَذَلِکَ لَرَفَضَهُ!

خطاکاران (تساهل و تسامح در نقل حدیث)

(یکى دیگر از نقل کنندگان احادیث) کسى (است که) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چیزى را شنیده، امّا به صورت صحیح آن را به خاطر نسپرده و در آن اشتباه کرده است، هر چند از روى علم و عمد به آن حضرت دروغ نبسته است. این حدیث آمیخته با خطا در اختیار اوست و آن را روایت مى کند و به آن عمل مى نماید
و مى گوید: من آن را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیده ام. اگر مسلمانان مى دانستند او در مورد آن حدیث گرفتار اشتباه شده آن را از او نمى پذیرفتند و اگر خود او نیز مى دانست که چنین است، آن را رها مى کرد.

4

أَهْلُ الشُّبْهَةِ

وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ، سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) شَیْئاً یَأْمُرُ بِهِ، ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ، وَ هُوَ لا یَعْلَمُ،
أَوْ سَمِعَهُ یَنْهَى عَنْ شَیْءٍ؛ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لا یَعْلَمُ، فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ، وَ لَمْ یَحْفَظِ النَّاسِخَ، فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ، وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ.

اهل شبهه (احادیث ناسخ و منسوخ)

سوم کسى است که حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیده که در آن به چیزى امر فرموده است،
سپس (در حدیث دیگرى) از آن نهى کرده (و حکم اوّل را نسخ فرموده) در حالى که آن شنونده از حکم دوم باخبر نبوده است (و نمى دانسته که حکم ناسخ جاى منسوخ را گرفته است) یا از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نهى درباره چیزى شنیده است که بعدآ به آن امر فرموده، در حالى که این شخص (از حکم دوم) آگاه نشده است.
به این ترتیب در حقیقت این شخص منسوخ را فراگرفته و حفظ کرده، ولى ناسخ را حفظ نکرده است.
اگر او مى دانست آنچه شنیده است نسخ شده آن رارها مى ساختو اگرمسلمانان هنگامى که آن حکم را از وى شنیدند مى دانستند نسخ شده است آن را ترک مى کردند.

5

الصَّادِقُونَ الحَافِظونَ

وَ آخَرُ رَابِعٌ، لَمْ یَکْذِبْ عَلَى اللّهِ، وَ لا عَلَى رَسُولِهِ، مُبْغِضٌ لِلْکَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللّهِ، وَ تَعْظِیماً لِرَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وَلَمْ یَهِمْ، بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ، فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَاسَمِعَهُ، لَمْ یَزِدْ فِیهِ وَلَمْ یَنْقُصْ مِنْهُ، فَهُوَحَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ، وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ، وَ عَرَفَ الْخَاصَّ وَ الْعَامَّ، وَ الْمُحْکَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ، فَوَضَعَ کُلَّ شَیْءٍ مَوْضِعَهُ.

حافظان واقعى حدیث

چهارمین شخص (ناقل حدیث) کسى است که نه دروغ به خدا بسته، نه به پیامبرش (و به طور کلى) او همواره دروغ را به سبب خوف از خدا و تعظیم پیامبر (صلی الله علیه و آله) دشمن مى دارد و در آنچه (از پیامبر اکرم) شنیده، اشتباهى (براثر سهل انگارى) براى او پیش نیامده است، بلکه آنچه را که شنیده است به طور کامل حفظ نموده و همان گونه که شنیده بى کم و کاست آن را نقل کرده است او ناسخ را حفظ کرده و به آن عمل مى کند
و از منسوخ آگاه است و از آن دورى مى گزیند، خاص و عام و محکم و متشابه را شناخته و هر کدام را در جایگاه خود قرار داده است.

6

وَ قَدْ کانَ یَکُونُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الْکَلاَمُ لَهُ وَجْهَانِ: فَکَلاَمٌ خَاصٌّ، وَ کَلامٌ عَامٌّ، فَیَسْمَعُهُ مَنْ لا یَعْرِفُ مَا عَنَى اللّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ، وَ لا مَا عَنَى رَسُولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَیَحْمِلُهُ السَّامِعُ،
وَ یُوَجِّهُهُ عَلَى غَیْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ، وَ مَا قُصِدَ بِهِ، وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ، وَ لَیْسَ کُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مَنْ کَانَ یَسْأَلُهُ وَ یَسْتَفْهِمُهُ، حَتَّى إِنْ کانُوا لَیُحِبُّونَ أَنْ یَجِیءَ الْاَعْرَابِیُّ وَ الطَّارِیءُ،
فَیَسْأَلَهُ (علیه السلام) حَتَّى یَسْمَعُوا، وَ کانَ لا یَمُرُّ بِی مِنْ ذَلِکَ شَیْءٌ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ،
فَهذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَیْهِ النَّاسُ فِی اخْتِلاَفِهِمْ، وَ عِلَلِهِمْ فِی رِوَایَاتِهِمْ.

تعداد اصحاب در فراگیرى احادیث:

(زیرا) گاه سخنى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صادر مى شد که دو گونه بود: گاه کلامى بود که جنبه خصوصى داشت و گاه کلامى که داراى جنبه عمومى بود، در این میان بعضى از کسانى که مقصود خدا و رسول الله (صلی الله علیه و آله) را نمى دانستند آن را مى شنیدند و حفظ مى کردند
و بدون توجّه، آن را برخلاف معنا و مقصود و هدف واقعى آن تفسیر مى کردند و چنان نبود که همه صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) (پیوسته) از او پرسش کنند و مسائل مختلف را جویا شوند، تا آن جا که عدّه اى دوست مى داشتند مرد عرب یا سؤال کننده تازه واردى بیاید ومطلبى از آن حضرت بپرسد تا آن ها جواب آن را بشنوند و فرا گیرند. من (این گونه نبودم، بلکه) هر چه از خاطرم مى گذشت از آن حضرت سؤال مى کردم و حفظ مى نمودم (به همین دلیل چیزى از فروع و اصول اسلام بر من مخفى نماند). این است علل اختلاف روایاتى که در میان مردم وجود دارد و علل اختلاف روایات در نقل حدیث.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :