جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و نود و سوم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه صد و نود و سوم

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

یَصِفُ فِیهَا المُتَّقیِنَ

رُوِیَ انَّ صَاحِباً لأَمِیرِالمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقالُ لَهُ هَمّامٌ کانَ رَجُلاً عابِداً، فَقَالَ لَهُ: یَا أَمِیرَالمُؤْمِنِینَ، صِفْ لِیَ المُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنَّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ. فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوابِهِ، ثُمَّ قَالَ: یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللّهَ وَ أَحْسِنْ: (إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِیْنَ هُمْ مُحْسِنُونَ). فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامُ بِهذا القَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ، فَحَمِدَ اللّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ، وَ صَلَّى عَلَى النَّبیِّ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام):
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللّهَ (سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى)خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیًّا عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لِاَنَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَ لا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ. مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ. غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ، وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ. وَ لَوْ لا الْاَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ،
لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ، شَوْقاً إِلَى الثَّوَاب، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ مَادُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ. قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ. وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ، وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ، وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ. صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً، أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً.
تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ. أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا. وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.

شرح صفات و روحیات پرهیزکاران

یکى از یاران امیرمؤمنان على (علیه السلام) به نام «همّام» که مرد عابد و پرهیزکارى بود، به آن حضرت عرض کرد: اى امیرمؤمنان! پرهیزکاران را برایم آنچنان وصف کن که گویى آن ها را با چشم مى نگرم. امام (علیه السلام) در پاسخ او درنگ کرد و آنگاه فرمود: اى همّام! تقواى الهى پیشه ساز و نیکى کن که خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کنند و کسانى که نیکوکارند؛{1} ولى همّام به این مقدار قانع نشد (و توضیح بیشتر خواست و اصرار ورزید) تا این که امام (علیه السلام) تصمیم گرفت صفات متقین را براى او شرح دهد، پس حمد و ثناى خداى را به جا آورد و بر پیامبرش (صلی الله علیه و آله) درود فرستاد. سپس فرمود:
امّا بعد (از حمد و ثناى الهى)، خداوند منزّه و والا، خلق را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى نیاز و از معصیتشان ایمن بود، زیرا نه عصیان گنهکاران به او زیان مى رساند (و بر دامان کبریایى اش گردى مى نشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى بخشد. پس از آفرینش آنان، روزى و معیشتشان را (با روش حکیمانه اى) در میان آنان تقسیم کرد
و هر یک را در جایگاه دنیوى اش جاى داد. (ولى) پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضایلى هستند: گفتارشان راست،
لباسشان میانه روى و راه رفتنشان همراه با تواضع و فروتنى است. چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرو نهاده اند و گوش هاى خود را وقف شنیدن علم و دانشى کرده اند که براى آنان سودمند است، حالِ آنان در بلا همچون حالشان در آسایش و رفاه است و اگر سرآمد معیّنى که خداوند براى (زندگى) آن ها مقرّر داشته، نبود،
(حتى به اندازه) یک چشم بر هم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمى گرفت.
آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آن ها به کسانى مى مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن متنعم اند و همچون کسانى هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّب اند! قلب هاى آن ها اندوهگین و مردم از شرّشان درامان اند. اندامشان لاغر و نیازهایشان اندک
و نفوسشان عفیف و پاک است. آن ها براى مدتى کوتاه در این جهان صبر و شکیبایى پیشه کردند و به دنبال آن آسایشى طولانى نصیبشان شد. این تجارتى پرسود است که پروردگارشان براى آن ها فراهم ساخته است. دنیا (با جلوه گرى هایش) به سراغ آن ها آمد؛ ولى آن ها فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا مى رفت که آن ها را اسیر خود سازد ولى آنان به بهاى جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند!

2

أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لِاَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَها تَرْتِیلاً. یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ، وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً، وَ ظَنُّوا أَنَّها نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ. وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ، أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ، فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ، وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.

برنامه شبانه پرهیزکاران:

اما شب هنگام بر پاى خود (به نماز) مى ایستند و آیات قرآن را شمرده شمرده و با تدبّر مى خوانند، به وسیله آن، جان خویش را محزون مى سازند و داروى درد خود را از آن مى طلبند. هنگامى که به آیه اى مى رسند که در آن، تشویق است (تشویق به پاداش هاى بزرگ الهى در برابر ایمان و عمل صالح) با اشتیاق فراوان بر آن تکیه مى کنند و چشم جانشان با علاقه بسیار در آن خیره مى شود، گویى آن بشارت را در برابر چشم خود مى بینند
و هنگامى که به آیه اى مى رسند که بیم و انذار در آن است (انذار در برابر گناهان) گوش هاى دل خویش را براى شنیدن آن بازمى کنند، گویى فریادها و ناله هاى زبانه هاى آتش دوزخ در درون گوششان طنین انداز است! آن ها قامت خود را در پیشگاه خدا خم مى کنند (و به رکوع مى روند) و پیشانى و کف دست ها و سر زانوها و نوک انگشتان پا را (به هنگام سجده) بر زمین مى گسترانند و آزادى خویش را از پیشگاه خداوند متعال درخواست مى کنند.

3

وَ أَمَّا النَّهَارُ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ. قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ؛ وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا!. وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ. لا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ. فَهُمْ لِاَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ. وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ، إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی، وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی! اللَّهُمَّ لا تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لِی مَا لا یَعْلَمُونَ!

برنامه روزانه پرهیزکاران:

پرهیزکاران به هنگام روز، دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى باتقوا هستند، ترس و خوف (در برابر مسئولیت هاى الهى) بدن هاى آن ها را همچون چوبه هاى تیر، تراشیده و لاغر ساخته است، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آن ها را بیمار مى پندارند، در حالى که هیچ بیمارى اى در وجودشان نیست و گوینده (ى بى خبر و غافل) مى گوید: افکارشان به هم ریخته و بیمار دل اند! در حالى که اندیشه اى بس بزرگ با فکر آنان آمیخته است. از اعمال اندک، خشنود نمى شوند و اعمال فراوان خود را زیاد نمى شمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهى و قصور) متّهم مى سازند، و از اعمال خود نگران اند. هر گاه یکى از آن ها را مدح و ستایش کنند، از آنچه درباره او گفته شده به هراس مى افتد و مى گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است. بارالها! مرا براى نیکى هایى که به من نسبت مى دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آن ها گمان مى کنند قرار ده و گناهانى را که من دارم و آن ها نمى دانند ببخش!

4

فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ، وَ حَزْماً فِی لِینٍ، وَ إِیماناً فِی یَقِینٍ، وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ، وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ،
وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ، وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَةٍ، وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ، وَ طَلَباً فِی حَلاَلٍ، وَ نَشَاطاً فِی هُدىً. وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ. یَعْمَلُ الْاَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ. یُمسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ. یَبِیتُ حَذِراً، وَ یُصْبِحُ فَرِحاً؛
حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِما أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ، لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیما تُحِبُّ. قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیما لا یَزُولُ، وَ زَهَادَتُهُ فِیما لا یَبْقَى، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ. تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلُهُ،خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیْظُهُ. اَلْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ،
إِنْ کانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ. یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ،
وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی الزَّلاَزِلِ وَ قُورٌ، وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ، لا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ. یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ،
لا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لا یَنْسَى مَا ذُکِّرَ، وَ لا یُنَابِزُ بِالْاَلْقَابِ، وَ لا یُضَارُّ بِالْجَارِ، وَ لا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَ لا یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ، وَ لا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ. إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لآِخِرَتِهِ، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ، لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ، وَلا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَةٍ. قَالَ: فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً کانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا. فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): أَمَا وَ اللّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ. ثُمَّ قَال: أَهکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا؟ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! فَقَالَ (علیه السلام): وَیْحَکَ! إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لا یَعْدُوهُ،
وَ سَبَباً لا یَتَجَاوَزُهُ، فَمَهْلاً! لا تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّما نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ!

اوصاف پرهیزکاران:

از نشانه هاى هر یک از آن ها این است که او را در دین خود قوى مى بینى و در عین محکم کارى و قاطعیت، نرم خو، و داراى ایمانى مملوّ از یقین، و حرص در کسب دانش، و آگاهى در عین بردبارى، و میانه روى در حال غنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگى در عین تهیدستى، و شکیبایى در شداید، و طلب روزى حلال، و نشاط در راه هدایت و دورى از طمع. پیوسته عمل صالح انجام مى دهد و با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود).
روز را به پایان مى برد در حالى که همّ او سپاسگزارى و شکر (خداوند) است، و صبح مى کند در حالى که همه همّش یاد خداست. شب را سپرى مى کند در حالى که ترسان است، و صبح برمى خیزد در حالى که شادمان است؛ ترسان از غفلت هایى که از آن برحذر داشته شده و شادمان براى فضل و رحمتى که به او رسیده است (زیرا روز را دیگرى از خدا عمر گرفته و خداوند درهاى سعى و تلاش را به روى او گشوده است). هرگاه نفْس او در انجام وظایفى که از آن ناخشنود است سرکشى کند، او نیز نفس خود را از آنچه دوست دارد محروم مى سازد. چشم روشنى او در چیزى است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بى اعتنایى اش نسبت به چیزى است که بقا و دوامى در آن نیست. علم را با حلم مى آمیزد و گفتار را با کردار! او (پرهیزکار) را مى بینى که آرزویش نزدیک، لغزشش کم، قلبش خاشع، نفسش قانع، خوراکش اندک، امورش آسان، دینش محفوظ، شهوت سرکشش مرده و خشمش فرو خورده شده است. (مردم) به خیر او امیدوار و از شرّش در امان اند. اگر در میان غافلان باشد جزء ذاکران محسوب مى شود و اگر در میان ذاکران باشد در زمره غافلان نوشته نمى شود. کسى را که به او ستم کرده (و پشیمان است) مى بخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا مى کند و به کسى که پیوندش را با وى قطع کرده است، مى پیوندد. سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است، گفتارش نرم و ملایم، منکرات از او غایب، و معروف و کارهاى شایسته او حاضر و آشکار است. نیکى اش روى آورده و شرّش پشت کرده است.
در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادث ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونى نعمت شکرگزار است. به کسى که با او دشمنى دارد ستم نمى کند و به سبب دوستى با کسى مرتکب گناه نمى شود و پیش از آن که شاهدى بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق مى کند. آنچه حفظش را به او سپرده اند تباه نمى سازد و آنچه را به او تذکّر داده اند فراموش نمى کند.
مردم را با نام هاى زشت نمى خواند و به همسایگان زیان نمى رساند. مصیبت زده را شماتت نمى کند. در امور باطل وارد نمى شود و از دایره حق بیرون نمى رود. هر گاه سکوت کند سکوتش وى را غمگین نمى سازد و اگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمى شود و هر گاه به او ستمى شود (حتى الامکان) صبر مى کند تا خدا انتقامش را بگیرد. نفس خود را به زحمت مى افکند، ولى مردم از دست او راحت اند. خویشتن را براى آخرت به تعب مى اندازد و مردم را از ناحیه خود آسوده مى سازد. دورى اش از کسانى که از آن ها دورى مى کند، به سبب زهد و حفظ پاکى است و نزدیکى اش به کسانى که به آن ها نزدیک مى شود، مهربانى و رحمت است؛ نه این که دورى اش از روى تکبّر و خودبزرگ بینى و نزدیکى اش براى مکر و خدعه (و بهره گیرى مادّى) باشد. راوى این خطبه مى گوید: (هنگامى که سخن امیرمؤمنان (علیه السلام) به این جا رسید) همّام فریادى کشید و مدهوش شد و جان داد، در این هنگام امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «به خدا سوگند! من از این پیشامد براى او مى ترسیدم». سپس فرمود: «این گونه اندرزهاى رسا به آن ها که اهل موعظه اند، اثر مى گذارد». در این جا کسى به امام (علیه السلام) عرض کرد: پس چرا این مواعظ با شما چنین نمى کند؟ امام (علیه السلام) در پاسخ او فرمود: «واى بر تو! هر اجل و سرآمدى وقت معیّنى دارد که از آن نمى گذرد و سبب خاصّى دارد که از آن تجاوز نمى کند»، سپس افزود: «آرام باش! دیگر چنین سخنى مگو! این سخنى بود که شیطان بر زبان تو جارى ساخت».

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :