جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و نود و یکم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه صد و نود و یکم

و از خطبه های آن حضرت است :

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِي فِي الْخَلْقِ حَمْدُهُ وَ الْغَالِبِ جُنْدُهُ وَ الْمُتَعَالِي جَدُّهُ أَحْمَدُهُ عَلَى نِعَمِهِ التُّؤَامِ وَ آلَائِهِ الْعِظَامِ الَّذِي عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا وَ عَدَلَ فِي كُلِّ مَا قَضَى وَ عَلِمَ مَا يَمْضِي وَ مَا مَضَى مُبْتَدِعِ الْخَلَائِقِ بِعِلْمِهِ وَ مُنْشِئِهِمْ بِحُكْمِهِ بِلَا اقْتِدَاءٍ وَ لَا تَعْلِيمٍ وَ لَا احْتِذَاءٍ لِمِثَالِ صَانِعٍ حَكِيمٍ وَ لَا إِصَابَةِ خَطَإٍ وَ لَا حَضْرَةِ مَلَإٍ .وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ابْتَعَثَهُ وَ النَّاسُ يَضْرِبُونَ فِي غَمْرَةٍ وَ يَمُوجُونَ فِي حَيْرَةٍ قَدْ قَادَتْهُمْ أَزِمَّةُ الْحَيْنِ وَ اسْتَغْلَقَتْ عَلَى أَفْئِدَتِهِمْ أَقْفَالُ الرَّيْنِ .

ستايش خداى را، كه سپاس او آشكار است در آفريدگان، سپاهش چيره است و پر توان. بزرگى او بس بلند است و بيكران. او را مى ستايم بر پيوسته نعمتهايش و بزرگى بخششهايش. خدايى كه بردبارى او فراوان است، و بخشود، و داد كرد در آنچه حكم فرمود، و مى داند آنچه آيد، و آنچه بود. پديدآورنده آفريدگان به دانش، و آفريننده آنان از روى بينش، بى پيروى كردن و آموختن، و نه نمونه اى از سازنده اى دانا را به كار بردن، و نه مرتكب خطايى شدن، و نه با حضور و مشورت گروهى آفريدن، و گواهى مى دهم كه محمد (صلی الله علیه وآله) بنده او و فرستاده اوست. او را برانگيخت حالى كه مردم در گرداب نادانى شناور بودند و در لجه سرگردانى گاه زير و گاه زبر.هلاكت، آنان را مهار كرده و راهبر، و دلهاشان را قفل گمراهى، استوار بر در.

2

أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَى اللَّهِ حَقَّكُمْ وَ أَنْ تَسْتَعِينُوا عَلَيْهَا بِاللَّهِ وَ تَسْتَعِينُوا بِهَا عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ التَّقْوَى فِي الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ وَ فِي غَدٍ الطَّرِيقُ إِلَى الْجَنَّةِ مَسْلَكُهَا وَاضِحٌ وَ سَالِكُهَا رَابِحٌ وَ مُسْتَوْدَعُهَا حَافِظٌ لَمْ تَبْرَحْ عَارِضَةً نَفْسَهَا عَلَى الْأُمَمِ الْمَاضِينَ مِنْكُمْ وَ الْغَابِرِينَ لِحَاجَتِهِمْ إِلَيْهَا غَداً إِذَا أَعَادَ اللَّهُ مَا أَبْدَى وَ أَخَذَ مَا أَعْطَى وَ سَأَلَ عَمَّا أَسْدَى فَمَا أَقَلَّ مَنْ قَبِلَهَا وَ حَمَلَهَا حَقَّ حَمْلِهَا

بندگان خدا! شما را سفارش مى كنم به پرهيزگارى و ترس از خدا، كه پرهيزگارى حق خداست بر شما، و موجب حق شما شود بر خدا، و اين كه از خدا يارى خواهيد در پرهيزگارى، و از پرهيزگارى يارى جوييد در گزاردن حق حضرت بارى، كه پرهيزگارى امروز سپر و پناهنگاه است، و فردا بهشت را راه است. راه آن آشكار است و رونده راه سود بردار، و امانتدار آن، نيكو نگهدار. پرهيز گارى پيوسته خود را نموده است بر مردمان، چه گذشتگان و چه ماندگان، به خاطر نياز آنان در فردا بدان. روزى كه خدا آنچه را آشكار كرد بازگرداند، و آنچه داد بستاند، و در آنچه بخشيد مواخذت راند.پس چه اندكند آنان كه پرهيزگارى را پذرفتارند، و بار آن را چنانكه بايد بر مى دارند.

3

أُولَئِكَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ هُمْ أَهْلُ صِفَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِذْ يَقُولُ وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ فَأَهْطِعُوا بِأَسْمَاعِكُمْ إِلَيْهَا وَ أَلِظُّوا بِجِدِّكُمْ عَلَيْهَا وَ اعْتَاضُوهَا مِنْ كُلِّ سَلَفٍ خَلَفاً وَ مِنْ كُلِّ مُخَالِفٍ مُوَافِقاً أَيْقِظُوا بِهَا نَوْمَكُمْ وَ اقْطَعُوا بِهَا يَوْمَكُمْ وَ أَشْعِرُوهَا قُلُوبَكُمْ وَ ارْحَضُوا بِهَا ذُنُوبَكُمْ وَ دَاوُوا بِهَا الْأَسْقَامَ وَ بَادِرُوا بِهَا الْحِمَامَ وَ اعْتَبِرُوا بِمَنْ أَضَاعَهَا وَ لَا يَعْتَبِرَنَّ بِكُمْ مَنْ أَطَاعَهَا أَلَا فَصُونُوهَا وَ تَصَوَّنُوا بِهَا وَ كُونُوا عَنِ الدُّنْيَا نُزَّاهاً وَ إِلَى الْآخِرَةِ وُلَّاهاً وَ لَا تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوَى وَ لَا تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْيَا وَ لَا تَشِيمُوا بَارِقَهَا وَ لَا تَسْمَعُوا نَاطِقَهَا وَ لَا تُجِيبُوا نَاعِقَهَا وَ لَا تَسْتَضِيئُوا بِإِشْرَاقِهَا وَ لَا تُفْتَنُوا بِأَعْلَاقِهَا فَإِنَّ بَرْقَهَا خَالِبٌ وَ نُطْقَهَا كَاذِبٌ وَ أَمْوَالَهَا مَحْرُوبَةٌ وَ أَعْلَاقَهَا مَسْلُوبَةٌ

آنان اندكند در شمار، و ستوده پروردگار، كه فرمايد: و اندكى از بندگان منند سپاسگزار. پس گوشهاى خود را به تقوا فرا داريد، و به جد روى بدان آريد، و از هر چه خلاف تقوا بود دل بكنيد و تقوا را دلخواه خود شماريد. خود را با پرهيزگارى بيدار داريد، و روز خود را با آن به سر آريد. پوشش دل خويشش نماييد، و گناهان خود را با آن بشوييد و بزداييد، و بيماريها را با آن درمان سازيد، و بدان به پيشباز مرگ تازيد و پند گيريد از آن كس كه آن را تباه كرد، و مبادا از شما پند گيرد، آن كس كه گردن در حلقه تقوا درآورد. هان! پرهيزگارى را بپاييد، و از آن براى خود پاييدن خواهيد، و از دنيا پاك مانيد و بر كنار، و آخرت را شيفته ديدار. آن را كه تقوا فراز برده فرود مياريد، و آن را كه دنيا بالا برده بلند مشماريد. به برق درخشنده دنيا خيره مشويد، و سخن ستاينده دنيا را مشنويد، و بانگ آن كس ر ا كه به دنيا مى خواند پاسخ مدهيد، و از تابش آن روشنى مخواهيد، و فريفته كالاهاى گرانمايه آن مگرديد، كه برق آن بى فروغ است و سخنش دروغ. مالهايش ربوده است و كالاهايش دستخوش ربودن بوده.

4

أَلَا وَ هِيَ الْمُتَصَدِّيَةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْكَنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَيُودُ الْمَيُودُ حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ أَهْلُهَا عَلَى سَاقٍ وَ سِيَاقٍ وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ قَدْ تَحَيَّرَتْ مَذَاهِبُهَا وَ أَعْجَزَتْ مَهَارِبُهَا وَ خَابَتْ مَطَالِبُهَا فَأَسْلَمَتْهُمُ الْمَعَاقِلُ وَ لَفَظَتْهُمُ الْمَنَازِلُ وَ أَعْيَتْهُمُ الْمَحَاوِلُ فَمِنْ نَاجٍ مَعْقُورٍ وَ لَحْمٍ مَجْزُورٍ وَ شِلْوٍ مَذْبُوحٍ وَ دَمٍ مَسْفُوحٍ وَ عَاضٍّ عَلَى يَدَيْهِ وَ صَافِقٍ بِكَفَّيْهِ وَ مُرْتَفِقٍ بِخَدَّيْهِ وَ زَارٍ عَلَى رَأْيِهِ وَ رَاجِعٍ عَنْ عَزْمِهِ وَ قَدْ أَدْبَرَتِ الْحِيلَةُ وَ أَقْبَلَتِ الْغِيلَةُ

آگاه باشيد كه دنيا چون چاروايى است پر ستيز، سركش و با جست و خيز، و دروغگوى خيانتكار، و حق نشناس سپاس ندار و ستيهنده حيله گر و كجروِ از راه به در. شيوه اش دگرگونى، سختى فشارش لرزاننده، و عزتش زبونى، و جد آن لاغ، و بلندى آن مغاك، خانه ربودن و بردن و غارت و هلاك. مردم آن در سختى، در مسير مرگ بر پا، به آن يك رسنده و از ديگرى جدا، مردم در راههايش سرگردان، گريزگاههايش ناپيدا بر اين و آن . خواسته آن موجب نوميدى و زيان. پناهگاههايش آنان را به دشمن سپرده، و خانه هايش آنان را از خود برون رانده، و چاره انديشى ها ناتوانشان گردانده. چنانكه از آنان، يا رها شده اى است خسته، يا كشته اى سر از تن گسسته و يا سر بريده اى اندام گسيخته و يا خونى بر زمين ريخته، و يا پشت دست گزنده، و يا دست بر هم زننده، و يا سر ميان دو بازو نهاده پشيمان، و يا خود را بر آنچه انديشيده سرزنش كنان، و يا از تصميمى كه گرفته روى گردان. حالى كه چاره و تدبير پشت كرده است، و مرگ، ناگهانى و گريبانگير روى آورده است

5

{وَ لَاتَ حِينَ مَنَاصٍ} هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ قَدْ فَاتَ مَا فَاتَ وَ ذَهَبَ مَا ذَهَبَ وَ مَضَتِ الدُّنْيَا لِحَالِ بَالِهَا فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ .

{و جايگريزى نمانده }و چه دور است دور. آنچه درگذشت، درگذشت، و آنچه رفت سپرى گرديد، و جهان چنانكه خود مى خواست به پايان رسيد پس نگريست بر آنان آسمان و زمين و نبودند از مهلت دادگان.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :