جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و نودم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه صد و نودم

از خطبه هاى آن حضرت است روایت شده: یکى از یاران امیرالمؤمنین علیه السّلام که او را همّام مى گفتند و مردى عابد بودبه حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویى آنان را مى بینم براى من وصف کن. امام در پاسخاو درنگ کرد، سپس فرمود:

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

يا هَمّامُ: اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِنْ فـَ «اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَالَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ».

اى همّام، تقواى الهى پیشه کن و کار نیک انجام ده، زیرا خداوند با اهل تقواو اهل کار نیک است.

2

فَلَمْ يَقْنَعْ هَمّامٌ بِهذَا الْقَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَيْهِ. فَحَمِدَ اللّهَ وَ اَثْنى عَلَيْهِ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ثُمَّ قالَ:

همّام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ درود فرستاد و سپس فرمود:

3

اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لاَِنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصاهُ، وَ لاتَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ. فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعايِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيا مَواضِعَهُمْ.

اما بعد، خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى نیاز، و از گناهشان ایمن بود، زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمى رساند، و طاعت مطیعان او را سود نمى دهد. پس روزى آنان را در میانشان تقسیم کرد، و هر کس را در دنیا در جایى که سزاوار بود قرار داد.

4

فَالْمُتَّقُونَ فيها هُمْ اَهْلُ الْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِْقْتِصادُ، وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ. غَضُّوا اَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ، وَ وَقَفُوا اَسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النّافِعِ لَهُمْ.

پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائلند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادى، و رفتارشان افتادگى است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهاى خود را وقف دانش بامنفعت نموده اند.

5

نُزِّلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلاءِ كَالَّتى نُزِّلَتْ فِى الرَّخاءِ، وَ لَوْلاَ الاَْجَلُ الَّذى كَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فى اَجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْن، شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ.

آنان را در بلا و سختى و آسایش و راحت حالتى یکسان است، و اگرخداوند براى اقامتشان در دنیا زمان معینى را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاببه انـدازه چشـم به هم زدنى روحشـان در بدنشان قـرار نمى گرفت.

6

عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْيُنِهِمْ. فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَالنّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيها مُعَذَّبُونَ.

خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چنانند که گویى آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویى آن را مشاهده نموده و در آن معذبند.

7

قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَاَجْسادُهُمْ نَحيفَةٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفيفَةٌ، وَ اَنْفُسُهُمْ عَفيفَةٌ. صَبَرُوا اَيّاماً قَصيرَةً اَعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَويلَةً، تِجارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ. اَرادَتْهُمُ الدُّنْيا فَلَمْ يُريدُوها، وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا اَنْفُسَهُمْ مِنْها.

دلهایشان محزون، همگان از آزارشان در امان، بدنهایشان لاغر، نیازهایشان سبک، و نفوسشان با عفّت است. روزى چند را در راه حق صبر کردند که براى آنان راحتى جاوید به دنبال آورد، این است تجارتى سودآور که خداوند براى آنان مهیّا نمود. دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.

8

اَمَّا اللَّيْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لاَِجْزاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتيلاً، يُحَزِّنُونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ، وَ يَسْتَثيرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ. فَاِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَشْويقٌ رَكَنُوا اِلَيْها طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَيْها شَوْقاً، وَ ظَنُّوا اَنَّها نُصْبَ اَعْيُنِهِمْ.

به هنگام شب براى عبادت برپایند، در حالى که اجزاى قرآن را شمرده و سنجیده تلاوت کنند، خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته، و داروى دردشان را از آن برگیرند. و چون به آیه اى بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند، و روحشان از روى شوق به آن خیره گردد، و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست.

9

وَ اِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَخْويفٌ اَصْغَوْا اِلَيْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهيقَها فى اُصُولِ آذانِهِمْ. فَهُمْ حانُونَ عَلى اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، يَطْلُبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فِكاكِ رِقابِهِمْ.

و چون به آیه اى بگذرند که در آن بیم داده شده گوش دل به آن دهند، و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است. قامت به رکوع خم کرده اند، به وقت سجده پیشانى و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین مى گذارند، و از خداوند آزادى خود را از عذاب مى طلبند،

10

وَ اَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ، اَبْرارٌ اَتْقِياءُ. قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْىَ الْقِداح ِ، يَنْظُرُ اِلَيْهِمُ النّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضى، وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض، وَ يَقُولُ: لَقَدْ خُولِطوا،وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظيمٌ

اما به هنگام روز، بردباران و دانشمندان و نیکوکاران و پرهیزکارانند. بیم از حق جسمشان را چون تیرِ تراشیده لاغر کرده، مردم آنان را مى بینند به تصور اینکه بیمارند، ولى بیمار نیستند، و مى گویند دیوانه اند، در حالى که امرى عظیم آنان را بدین حـال درآورده .

11

لايَرْضَوْنَ مِنْ اَعْمالِهِمُ الْقَليلَ، وَلايَسْتَكْثِرُونَ الْكَثيرَ. فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ. وَ مِنْ اَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ.اِذا زُكِّىَ اَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ مِمّا يُقالُ لَهُ فَيَقُولُ: اَنَا اَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْ غَيْرى، وَ رَبّى اَعْلَمُ بى مِنّى بِنَفْسى؛

به طاعت اندک خشنود نمى شوند، و طاعت زیاد را زیاد ندانند. بنابراین خود را به کوتاهى در بندگى متّهم کنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه یکى از آنان را تمجید کنند از آن تمجید بیم نموده و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من داناتر است؛

12

اللّهُمَّ لاتُؤاخِذْنى بِما يَقُولُونَ، وَاجْعَلْنى اَفْضَلَ مِمّا يَظُنُّـونَ، وَ اغْفِرْ لى ما لايَعْلَمُـونَ.

خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر، و از آنچه مى پندارند بهتر گردان، و زشتى هایى را که از من خبر ندارند بر من ببخش.

13

فَمِنْ عَلامَةِ اَحَدِهِمْ اَنَّكَ تَرى لَهُ قُوَّةً فى دين، وَ حَزْماً فى لين، وَ ايماناً فى يَقين، وَ حِرْصاً فى عِلْم، وَ عِلْماً فى حِلْم، وَ قَصْداً فى غِنًى، وَ خُشُوعاً فى عِبادَة، وَ تَجَمُّلاً فى فاقَة، وَ صَبْراً فى شِدَّة، وَ طَلَباً فى حَلال، وَ نَشاطاً فى هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع

از نشانه هاى دیگرشان آن است که هر کدام را داراى نیرومندى در دین، دوراندیشى با نرمى، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش ، علم با بردبارى ، میانه روى درتوانگرى، فروتنى در عبادت، آراستگى در تهیدستى، بردبارى در سختى، جویایى حلال، نشاط در هدایت، و دورى از طمع بینى.

14

يَعْمَلُ الاَْعْمالَ الصّالِحَةَ وَ هُوَ عَلى وَجَل. يُمْسى وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ، وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ. يَبيتُ حَذِراً، وَ يُصْبِحُ فَرِحاً

در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است. شب مى کند در اندیشه شکر، و روز مى کند در اندیشه ذکر. شب را به سر مى برد با خوف، و ر وز مى نماید دلشاد

15

حَذِراً لِما حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ.

خوف از غفلتى که او را از آن برحذر داشته اند، و دلشاد از فضل و رحمت حق که به دست آورده.

16

اِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فيما تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِها سُؤْلَها فيما تُحِبُّ. قُرَّةُ عَيْنِهِ فيما لايَزُولُ، وَ زَهادَتُهُ فيما لايَبْقى.

اگر نفس او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروى نکند او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمى دهد. روشنى چشمش در آن چیزى است که جاوید است، و بى رغبتى اش در آن است که فانى شدنى است.

17

يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ. تَراهُ قَريباً اَمَلُهُ، قَليلاً زَلَلُهُ، خاشِعاً قَلْبُهُ، قانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً اَكْلُهُ، سَهْلاً اَمْرُهُ، حَريزاً دينُهُ، مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَكْظُوماً غَيْظُهُ. اَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَالشَّرُّ مِنْهُ مَاْمُونٌ.

بردبارى را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته مى کند. آرزویش کم و کوتاه، لغزشش اندک، دلش فروتن، نفسش قانع، خوراکش اندک، زندگیش آسان، دینش محفوظ، شهوتش مرده، و خشمش فروخورده است. خیرش را متوقّع، و از شرّش در امانند.

18

اِنْ كانَ فِى الْغافِلينَ كُتِبَ فِى الذّاكِرينَ، وَ اِنْ كانَ فِى الذّاكِرينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغافِلينَ. يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ يُعْطى مَنْ حَرَمَهُ، وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ.

اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند، و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند. از آن که بر او ستم کرده بگذرد، به آن که او را محروم نموده عطا کند، و با کسى که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید.

19

بَعيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ، غائِباً مُنْكَرُهُ، حاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَيْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ، فِى الزَّلازِلِ وَقُورٌ، وَ فِى الْمَكارِهِ صَبُورٌ، وَ فِى الرَّخاءِ شَكُورٌ. لايَحيفُ عَلى مَنْ يُبْغِضُ، وَ لايَأْثَمُ فيمَنْ يُحِبُّ.

زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتیش پنهان، و خوبیش آشکار است، نیکى اش روى آورده، و شرّش روى گردانده، در حوادث آرام، در ناخوشیها شکیبا، و در خوشیها شاکر است. بر دشمن ستم نمى کند، و به خاطرمحبوبش مرتکب گناه نمى شود.

20

يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ اَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ. لايُضيعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لايَنْسى ما ذُكِّرَ، وَ لايُنابِزُ بِالاَْلْقابِ، وَ لايُضارُّ بِالْجارِ، وَ لايَشْمَتُ بِالْمَصائِبِ، وَ لايَدْخُلُ فِى الْباطِلِ، وَ لايَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ. اِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ اِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ، وَ اِنْ بُغِىَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتّى يَكُونَ اللّهُ هُوَ الَّذى يَنْتَقِمُ لَهُ.

پیش ازحاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق مى نماید. امانت را تباه نمى کند، و آنچه را به یادش آرند به فراموشى نمى سپارد، احدى را با لقب زشت صدا نمى کند، به همسایه زیان نمى زند، به بلاهایى که به سر مردم مى آید شادى نمى نماید، در باطل وارد نمى شود، و از حق خارج نمى گردد. اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند، و اگر بخندد قهقهه نزند، چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.

21

نَفْسُهُ مِنْهُ فى عَناء، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَة. اَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ اَراحَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنا مِنْهُ لينٌ وَ رَحْمَةٌ، لَيْسَ تَباعُدُهُ بِكِبْر وَ عَظَمَة، وَ لا دُنُوُّهُ بِمَكْر وَ خَديعَة.

از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد، و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند. دوریش از آن که دورى مى کند محض زهد و پاک ماندن، و نزدیکى اش به آن که نزدیک مى شود به خاطر نرمى و رحمت است، دوریش از راه تکبّر و خودخواهى،و نزدیکى اش از باب مکر و فریب نیست.

22

قالَ: فَصَعِقَ هَمّامٌ صَعْقَةً كانَتْ نَفْسُهُ فيها.

راوى گفت: چون سخن به اینجا رسید همّام فریادى برکشید و جان داد.

23

فَقالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ: اَما وَاللّهِ لَقَدْ كُنْتُ اَخافُها عَلَيْهِ.

حضرت فرمود:به خدا قسم از چنین پیشامدى بر او مى ترسیدم.

24

ثُمَّ قالَ: هكَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَةُ بِاَهْلِها!

سپس ادامه داد: اندرزهاى رسابا اهلش این گونه معامله مى کند!

25

فَقالَ لَهُ قائِلٌ: فَما بالُكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ؟ فَقالَ عَلَيْهِ السّلامُ: وَيْحَكَ، اِنَّ لِكُلِّ اَجَل وَقْتاً لايَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لايَتَجاوَزُهُ. فَمَهْلاً، لاتَعُدْ لِمِثْلِها، فَاِنَّما نَفَثَ الشَّيْطانُ عَلى لِسانِكَ.

یکى از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالى دارى؟ فرمود:واى بر تو، هر اجلى را وقت معیّنى است که از آن نمى گذرد، و علّتى است که از آن تجاوز نمى کند.بازایست و دیگر اینچنین مگوى که این سخنى بود که شیطان بر زبانت جارى ساخت.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :