جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و هشتاد و دوم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه صد و هشتاد و دوم

از خطبه هاى آن حضرت است در حمد الهى و ستايش پيامبر و عجايب آفرينش:

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا تُدْرِكُهُ الشَّوَاهِدُ وَ لَا تَحْوِيهِ الْمَشَاهِدُ وَ لَا تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لَا تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ؛ الدَّالِّ عَلَى قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ، وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى وُجُودِهِ، وَ بِاشْتِبَاهِهِمْ عَلَى أَنْ لَا شِبْهَ لَهُ؛ الَّذِي صَدَقَ فِي مِيعَادِهِ وَ ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِي خَلْقِهِ وَ عَدَلَ عَلَيْهِمْ فِي حُكْمِهِ؛ مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوثِ الْأَشْيَاءِ عَلَى أَزَلِيَّتِهِ، وَ بِمَا وَسَمَهَا بِهِ مِنَ الْعَجْزِ عَلَى قُدْرَتِهِ، وَ بِمَا اضْطَرَّهَا إِلَيْهِ مِنَ الْفَنَاءِ عَلَى دَوَامِهِ. وَاحِدٌ لَا بِعَدَدٍ وَ دَائِمٌ لَا بِأَمَدٍ وَ قَائِمٌ لَا بِعَمَدٍ. تَتَلَقَّاهُ الْأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَةٍ، وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِي لَا بِمُحَاضَرَةٍ. لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ بَلْ تَجَلَّى لَهَا بِهَا، وَ بِهَا امْتَنَعَ مِنْهَا وَ إِلَيْهَا حَاكَمَهَا. لَيْسَ بِذِي كِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَايَاتُ فَكَبَّرَتْهُ تَجْسِيماً، وَ لَا بِذِي عِظْمٍ تَنَاهَتْ بِهِ الْغَايَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِيداً، بَلْ كَبُرَ شَأْناً وَ عَظُمَ سُلْطَاناً.

خدايى را حمد كه حواس وجودش را در نيابد، مكانها فرايش نگيرند، چشمها او را نبينند، و پرده هاى پوشنده او را نپوشانند، همان كه حادث بودن مخلوقاتش دليل بر ازلى بودن او، و به وجود آمدن موجودات برهان وجود اوست، و شبيه بودن مخلوقات به يكديگر گواه بر اين كه او را شبيهى نيست. خداوندى كه در وعده اش صادق، و از اينكه به بندگان خود ستم كند به دور است، در ميان عبادش به قسط، و در حكم كردن بر آنان به عدالت رفتار كند. به حادث بودن اشياء بر ازليتش، و به داغ ناتوانى كه بر موجودات نهاده بر قدرتش، و به مرگ و فناى مخلوقات كه گريزى از آن قرار نداده بر دائمى بودنش گواه آورد. يكى است نه به عدد، هميشگى است نه به زمان، بر پاست نه با كمك پشتيبان. ذهن ها او را دريابند نه به وسيله حواس، و ديده ها وجودش را گواهى دهند نه بر وجه حضور حسّى. انديشه ها به او احاطه نكرد بلكه به انديشه ها نزد انديشه ها تجلّى نمود، و به انديشه ها وانمود كه انديشه ها به او احاطه ندارند، و انديشه ها را در اين زمينه قاضى قرار داد. بزرگى او همچون اجسام و اجساد بر اساس طول و عرض و حجم و عمق و بدايت و نهايت نيست تا در جسم و حجم بزرگ آيد، بلكه شأنش بزرگ، و سلطنتش عظيم است.

2

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الصَّفِيُّ وَ أَمِينُهُ الرَّضِيُّ (صلى الله عليه و آله)؛ أَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ الْحُجَجِ وَ ظُهُورِ الْفَلَجِ وَ إِيضَاحِ الْمَنْهَجِ؛ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِهَا، وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ دَالًّا عَلَيْهَا، وَ أَقَامَ أَعْلَامَ الِاهْتِدَاءِ وَ مَنَارَ الضِّيَاءِ، وَ جَعَلَ أَمْرَاسَ الْإِسْلَامِ مَتِينَةً، وَ عُرَى الْإِيمَانِ وَثِيقَةً.

و شهادت مى دهم كه محمّد بنده و رسول برگزيده، و امين پسنديده اوست، درود خدا بر او و آلش باد. او را با دلايل الزام كننده، و پيروزى آشكار، و راه روشن فرستاد، او هم رسالت حق را آشكارا به مردم رساند، و انسانها را به راه راست واداشت و راه را به آنان نماياند، و نشانه هاى هدايت و مشعل روشن دين را به پا كرد، و رشته هاى اسلام را محكم، و دستگيره هاى ايمان را استوار نمود.

3

مِنْهَا في صِفَةِ خَلْقِ أَصْنَافٍ مِنَ الْحَيَوانِ: وَ لَوْ فَكَّرُوا فِي عَظِيمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِيمِ النِّعْمَةِ، لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِيقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ، وَ لَكِنِ الْقُلُوبُ عَلِيلَةٌ وَ الْأبَصَارُ مَدْخُولَةٌ. أَلَا تَنْظُرُونَ إِلَى صَغِيرِ مَا خَلَقَ كَيْفَ أَحْكَمَ خَلْقَهُ وَ أَتْقَنَ تَرْكِيبَهُ، وَ فَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ سَوَّى لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ

از اين خطبه است در توصيف عجايب آفرينش اصنافى از حيوانات: اگر مردم در عظمت قدرت و بزرگى نعمت حق انديشه مى نمودند، به راه مستقيم باز گشته، و از عذاب سوزان مى ترسيدند، اما دلها بيمار، و ديده ها عيبناك است. آيا به كوچك ترين چيزى كه آفريده دقت نمى كنند كه چگونه خلقتش را محكم، و تركيبش را استوار كرد، و براى آن گوش و چشم قرار داد، و به استخوان و پوست آراست.

4

انْظُرُوا إِلَى النَّمْلَةِ فِي صِغَرِ جُثَّتِهَا وَ لَطَافَةِ هَيْئَتِهَا، لَا تَكَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ وَ لَا بِمُسْتَدْرَكِ الْفِكَرِ. كَيْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا وَ صَبَتْ عَلَى رِزْقِهَا، تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا وَ تُعِدُّهَا فِي مُسْتَقَرِّهَا؛ تَجْمَعُ فِي حَرِّهَا لِبَرْدِهَا وَ فِي وُرُودِ هَا لِصَدَرِهَا؛ مَكْفُولةٌ بِرِزْقِهَا، مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا. لَا يُغْفِلُهَا الْمَنَّانُ وَ لَا يَحْرِمُهَا الدَّيَّانُ، وَ لَوْ فِي الصَّفَا الْيَابِسِ وَ الْحَجَرِ الْجَامِسِ؛ وَ لَوْ فَكَّرْتَ فِي مَجَارِي أَكْلِهَا فِي عُلْوِهَا وَ سُفْلِهَا وَ مَا فِي الْجَوْفِ مِنْ شَرَاسِيفِ بَطْنِهَا وَ مَا فِي الرَّأْسِ مِنْ عَيْنِهَا وَ أُذُنِهَا، لَقَضَيْتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً وَ لَقِيتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً. فَتَعَالَى الَّذِي أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا وَ بَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا، لَمْ يَشْرَكْهُ فِي فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ وَ لَمْ يُعِنْهُ فِي خَلْقِهَا قَادِرٌ. وَ لَوْ ضَرَبْتَ فِي مَذَاهِبِ فِكْرِكَ لِتَبْلُغَ غَايَاتِهِ، مَا دَلَّتْكَ الدَّلَالَةُ إِلَّا عَلَى أَنَّ فَاطِرَ النَّمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ النَّخْلَةِ، لِدَقِيقِ تَفْصِيلِ كُلِّ شَيْءٍ وَ غَامِضِ اخْتِلَافِ كُلِّ حَيٍّ؛ وَ مَا الْجَلِيلُ وَ اللَّطِيفُ وَ الثَّقِيلُ وَ الْخَفِيفُ وَ الْقَوِيُّ وَ الضَّعِيفُ فِي خَلْقِهِ إِلَّا سَوَاءٌ.

مورچه را با جثّه كوچك، و ظرافت اندامش بنگريد، به گونه اى است كه نمى توان او را با گوشه چشم ديد، و به انديشه درك كرد، چگونه به نرمى روى زمين راه مى رود، و بر رزقش مى جهد، دانه را به لانه مى برد، و در قرارگاهش قرار مى دهد، به تابستان براى زمستان جمع مى كند، و به وقت آمدن براى زمان بازگشتن مهيّا مى نمايد، خدايش ضامن روزى او شده، و او را موافق حالش رزق داده، خداوند منّان از او غفلت ندارد، و پروردگار ديّان محرومش نمى گذارد، گرچه در ميان سنگى خشك و سخت باشد و اگر در مواضع جريان غذاى او، در بالا و پايين، و آنچه در درون اوست از جوانب اضلاع شكمش، و آنچه در سر اوست از چشم و گوش بينديشى، هر آينه از آفرينشش به تعجّب آيى، و از وصفش به رنج و تعب افتى. بلند مرتبه است خدايى كه مورچه را به روى دست و پايش واداشت، و او را بر پايه اين اعضا بنا كرد، كسى با او در اين برنامه شريك نبود، و قدرتمندى در آفرينش آن او را كمك نداد. و اگر راههاى انديشه ات را تا رسيدن به انتهايش طى كنى، جز به اين حقيقت نمى رسى كه آفريننده مورچه همان آفريننده نخله خرماست، به خاطر دقت گونه گونى كه در هر چيز، و پيچيدگى اختلافى كه در هر زنده اى به كار گرفته شده است. بزرگ و كوچك، سنگين و سبك، قوى و ضعيف در عرصه گاه خلقتش نيست مگر اينكه نسبت به قدرت او مساويند.

5

خلقة السماء و الكَون

وَ كَذَلِكَ السَّمَاءُ وَ الْهَوَاءُ وَ الرِّيَاحُ وَ الْمَاءُ، فَانْظُرْ إِلَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النَّبَاتِ وَ الشَّجَرِ وَ الْمَاءِ وَ الْحَجَرِ وَ اخْتِلَافِ هَذَا اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ تَفَجُّرِ هَذِهِ الْبِحَارِ وَ كَثْرَةِ هَذِهِ الْجِبَالِ وَ طُولِ هَذِهِ الْقِلَالِ وَ تَفَرُّقِ هَذِهِ اللُّغَاتِ وَ الْأَلْسُنِ الْمُخْتَلِفَاتِ. فَالْوَيْلُ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمُقَدِّرَ وَ جَحَدَ الْمُدَبِّرَ، زَعَمُوا أَنَّهُمْ كَالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ، وَ لَا لِاخْتِلَافِ صُوَرِهِمْ صَانِعٌ؛ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى حُجَّةٍ فِيمَا ادَّعَوْا، وَ لَا تَحْقِيقٍ لِمَا أَوْعَوْا؛ وَ هَلْ يَكُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَيْرِ بَانٍ، أَوْ جِنَايَةٌ مِنْ غَيْرِ جَانٍ

و چنين است آسمان و هوا، و باد و آب. به خورشيد و ماه، گياه و درخت، آب و سنگ، آمد و شد اين شب و روز، روان شدن اين درياها، وجود اين كوههاى بسيار، درازى اين قلّه ها، و اختلاف اين لغات و زبانهاى گوناگون دقّت كن. واى به حال كسى كه آفريننده را انكار، و تدبير كننده را باور نداشته باشد. بى خبران گمان مى كنند كه آنان همچون گياه بيابانى بدون زارع اند، و صورتهاى متنوّع آنان را آفريننده اى نيست، اينان براى مدّعاى باطل خود دليلى ندارند، و براى آنچه در باطن خود باور كرده اند تحقيقى ننموده اند. آيا ساختمانى بدون بنا كننده، يا جنايتى منهاى جنايتكار ممكن است؟

6

خلقة الجَرادَة

وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِي الْجَرَادَةِ إِذْ خَلَقَ لَهَا عَيْنَيْنِ حَمْرَاوَيْنِ، وَ أَسْرَجَ لَهَا حَدَقَتَيْنِ قَمْرَاوَيْنِ، وَ جَعَلَ لَهَا السَّمْعَ الْخَفِيَّ وَ فَتَحَ لَهَا الْفَمَ السَّوِيَّ، وَ جَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِيَّ، وَ نَابَيْنِ بِهِمَا تَقْرِضُ، وَ مِنْجَلَيْنِ بِهِمَا تَقْبِضُ؛ يَرْهَبُهَا الزُّرَّاعُ فِي زَرْعِهِمْ وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ ذَبَّهَا وَ لَوْ أَجْلَبُوا بِجَمْعِهِمْ، حَتَّى تَرِدَ الْحَرْثَ فِي نَزَوَاتِهَا وَ تَقْضِيَ مِنْهُ شَهَوَاتِهَا، وَ خَلْقُهَا كُلُّهُ لَا يُكونُ إِصْبَعاً مُسْتَدِقَّةً.

و اگر مى خواهى در رابطه با ملخ بگو، كه خداوند براى او دو چشم قرمز، و دو حدقه تابان، و گوش پنهان آفريده، و براى او دهانى مناسب گشوده، و به او حسّى توانا عنايت كرده، و دو دندانى داده كه با آنها مى چيند و جدا مى كند، و دو داس كه با آنها چيزى را مى گيرد، كشاورزان براى زراعتشان از او بيم دارند، و براى دفع او گرچه با هم همدست شوند عاجزند، تا با جست و خيزهايش به كشتزار آيد، و خواسته هاى خود را بر آورده نمايد، در صورتى كه جسم او به اندازه يك انگشت باريك بيش نيست.

7

فَتَبَارَكَ اللَّهُ الَّذِي يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً، وَ يُعَفِّرُ لَهُ خَدّاً وَ وَجْهاً، وَ يُلْقِي إِلَيْهِ بِالطَّاعَةِ سِلْماً وَ ضَعْفاً، وَ يُعْطِي لَهُ الْقِيَادَ رَهْبَةً وَ خَوْفاً؛ فَالطَّيْرُ مُسَخَّرَةٌ لِأَمْرِهِ، أَحْصَى عَدَدَ الرِّيشِ مِنْهَا وَ النَّفَسِ وَ أَرْسَى قَوَائِمَهَا عَلَى النَّدَى وَ الْيَبَسِ، وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ أَحْصَى أَجْنَاسَهَا؛ فَهَذَا غُرَابٌ وَ هَذَا عُقَابٌ وَ هَذَا حَمَامٌ وَ هَذَا نَعَامٌ، دَعَا كُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ وَ كَفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ. وَ أَنْشَأَ السَّحَابَ الثِّقَالَ، فَأَهْطَلَ دِيَمَهَا وَ عَدَّدَ قِسَمَهَا، فَبَلَّ الْأَرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا وَ أَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا.

پس بزرگ و خجسته است خداوندى كه هر كس در آسمانها و زمين است به اختيار و اضطرار به پيشگاهش سجده مى برد، و براى او گونه و چهره بر خاك مى سايد، و او را به حالت تسليم و درماندگى اطاعت مى كند، و از بيم و خوف عنان زندگى به دست او مى نهد. پرندگان مسخّر فرمان اويند، شماره پر و بال و نفس زدن آنان را مى داند، و پاى آنان را در جاى ترى و خشكى استوار نموده است، روزى آنان را مقدر فرموده، و بر اصناف آنان آگاهى دارد. اين كلاغ، اين عقاب، اين كبوتر، و اين شتر مرغ است، هر پرنده اى را به نامش خوانده، و رزقش را ضامن گشته. ابر سنگين را به وجود آورد، و باران پى در پى از آن بريخت، و سهم هر سرزمين را معين فرمود، پس زمين را پس از خشكى سيراب كرد، و بعد از خشكسالى گياهش را روياند.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :