جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و هشتاد و نهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه صد و هشتاد و نهم

از خطبه هاى آن حضرت است از نَوف بِکالى روایت شده که امیرالمؤمنین علیه السّلام این خطبه را در کوفه براى ما بیان فرمود، و به وقت ایراد خطبه به روى سنگى که آن را جَعده فرزند هُبَیره مخزومى نصب کرد ایستاده بود، و جبّه اى از پشم بر تن داشت، و بند شمشیر و کفش پایش از لیف درخت خرما بود، و پیشانى مبارکش از سجده مانند پینه زانوى شتر مى نمود، و بدین گونه آغاز سخن فرمود:

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اِلَيْهِ مَصائِرُ الْخَلْقِ، وَ عَواقِبُ الاَْمْرِ. نَحْمَدُهُ عَلى عَظيمِ اِحْسانِهِ، وَ نَيِّرِ بُرْهانِهِ، وَ نَوامى فَضْلِهِ وَ امْتِنانِهِ، حَمْداً يَكُونُ لِحَقِّهِ قَضاءً، وَ لِشُكْرِهِ اَداءً، وَ اِلى ثَوابِهِ مُقَرِّباً، وَ لِحُسْنِ مَزيدِهِ مُوجِباً. (قال نَوْفٌ: وَ عَقَدَ لِلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السّلامُ فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لِقَيْسِ بْنِ سَعْد رَحِمَهُ اللّهُ فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لاَِبى اَيُّوبَ الاَْنْصارِىِّ فى عَشَرَةِ آلاف، وَ لِغَيْرِهِمْ عَلى اَعْداد اُخَرَ، وَ هُوَ يُريدُ الرَّجْعَةَ اِلى صِفِّينَ، فَما دارَتِ الْجُمُعَةُ حَتّى ضَرَبَهُ الْمَلْعُونُ ابْنُ مُلْجَم لَعَنَهُ اللّهُ، فَتَراجَعَتِ الْعَساكِرُ، فَكُنّا كَاَغْنام فَقَدَتْ راعِيَها، تَخْتَطِفُهَا الذِّئابُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ)

حمد خداى را که بازگشت خلق و عواقب امر به اوست، او را بر احسان عظیم، و برهان روشن و فراوانى فضل و نعمتش حمد مى کنیم، حمدى که حقّش را بجاى آورد، و شکرش را ادا نماید، و نزدیک کننده به ثوابش، و موجب حُسن مزید نعمتش باشد. (نوف گفت: پس از آن براى حسین علیه السّلام ده هزار نفر، و براى قیس بن سعد(رحمه الله) ده هزار نفر، و براى ابوایّوب انصارى ده هزار نفر، و براى غیر اینان شمارىدیگر نیرو قرار داد، و اراده جدّى براى بازگشت به جبهه صفّین داشت، ولى هنوز روز جمعه نرسیده که ابن ملجم ملعون بر آن انسان بى همتا ضربت زد، نیروها برگشتند، و ما چون گوسپندانى بودیم که شبان خود را از دست داده و از هر طرف گرگها آنان را بربایند!)

2

وَ نَستَعينُ بِهِ اسْتِعانَةَ راج لِفَضْلِهِ، مُوَمِّل لِنَفْعِهِ، واثِق بِدَفْعِهِ، مُعْتَرِف لَهُ بِالطَّوْلِ، مُذْعِن لَهُ بِالْعَمَلِ وَالْقَوْلِ. وَ نُؤْمِنُ
بِهِ ايمانَ مَنْ رَجاهُ مُوقِناً، وَ اَنابَ اِلَيْهِ مُؤْمِناً، وَ خَنَعَ لَهُ مُذْعِناً، وَ اَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً، وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً، وَ لاذَ بِهِ راغِبـاً مُجْتَهِـداً . لَمْ يُولَدْ سُبْحانَهُ فَيَكُونَ فِى الْعِزِّ مُشارَكاً، وَ لَمْ يَلِدْ فَيكُونَ مَورُوثاً هالِكاً، وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لا زَمانٌ، وَ لَمْ يَتَعاوَرْهُ زِيادَةٌ وَ لا نُقْصانٌ، بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِما اَرانا مِنْ عَلاماتِ التَّدْبيرِ الْمُتْقَنِ، وَالْقَضاءِ الْمُبْرَمِ. فَمِنْ شَواهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمواتِ مُوَطَّدات بِلاعَمَد، قائِمات بِلاسَنَد، دَعاهُنَّ فَاَجَبْنَ طائِعات مُذْعِنات، غَيْرَ مُتَلَكِّئات وَ لا مُبْطِئات، وَ لَولا اِقْرارُهُنَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ اِذْعانُهُنَّ لَهُ بِالطَّواعِيَةِ، لَما جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشِهِ، وَلا مَسْكَناً لِمَلائِكَتِهِ، وَ لا مَصْعَداً لِلْكَلِمِ الطَّيِّبِ وَالْعَمَلِ الصّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ. جَعَلَ نُجُومَها اَعْلاماً يَسْتَدِلُّ بِهَا الْحَيْرانُ فى مُخْتَلَفِ فِجاجِ الاَْقْطارِ. لَمْ يَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِهَا ادْلِهْمامُ سَجْفِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، وَ لاَ اسْتَطاعَتْ جَلابيبُ سَوادِ الْحَنادِسِ اَنْ تَرُدَّ ما شاعَ فِى السَّمواتِ مِنْ تَلاَْلُؤِ نُورِ الْقَمَرِ.

و از او طلب یارى مى نماییم یارى کسى که فضلش را امیدوار، و بهره اش را آرزومند، به دفعش از بلا مطمئن، و عطایش را معترف، و مطیع او به کردار و گفتار است. و ایمان مى آوریم به او ایمان کسى که با حالت یقین به او امید دارد، و با حال ایمان به او روى آورده، مقرّانه در برابر او خاشع شده، و با اعتقاد به یگانگى او برایش اخلاص ورزیده، و با تمجید او بزرگش شمرده، و با رغبت و کوشش به او پناه آورده است. آن خداى پاک زاده نشده تا در عزّت شریکش شوند، و نزاده تا چون بمیرد ارثى گذارد، وقت و زمان بر او پیشى نجسته، و زیادت و نقصانى به او راه نیافته، بلکه به آنچه از نشانه هاى تدبیر استوارش، و قضاى محکمش به ما نموده بر عقول آشکار شده است. از شواهد آفرینش او خلقت آسمانهاست که بدون ستون برجا و بدون تکیه گاه برپاست؛ آنها را به طاعت خود دعوت فرمود و آنها مطیع و با اقرار، بدون درنگ و تأخیر پاسخ دادند، و اگر اقرار آسمانها به ربوبیّت و اعترافشان به طاعت نبود آنها را موضع عرش، و جایگاه فرشتگان، و محل بالا رفتن گفتار نیکو و کردار شایسته بندگانش قرار نمى داد. ستارگان را نشانه هایى قرار داد تا روندگان سرگشته در نقاط آمد و شد اقطار زمین، به آنها راه جویند. سیاهى پرده شب مانع نورافشانى اختران نگردد،و چادر سیاه شب قدرت بر طرف کردن درخشش ماه را که در آسـمـانـهـا پـخـش اسـت نــدارد .

3

فَسُبْحانَ مَنْ لايَخْفى عَلَيْهِ سَوادُ غَسَق داج ، وَ لا لَيْل ساج ، فى بِقاع ِ الاَْرَضينَ الْمُتَطَأْطِئاتِ، وَ لا فى يَفاع ِ
السُّفْعِ هم، الْمُتَجاوِراتِ، وَ ما يَتَجَلْجَلُ بِهِ الرَّعْدُ فى اُفُقِ السَّماءِ، وَ ما تَلاشَتْ عَنْهُ بُرُوقُ الْغَمامِ، وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة تُزيلُها عَنْ مَسْقَطِها عَواصِفُ الاَْنْواءِ وَ انْهِطالُ السَّماءِ، وَ يَعْلَمُ مَسْقَطَ الْقَطْرَةِ وَ مَقَرَّها، وَ مَسْحَبَ الذَّرَّةِ وَ مَجَرَّها، وَ ما يَكْفِى الْبَعُوضَةَ مِنْ قُوتِها، وَ ما تَحْمِلُ الاُْنْثى فى بَطْنِها. وَالْحَمْدُ لِلّهِ الْكائِنِ قَبْلَ اَنْ يَكُونَ كُرْسِىٌّ اَوْ عَرْشٌ، اَوْ سَماءٌ اَوْ اَرْضٌ، اَوْ جانٌّ اَوْ اِنْسٌ. لايُدْرَكُ بِوَهْم، وَ لا يُقَدَّرُ بِفَهْم، وَلا يَشْغَلُهُ سائِلٌ، وَلا يَنْقُصُهُ نائِلٌ، وَ لا يَنْظُرُ بِعَيْن، وَلا يُحَدُّ بِاَيْن، وَ لا يُوصَفُ بِالاَْزْواج ِ، وَ لا يَخْلُقُ بِعِلاج ، وَ لا يُدْرَكَ بِالْحَواسِّ، وَلا يُقاسُ بِالنّاسِ.

پاک است خدایى که سیاهى شبهاى تار، و تاریکى شب آرام در زمینهاى پست و قلّه کوههاى تیره رنگِ نزدیک به و غرّشى که از رعد در افق آسمان برمى خیزد، و آنچه که در برق ابرها آشکار مى شود، و برگى که از درخت مى افتد و آن را بادهاى تند ـ که با سقوط ستارگان مى وزد ـ و باریدن باران از جاى خود دور مى کند از او پوشیده نیست، کجا افتادن و کجا قرار گرفتن هر قطره باران، و اینکه مورچه کوچک دانه را از کجا مى کشد و به کجا مى برد، و رزق پشه را چه چیزى کافى است، و هر ماده در شکمش چه بارى دارد براى او معلوم است. و حمد خداى را که پیش از آنکه کرسى یا عرش، یا آسمان یا زمین، یا جن یا انس موجود شود بوده. به اندیشه درک نگردد، و به فهم اندازه گیرى نشود، درخواست کننده اى او را مشغول نگرداند، بخشش از او کم ننماید، با چشم نمى بیند. محدود به مکان نگردد، به داشتن مثل و مانند وصف نشود، به کمک ابزار و اعضا نمى آفریند، به حواس درنمى آید، و با مردم مقایسه نمى گردد؛

4

الَّذى كَلَّمَ مُوسى تَكْليماً، وَ اَراهُ مِنْ آياتِهِ عَظيماً. بِـلا جَـوارِحَ وَ لا اَدَوات، وَ لا نُطْـق وَ لا لَهَـوات. بَلْ اِنْ كُنْتَ صادِقاً ـ
اَيُّهَا الْمُتَكَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّكَ ـ فَصِفْ جِبْريلَ وَ ميكائيلَ، وَ جُنُودَ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ فى حُجُراتِ الْقُدْسِ مُرْجَحِنّينَ، مُتَوَلِّهَةً عُقُولُهُمْ اَنْ يَحُدُّوا اَحْسَنَ الْخالِقينَ. فَاِنَّما يُدْرَكُ بِالصِّفاتِ ذَوُوالْهَيْئاتِ وَالاَْدَواتِ، وَ مَنْ يَنْقَضى اِذا بَلَغَ اَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَناءِ. فَلا اِلهَ اِلاّ هُوَ، اَضاءَ بِنُورِهِ كُلَّ ظَلام، وَ اَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ كُلَّ نُور.

خداوندى که با موسى سخن گفت، و از آیات عظیمه اش به او نمایاند ولى بدون اعضا و ابزارى که به کار گیرد، بى توسط سخنى که از کام و زبان کوچک درآید. اى که خود را در وصف پروردگارت به زحمت مى اندازى، اگر راست مى گویى جبرئیل و میکائیل و سپاه ملائکه مقرّب را که در حجرات قدس سر به زیر افکنده، و عقولشان از وصف بهترین آفرینندگان عاجز است وصف کن. آنانى را مى توان به صفات شناخت که داراى اشکال و اعضا و مدّت و پایان و مرگ و نهایت اند. پس معبودى جز او نیست که به نورش هر ظلمتى را روشن ساخت، و به ظلمتش هر نـورى را تاریک کرد.

5

اُوصيكُمْ عِبادَ اللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ الَّذى اَلْبَسَكُمُ الرِّياشَ، وَ اَسْبَغَ عَلَيْكُمُ الْمَعاشَ.

بندگان خدا، شما را به رعایت تقواى الهى وصیت مى کنم، خداوندى که شما را لباس پوشانید، و معاشتان را به فراوانى دراختیارتان گذاشت.

6

فَلَوْ اَنَّ اَحَداً يَجِدُ اِلَى الْبَقاءِ سُلَّماً، اَوْ لِدَفْع ِ الْمَوْتِ سَبيلاً، لَكانَ ذلِكَ سُلَيْمانُ بْنُ داوُودَ عَلَيْهِ السّلامُ الَّذى سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظيمِ الزُّلْفَةِ. فَلَمّااسْتَوْفى طُعْمَتَهُ، وَ اسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ، رَمَتْهُ قِسِىُّ الْفَناءِ بِنِبالِ الْمَوْتِ، وَ اَصْبَحَتِ الدِّيارُ مِنْهُ خالِيَةً، وَ الْمَساكِنُ مُعَطَّلَةً، وَ وَرِثَها قَوْمٌ آخَرُونَ. وَ اِنَّ لَكُمْ فِى الْقُرُونِ السّالِفَةِ لَعِبْرَةً. اَيْنَ الْعَمالِقَةُ وَ اَبْناءُ الْعَمالِقَةِ؟ اَيْنَ الْفَراعِنَةُ وَ اَبْناءُ الْفَراعِنَةِ؟ اَيْنَ اَصْحابُ مَدائِنِ الرَّسِّ الَّذينَ قَتَلُوا النَّبِيّينَ، وَ اَطْفَأُوا سُنَنَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبّارينَ؟ وَ اَيْنَ الَّذينَ سارُوا بِالْجُيوشِ، وَ هَزَمُوا الاُْلُوفَ، وَ عَسْكَرُوا الْعَساكِرَ، وَ مَدَّنُوا الْمَدائِنَ؟! مِنـها قَدْ لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَها، وَ اَخَذَها بِجَميع ِ اَدَبِها، مِنَ الاِْقْبالِ عَلَيْها، وَالْمَعْرِفَةِ بِها، وَ التَّفَرُّغ ِ لَها. فَهِىَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضالَّتُهُ الَّتى يَطْلُبُها، وَ حاجَتُهُ الَّتى يَسْاَلُ عَنْها. فَهُوَ مُغْتَرِبٌ اِذَا اغْتَرَبَ الاِْسْلامُ، وَ ضَرَبَ بِعَسيبِ ذَنَبِهِ، وَ اَلْصَقَ الاَْرْضَ بِجِرانِهِ. بَقِيَّةٌ مِنْ بَقايا حُجَّتِهِ، خَليفَةٌ مِنْ خَلائِفِ اَنْبِيائِهِ.

اگر کسى براى جاوید ماندن در دنیا نردبانى مى یافت، یا براى دفع مرگ راهى پیدا مى کرد، هرآینه سلیمان بن داود علیه السّلام بود، که سلطنت بر جنّ و انس را همراه با نبوت و منزلت عظیم قرب در اختیارش گذاشته بودند، ولى چون روزى مقدّرش را خورد، و مدّت عمرش را تمام کرد، کمانهاى نیستى با تیرهاى مرگ به کارش پایان داد، و شهرها از وجودش خالى، و خانه ها معطّل ماند، و همه مانده هایش را دیگران به ارث بردند. براى شما در نسلهاى گذشته عبرت است. کجایند عمالقه و فرزندان عمالقه؟! کجایند فراعنه و فرزندان فراعنه؟! کجایند آنان که در شهرهاى منطقه رسّ بودند و انبیاء را کشنند، و سنن فرستادگان حق را خاموش نمودند، و روش گردنکشان را زنده کردند؟ کجایند آنان که با لشکریان فراوان به راه افتادند، و هزاران نفر را فرارى دادند، و سپاهیان گرد آوردند، و شهرها بنا کردند؟! از این خطبه است زره حکمت و دانش درپوشید، و آن را به تمام آدابش از توجه و معرفت به آن، و فارغ نمودن دل براى آن فرا گرفت. حکمت نزد او گمشده اى است که در طلب آن است، و حاجتى است که در جستجوى آن است. از دیده پنهان است در آن زمانى که اسلام چون شترى خسته که دُم بر زمین گذاشته و سینه بر آن نهاده دچار غربت است، او باقى مانده اىاز حجج حـق، و جانشینى از جانشینـان انبیـاء خـداست.

7

ثُمَّ قالَ عَلَيْهِ السّلامُ: اَيُّهَا النّاسُ، اِنِّى قَدْ بَثَثْتُ لَكُمُ الْمَواعِظَ الَّتى وَعَظَ الاَْنْبِياءُ بِها اُمَمَهُمْ، وَ اَدَّيْتُ اِلَيْكُمْ ما اَدَّتِ
الاَْوْصِياءُ اِلى مَنْ بَعْدَهُمْ، وَ اَدَّبْتُكُمْ بِسَوْطى فَلَمْ تَسْتَقيمُوا،وَ حَدَوْتُكُمْ بِالزَّواجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا

سپس فـرمـود: اى مردم، من به شما اندرزهایى دادم که انبیاء الهى امّتهاى خود را به آن اندرز دادند، و وظیفه خود را نسبت به شما آنچنان که جانشینان انبیا نسبت به مردمى که پس از آنان آمدند انجام دادند انجام دادم؛ شما را به تازیانه پندم ادب کردم مستقیم نشدید، و با انذارهاى حق راندم به نظم نیامدید!

8

لِلّهِ اَنْتُمْ! اَتَتَوَقَّعُونَ اِماماً غَيْرى يَطاُ بِكُمُ الطَّريقَ،وَ يُرْشِدُكُمُ السَّبيلَ؟! اَلا، اِنَّهُ قَدْ اَدْبَرَ مِنَ الدُّنْيا ما كانَ مُقْبِلاً، وَ اَقْبَلَ مِنْها ما كانَ مُدْبِراً، وَ اَزْمَعَ التَّرْحالَ عِبادُ اللّهِ الاَْخْيارُ، وَ باعُوا قَليلاً مِنَ الدُّنْيا لايَبْقى بِكَثير مِنَ الاْخِرَةِ لايَفْنى. ما ضَرَّ اِخْوانَنا الَّذينَ سُفِكَتْ دِماؤُهُمْ ـ وَ هُمْ بِصِفّينَ ـ اَنْ لايَكُونُوا الْيَوْمَ اَحْياءً؟ يُسيغُونَ الْغُصَصَ وَ يَشْرَبُونَ الرَّنَقَ. قَدْ وَ اللّهِ لَقُوا اللّهَ فَوَفّاهُمْ اُجُورَهُمْ، وَ اَحَلَّهُمْ دارَ الاَْمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ. اَيْنَ اِخْوانِىَ الَّذينَ رَكِبُوا الطَّريقَ، وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ اَيْنَ عَمّارٌ؟ وَ اَيْنَ ابْنُ التَّيِّهانِ؟ وَ اَيْنَ ذُوالشَّهادَتَيْنِ؟ وَ اَيْنَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ اِخْوانِهِمُ الَّذينَ تَعاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ، وَ اُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ اِلَى الْفَجَرَةِ؟!

شگفتا از شما، آیا امامى غیر از مرا توقع دارید که شما را به راه آورد،و در مسیر ارشاد قرار دهد؟! بدانید آنچه از دنیاى به شما روى آورده بود روى گرداند، و هر آنچه روى گردانده بود روى آورد، بندگان خوب خدا آماده کوچند، کمِ دنیا را که ماندنى نیست به کثیر آخرت که از بین رفتنى نیست معامله کردند. برادران ما که در صفّین خونشان ریخته شد از اینکه امروز در دنیا نیستند چه زیانى بردند؟ نیستند تا لقمه گلوگیر بخورند، و آب تیره ناگوار بنوشند. به خدا سوگند حق را ملاقات کردند و خداوند هم اجرشان را کامل و تمام عنایت فرمود، و آنان را از پسِ بیم در جایگاه امن جاى داد. کجایند آن برادرانم که راه را به حقیقت طى کردند، و بر اساس حق از دنیا گذشتند؟ عمّار، ابن تیِّهان و ذوالشهادتین کجا هستند؟ و کجایند نظیران آنان از برادرانشان که بر جانبازى پیمان بستند، و سرهاى پاکشان براى تبهکاران فرستاده شد؟!

9

قالَ: ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلى لِحْيَتِهِ الشَّريفَةِ الْكَريمَةِ فَاَطالَ الْبُكاءَ، ثُمَّ قالَ عَلَيْهِ السّلامُ: اَوْهِ عَلى اِخْوانِى الَّذينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فاَحْكَمُوهُ، وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَاَقامُوهُ، اَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ اَماتُوا الْبِدْعَةَ. دُعُوا لِلْجِهادِ فَاَجابُوا، وَ وَثِقُوا بِالْقائِدِ فَاتَّبَعُوهُ.

نوف گفت: در این وقت دست به محاسن شریف و کریم خود برد و زمانى طولانى اشـک ریخت، سپس فـرمـود : آه بر آن برادرانم که قرآن را تلاوت کرده آن را استوار داشتند، و واجبات رااندیشه نموده برپا کردند، سنّت را زنده نمودند، و بدعت را میراندند، به جهاد دعوت شدند اجابت کردند، به پیشوا اعتماد نموده تابعش شدند.

10

ثُمَّ نادى بِاَعْلى صَوْتِهِ: الْجِهادَ، الْجِهادَ عِبادَ اللّهِ! اَلا وَ اِنّى مُعَسْكِرٌ فى يَوْمى هذا،فَمَنْ اَرادَ الرَّواحَ اِلَى اللّهِ فَلْيَخْرُجْ!

آن گاه به آواز بلند فریاد زد: جهاد! جهاد! اى بندگان خدا، بدانید امروز لشکر را مى آرایم، و هر که اراده رفتن به سوى حق را دارد بیرون آید.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :