جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و شصت و دوم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه صد و شصت و دوم

خطبه اي است از آن حضرت (علیه السلام): اين سخن را در پاسخ يکي از يارانش فرمود که از او پرسيده بود: چگونه قوم شما، شما را از اين مقام که شايسته ترين مردم به آن بوديد، دفع و برکنار نمودند؟ پس گفت:

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّک لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَک بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ

اي برادر اسدي، تو مردي مضطرب هستي که گفتارت را نسنجيده رها مي کني. با اين حال براي توست رابطه خويشاوندي و حق پاسخ براي سوال. اکنون که پرسيدي، بدان.

2

أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ( صلى الله عليه وآله ) نَوْطاً فَإِنَّهَا کانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَکمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ.
وَ دَعْ عَنْک نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ * وَ لَکنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ

اما اين که حق ما را درباره مقام پيشوايي خودسرانه از ما گرفتند، در حالي که ما، هم از نظر نسب بالاتر از ديگران هستيم و هم از جهت تعلق و ارتباط به آن حضرت، اين استبداد از روي مرغوب و مطلوب بودن حاکميت بود که نفوس جمعي از شدت حرص به آن بخل ورزيدند، و نفوس جمعي ديگر درباره آن، سخاوت و اعراض نمودند. داور مطلق خدا است. و بازگشت همه در قيامت به سوي او است. رها کن آن غوغا و داد و بيداد را که در همه جا طنين انداخت. داستاني غير از داستان گذشتگان را پيش بياور.

3

وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقَدْ أَضْحَکنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْکائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَيَا لَهُ خَطْباً يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ يُکثِرُ الْأَوَدَ حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً

اکنون بيا و حادثه چشمگير را درباره فرزند ابوسفيان بنگر. (که اين معاويه چه ادعايي به راه انداخته است!) روزگار مرا پس از آن که به گريه انداخته بود، خندانيد. جاي شگفتي نيست، چه حادثه بزرگي که تعجب را به نهايت مي رساند و کجروي را فراوان مي نمايد. آن قوم درصدد برآمدند نور خداوندي را از چراغش خاموش کنند و آب حيات جوشانش را از منبع آن ببندند! و آنان در در ميان من و خودشان شربتي آلوده را قرار دادند.

4

فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ تَکنِ الْأُخْرَى فَلا تَذْهَبْ نَفْسُک عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ.

اگر از ما و از آنان مشقتهاي فتنه و بلوا مرتفع گردد، آنان را به حق ناب وا مي دارم. و اگر روزگار از آنچه که من مي خواهم مانع گردد (وضع من شبيه به رسول خدا (صلي الله عليه و آله )است) که خداوند درباره او فرمود: نفس خود را از روي حست و تاسف درباره آنان از بين مبر، زيرا خداوند به کردار آنان عالم است.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :