جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و شصتم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه صد و شصتم

از خطبه هاى آن حضرت است در توحید الهى

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

الْحَمْدُ لِلّهِ خالِقِ الْعِبادِ، وَساطِح ِ الْمِهادِ، وَ مُسيلِ الْوِهادِ، وَ مُخْصِبِ النِّجادِ. لَيْسَ لاَِوَّلِيَّتِهِ ابْتِداءٌ، وَ لا لاَِزَلِيَّتِهِ انْقِضاءٌ. هُوَ الاْوَّلُ لَمْ يَزَلْ، وَ الْباقى بِلا اَجَل. خَرَّتْ لَهُ الْجِباهُ، وَ وَحَّدَتْهُ الشِّفاهُ. حَدَّ الاَْشْياءَ عِنْدَ خَلْقِهِ لَها اِبانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِها.

حمد خداى را که آفریننده بندگان، و گستراننده زمین، و جارى کننده آب در زمین هاى گود، و رویاننده گیاه در زمینهاى بلند است. اوّلیتش را ابتدایى، و ازلیّتش را پایانى نیست. و اوّل بى آغاز، و باقى بى آخر است. جبین ها به تعظیمش بر زمین، و لبها به توحیدش گویاست. اشیاء را به وقت آفریدن حدّى معین نمود تا جدا بودن حقیقتش از شباهت با آنها را روشن سازد.

2

لا تُقَدِّرُهُ الاَْوْهامُ بِالْحُدُودِ وَالْحَرَكاتِ، وَ لا بِالْجَوارِح ِ وَالاَْدَواتِ.

اندیشه ها را توان آن نیست که او را به داشتن حدود و حرکات، و اعضاء و ابزار کار به سنجش آرند.

3

لا يُقالُ لَهُ مَتى، وَ لا يُضْرَبُ لَهُ اَمَدٌ بِحَتّى. الظّاهِرُ لا يُقالُ مِمّا؟ وَالْباطِنُ لا يُقالُ فيما؟ لا شَبَحٌ فَيَتَقَضّى، وَ لا مَحْجُوبٌ فَيُحْوى. لَمْ يَقْرُبْ مِنَ الاَْشْياءِ بِالْتِصاق ، وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْها بِافْتِراق . لايَخْفى عَلَيْهِ مِنْ عِبادِهِ شُخُوصُ لَحْظَة، وَ لا كُرُورُ لَفْظَة، وَ لاَ ازْدِلافُ رَبْوَة، وَ لاانْبِساطُ خُطْوَة فى لَيْل داج ، وَ لا غَسَق ساج يَتَفَيَّاُ عَلَيْهِ الْقَمَرُ الْمُنيرُ، وَ تَعْقُبُهُ الشَّمْسُ ذاتُ النُّورِ فِى الاُْفُولِ وَالْكُرُورِ، وَ تَقَلُّبُ الاَْزْمِنَةِ وَالدُّهُورِ مِنْ اِقْبالِ لَيْل مُقْبِل، وَ اِدْبارِ نَهار مُدْبِر.

گفته نمى شود از کى بوده، و تا چه زمان خواهد بود؟ ظاهرى است که نتوان گفت از چه آشکار شده؟ و باطنى است که گفته نمى شود در چه چیز پنهان است؟ جسم نیست که زوال پذیرد، مستور نیست تا چیزى او را پوشانده باشد. از روى اتصال به اشیاء نزدیک نشده، و دوریش از موجودات به جدایى نیست. نگاه خیره بندگان، و تکرار سخن آنان و نزدیک شدن و در نظر آمدن تپه ها، و برداشتن قدم در شب سیاه، و شبِ آرام تیره اى که ماه درخشان بر آن سایه مى اندازد، و خورشید تابان در غروب و طلوع از پى آن مى آید، و دگرگونى زمانها و روزگاران از آمد و شدِ شب و روز هیچ یک از او پنهان نیست.

4

قَبْلَ كُلِّ غايَة وَ مُدَّة، وَ كُلِّ اِحْصاء وَ عِدَّة. تَعالى عَمّا يَنْحَلُهُ الْمُحَدِّدُونَ مِنْ صِفاتِ الاَْقْدارِ، وَ نِهاياتِ الاَْقْطارِ، وَ تَاَثُّلِ الْمَساكِنِ، وَ تَمَكُّنِ الاَْماكِنِ. فَالْحَدُّ لِخَلْقِهِ مَضْرُوبٌ، وَ اِلى غَيْرِهِ مَنْسُوبٌ. لَمْ يَخْلُقِ الاَْشْياءَ مِنْ اُصُول اَزَلِيَّة، وَ لا مِنْ اَوائِلَ اَبَدِيَّة، بَلْ خَلَقَ ما خَلَقَ فَاَقامَ حَدَّهُ، وَ صَوَّرَ ما صَوَّرَ فَاَحْسَنَ صُورَتَهُ. لَيْسَ لِشَىْء مِنْهُ امْتِناعٌ، وَ لا لَهُ بِطاعَةِ شَىْء انْتِفاعٌ. عِلْمُهُ بِالاَْمْواتِ الْماضينَ كَعِلْمِهِ بِالاَْحْياءِ الْباقينَ، وَ عِلْمُهُ بِما فِى السَّمواتِ الْعُلى كَعِلْمِهِ بِما فِى الاَْرْضينَ السُّفْلى.

پیش از هر نهایت و مدّتى، و هر ضبط کردن و شمردنى وجود داشته. از حدود و اندازه هایى که تحدیدکنندگان به او نسبت مى دهند، و از داشتن نهایت اقطار مختلف، و قرار گرفتن در مساکن، و جاى گرفتن در اماکن که برایش خیال مى کنند منزّه است. حدود و اندازه براى آفریدگان او قرار داده شده و مخصوص غیر اوست. اشیاء را از موادّى که ازلى و داراى پیشینه باشند نیافرید، بلکه آنچه را به وجود آورد خودش حدّش را معین نمود، و آنچه را صورت داد نیکو صورت داد. چیزى از فرمانش امتناع نورزد، و او را از طاعت چیزى سودى نرسد. آگاهیش به مردگان گذشته همچون آگاهیش به زندگان باقى است، و دانش او به آنچه در آسمانهاست همچون دانش اوست به آنچه در طبقات پایین زمین است.

5

مِنْـها اَيُّهَا الْمَخْلُوقُ السَّوِىُّ، وَالْمُنْشَاُ الْمَرْعِىُّ، فى ظُلُماتِ الاَْرْحامِ، وَ مُضاعَفاتِ الاَْسْتارِ، بُدِئْتَ مِنْ سُلالَة مِنْ طين، وَ وُضِعْتَ فى قَرار مَكين، اِلى قَدَر مَعْلُوم، تَمُورُ فى بَطْنِ اُمِّكَ جَنيناً، لا تُحيرُ دُعاءً، وَ لا تَسْمَعُ نِداءً.

از این خطبه است اى آفریده شده بر اساس اعتدال، اى به وجود آمده مراعات شده در تاریکى هاى ارحام، و پرده هاى بسیار، تو از عصاره گِل آغاز شدى، و تا مدتى معلوم و زمانى معین در جایگاهى آرام نهاده شدى. در حالى که جنین بودى در شکم مادر جنبش داشتى، نه سخنى را مى توانستى بگویى، و نه صدایى را مى شنیدى.

6

ثُمَّ اُخْرِجْتَ مِنْ مَقَرِّكَ اِلى دار لَمْ تَشْهَدْها، وَ لَمْ تَعْرِفْ سُبُلَ مَنافِعِها. فَمَنْ هَداكَ لاِجْتِرارِ الْغِذاءِ مِنْ ثَدْىِ اُمِّكَ؟ وَ عَرَّفَكَ عِنْدَ الْحاجَةِ مَواضِعَ طَلَبِكَ وَ اِرادَتِكَ؟ هَيْهاتَ! اِنَّ مَنْ يَعْجِزُ عَنْ صِفاتِ ذِى الْهَيْئَةِ وَ الاَْدَواتِ فَهُوَ عَنْ صِفاتِ خالِقِهِ اَعْجَزُ، وَ مِنْ تَناوُلِهِ بِحُدُودِ الْمَخْلُوقينَ اَبْعَدُ.

آن گاه از قرارگاهت به سرایى آورده شدى که آن را ندیده بودى، و راههاى سودش را نمى شناختى. چه کسى تو را در کشیدن غذا از سینه مادرت هدایت کرد؟ و چه کسى تو را به هنگام نیاز به آنچه نیازمند و طالب آن بودى آشنا نمود؟ هیهات! آن که از توصیف موجودى که دارنده شکل و اعضاء و اندام است ناتوان است از توصیف خالقش ناتوان تر، و از درک آفریننده از طریق حدود و اندازه هاى مخلوقات دورتر است.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :