جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

حکمت صد و پنجاهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

حکمت صد و پنجاهم

امام (علیه السلام) در جواب شخصى که موعظه و اندرزى از او خواست فرمود:

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

لاَتَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْاخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ، وَ یُرَجِّی التَّوْبَةَ، بِطُولِ الْاَمَلِ، یَقُولُ فِی الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ، وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ، إِنْ أُعْطِیَ مِنْهَا لَمْ یَشْبَعْ، وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ یَقْنَعْ؛ یَعْجِزُ عَنْ شُکْرِ مَا أُوتِیَ، وَ یَبْتَغِی الزِّیَادَةَ فِیَما بَقِیَ؛ یَنْهَى، وَ لاَیَنْتَهِی، وَ یَأْمُرُ بِمَا لا یَأْتِی؛ یُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَ لا یَعْمَلُ عَمَلَهُمْ، وَ یُبْغِضُ الْمُذْنِبِینَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ، یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ، وَ یُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ، إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لاَهِیاً؛ یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِیَ، وَ یَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِیَ؛ إِنْ أَصَابَهُ بَلاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً، وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً؛ تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَایَظُنُّ، وَ لاَیَغْلِبُهَا عَلَى مَا یَسْتَیْقِنُ، یَخَافُ عَلَى غَیْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ، وَ یَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ؛ إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ، وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ؛ یُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ، وَ یُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ؛ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیَةَ، وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ. یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لا یَعْتَبِرُ، وَ یُبَالِغُ فِی الْمَوْعِظَةِ وَ لا یَتَّعِظُ؛ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ، وَ مِنَ العَمَلِ مُقِلٌّ، یُنَافِسُ فِیَما یَفْنَى، وَ یُسَامِحُ فِیَما یَبْقَى. یَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً، وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً، یَخْشَى الْمَوْتَ، وَ لا یُبَادِرُ الْفَوْتَ؛ یَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِیَةِ غَیْرِهِ مَا یَسْتَقِلُّ أَکْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ، وَ یَسْتَکْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا یَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَیْرِهِ، فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ، وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ؛ اللَّهْوُ مَعَ الْاَغْنِیَاءِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الذِّکْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ، یَحْکُمُ عَلَى غَیْرِهِ لِنَفْسِهِ، وَ لا یَحْکُمُ عَلَیْهَا لِغَیْرِهِ، وَ یُرْشِدُ غَیْرَهُ وَ یُغْوِی نَفْسَهُ. فَهُوَ یُطَاعُ وَ یَعْصِی، وَ یَسْتَوْفِی وَ لا یُوفِی، وَ یَخْشَى الْخَلْقَ فِی غَیْرِ رَبِّهِ، وَ لا یَخْشَى رَبَّهُ فِی خَلْقِهِ.

رذایل اخلاقی

مانند کسى نباش که بدون عمل امید سعادت اخروى دارد و توبه را با آرزوهاى دور و دراز به تأخیر مى اندازد، درباره دنیا همچون زاهدان سخن مى گوید؛ ولى در آن همچون دنیاپرستان عمل مى کند. اگر چیزى از دنیا به وى برسد سیر نمى شود و اگر نرسد هرگز قانع نخواهد بود. از شکر آنچه به او داده شده عاجز است؛ ولى باز هم فزونى مى طلبد. دیگران را از کار بد بازمى دارد ولى خود نهى نمى پذیرد و دیگران را به کار خوب وامى دارد؛ ولى خودش به آن عمل نمى کند. صالحان را دوست دارد ولى عمل آن ها را انجام نمى دهد و گنهکاران را دشمن مى شمارد ولى یکى از آن هاست. از مرگ به سبب زیادى گناهان متنفر است؛ اما به اعمالى ادامه مى دهد که مرگ را به سبب آن ناخوش مى دارد. هرگاه بیمار مى شود (از اعمال بد خود) پشیمان مى گردد و هرگاه تندرست شود احساس امنیت مى کند و به لهو و لعب مى پردازد. به هنگام سلامت خودخواه و مغرور مى شود و به هنگام گرفتارى ناامید مى گردد. اگر بلایى به وى برسد همچون بیچارگان دست به دعا برمى دارد و اگر وسعت و آرامشى به او دست دهد با غرور از خدا روى گردان مى شود. نفس او وى را در امور دنیا به آنچه گمان دارد وادار مى کند ولى در امور آخرت به آنچه یقین دارد بى اعتناست. براى دیگران به کمتر از گناه خود مى ترسد و براى خویشتن بیش از آنچه عمل کرده انتظار دارد.(سپس امام (علیه السلام) فرمود: مانند کسى مباش که) به هنگام بى نیازى مغرور و فریفته دنیا مى شود و به هنگام فقر مأیوس و سست مى گردد. به هنگام عمل کوتاهى مى کند و به هنگام درخواست و سوال اصرار مى ورزد. هرگاه شهوتى برایش حاصل شود گناه را جلو مى اندازد و توبه را به تأخیر و اگر محنت و شدتى به او برسد (بر اثر نداشتن صبر و شکیبایى) از دستورات دین به کلى دور مى شود. عبرت آموختن را مى ستاید (و به دیگران آموزش مى دهد) ولى خود عبرت نمى گیرد و موعظه بسیار مى کند اما خود موعظه و اندرز نمى پذیرد. در گفتار به خود مى نازد و در عمل بسیار کوتاهى مى کند. براى دنیاى فانى تلاش و کوشش فراوان دارد؛ ولى براى آخرت باقى مسامحه کار است. غنیمت را غرامت و غرامت را غنیمت مى شمرد. از مرگ مى ترسد؛ ولى فرصت ها را از دست مى دهد. معصیت هاى کوچک را از دیگران بزرگ مى شمارد در حالى که بزرگ تر از آن را از خود ناچیز مى بیند، از طاعات دیگران آنچه را که کوچک مى شمرد از طاعات خودش بزرگ و بسیار مى پندارد. مرتبآ) به (کارهاى) مردم خُرده مى گیرد؛ اما از کارهاى خود با مسامحه و مجامله مى گذرد. لهو و لعب با ثروتمندان نزد او از ذکر خدا با فقیران محبوب تر است. همواره به نفع خود و به زیان دیگران حکم مى کند؛ و هرگز حق را به دیگران نمى دهد. دیگران را هدایت مى کند و خود را گمراه مى سازد و در نتیجه مردم از او اطاعت مى کنند اما خود معصیت خدا را مى کند. حق خود را به طور کامل مى گیرد ولى حقوق دیگران را نمى پردازد. از خلق خدا به سبب آنچه معصیت خدا نیست مى ترسد ولى خود از خدا (در مورد ستم کردن) درباره مخلوقش پروا ندارد.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :