جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

حکمت صد و چهل و نهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

حکمت صد و چهل و نهم

و آن حضرت فرمود:

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

لِرَجُل سَاَلَهُ اَنْ يَعِظَهُ: – لاتَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الاْخِرَةَ بِغَيْرِ الْعَمَلِ، وَ يُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطُولِ الاَْمَلِ. (وَ لَوْ لَمْ يُكُنْ فى هذَا الْكِتابِ اِلاّ هذَا الْكَلامُ لَكَفى بِهِ مَوْعِظَةً ناجِعَةً، و حِكْمَةً بالِغَةً، وَ بَصيرَةً لِمُبْصِر، وَ عِبْرَةً لِناظِر مُفَكِّر.)

و آن حضرت به مردی‌ که از او درخواست موعظه کرد، فرمود: از آنانی‌ مباش که بدون عمل امید به آخرت دارد، و به آرزوی‌ طولانی‌ توبه را به تأخیر می‌ اندازد. (مؤلف: اگر در این کتاب جز این سخن نبود، این سخن برای‌ پند سودمند، و حکمت رسا، و بصیرت بصیر، و عبرت بینای‌ اندیشه کننده کافی‌ بود.)

2

يَقُولُ فِى الدُّنْيا بِقَوْلِ الزّاهِدينَ، وَ يَعْمَلُ فيها بِعَمَلِ الرّاغِبينَ.

سخنش درباره دنیا سخن زاهدان، و عملش عمل راغبان است.

3

اِنْ اُعْطِىَ مِنْها لَمْ يَشْبَعْ، وَ اِنْ مُنِعَ مِنْها لَمْ يَقْنَعْ.

اگر از دنیا داده شود سیر نمی‌ گردد، و اگر منع شود قناعت نمی‌ورزد.

4

يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ ما اُوتِىَ، وَ يَبْتَغِى الزِّيادَةَ فيما بَقِىَ.

از شکرآنچه به او عنایت شده ناتوان، و نسبت به باقیمانده افزون طلب است.

5

يَنْهى وَ لا يَنْتَهى، وَ يَأْمُرُ بِما لايَأْتى.

از بدی‌ نهی‌ می‌ کند و خود پذیرای‌ نهی‌ نیست، و به آنچه خود به جا نمی‌ آورد دستور می‌ دهد.

6

يُحِبُّ الصّالِحينَ وَ لايَعْمَلُ عَمَلَهُمْ، وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبينَ وَ هُوَ اَحَدُهُمْ.

به شایستگان علاقه دارد ولی‌ مانند آنان عمل نمی‌ کند، و با گنهکاران دشمنی‌ می‌ورزد و خود یکی‌ از آنان است.

7

يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ، وَ يُقيمُ عَلى ما يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ اَجْلِهِ. اِنْ سَقِمَ ظَلَّ نادِماً، وَ اِنْ صَحَّ اَمِنَ لاهِياً. يُعْجِبُ بِنَفْسِهِ اِذا عُوفِىَ، وَ يَقْنَطُ اِذَا ابْتُلِىَ. اِنْ اَصابَهُ بَلاءٌ دَعا مُضْطَرّاً، وَ اِنْ نالَهُ رَخاءٌ اَعْرَضَ مُغْتَرّاً.

به علت کثرت گناهش از مرگ نفرت دارد، و بر آنچه که به خاطر آن ازمرگ می‌ ترسد پابرجاست. اگر بیمار شود پشیمان می‌ گردد، و اگر تندرستی‌ یابد در حالتی‌ از امنیت به لهو پردازد. چون عافیت یابد خودپسند شود، و چون مبتلا گردد ناامید شود. اگر مصیبتی‌ به او برسد به حال اضطرار دعا کند، و اگر آسایشی‌ به او رسد در حال غرور روی‌ از خدا بگرداند.

8

تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلى ما يَظُنُّ، وَلايَغْلِبُها عَلى ما يَسْتَيْقِنُ.

نفسش بر آنچه گمان دارد بر او غالب است، و به آنچه باور دارد بر نفس غالب نیست.

9

يَخافُ عَلى غَيْرِهِ بِاَدْنى مِنْ ذَنْبِهِ، وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِاَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ.

بر غیر خود به کمتر از گناه خود می‌ ترسد، و به پاداشی‌ بیش از کردارش امیدوار است.

10

اِنِ اسْتَغْنى بَطِرَ وَ فُتِنَ، وَ اِنِ افْتَقَرَ قَنَطَ وَ وَهَنَ. يُقَصِّرُ اِذا عَمِلَ، وَ يُبالِغُ اِذا سَاَلَ. اِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ اَسْلَفَ الْمَعصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَ اِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرائِطِ الْمِلَّةِ.

اگر توانگر شود در طغیان و فتنه افتد، و اگر تهیدست گردد به ناامیدی‌ و سستی‌ دچار شود. در عمل کوتاهی‌ کند، و چون درخواست نماید مبالغه کند. اگر شهوتی‌ به او روی‌ کند گناه را جلو اندازد و توبه را تأخیر افکند، و اگر رنجی‌ به او رسد از شرایط دین دور شود.

11

يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَلايَعْتَبِرُ، وَ يُبالِغُ فِى الْمَوْعِظَةِ وَلايَتَّعِظُ

عبرت را بیان می‌ کند ولی‌ خود عبرت نمی‌ گیرد، در پند دادن مبالغه نماید ولی‌ خود پند نگیرد،

12

فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ، وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ.

به گفتار می‌ نازد، و به عمل کمتر می‌ پردازد.

13

يُنافِسُ فيما يَفْنى، وَ يُسامِحُ فيما يَبْقى.

در آنچه فانی‌ است رغبت می‌ کند و نسبت به آنچه باقی‌ است سهل انگاری‌ می‌ نماید.

14

يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً، وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً.

انفاق را که غنیمت است غرامت، و غرامت را که بخل است غنیمت می‌ بیند.

15

يَخْشَى الْمَوْتَ وَلا يُبادِرُ الْفَوْتَ.

مرگ را وحشت دارد، ولی‌ قبل از فوت وقت به عمل نمی‌ شتابد.

16

يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ ما يَسْتَقِلُّ اَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ، وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طاعَتِهِ ما يَحْقِرهُ مِنْ طاعَةِ غَيْرِهِ.

گناه غیر خود را بزرگ می‌ شمارد و بیشتر از آن را که خود مرتکب شده کوچک می‌ انگارد، و از بندگیش آن را زیاد می‌ داند که مانندش را از دیگران ناچیز به حساب می‌ آورد.

17

فَهُوَ عَلَى النّاسِ طاعِنٌ، وَ لِنَفْسِهِ مُداهِنٌ. اللَّهْوُ مَعَ الاَْغْنِياءِ اَحَبُّ اِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَراءِ.

به مردم طعنه می‌ زند، و نسبت به خویش سهل انگار است. لهو با ثروتمندان را از یاد خدا با تهیدستان بیشتر دوست دارد.

18

يَحْكُمُ عَلى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ، وَلايَحْكُمُ عَلَيْها لِغَيْرِهِ، وَ يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوى نَفْسَهُ، فَهُوَ يُطاعُ وَ يَعْصى، وَ يَسْتَوْفى وَ لا يُوفى. وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فى غَيْرِ رَبِّهِ، وَ لايَخْشى رَبَّهُ فى خَلْقِهِ.

برای‌ سود خود به زیان دیگران حکم می‌ کند، و برای‌ سود دیگری‌ به ضرر خود حکم نمی‌ راند، دیگری‌ را ارشاد و خود را گمراه می‌ نماید، از او اطاعت می‌ شود و خود عصیان می‌ کند، حق خود را کامل می‌ ستاند و حق را کامل نمی‌ دهد. در غیر خدا از مردم می‌ ترسد و از خدا درباره مردم نمی‌ ترسد.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :