جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

حکمت صد و سی و نهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

حکمت صد و سی و نهم

 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است به كميل ابن زياد نخعىّ (كه از خواصّ و نيكان و ياران آن بزرگوار بوده) كميل ابن زياد گفته: امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام دست مرا گرفته بصحراء برد، چون به بيرون شهر رسيد آهى كشيد مانند آه كشيدن اندوه رسيده، پس از آن (در باره دانش و دانشمندان) فرمود:

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

يَا كُمَيْلُ بْنَ زِيَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ:

اى كميل ابن زياد، اين دلها ظرفها (ى علوم و حقائق و اسرار) است، و بهترين آن دلها نگاه دارنده تر آنها است (سپرده شده را خوب نگاه دارى كرده بياد دارد) پس (هشيار باش و) از من نگاه دار و بياد داشته باش آنچه بتو مى گويم:

2

النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ

مردم سه دسته اند: عالم ربّانىّ (داناى خداشناسى كه به مبدأ و معاد آشنا بوده بآن عمل نمايد) و طالب علم و آموزنده اى كه (از جهل و نادانى) بر راه نجات و رهائى يافتن است، و مگسان كوچك و ناتوانند (نادان نفهم به انواع زشتيها آلوده) كه هر آواز كننده اى (بهر راهى) را پيروند، و با هر بادى مى روند (درست را از نادرست تمييز نداده و بمذهب و طريقه اى پايدار نيستند و بهر راه كه پيش مى آيد مى روند) از نور دانش روشنى نطلبيده اند (در تاريكى نادانى مانده اند) و به پايه استوارى (عقائد حقّه كه روى دو پايه عقل و علم است) پناه نبرده اند (آنها را فرا نگرفته و پيرو گمراه كنندگانند).

3

يَا كُمَيْلُ الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ يَزْكُو عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِيعُ الْمَالِ يَزُولُ بِزَوَالِهِ

اى كميل، علم بهتر از مال است (زيرا) علم ترا (از گرفتاريهاى دنيا و آخرت) نگاه دارد، و تو مال را (از تباه شدن) نگاه مى دارى، مال را بخشيدن كم مى گرداند و علم بر اثر بخشيدن (ياد دادن بديگرى) افزونى مى يابد، و پرورده شده و بزرگى به دارائى با از بين رفتن آن از دست مى رود (و بزرگى بعلم از بين رفتنى نيست)

4

يَا كُمَيْلُ بْنَ زِيَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ بِهِ يَكْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ وَ جَمِيلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ وَ الْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ

اى كميل ابن زياد، آشنائى با علم و تحصيل آن دين است كه بسبب آن (در روز رستاخيز) جزاء و پاداش داده ميشود، انسان در زندگى خود با علم طاعت و پيروى (از خدا و رسول و ائمّه دين) و پس از مرگ پسنديده گوييها (كه مردم در باره اش مى گويند) بدست مى آورد، و علم فرمانروا است و مال فرمانبر و مغلوب است (مال در معرض انتقال و زوال مى باشد و علم باقى و برقرار).

5

يَا كُمَيْلُ ابْنَ زِيَادٍ هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ

اى كميل ابن زياد، گرد آورندگان دارائيها تباه شده اند در حاليكه زنده هستند (اگر چه زنده اند ولى غرور و طغيان هلاكشان خواهد كرد) و دانشمندان پايدار مى باشند چندان كه روزگار بجا است، وجودشان (با بدرود گفتن از اين جهان) گمشده است و صورتهاشان (بر اثر ذكر جميل و پسنديده گوئى مردم از آنها) در دلها برقرار است،

6

هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً (وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ) لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُونٍ عَلَيْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّينِ لِلدُّنْيَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ يَنْقَدِحُ الشَّكُّ فِي قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِيَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَيْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّينِ فِي شَيْ ءٍ أَقْرَبُ شَيْ ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ كَذَلِكَ يَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ

آگاه باش اينجا علم فراوان هست-  و بدست مبارك به سينه خود اشاره فرمود-  اگر براى آن ياد گيرندگان مى يافتم (اگر بودند زيركانى كه توانائى فهم آنرا داشتند آشكار مى نمودم، در اينجا امام عليه السّلام از نبودن كسانيكه لياقت توانائى فهم معارف الهيّه را دارند تأسّف مى خورد) آرى مى يابم تيز فهم را كه از او (بر آن علوم) مطمئنّ نيستم (زيرا) دست افزار دين را براى دنيا بكار مى برد، و به نعمتهاى خدا (توفيق بدست آوردن علم و معرفت) بر بندگانش و به حجّتهايش (عقل و خرد) بر دوستانش برترى مى جويد (چون چنين كس آراسته نيست اگر علم حقيقى را بدست آرد وسيله جاه و رونق بازار دنيا و برترى بر بندگان خدا قرار دهد، و به پشتيبانى آن نعمتها و حجّتها ابواب زحمت و گرفتارى بروى مردم بگشايد) يا مى يابم فرمانبرى را براى ارباب دانش (مقلّد و پيرو در گفتار و كردار) كه او را در گوشه و كنار خود (تقليد و پيروى از داننده) بينائى نيست، به اوّلين شبهه اى كه رو دهد شكّ و گمان خلاف در دل او آتش مى افروزد (اين صفت كسانى است كه پيرو دين حقّ هستند ولى فهمشان كوتاه است پس با آنها جز مسائل ظاهرى از قبيل صورت نماز و روزه و بهشت و دوزخ نتوان گفت و در حقائق و معارف اعتماد بفهم آنان نيست) بدان كه نه اين (مقلّد بى بصيرت) اهل (امانت و علم حقيقى) مى باشد و نه آن (تيز فهم) يا مى يابم كسى را كه در لذّت و خوشى زياده روى كرده و به آسانى پيرو شهوت و خواهش نفس ميشود، يا كسى را كه شيفته گرد آوردن و انباشتن (دارائى و كالاى دنيا) است، اين دو هم از نگهدارندگان دين در كارى از كارها نيستند، نزديكترين مانند باين دو چهارپايان چرنده مى باشند، در چنين روزگار (كه حمله علم يافت نمى شود) علم به مرگ حمله و نگهدارش مى ميرد (از بين مى رود).

7

اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ: إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ؟ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ

بار خدايا آرى (اللّهمّ بلى در اينجا به منزله كلمه استثناء است) زمين خالى و تهى نمى ماند از كسيكه به حجّت و دليل دين خدا را بر پا دارد (و آن كس) يا آشكار و مشهور است (مانند يازده امام عليهم السّلام) يا (بر اثر فساد و تباهكارى) ترسان و پنهان (مانند امام دوازدهم عجّل اللّه فرجه) تا حجّتها و دليلهاى روشن خدا (آثار نبوّت و احكام دين و علم و معرفت) از بين نرود (باقى و برقرار ماند، ابن ميثم «رحمه اللّه» مى فرمايد: اين فرمايش تصريح است باينكه وجود امام در هر زمانى بين مردم چندان كه تكليف باقى است واجب و لازم است) و ايشان چندند و كجايند (يا تا چه زمانى ترسان و پنهانند) بخدا سوگند از شمار بسيار اندك هستند، و از منزلت و بزرگى نزد خدا بسيار بزرگوارند، خداوند بايشان حجّتها و دليلهاى روشن خود را حفظ مي كند تا آنها را بمانندانشان سپرده و در دلهاشان كشت نمايند (تا دنيا از دين و علم و حكمت تهى نماند)

8

هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رَوْحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أُنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ آهْ آهْ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ .

علم و دانش با بينائى حقيقى بايشان يك باره رو آورده، و با آسودگى و خوشى يقين و باور بكار بسته اند، و سختى و دشوارى اشخاص به ناز و نعمت پرورده را سهل و آسان يافته اند (براى خوشنودى خدا با همه سختيهاى دنيا ساخته و پارسائى پيش گرفته دلبستگى بدنيا ندارند) و بآنچه (بى كسى و رنج و تنگدستى و گرفتارى كه) نادانان دورى گزينند انس و خو گرفته اند، و با بدنهائى كه روحهاى آنها بجاى بسيار بلند (رحمت خدا) آويخته در دنيا زندگى ميكنند، آنانند در زمين خلفاء و نمايندگان خدا كه (مردم را) بسوى دين او مى خوانند، آه آه بسيار مشتاق و آرزومند ديدار آنان هستم (پس فرمود:) اى كميل اگر مى خواهى برگرد.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :