جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و سی و هفتم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه صد و سی و هفتم

خطبه اي است از آن حضرت (علیه السلام): در وضع طلحه و زبير و بيعت آن دو با آن حضرت

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

طلحة و الزبير

وَ اللَّهِ مَا أَنْکرُوا عَلَيَّ مُنْکراً وَ لَا جَعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ نِصْفاً وَ إِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکوهُ فَإِنْ کنْتُ شَرِيکهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ وَ إِنْ کانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ وَ إِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُکمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ. إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَسْتُ وَ لَا لُبِسَ عَلَيَّ

طلحه و زبير

سوگند به خدا، آنان منکري (امر ناشايستي) را نتوانسته اند به من نسبت بدهند. آنان مابين خود و خودشان انصاف نکردند و آنان حقي را طلب مي کنند که خود، آن را رها ساخته اند. و خوني را مطالبه مي نمايند که خود، آن را ريخته اند. اگر من (بر فرض محال) در عدم ايفاي حق و ريختن خون شريک آنان بوده ام. آنان قطعا سهمي از آن داشته اند، و اگر پايمال کننده حق و ريزنده خون، آنان بودند، قرار گرفتن تحت تعقيب و مطالبه به جز آنان هيچ احدي را نشايد. و نخستين عدالت آنان اين است که درباره خود (يا عليه خود) حکم کنند. قطعي است که من با بصيرت خود در اين زندگاني حرکت مي کنم، امري رابه کسي مشتبه نساخته ام و هيچ امري هم براي من مشتبه نشده است.

2

وَ إِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَ الْحُمَّةُ وَ الشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ وَ إِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ وَ قَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغْبِهِ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ وَ لَا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ.

و اين گروه که (با طلحه و زبير براي شعله ور ساختن آتش جنگ) به راه افتاده اند، ستمکارند. در ميان اين قوم ظالم، هم لجن است و هم زهر عقرب و هم شبهه تاريک در آن نهفته است. و حقيقت امر آشکار است، و باطل از اصلش برطرف شده است. و زبانش از تحريک براي برپا کردن شر بريده است. و سوگند به خدا، براي آن نابکاران حوضي را پر خواهم ساخت (جنگي را برپا خواهم کرد) که آب آن را خودم کشيده ام. آنان از آن حوض سيراب برنخواهند گشت و آب گوارايي از آن نخواهند آشاميد.

3

أمر البيعة

منه: ‏ فَأَقْبَلْتُمْ إِلَيَّ إِقْبَالَ الْعُوذِ الْمَطَافِيلِ عَلَى أَوْلَادِهَا تَقُولُونَ الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ قَبَضْتُ کفِّي فَبَسَطْتُمُوهَا وَ نَازَعَتْکمْ يَدِي فَجَاذَبْتُمُوهَا

امر بيعت

و از جمله همين کلام است: براي بيعت با من، مانند شتران ماده که به سوي بچه هاي خود روي بياورند، به من روي آورديد. مي گفتيد: بيعت، بيعت. دستم را براي امتناع از بيعت مي بستم. شما باز مي کرديد، و دستم را پس مي کشيدم شما آن را به سوي خود براي بيعت جذب مي کرديد.

4

اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِي وَ ظَلَمَانِي وَ نَکثَا بَيْعَتِي وَ أَلَّبَا النَّاسَ عَلَيَّ فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا وَ لَا تُحْکمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا وَ أَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِيمَا أَمَّلَا وَ عَمِلَا وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ الْقِتَالِ وَ اسْتَأْنَيْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ فَغَمَطَا النِّعْمَةَ وَ رَدَّا الْعَافِيَةَ.

خداوندا، آن دو نفر (طلحه و زبير) رابطه ضروري خود را با من قطع نمودند و به من ظلم کردند و بيعت با من را شکستند و مردم را عليه من تحريک کردند و شوراندند. خداوندا، باز کن آنچه را که بستند، و محکم مفرما آنچه را که برقرار نمودند. و براي آنان در آنچه آروز کردند و عمل نمودند، بدي و ناگواري ارايه فرما. من پيش از جنگ از آن دو عهدشکن خواستم برگردند و حق را بپذيرند، و پيش از بروز پيکار تحمل نمودم (باشد که از راه انحراف برگردند) ولي قدر اين نعمت الهي را ندانستند و عافيت را (که به سراغشان آمده بود) برگرداندند.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :