جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و بیست و پنجم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه صد و بیست و پنجم

از سخنان آن حضرت است که در آن از پیشامدها و فتنه هاى بصره خبر مى دهد

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

يا اَحْنَفُ، كَاَنّى بِهِ وَ قَدْ سارَ بِالْجَيْشِ الَّذى لايَكُونُ لَهُ غُبارٌ وَ لا لَجَبٌ، وَ لا قَعْقَعَةُ لُجُم، وَ لاحَمْحَمَةُ خَيْل. يُثيرُونَ الاَْرْضَ بِاَقْدامِهِمْ كَاَنَّها اَقْدامُ النَّعامِ

اى احنف، گویا او را مى بینم با ارتشى به راه افتاده که نه غبار دارد نه هیاهو، و نه صداى لجام مرکبها، و نه شیهه اسبان! و با پاهاى خود که همچون پاهاى شترمرغان است، از زمین غبار برمى انگیزند.

2

يُومِئُ بِذلِكَ اِلى صاحِبِ الزَّنْجِ.

این سخن اشاره به صاحب زنج است.

3

ثُمَّ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعامِرَةِ، وَالدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ الَّتى لَها اَجْنِحَةٌ كَاَجْنِحَةِ النُّسُورِ، وَ خَراطيمُ كَخَراطِيمِ
الْفِيَلَةِ، مِنْ اُولئِكَ الَّذينَ لايُنْدَبُ قَتيلُهُمْ، وَ لايُفْقَدُ غائِبُهُمْ.

سپس فرمود:[ واى بر کوچه هاى آباد، و عمارتهاى آراسته شما که تراس هایى چون بال کرکسان، و ناودانهایى چون خرطوم پیلان دارند،
ازآنان که بر کشته شدگانشان کسى نمى گرید، و از گم شده آنان جستجو نمى شود.

4

اَنَا كابُّ الدُّنْيالِوَجْهِها، وَ قادِرُها بِقَدْرِها، وَ ناظِرُها بِعَيْنِها

من دنیا را به دور انداخته ام، و مقدار آن را اندازه گرفته ام، و به دیده اى که باید به آن نظر کنم نظر کرده ام.

5

مِنْهُ، وَ يُومِئُ بِهِ اِلى وَصْفِ الاَْتْراكِ كَاَنّى اَراهُمْ قَوْماً كَاَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجانُّ الْمَطَرَّقَةُ، يَلْبَسُونَ السَّرَقَ وَ الدِّيباجَ،
وَ يَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتاقَ. وَ يَكُونُ هُناكَ اسْتِحْرارُ قَتْل حَتّى يَمْشِىَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ، وَ يَكُونَ الْمُفْلِتُ اَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ.

از همین کلام است که در آن به مغول اشاره مى فرماید انگار آنان را مى نگرم که صورتهایشان مانند سپرهاى چند لایه و سخت است، ابریشم و دیبا مى پوشند، اسب هاى ریشه دار یدک مى کشند. آنچنان کشتار به راه مى اندازند که زخمى از روى کشته عبور مى کند، و فرارى از اسیر کمتر مى باشد.

6

فَقالَ لَهُ بَعْضُ اَصْحابِهِ: لَقَدْ اُعْطيتَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ عِلْمَ الْغَيْبِ! فَضَحِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ، وَ قالَ لِلرَّجُلِ وَ
كانَ كَلْبِيّاً: يا اَخا كَلْب، لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْب، وَ اِنَّما هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذى عِلْم. وَ اِنَّما عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السّاعَةِ وَ ما عَدَّدَهُ اللّهُ سُبْحانَهُ بِقَوْلِهِ: «اِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ، وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثُ، وَ يَعْلَمُ ما فِى الاَْرْحامِ، وَ لاتَدْرى نَفْسٌ ماذا تَكْسِبُ غَداً، وَ ما تَدْرى نَفْسٌ بِاَىِّ اَرْض تَموتُ…» الاْيَةَ، فَيَعْلَمُ سُبْحانَهُ ما فِى الاَْرْحامِ مِنْ ذَكَر اَوْ اُنْثى، وَ قَبيح اَوْ جَميل، وَ سَخىٍّ اَوْ بَخيل، وَ شَقىٍّ اَوْ سَعيد، وَ مَنْ يَكُونُ فِى النّارِ حَطَباً، اَوْ فِى الْجِنانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرافِقاً.

یکى از یارانش گفت: یا امیرالمؤمنین به شما علم غیب عنایت شده!امام خندید و به آن مرد که از طایفه کلب بود فرمود : اى برادر کلبى، این علم غیب نیست، علمى است که از پیامبر فرا گرفته ام. علم غیب، علم به قیامت است و به امورى که خداوند سبحان در کتاب خود برشمرده: «خداوند است که علم قیامت نزد اوست، و اوست که باران نازل مى کند، و آنچه را در ارحام است مى داند، و کسى نمى داند آنچه را که فردا خواهد اندوخت، و کسى نمى داند در چه سرزمینى خواهد مرد…». خداوند سبحان است که آنچه را در رحم هاست مى داند: پسر یا دختر، زشت یا زیبا، سخى یا بخیل، سعید یا شقى، کسى که هیزم جهنّم است، یا در بهشت همنشین انبیاست.

7

فَهذا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذى لا يَعْلَمُهُ اَحَدٌ اِلاَّ اللّهُ، وَ ما سِوى ذلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللّهُ نَبِيَّهُ (صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَعَلَّمَنيهِ وَ دَعا لى بِاَنْ يَعِيَهُ صَدْرى،وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوانِحى

این است علم غیب که کسى آن را جز خدا نمى داند، و غیر اینها دانشى است که خداوند آن را به پیامبرش (صلّى اللّه علیه وآله) تعلیم داده، او هم به من آموخت و از خدا برایم خواست که در سینه ام جاى گیرد،و قفسه سینه ام آن را در خود جاى دهد.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :