جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و بیست و دوم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه صد و بیست و دوم

بیان حضرت به خوارج هنگامى که امام (علیه السلام) به لشکرگاه آنان رفت و آنان در مخالفت خود با مسئله حکمیّت، پافشارى کردند

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

أَکُلُّکُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّینَ؟
فَقَالُوا: مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَشْهَدْ.قَالَ
فَامْتَازُوا فِرْقَتَیْنِ، فَلْیَکُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّینَ فِرْقَةً،وَ مَنْ لَمْ یَشْهَدْهَا فِرْقَةً، حَتَّى أُکَلِّمَ کُلًّا مِنْکُمْ بِکَلاَمِهِ.وَ نَادَى النَّاسَ، فَقَالَ: أَمْسِکُوا عَنِ الْکَلاَمِ، وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِی، وَ أَقْبِلُوا بأَفْئِدَتِکُمْ إِلَیَّ، فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْیَقُلْ بِعِلْمِهِ فِیهَا. ثُمَّ کَلَّمَهُمْ (علیه السلام) بِکَلاَمٍ طَوِیلٍ، مِنْ جُمْلَتِهِ أنْ قَالَ (علیه السلام): أَلَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِیلَةً وَ غِیلَةً، وَ مَکْراً وَ خَدِیعَةً: إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا،
اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى کِتَابِ اللّهِ سُبْحَانَهُ، فَالرَّأْیُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَالتَّنْفِیسُ عَنْهُمْ؟ فَقُلْتُ لَکُمْ: هذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِیمَانٌ، وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ، وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ، وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ. فَأَقِیمُوا عَلَى شَأْنِکُمْ، وَ الْزَمُوا طَرِیقَتَکُمْ، وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بِنَوَاجِذِکُمْ، وَ لا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ: إِنْ أُجِیبَ أَضَلَّ، وَ إِن تُرِکَ ذَلَّ. وَ قَدْ کَانَتْ هذِهِ الفَعْلَةُ، وَ قَدْ رَأَیْتُکُمْ أَعْطَیْتُمُوهَا. وَ اللّهِ لَئِنْ أَبَیْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَیَّ فَرِیضَتُهَا، وَ لا حَمَّلَنِیَ اللّهُ ذَنْبَهَا. وَ وَاللّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّی لَلْمُحِقُّ الَّذِی یُتَّبَعُ؛ وَ إِنَّ الْکِتَابَ لَمَعِی، مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ:

اتمام حجت و ارشاد به خوارج نهروان:

آیا همه شما در صفّین با ما بودید؟ آن ها گفتند: «بعضى از ما حضور داشتند و بعضى حاضر نبودند». فرمود: پس به دو گروه تقسیم شوید! آن ها که در صفین بودند یک گروه شوند و آن ها که نبودند گروه دیگر، تا با هر کدام با سخنى که مناسب اوست سخن بگویم.
سپس امام (علیه السلام) مردم را ندا داده، فرمود: خاموش باشید و به حرف هایم گوش فرادهید
و با دل هایتان به سوى من آیید
و هر کس را سوگند دادم که درباره آنچه مى داند گواهى دهد، با علم و اطلاع خود گواهى دهد.
آنگاه حضرت با آن ها سخنى طولانى گفت که بخشى از آن این است:
«مگر آن زمان که (سپاه معاویه) از روى حیله و نیرنگ و مکر و خدعه قرآن ها را بر سر نیزه ها بلند کردند،
نگفتید: «این ها برادران ما هستند و اهل مذهب ما،
از ما خواسته اند که از آن ها درگذریم و راضى به حکمیّت کتاب خدا قرآن شده اند،
رأى صواب این است که از آن ها بپذیریم و دست از آنان بکشیم»؟
ولى من به شما گفتم: این کارى است که ظاهرش ایمان و باطنش (کُفْر و) عدوان است،
آغازش رحمت و پایانش ندامت است،
به حال خود باقى باشید و از راهى که پیش گرفته اید منحرف نشوید
و به جهاد ادامه دهید، دندان ها را بر هم بفشارید، و به هیچ صدایى اعتنا نکنید،
چرا که این ها صداهایى است که اگر به آن ها پاسخ گفته شود گمراه مى کنند و اگر رها گردند گوینده شان خوار و ذلیل مى شود،
ولى (متأسّفانه) پیشنهاد شما (مسئله حکمیّت) انجام شد و دیدم شما آن را پذیرفتید (اکنون که در دام آن ها گرفتار شده اید فریادتان بلند شده است).
به خدا سوگند! اگر من از پذیرش این امر سر بازمى زدم، متعهّد به لوازم آن نبودم
و خداوند گناه آن را بر دوش من نمى گذاشت (ولى مرا به اجبار به این وادى کشاندید)
و به خدا سوگند! اگر آن را پذیرا شدم باز حق با من بود
و قرآن با من است (و به حقانیت من حکم مى کند) و از آن زمان که با آن آشنا شده ام هرگز از آن جدا نگشته ام.

2

فَلَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَیَدُورُ عَلَى الْآبَاءِ وَ الْاَبْنَاءِ وَ الْاِخْوَانِ وَ القَرَابَاتِ فَمَا نَزْدَادُ عَلَى کُلِّ مُصِیبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِیمَاناً، وَ مُضِیّاً عَلَى الحَقِّ، وَ تَسْلِیماً لِلْاَمْرِ، وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الجِرَاحِ. وَ لکِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِی الْاِسْلَامِ
عَلَى مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ الزَّیْغِ وَ الاِعْوِجَاجِ،وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِیلِ. فَإِذَا طَمِعْنَا فِی خَصْلَةٍ یَلُمُّ اللّهُ بِهَا شَعَثَنَا، وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِیَّةِ فِیَما بَیْنَنَا، رَغِبْنَا فِیهَا، وَ أَمْسَکْنَا عَمَّا سِوَاهَا.

علت پذیرش حکمیت:

ما همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم، و قتل و کشتار (حتى) در میان پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندان (که بر ضد اسلام قیام کرده بودند) دور مى زد، و هر مصیبت و سختى اى در این راه پیش مى آمد،سبب افزایش ایمان ما و حرکت در راه حق و تسلیم شدن در برابر فرمان (خدا) و شکیبایى بر درد و سوزش جراحت ها مى شد، (و در یک جمله، ما از هیچ مشکلى هراس نداشتیم) ولى ما هم اکنون با جماعتى که (ظاهراً) برادران اسلامى ما هستند، به دلیل انحرافات و کجى ها و شبهات و تأویلات ناروا که از اسلام دارند، پیکار مى کنیم، بنابراین هر گاه احساس کنیم چیزى باعث اجتماع جمع پراکنده ما مى گردد و به وسیله آن به هم نزدیک مى شویم و باقى مانده پیوندها را در میان خود محکم مى سازیم، به آن علاقه نشان مى دهیم و از غیر آن خوددارى مى کنیم!

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :