جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و سیزدهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه صد و سیزدهم

از خطبه هاى آن حضرت است در طلب باران

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

اللّهُمَّ، قَدِ انْصاحَتْ جِبالُنا، وَ اغْبَرَّتْ اَرْضُنا، وَ هامَتْ دَوابُّنا، وَتَحَيَّرَتْ فى مَرابِضِها، وَ عَجَّتْ عَجيجَ الثَّكالى عَلى اَوْلادِها، وَ مَلَّتِ التَّرَدُّدَ فى مَراتِعِها، وَ الْحَنينَ اِلى مَوارِدِها. (قَوْلُهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: «انْصاحَتْ جِبالُنا» اَىْ تَشَقَّقَتْ مِنَ الْمُحُولِ، يُقالُ: «انْصاحَ الثَّوْبُ» اِذا انْشَقَّ. وَ يُقالُ اَيْضاً: «انْصاحَ النَّبْتُ» وَ «صاحَ وَ صَوَّحَ» اِذا جَفَّوَ يَبِسَ. وَقَوْلُهُ: «وَ هامَتْ دَوابُّنا» اَىْ عَطِشَتْ، وَالْهُيامُ: الْعَطْشُ. وَ قَوْلُهُ: «حَدابيرُ السِّنينَ» جَمْعُ «حِدْبار» وَ هِىَ النّاقَةُ الَّتى اَنْضاها السَّيْرُ،فَشَبَّهَ بِهَا السَّنَةَ الَّتى فَشا فيها الْجَدْبُ. قالَ ذُوالرُّمَّةِ:حَدابيرُ ما تَنْفَكُ اِلاّ مُناخَةً *** عَلَى الْخَسْفِ اَوْ نَرْمى بِها بَلَداً قَفْرا
وَ قَوْلُهُ: «وَلا قَزَع رَبابُها» الْقَزَعُ: الْقِطَعُ الصِّغارُ الْمُتَفَرِّقَةُ مِنَ السَّحابِ. وَ قَوْلُهُ:«وَلا شَفّان ذِهابُها» فَاِنَّ تَقْديرَهُ وَلا ذاتِ شَفّان ذِهابُها. وَالشَّفّانُ: الرَّيحُ الْبارِدَةُ،وَالذِّهابُ: الاَْمْطارُ اللَّيِّنَةُ. فَحَذَفَ «ذاتَ» لِعِلْمِ السّامِعِ بِهِ.)

بارخدایا، کوههاى ما از بى آبى شکافته، زمین ما را غبار گرفته، چهارپایان ما به شدّت تشنه اند، و در آغولهاى خود سرگشته، و چون مادران فرزند مرده ناله مى کنند، و از رفت و آمد به چراگاه ها و میل به آب گاههاى خود ملول و خسته اند. (تفسیر لغات نامأنوس این خطبه «اِنْصاحَتْ جِبالُنا»: کوهها بر اثر خشکسالى از هم شکافته شد، عرب گوید: «اِنْصاحَ الثَّوبُ» وقتى جامه شکافته شود. و نیز گفته مى شود: «اِنْصاحَ النَّبْتُ، و صاحَ و صوَّح» زمانى که گیاه پژمرده و خشکیده. و گفتار آن حضرت: «و هامَتْ دَوابُّنا» یعنى چهارپایان تشنه شدند، و «هُیام» به معنى تشنگى است.«حَدابیرُ السِّنین» حدابیر جمع «حِدبار» به معناى شترى است که طى سفر آن را لاغر کرده؛حضرت خشکسالى را به آن شتر مثل زده است. ذوالرُّمَّة یکى از شعراى عرب گفته:«شترهایى که از شدت راه نوردى لاغر شده و پیوسته در خوابگاه گرسنگى خفته اند، یا اینکه آنها را در مناطق بى آب ببریم».«وَ لاقَزَع رَبابُها»: قزع قطعه هاى ابر پراکنده است. «و لا شَفّان ذِهابها» تقدیر آن «و لا ذات شفّان ذهابها» مى باشد، و «شفّان» باد سرد استو «ذهاب» بارانهاى کم است. آن حضرت لفظ «ذات» را از جمله انداخته به خاطر آگاهى شنونده نسبت به آن.)

2

اللّهُمَّ، فَارْحَمْ اَنينَ الاْنَّةِ، وَ حَنينَ الْحانَّةِ. اللّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَها فى مَذاهِبِها، وَ اَنينَها فى مَوالِجِها.

خداوندا، به ناله گوسپندان، و فریاد شتران رحم کن. الها، به سرگردانى چهارپایان در گذرگاه ها، و فریاد آنان در خوابگاهشان ترحّم فرما.

3

اللّهُمَّ، خَرَجْنا اِلَيْكَ حينَ اعْتَكَرَتْ عَلَيْنا حَدابيرُ السِّنينَ، وَ اَخْلَفَتْنا مَخايِلُ الْجَوْدِ، فَكُنْتَ الرَّجاءَ لِلْمُبْتَئِسِ، وَ الْبَلاغَ لِلْمُلْتَمِسِ. نَدْعُوكَ حينَ قَنَطَ الاَْنامُ، وَ مُنِعَ الْغَمامُ، وَ هَلَكَ السَّوامُ، اَنْ لاتُؤاخِذَنا بِاَعْمالِنا، وَ لاتَأْخُذَنا بِذُنُوبِنا،

خداوندا، وقتى به سوى تو بیرون آمدیم که سالهاى قحطى و خشکسالى به ما رو آورده، و ابرهاى باران دار به ما پشت کرده، و تو امید هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمند. در این زمان که مردم ما ناامیدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بین رفته اند، از تو مى خواهیم که ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نکنى، و به گناهانمان نگیرى.

4

وَانْشُرْ عَلَيْنا رَحْمَتَكَ بِالسَّحابِ الْمُنْبَعِقِ، وَالرَّبيعِ الْمُغْدِقِ، وَالنَّباتِ الْمُونِقِ، سَحّاً وابِلاً تُحْيى بِهِ ما قَدْ ماتَ، وَ تَرُدُّ بِهِ ما قَدْ فاتَ.

الهى، با ابر پرباران، و بهار پر آب، و گیاه شادابْ سفره رحمتت را بر ما بگستران، از باران دانه درشت خود که زمین مرده را به آن زنده کنى، و آنچه را از بین رفته به ما برگردانى بر ما بباران.

5

اللّهُمَّ سُقْياً مِنْكَ مُحْييَةً مُرْوِيَةً، تامَّةً عامَّةً، طَيِّبَةً مُبارَكَةً، هَنيئَةً مَريئَةً مَريعَةً. زاكِياً نَبْتُها، ثامِراً فَرْعُها، ناضِراً وَرَقُها، تَنْعَشُ بِهَا الضَّعيفَ مِنْ عِبادِكَ، وَ تُحْيى بِهَا الْمَيِّتَ مِنْ بِلادِكَ.

الهى، بارانى زنده کننده و سیراب کننده، کامل و همگانى، پاکیزه و مبارک، خوش نوش و رویاننده بر ما فروفرست. بارانى که گیاهش نمو کند، شاخه درختش میوه دهد، برگش شاداب باشد، که بندگان ناتوانت را بدان توان دهى، و شهرهاى مرده قحطى زده ات را زنده گردانى.

6

اللّهُمَّ سُقْياً مِنْكَ تُعْشِبُ بِها نِجادُنا، وَ تَجْرى بِها وِهادُنا، وَيُخْصِبُ بِها جَنابُنا، وَ تُقْبِلُ بِها ثِمارُنا، وَتَعيشُ بِها مَواشينا، وَ تَنْدى بِها اَقاصينا، وَ تَسْتَعينُ بِها ضَواحينا، مِنْ بَرَكاتِكَ الْواسِعَةِ، وَعَطاياكَ الْجَزيلَةِ عَلى بَرِيَّتِكَ الْمُرْمِلَةِ، وَ وَحْشِكَ الْمُهْمَلَةِ.

خداوندا، از تو آبى مى خواهم که به وسیله آن زمین هاى بلند ما پر گیاه شود، و در زمین هاى پست ما جارى گردد، و اطراف و نواحى ما به فراخ سالى رسند، میوه هاى ما فراوان گردند، و چهارپایان ما زندگى خوشى یابند، و خیرش به مردم دور از دسترس ما رسد، و جاهایى که همیشه گرم وسوزان است از آن استفاده کنند، از برکات گسترده و عطاى بى شمارت که بر جنبندگان نیازمند، و وحشى هاى رها شده در بیابان مى فرستى.

7

وَ اَنْزِلْ عَلَيْنا سَماءً مُخْضِلَةً، مِدْراراً هاطِلَةً، يُدافِعُ الْوَدْقُ مِنْهَا الْوَدْقَ، وَ يَحْفِزُ الْقَطْرُ مِنْهَا الْقَطْرَ، غَيْرَ خُلَّب بَرْقُها، وَلا جَهام عارِضُها، وَلا قَزَع رَبابُها، وَلا شَفّان ذِهابُها، حَتّى يُخْصِبَ لاِِمْراعِهَا الْمُجْدِبُونَ، وَ يَحْيى بِبَرَكَتِهَا الْمُسْنِتُونَ،

و بر ما بارانى درشت و بى وقفه فرست، بارانى که دانه هایش یکدیگر را برانند، و به شدّت به هم برخورد کنند، نه رعد و برقى بى باران، و نه ابرى بى نتیجه، و نه ابرهاى سپید پراکنده، و نه قطره هاى ریز همراه با باد سرد، بلکه بارانى که قحطى زدگان از آن به نعمت بسیار رسند، و از برکت آن باران گرفتاران به خشکسالى زنده شوند،

8

فَاِنَّكَ تُنْزِلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا، وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ، وَ اَنْتَ الْوَلِىُّ الْحَميدُ.

که تویى آن خداوندى که پس ازنومیدى مردم باران فرستى،و رحمتت را برهمه گسترش دهى، وتویى سرپرست ستوده خصال.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :