جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و دوازدهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه صد و دوازدهم

از خطبه هاى آن حضرت است در پند و اندرز مردم

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

الْحَمْدُلِلّهِ الْواصِلِ الْحَمْدَ بِالنِّعَمِ، وَالنِّعَمَ بِالشُّكْرِ نَحْمَدُهُ عَلى آلائِهِ، كَما نَحْمَدُهُ عَلى بَلائِهِ وَنَسْتَعينُهُ عَلى هذِهِ النُّفُوسِ الْبِطاءِ عَمّا اُمِرَتْ
بِهِ اَلسِّراعِ اِلى ما نُهِيَتْ عَنْهُ.

سپاس خدایى را که حمد را به نعمت ها، و نعمت ها را به شکر متصل کرد او را بر نعمت هایش حمد مى کنیم چنانکه
بر بلاهایش سپاس مى گزاریم و از او در برابر این نفوسى که در آنچه امر شده کاهلى مى کند و بر آنچه نهى شده شتاب مى نماید یارى مى خواهیم.

2

وَ نَسْتَغْفِرُهُ مِمّا اَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ، وَ اَحْصاهُ كِتابُهُ؛ عِلْمٌ غَيْرُ قاصِر، وَ كِتابٌ غَيْرُ مُغادِر.

و از او براى گناهانى که علمش به آن احاطه دارد و کتابش آن را برشمرده آمرزش مى طلبیم؛ آن علمى که قاصر نیست،
و کتابى که چیزى را وانگذاشته.

3

وَ نُؤْمِنُ بِهِ ايمانَ مَنْ عايَنَ الْغُيُوبَ، وَ وَقَفَ عَلَى الْمَوْعُودِ،ايماناً نَفى اِخْلاصُهُ الشِّرْكَ، وَ يَقينُهُ الشَّكَّ.

ایمان مى آوریم به او ایمان کسى که غیب ها را با دیده سر دیده، و به آنچه وعده داده اند آ گاه شده، ایمانى که اخلاصش
شرک را زدوده، و یقینش شک را از بین برده.

4

وَ نَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، شَهادَتَيْنِ تُصْعِدانِ الْقَوْلَ و
َ تَرْفَعانِ الْعَمَلَ. لايَخِفُّ ميزانٌ تُوضَعانِ فيه، وَ لايَثْقُلُ ميزانٌ تُرْفَعانِ عَنْهُ.

و شهادت مى دهیم که معبودى جز اللّه نیست تنها و بى شریک است، و محمّد صلّى اللّه علیه وآله بنده و فرستاده اوست، دو شهادتى که گفتار (نیکو) را اوج مى دهند، و عمل (صالح) را بالا مى برند. میزانى که این دو شهادت را در آن مى نهند سبک نباشد، و میزانى که این دو شهادت را از آن بردارند سنگین نخواهد بود.

5

اُوصيكُمْ عِبادَاللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ الَّتى هِىَ الزّادُ، وَ بِهَا الْمَعاذُ: زادٌ مُبْلِغٌ، وَ مَعاذٌ مُنْجِحٌ، دَعا اِلَيْها اَسْمَعُ داع، وَ وَعاها خَيْرُ واع ،
فَاَسْمَعَ داعيها، وَ فازَ واعيها.

اى بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم که توشه سفر است و پناهگاه: توشه اى است رساننده به مقصود، و پناهگاهى است رهاننده، که شنواننده ترین دعوت کنندگان به آن دعوت نموده، و بهترین حفظ کننده آن را حفظ کرده، دعوت کننده اش آن را به گوش رساند، و حفظ کننده اش رستگار شد.

6

عِبادَ اللّهِ، اِنَّ تَقْوَى اللّهِ حَمَتْ اَوْلِياءَ اللّهِ مَحارِمَهُ، وَ اَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخافَتَهُ، حَتّى اَسْهَرَتْ لَيالِيَهُمْ، وَ اَظْمَاَتْ هُواجِرَهُمْ، فَاَخَذُوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ، وَالرِّىَّ بِالظَّمَإِ، وَاسْتَقْرَبُوا الاَْجَلَ فَبادَرُوا الْعَمَلَ، وَ كَذَّبُوا الاَْمَلَ فَلاحَظُوا الاَْجَلَ.

بندگان خدا، تقواى الهى اولیاء خدا را از دچار شدن به حرامها بازداشت، و دلهایشان را ملازم ترس از خدا کرد، تا جایى که آنان را به شب زنده دارى واداشت، و در گرماى روز موفق به روزه نمود، پس راحتى فردا را با سختى امروز، و سیراب شدن فردا را با تشنگى امروز به دست آوردند، مرگ را نزدیک دانستند پس به انجام عمل شتافتند، و آرزو را تکذیب کردند پس مرگ را در نظر آوردند.

7

ثُمَّ اِنَّ الدُّنْيا دارُ فَناء و عَناء، وَ غِيَر وَ عِبَر، فَمِنَ الْفَناءِ اَنَّ الدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ، لا تُخْطِىءُ سِهامُهُ، وَلا تُؤْسى جِراحُهُ. يَرْمى الْحَىَّ بِالْمَوْتِ، وَالصَّحيحَ بِالسَّقَمِ، وَالنّاجِىَ بِالْعَطَبِ.

دنیا سراى فنا و رنج و تغییر و جاى عبرت است. از اسباب فنایش این که کمانش را کشیده، نه تیرش به خطا مى رود، و نه زخمهایش علاج مى گردد. زنده را هدف تیر مرگ مى سازد،سالم را به بیمارى مبتلامى کند، و نجات یافته رابه هلاکت مى اندازد.

8

آكِلٌ لايَشْبَعُ،وَ شارِبٌ لايَنْقَعُ. وَ مِنَ الْعَناءِ اَنَّ الْمَرْءَ يَجْمَعُ ما لايَأْكُلُ، وَيَبْنى ما لايَسْكُنُ، ثُمَّ يَخْرُجُ اِلَى اللّهِ تَعالى لا مالاً حَمَلَ، وَ لا بِناءً نَقَلَ

خورنده اى است که سیر نمى شود،و نوشنده اى است که سیراب نمى گردد. و از رنجهاى دنیا این که: شخص جمع مى نماید چیزى را که نمى خورد، و خانه اى مى سازد که در آن ساکن نمى شود، آن گاه به سوى خدا مى رود بدون آنکه مالى بردارد، و ساختمانى همراه ببرد.

9

وَ مِنْ غِيَرِها اَنَّكَ تَرَى الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً، وَالْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً، لَيْسَ ذلِكَ اِلاّ نَعيماً زَلَّ، وَ بُؤْساً نَزَلَ.

و از جمله نمونه هاى تغییر وضع دنیا این که: آن کس که روزى مورد ترحم مردم بود روز دیگر مورد غبطه واقع مى شود، و آن که مورد غبطه بود مورد ترحم قرار مى گیرد، این نیست مگر به خاطر نعمتى که از بین رفته و به جاى آن رنج و محنت جاى گرفته.

10

وَ مِنْ عِبَرِها اَنَّ الْمَرْءَ يُشْرِفُ عَلى اَمَلِهِ فَيَقْتَطِعُهُ حُضُورُ اَجَلِهِ، فَلا اَمَلٌ يُدْرَكَ،وَلا مُوَمَّلٌ يُتْرَكُ.

و از جمله اسباب عبرتهاى دنیا این که: همین که نزدیک است انسان به آرزویش برسد ناگهان حضور مرگ امیدش را قطع مى کند ، بر این حساب نه آرزو درک مى شود،نه آرزومند را آزاد مى گذارند تا ادامه حیات دهد.

11

فَسُبْحانَ اللّهِ، ما اَغَرَّ سُرُورَها، وَ اَظْمَأَ رِيَّها، وَ اَضْحى فَيْئَها! لا جاء يُرَدُّ،وَلا ماض يُرْتَدُّ.

سبحان اللّه، چه فریبنده است خوشى دنیا، و چه مایه تشنگى است سیرابى آن، و چه موجب گرمى است سایه اش! نه آینده اش قابل ردّ است،نه گذشته اش قابل بازگشت.

12

فَسُبْحانَ اللّهِ ما اَقْرَبَ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ لِلَحاقِهِ بِهِ، وَ اَبْعَدَ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ لاِنْقِطاعِهِ عَنْهُ. اِنَّهُ لَيْسَ شَىْءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ اِلاّ عِقابُهُ، وَلَيْسَ شَىْءٌ بِخَيْر مِنَ الْخَيْرِ اِلاّ ثَوابُهُ.

سبحان اللّه، چه نزدیک است آدم زنده به مرده براى ملحق شدن به مرده، و چه دور است مرده از زنده به خاطر جداییش از زنده! از شرّ چیزى بدتر نیست مگر جریمه اى که براى آن است، و از خیر چیزى بهتر نیست مگر ثوابى که براى آن مقرّر است.

13

وَ كُلُّ شَىْء مِنَ الدُّنْيا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِيانِهِ، وَ كُلُّ شَىْء مِنَ الاْخِرَةِ عِيانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ. فَلْيَكْفِكُمْ مِنَ الْعِيانِ السَّماعُ، وَ مِنَ الْغَيْبِ الْخَبَرُ.

شنیدن هر چیزى از دنیا بزرگتر است از دیدنش، و دیدن هر چیزى از آخرت عظیم تر است از شنیدنش. پس باید شنیدن و خبرگرفتن از غیب (به وسیله انبیاء) شما را از دیدن کفایت کند.

14

وَاعْلَمُوا اَنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنْيا وَ زادَ فِى الاْخِرَةِ خَيْرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زادَ فِى الدُّنْيا. فَكَمْ مِنْ مَنْقُوص رابِح، وَ مَزيد خاسِر.

بدانید آنچه از دنیاى شما کم شود و به آخرت اضافه گردد بهتر است از اینکه از آخرت شما کم شود و به دنیاتان اضافه گردد. چه بسا کم شده اى که سودبَر است، و اضافه شده اى که زیانکار است.

15

اِنَّ الَّذى اُمِرْتُمْ بِهِ اَوْسَعُ مِنَ الَّذى نُهيتُمْ عَنْهُ، وَ ما اُحِلَّ لَكُمْ اَكْثَرُ مِمّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ.

آنچه به آن امر شده اید آسانتر است از آنچه از آن نهى شده اید، و آنچه براى شما حلال شده بیشتر است از آنچه بر شما حرام گشته.

16

فَذَرُوا ما قَلَّ لِماكَثُرَ، وَ ما ضاقَ لِمَا اتَّسَعَ.

بنابراین کم را براى بسیار رها کنید، و دشوار را براى آسان وانهید.

17

قَدْ تُكُفِّلَ لَكُمْ بِالرِّزْقِ، وَ اُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ، فَلايَكُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَكُمْ طَلَبُهُ اَوْلى بِكُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَيْكُمْ عَمَلُهُ، مَعَ اَنَّهُ وَاللّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّكُّ وَ دَخِلَ الْيَقينُ، حَتّى كَاَنَّ الَّذى ضُمِنَ لَكُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ، وَ كَأَنَّ الَّذى فُرِضَ عَلَيْكُمْ قَدْ وُضِعَ عَنْكُمْ!

روزى شما را متکفّل شده اند، و به عمل امر شده اید، پس مبادا کوشش شما براى طلب روزى که تضمین شده بیش از به جا آوردن عملى که بر شما واجب گشته باشد، با اینکه سوگند به خدا شک بر شما عارض شده و یقین شما عیب دار گشته، چنانکه گویى به دست آوردن روزىِ ضمانت شده بر شما واجب گشته، و به جاى آوردن اعمال واجبه از شماساقط شده است!

18

فَبادِرُوا الْعَمَلَ، وَ خافُوا بَغْتَةَ الاَْجَلِ، فَاِنَّهُ لايُرْجى مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ ما يُرْجى مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ. ما فاتَ الْيَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِىَ غَداً زِيادَتُهُ، وَ ما فاتَ اَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ رَجْعَتُهُ.

پس به سوى عمل بشتابید، و از مرگ ناگهانى بترسید، زیرا امیدى به بازگشت عمر نیست به نحوى که به بازگشت روزى هست. آنچه از رزقِ امروز شما از دست رفته امید افزون شدن آن در فردا هست و آنچه از عمر شما در دیروز گذشته امروز امید به بازگشت آن نیست

19

الرَّجاءُ مَعَ الْجائى، وَالْيَأْسُ مَعَ الْماضى. «فَاتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ .»

به آینده روزى امید هست، و به گذشته عمر غیر از نومیدى نیست. «پس خدا را آنچنان که سزاوار اوست بپرهیزید، و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید».

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :