جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه صد و یازدهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه صد و یازدهم

نکوهش دنیا

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا؛ فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ، وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ، وَ رَاقَتْ بِالْقَلِیلِ، وَ تَحَلَّتْ بِالْآمَالِ،
وَ تَزَیَّنَتْ بِالْغُرُورِ. لا تَدُومُ حَبْرَتُهَا، وَ لا تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا. غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ، حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ، نَافِدَةٌ بَائِدَةٌ، أَکَّالَةٌ غَوَّالَةٌ. لا تَعْدُو إِذَا تَنَاهَتْ إِلَى أُمْنِیَّةِ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِیهَا وَ الرِّضَاءِ بِهَا أَنْ تَکُونَ کَمَا قَالَ اللّهُ تَعَالَى سُبْحَانَهُ: کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْاَرْضِ
فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَ کَانَ اللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً».

دنیاپرستى:

اما بعد (از حمد وثناى الهى) شما را از دنیا بر حذر مى دارم چرا که ظاهرش شیرین و باطراوت است، و در لابه لاى شهوات پیچیده شده است، به دلیل نقد بودنش جلب توجه مى کند و با این که مواهب آن ناچیز است دل ها را به سوى خود مى کشاند، آمال و آرزوهاى دنیاپرستان را در خود جمع کرده و خود را به آن آراسته، و زیور فریب به خود پوشانده است، شادمانى و نعمت آن پایدار نیست و از دردها و مشکلاتش کسى در امان نمى باشد، سخت، مغرورکننده و زیان بار، و متغیّر و زوال پذیر، و پایان گیرنده و نابودشدنى است و (سرانجام) ساکنان خود را مى خورد و هلاک مى کند و هر گاه زندگى دنیا به حدّ اعلا رسد و به آرزوى دنیاپرستان جامه عمل بپوشاند و از آن راضى شوند بیش از آنچه خداوند متعال (در قرآن) فرموده، نخواهد بود که: «زندگى دنیا همچون آبى است که از آسمان فرو مى فرستیم و به وسیله آن، گیاهان، سر به هم مى آورند امّا چیزى نمى گذرد که خشک مى شوند و بادها آن ها را به هر سو پراکنده مى سازد، و خداوند بر همه چیز قادر است».

2

لَمْ یَکُنِ امْرُؤٌ مِنْهَا فِی حَبْرَةٍ إِلَّا أَعْقَبَتْهُ بَعْدَهَا عَبْرَةً، وَ لَمْ یَلْقَ فِی سَرَّائِهَا بَطْناً، إِلَّا مَنَحَتْهُ مِنْ ضَرَّائِهَا ظَهْراً؛ وَ لَمْ تَطُلَّهُ فِیهَا دِیْمَةُ رَخَاءٍ، إِلَّا هَتَنَتْ عَلَیْهِ مُزْنَةُ بَلاَءٍ، وَ حَرِیٌّ إِذَا أَصْبَحَتْ لَهُ مُنْتَصِرَةً أَنْ تُمْسِیَ لَهَ کِّرَةً، وَ إِنْ جَانِبٌ مِنْهَا اعْذَوْذَبَ وَ احْلَوْلَى،
أَمَرَّ مِنْهَا جَانِبٌ فَأَوْبَى! لاَیَنَالُ امْرُؤٌ مِنْ غَضَارَتِهَا رَغَباً، إِلَّا أَرْهَقَتْهُ مِنْ نَوَائِبِهَا تَعَباً. وَ لا یُمْسِی مِنْهَا فِی جَنَاحِ أَمْنٍ، إِلَّا أَصْبَحَ عَلَى قَوَادِمِ خَوْفٍ. غَرَّارَةٌ، غُرُورٌ مَا فِیهَا، فَانِیَةٌ، فَانٍ مَنْ عَلَیْهَا، لا خَیْرَ فِی شَىْءٍ مِنْ أَزْوَادِهَا إِلَّا التَّقْوَى. مَنْ أَقَلَّ مِنْهَا اسْتَکْثَرَ مِمَّا یُؤْمِنُهُ،
وَ مَنِ اسْتَکْثَرَ مِنْهَا اسْتَکْثَرَ مِمَّا یُوبِقُهُ، وَ زَالَ عَمَّا قَلِیلٍ عَنْهُ. کَمْ مِنْ وَاثِقٍ بِهَا قَدْ فَجَعَتْهُ، وَ ذِی طُمَأْنِینَةٍ إِلَیْهَا قَدْ صَرَعَتْهُ.
وَ ذِی أُبَّهَةٍ قَدْ جَعَلَتْهُ حَقِیراً، وَ ذِی نَخْوَةٍ قَدْ رَدَّتْهُ ذَلِیلاً، سُلْطَانُهَا دُوَّلٌ، وَ عَیْشُهَا رَنِقٌ، وَ عَذْبُهَا أُجَاجٌ، وَ حُلْوُهَا صَبِرٌ، وَ غِذَاؤُهَا سِمَامٌ، وَ أَسْبَابُهَا رِمَامٌ. حَیُّهَا بِعَرَضِ مَوْتٍ، وَ صَحِیحُهَا بِعَرَضِ سُقْمٍ. مُلْکُهَا مَسْلُوبٌ، وَ عَزِیزُهَا مَغْلُوبٌ، وَ مَوْفُورُهَا مَنْکُوبٌ. وَ جَارُهَا مَحْرُوبٌ

ویژگى دنیا:

هیچ کس از دنیا شادمانى ندیده، جز این که به دنبال آن او را با اشک و آه رو به رو مى سازد، و هنوز با خوشى هایش رو به رو نشده که او را به ناراحتى هاى پشت کردن (نعمت ها)، مبتلا مى کند و هنوز باران لطیف و ملایم راحتى و آسایش بر او نباریده که بلاها را سیل آسا بر سرش فرو مى بارد (به همین دلیل) جاى تعجب نیست که هرگاه صبحگاهان به یارى کسى برخیزد شامگاهان خود را ناشناس و بیگانه نشان دهد
و اگر در یک طرف، شیرینى و گوارایى داشته باشد در سوى دیگر تلخى به بار آورد و مرگ بیافریند. هیچ کس از طریق نعمت ها و لذّات دنیا به آنچه خواسته است نمى رسد مگر این که (به زودى) مشکلات و سختى هایش او را به رنج مى افکند، و شبى را در زیر بال و پر امنیّت به سر نمى برد، جز این که صبحگاهان روى شهپرهاى لغزنده خوف قرار مى گیرد. (آرى!) دنیا بسیار فریبنده است و آنچه در آن است فریب و نیرنگ است، فناپذیر است و هر کس نیز در آن است فانى مى شود، و همه زاد و توشه هاى آن، جز زاد و توشه تقوا، بیهوده است. هر کس به مقدار کفایت از مواهب دنیا قانع شود، آرامش بیشترى به دست مى آورد و آن کس که از آن بسیار بطلبد، وسیله نابودى خود را بیشتر فراهم ساخته است و آنچه به دست آورده، به زودى از دستش مى رود. چه بسیار کسانى که بر آن (= دنیا) تکیه کردند ناگهان آن ها را به درد ورنج افکند، و چه بسیار افرادى که به آن اطمینان کردند ولى آن ها را بر زمین کوبید. چه افراد صاحب جاه و جلال که دنیا آن ها را حقیر و کوچک ساخت، و متکبران فخرفروشى که بر خاک مذلّتشان افکند، حکومتش ناپایدار است و همواره دست به دست مى گردد، زندگى آن تیره، گوارایش ناگوار، شیرینى آن تلخ، غذاى آن مسموم، و طناب هایش کهنه و پوسیده است. زندگانش همواره در معرض مرگ اند، و تندرستانش در معرض بیمارى،
حکومتش بر باد است. و نیرومندانش مغلوب، صاحبان نعمتش گرفتار، و همسایگانش غارت زده اند.

3

أَلَسْتُمْ فِی مَسَاکِنِ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً، وَ أَبْقَى آثَاراً، وَ أَبْعَدَ آمَالاً، وَ أَعَدَّ عَدِیداً، وَ أَکْثَفَ جُنُوداً! تَعَبَّدُوا لِلدُّنْیَا أَیَّ تَعَبُّدٍ،
وَ آثَرُوهَا أَیَّ إِیثَارٍ. ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَیْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ وَ لا ظَهْرٍ قَاطِعٍ. فَهَلْ بَلَغَکُمْ أَنَّ الدُّنْیَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْیَةٍ، أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ، أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً! بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَادِحِ، وَ أَوْهَنَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ، وَ ضَعْضَعَتْهُمْ بِالنَّوَائِبِ، وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ،
وَ وَطِئَتْهُمْ بِالْمَنَاسِمِ، وَ أَعَانَتْ عَلَیْهِمْ «رَیْبَ الْمَنُونِ». فَقَدْ رَأَیْتُمْ تَنَکُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا، وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ إلَیْهَا، حِینَ ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ الْاَبَدِ. وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلَّا السَّغَبَ، أَوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلَّا الضَّنْکَ، أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلَّا الظُّلْمَةَ، أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلَّا النَّدَامَةَ! أَفَهذِهِ تُؤْثِرُونَ، أَمْ إِلَیْهَا تَطْمَئِنُّونَ؟ أَمْ عَلَیْهَا تَحْرِصُونَ؟ فَبِئْسَتِ الدَّارُ لِمَنْ لَمْ یَتَّهِمْهَا، وَ لَمْ یَکُنْ فِیهَا عَلَى وَجَلٍ مِنْهَا!

عبرت از سرگذشت پیشینیان:

مگر شما در جایگاه پیشینیان خود زندگى نمى کنید، همان ها که عمرشان از شما طولانى تر، آثارشان پابرجاتر، آرزوهایشان درازتر، نفراتشان فزون تر و لشکرهایشان انبوه تر بود؟
آن ها دنیا را پرستیدند، چه پرستیدنى! و آن را بر همه چیز مقدّم داشتند، چه مقدّم داشتنى!، اما سرانجام بدون زاد و توشه اى که آن ها را به منزلگاه (ابدى شان) برساند، و بدون مرکبى که با آن این راه (پرخوف و خطر) را بپیمایند از آن کوچ کردند. آیا هرگز به شما خبر رسیده که دنیا فدیه اى براى یکى از آن ها داده باشد تا او را (از مرگ یا سکرات آن) رهایى ببخشد؟ یا در این مسیر کمکى به آن ها کند؟ یا حدّاقل همنشین خوبى براى آنان باشد؟ (نه، هرگز کمکى به فداییان خود نکرده است) بلکه به عکس، آن ها را زیر آفت هاى گوناگون پوشانید و طوق حوادث دردناک و کوبنده را بر گردنشان افکند و با انواع سختى ها و مشکلات ذلیلشان کرد، و بر صورت به خاک افکند و پایمالشان کرد، و به یارى گردش روزگار بر ضدّ آن ها برخاست.
شما با چشم خود دیدید (و در تاریخ خواندید) که دنیا در برابر دنیاپرستان و کسانى که آن را بر همه چیز مقدّم مى داشتند و بر آن تکیه مى کردند هنگام کوچ همیشگى از آن، چهره در هم کشید و خود را کاملاً نا آشنا جلوه داد. آیا دنیا براى دنیاپرستان زاد و توشه اى جز گرسنگى فراهم کرد؟ و جز فشار و تنگى، محلّى براى آن ها آماده ساخت؟ و جز ظلمت و تاریکى براى آن ها نورى مهیّا کرد؟ (نه، هرگز، بلکه آن ها را در گورهاى تاریک و تنگ و وحشتناک جاى داد) و آیا سرانجام جز ندامت چیزى براى آن ها به بار آورد؟ آیا چنین دنیایى را بر همه چیز مقدّم مى شمرید؟ و بر آن تکیه مى کنید؟ و به آن حرص مى ورزید؟! چه بد خانه اى است این دنیا براى کسى که به آن بدگمان نباشد و در آن (آسوده خاطر زندگى کند و) خوفى نداشته باشد!!

4

فَاعْلَمُوا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ بِأَنَّکُمْ تَارِکُوهَا وَ ظَاعِنُونَ عَنْهَا. وَ اتَّعِظُوا فِیهَا بِالَّذِیْنَ قَالُوا: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً». حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ فَلا یُدْعَوْنَ رُکْبَاناً، وَ أُنْزِلُوا الْاَجْدَاثَ فَلا یُدْعَوْنَ ضِیفَاناً. وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ الصَّفِیحِ أَجْنَانٌ، وَ مِنَ التُّرَابِ أَکْفَانٌ، وَ مِنَ الرُّفَاتِ جِیرانٌ،
فَهُمْ جِیرَةٌ لا یُجِیبُونَ دَاعِیاً، وَ لا یَمْنَعُونَ ضَیْماً، وَ لا یُبَالُونَ مَنْدَبَةً. إِنْ جِیدُوا لَمْ یَفْرَحُوا، وَ إِنْ قُحِطُوا لَمْ یَقْنَطُوا. جَمِیعٌ وَ هُمْ آحَادٌ، وَ جِیرَةٌ وَ هُمْ أَبْعَادٌ. مُتَدَانُونَ لا یَتَزَاوَرُونَ، وَ قَرِیبُونَ لا یَتَقَارَبُونَ. حُلَمَاءُ قَدْ ذَهَبَتْ أَضْغَانُهُمْ. وَجُهَلَاءُ قَدْ مَاتَت أَحْقَادُهُمْ،
لا یُخْشَى فَجْعُهُمْ، وَ لا یُرْجَى دَفْعُهُمْ، اِسْتَبْدَلُوا بِظَهْرِ الْاَرْضِ بَطْنَاً، وَ بِالسَّعَةِ ضِیقاً، وَ بِالْاَهْلِ غُرْبَةً، وَ بِالنُّورِ ظُلْمَةً. فَجَاءُوهَا کَمَا فَارَقُوهَا، حُفَاةً عُرَاةً، قَدْ ظَعَنُوا عَنْهَا بأَعْمَالِهِمْ إِلَى الْحَیَاةِ الدَّائِمَةِ وَ الدَّارِ الْبَاقیَةِ، کَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ».

مردگان:

بدانید! ـ و به یقین مى دانید ـ که سرانجام، همه شما دنیا را ترک مى گویید و از آن کوچ مى کنید،
از کسانى که (پیش از شما در دنیا بودند و) مى گفتند: «چه کسى از ما نیرومندتر است؟»،{1} پند گیرید،
(آرى) آن ها را به سوى قبرشان بردند، در حالى که اختیارى از خود نداشتند، و در درون قبرهایشان جاى دادند، در حالى که مهمان نبودند؛ در دل زمین گسترده، خانه هاى قبر براى آنان ساخته شد،
و کفن هایى از خاک، و همسایگانى از استخوان هاى پوسیده داشتند، همسایگانى که هیچ ندایى را پاسخ نمى گویند و در برابر هجوم ستمگران کمکى به همسایه خود نمى کنند و به گریه ها اعتنایى ندارند؛ نه از بارش باران خوشحال مى شوند، نه از قحطى مأیوس و ناراحت؛ همه گِرد هم هستند، ولى تنهایند؛ همسایگان نزدیک اند ولى از هم دورند؛ در کنار هم اند، ولى هیچ گاه به دیدار هم نمى روند؛ نزدیک اند امّا با هم تماس نمى گیرند. عاقلانى هستند که دشمنى ها از دل آن ها رخت بربسته، و جاهلانى که آتش کینه در دل آن ها فرومرده، نه از زیان آن ها ترسى است و نه به دفاع آن ها امیدى، برون زمین را به درون آن تبدیل کرده اند، و خانه تنگ و تاریک را به جاى خانه هاى وسیع، غربت را به جاى دیدار اهل و عیال، و ظلمت را به جاى نور، پذیرفته اند (آرى، در قیامت) آن ها به سوى زمین بازمى گردند، همان گونه که در آغاز از زمین (و خاک) جدا شدند. این در حالى است که همگى پابرهنه و عریان اند. آن ها از روى زمین با اعمال خویش به سوى حیات ابدى و سراى جاودانى کوچ کرده اند، آن گونه که خداوند فرموده است: «همان طور که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمى گردانیم، این وعده اى است قطعى که آن را انجام مى دهیم».

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :