جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه یکم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه یکم

درباره آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم و اشاره اى به فریضه حج

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ،وَ لا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعادُّونَ،وَ لا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ،الَّذِی لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ،وَ لا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ، الَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ،وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ،وَ لا وَقْتٌ مَعْدُودٌ،وَ لا أَجَلٌ مَمْدُودٌ.فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِوَ نشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ،وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیْدَانَ أرْضِهِ.

اوصاف الهی:

ستایش مخصوص خداوندى است که ستایشگران هرگز به مدح و ثناى او نمى رسندو حسابگران (زبردست) هرگزنمى توانند نعمت هایش را شماره کنندو تلاشگران هرگز قادر به اداى حقّ او نیستند.همان خدایى که افکار بلندو ژرف اندیش، کنه ذاتش را درک نکنندو غوّاصان هوشمند (دریاى علوم و دانش ها) دسترسى به کمال هستى اش پیدا ننمایند.همان کسى که براى صفاتش حدّى نیستو توصیفى براى بیان اوصافش وجود نداردو براى ذات پاک او، نه وقت معیّنى استو نه سرآمد مشخّصى.مخلوقات را با قدرتش آفریدو بادها را با رحمتش به حرکت درآوردو گسترش داد و لرزش و اضطراب زمین را به وسیله کوه ها آرام ساخت.

2

اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُوَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ،وَ کَمالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ،وَ کَمالُ تَوْحِیدِهِ الْاِخْلاصُ لَهُ،وَ کَمالُ الْاخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ،لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّها غَیْرُ الْمَوْصُوفِ،وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ:فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ،وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ،وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُوَ مَنْ جَزَّأهُ فَقَدْ جَهِلَهُوَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ،وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ، فَقَدْ حَدَّهُ،وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ،وَ مَنْ قالَ «فِیَمَ» فَقَدْ ضَمَّنَهُ،وَ مَنْ قَالَ «عَلامَ؟» فَقَدْ أَخْلى مِنْهُ.کائِنٌ لا عَنْ حَدَثٍ،مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَمٍ.مَعَ کُلِّ شَیءٍ لا بِمُقارَنَةٍ،وَ غَیْرُ کُلِّ شَیءٍ لا ‎بمُزَایَلَةٍ،فَاعِلٌ لا بِمَعْنَى الْحَرَکاتِ وَ الْآلَةِ،بَصِیرٌ إِذْ لا مَنْظُورَ إِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ،
مُتَوَحِّدٌ إِذْ لا سَکَنَ یَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ.

شناخت خدا (خداشناسی):

سرآغاز دین، معرفت و شناخت اوستو کمال معرفتش تصدیق ذات پاک اوستو کمال تصدیق او همان توحید اوستو کمال توحیدش، اخلاص براى اوستو کمال اخلاص براى او، نفى صفات ممکنات از اوست؛چرا که هر صفتى (از این صفات) گواهى مى دهد که غیر از موصوف استو هر موصوفى (از ممکنات) شهادت مى دهد که غیر از صفت است.پس هر کس خداوند سبحان را (با صفاتى همچون صفات مخلوقات) توصیف کند.او را با امور دیگرى قرین ساختهوآن کس که او را با چیز دیگرى قرین کند دوگانگى در ذات او قائل شدهو کسى که دوگانگى براى او قائل شود اجزایى براى او پنداشتهو هر کس براى او اجزایى قائل شود به راستى او را نشناخته استو کسى که او را نشناسد به او اشاره مى کندو هر کس به او اشاره کند او را محدود شمردهو هر کس او را محدود بداند او را به شمارش درآورده است (و در وادى شرک سرگردان شده است)!و هر کس بگوید: خدا در چیست؟ او را در ضمن چیزى پنداشتهو هر کس بپرسد: بر روى چه قرار دارد؟ جایى را از او خالى دانسته است.همواره بوده و از چیزى به وجود نیامده است.وجودى است که سابقه عدم براى او نیست.با همه چیز همراه است، امّا نه این که قرین آن باشدو با همه چیز مغایر است، امّا نه این که از آن بیگانه و جدا باشد.او انجام دهنده (هرکارى) است، امّا نه به آن معنا که حرکات و ابزارى داشته باشد،بیناست حتّى در آن زمانى که موجود قابل رؤیتى از خلقش وجود نداشته است.یگانه و تنهاست زیرا کسى نیست که او با آن کس انس گیرد و از فقدانش ناراحت و متوحّش شود.

3

خَلْقُ الْعالَمِ

أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً، وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً، بِلا رَوِیَّةٍ أَجَالَها وَ لا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا، وَ لا حَرَکَةٍ أَحْدَثَها، وَ لا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَب فِیْها.اَحَالَ الْاَشْیَاءَ لِاَوْقاتِها،وَ لَأَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفَاتِها،وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا،وَ أَلْزَمَها أَشْبَاحَهَا،عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِها،مُحِیْطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِها،عارِفاً بقَرائِنِها وَ أَحْنَائِها.

آفرینش جهان

آفرینش را بدون نیاز به اندیشه و فکر و استفاده از تجربه، و بى آن که حرکتى ایجاد کند و درباره تصمیمى بیندیشد ایجاد کرد و آغاز نمود.خلقت هر موجودى را به وقت خاصّش موکول کردموجودات گوناگون را با یکدیگر التیام داد و به هر کدام طبیعتى مخصوص و غریزه اى ویژه بخشیدو صفات ویژه آن ها را همراهشان ساخت و پیش از آن که آن ها را بیافریند از همه آن ها آگاه بودو به حدود و پایان آن ها احاطه داشتو از جمیع لوازم و تمام جوانب آن ها باخبر بود.

4

ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْاَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْاَرْجَاءِ،وَ سَکائِکَ الْهَواءِ

چگونگى آفرینش جهان:

سپس خداوند سبحان طبقات جوّ را از هم گشود و اطراف آن را باز کرد و فضاهاى خالى ایجاد نمود!

5

فَأَجْرَى فِیهَا مَاءً مُتَلاطِماً تَیَّارُهُ مُتَراکِماً زَخَّارُهُ. حَمَلَهُ عَلَى الرِّیحِ الْعَاصِفَةِ وَ الْزَغْزَعِ الْقاصِفَةِ،فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ،وَسَلَّطَها عَلَى شَدِّهِ،وَ قَرَنَها إِلَى حَدِّهِ. اَلْهَواءُ مِنْ تَحْتِها فَتِیقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفیقٌ.

آب، نخستین مخلوق:

سپس خداوند در آن (فضاى عظیم) آبى جارى ساخت که امواج متلاطم و متراکم داشت و این در حالى بود که امواج از این دریاى خروشان بر مى خاست و بر یکدیگر سوار مى شد،آن را بر پشت تندبادى شدید و طوفانى کوبنده و شکننده سوار کرد سپس باد را به بازگرداندن آن امواج فرمان داد و بر نگهدارى اش مسلّط ساخت و تا حدّى که لازم بود، آن دو را با هم مقرون کرد،فضاى خالى در زیر آن گشوده شده بود و آب در بالاى آن در حرکت سریع قرار داشت.

6

ثُمَّ أَنْشَأ سُبْحَانَهُ رِیحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّها وَ أَدامَ مُرَبَّها،وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا،وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا،فَأَمَرَهَا بِتَصْفِیقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِوَ إثَارَةِ مَوْج الْبِحَارِ،فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ،وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَها بِالْفَضَاءِ. تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ،وَ سَاجِیَهُ إِلَى مَائِرِهِ،حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ. وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُکامُهُ،فَرَفَعَهُ فِی هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ، وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ،فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمواتٍ،جَعَلَ سُفْلاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً،وَ عُلْیَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً،وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً،بِغَیْرِ عَمَدٍ یَدْعَمُهَا،وَ لا دِسَارٍ یَنْظِمُهَا،ثُمَّ زَیَّنَها بِزِینَةِ الْکَوَاکِبِ، وَ ضِیَاءِ الثَّوَاقِبِ،
وَ أَجْرَى فِیها سِراجاً مُسْتَطِیراً وَ قَمَراً مُنِیراً: فِی فَلَکٍ دَائِرٍ،وَ سَقْفٍ سَائِرٍ، وَ رَقِیمٍ مَائِرٍ

نقش طوفان ها در آفرینش:

سپس خداوند پاک و منزّه، طوفانى برانگیخت که (داراى ویژگى هایى بود که آن را از باد و طوفان هاى معمولى کره زمین جدا مى کرد) بادى نازا بودو همراه و ملازم آب بود و از آن جدا نمى شد،و از نقطه اى دور، سرچشمه مى گرفت.پس به آن فرمان داد که آب هاى متراکم را برهم زندو امواج دریاها را به هر سو بفرستد! در نتیجه، همچون مشک سقّایى، آن ها را به هم زدو با همان شدّت که در فضا مى وزید، به آن امواج حمله ور شد. آغازش را بر آخرش فرو مى ریختو قسمت هاى ساکن آن را به امواج متحرّک پیوند مى داد.تا آب ها روى هم انباشته شد و همچون قلّه کوه بالا آمدو امواج، کف هایى را بیرون فرستادو در هواى باز و جوّى وسیع، پراکنده ساختو از آن، هفت آسمان را پدید آورد.آسمان پایین را همچون موج مهار شده اى قرار دادو آسمان برترین را همچون سقفى محفوظ و بلند.بى آن که ستونى براى نگاهدارى آن باشدونه میخ هایى که آن را محکم کند.سپس آسمان پایین را به وسیله کواکب و نور ستارگان درخشنده زینت بخشیدو چراغى روشنى بخش و ماهى نورافشان در آن به جریان انداخت، در مدارى متحرّک و سقفى گردان و صفحه اى جنبنده.

7

خَلْقُ الْمَلائِکَةِ

ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمواتِ الْعُلا،فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلائِکَتِهِ،مِنْهُمْ سُجُودٌ لا یَرْکَعُونَ،وَ رُکُوعٌ لا یَنْتَصِبُونَ،وَ صَافُّونَ لا یَتَزَایَلُونَ،وَ مُسَبِّحُونَ لایَسْأَمُونَ،لا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ،وَ لا سَهْوُ الْعُقُولِ،وَ لا فَتْرَةُ الْاَبْدَانِ،وَ لا غَفْلَةُ النِّسْیَانِ.وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْیِه،وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ،وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ،وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ،وَ السَّدَنَةُ لِاَبْوابِ جِنَانِهِ.وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِی الْأَرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ،وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْیَا أَعْناقُهُمْ،وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطارِ أَرْکانُهُمْ،وَ الْمُناسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَکْتافُهُمْ. ناکِسَةٌ دُونَهُ أَبْصارُهُمْ،مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ ِأَجْنِحَتِهِمْ،مَضْرُوبَةٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ،وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ.
لا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِیرِ،وَ لا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِینَ،وَ لا یَحُدُّونَهُ بِالْاَماکِنِ،وَ لا یُشِیرُونَ إِلَیْهِ بِالنَّظَائِرِ.

آفرینش فرشتگان

سپس آسمان هاى بلند را از هم گشودو آن ها را مملوّ از فرشتگان مختلف ساخت. گروهى از آنان همیشه در سجودند و رکوع ندارندو گروهى در رکوع اند و قیام نمى کنندو گروهى در صفوفى که هرگز از هم جدا نمى شود قرار دارند و همواره تسبیح مى گویند و خسته نمى شوند.هیچ گاه چشمان آن ها را خواب فرانمى گیرد و عقلشان گرفتار سهو و خطا نمى شود، بدن آن ها به سستى نمى گرایدو غفلت نسیان، بر آنان عارض نمى شود.گروهى از آنان امناى وحى اوو زبان او براى پیامبران اندو پیوسته براى رساندن حکم و فرمانش در رفت و آمدندو جمعى دیگر حافظان بندگان اویندو دربانان بهشت هایش.بعضى از آن ها پاهایشان در طبقات پایین زمین ثابتوگردن هایشان از آسمان بالا گذشته است وارکان وجودشان از اقطار جهان بیرون رفتهو شانه هاى آن ها براى حفظ پایه هاى عرش خدا آماده استو در برابر عرش او چشم هاى خود را پایین افکنده،در زیر آن بال هاى خود را به خود پیچیده اند. میان آن ها و کسانى که در مراتب پایین تر قرار دارند، حجاب هاى عزّت و پرده هاى قدرت فاصله افکنده است. (آن ها چنان در معرفت الهى پیش رفته اند که) هرگز پروردگار خود را در وهم و ذهن خود تصویر نمى کنندو صفات مخلوقات را براى او قائل نمى شوند.هرگز او را در مکانى محدود نمى سازندو با نظایر و امثال به او اشاره نمى کنند.

8

صِفَةُ خَلْقِ آدَمَ

ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْاَرْضِ وَ سَهْلِهَا،وَ عَذْبِها وَ سَبَخِها تُرْبَةً سَنَّها بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ. وَ لاَطَها بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ،
فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ:أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَکَتْ،وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ،لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ،وَ أَمَدٍ مَعْلُومٍ؛ثُمَّ نَفَخَ فِیها مِنْ رُوحِهِ،فَمَثُلَتْ إنْساناً ذا أَذْهانٍ یُجِیْلُهَا،وَ فِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِها،وَ جَوَارِحَ یَخْتَدِمُها وَ أَدَوَاتٍ یُقَلِّبُها،وَ مَعْرِفَةٍ یَفْرُقُ بِهَا بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْاَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْاَلْوانِ وَ الْاَجْنَاسِ،مَعْجُوناً بِطِینَةِ الْاَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْاَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ،وَ الْاَضْدَادِ الْمُتَعَادِیَةِ وَ الْاَخْلاطِ الْمُتَبَایِنَةِ،مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ،وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ.

آفرینش آدم

سپس خداوند سبحان، مقدارى خاک از قسمت هاى سخت و نرم زمینو بخش هاى شیرین و شوره زار گردآورد و آب بر آن افزود تا گِلى خالص و آماده شدوآن را با رطوبت آمیخت تا به صورت موجودى چسبناک درآمدو از آن صورتى آفرید که داراى خمیدگى ها و پیوندها و اعضا و مفاصل بود.سپس آن را سفت و جامد کرد تا خود را نگه داردو صاف و محکم و خشک ساختو این حال تا وقت معیّنو سرانجام معلومى ادامه یافت.سپس از روح خود در آن دمیدو به صورت انسانى درآورد داراى نیروهاى عقلانى که او را در جهات مختلف به حرکت وامى داردو فکرى که به وسیله آن (در موجودات مختلف) تصرّف مى کندو اعضایى که آن ها را به خدمت مى گیرد و ابزارى که براى انجام مقاصدش آن ها را زیرورو مى کندو شناختى که به وسیله آن حق را از باطل جدا مى سازد و طعم هاى مختلف و بوهاى گوناگون و رنگ ها و اجناس مختلف را از یکدیگر بازمى شناسد،این در حالى است که او را معجونى از رنگ هاى مختلف و ترکیبى از اشیاى همسانو نیروهاى متضاد و اخلاط مختلف از حرارت و برودتو رطوبت و خشکى قرار داد.

9

وَ اسْتَأْدَى اللهُ سُبْحَانَهُ الْمَلائِکَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَیْهِمْ،وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَیْهِمْ، فِی الْاِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لهُ، وَ الْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ،
فَقَالَ سُبْحانَهُ: [اسْجُدُوا لأدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ] اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّةُ،وَ غَلَبَتْ عَلَیْهِ الشِّقْوَةُ،وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ،وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ،فَأَعْطاهُ اللّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقاقاً لِلسُّخْطَةِ،وَ اسْتِتْماماً لِلْبَلِیَّةِ،وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ،فَقَالَ [إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ].

انحراف ابلیس:

خداوند سبحان از فرشتگان خواست تا ودیعه اى را که نزد آن ها بود ادا کنندو به پیمانى که با او درباره سجود براى آدم و خضوع براى بزرگداشت او بسته بودند عمل نمایندو فرمود: براى آدم سجده کنید همه سجده کردند جز ابلیس که خشم و غضب و کبر و نخوت او را فراگرفتو شقاوت و بدبختى بر وى غلبه کرد،به آفرینش خود افتخار نمودو خلقت آدم را از گِل خشکیده، سبک شمرد.خداوند خواسته او را پذیرفت چرا که مستحق غضب الهى بودو مى خواست امتحان را بر بندگان تمام کندو وعده اى را که به او داده بود، تحقّق بخشد.فرمود: تو از مهلت داده شدگانى (نه تا روز قیامت بلکه) تا روز ووقت معیّنى.

10

ثُمَّ أسْکَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِیهَا عَیْشَهُ،وَ آمَنَ فِیها مَحَلَّتَهُ،وَ حَذَّرَهُ إِبْلِیسَ وَ عَدَاوَتَهُ،فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَیْهِ بِدَارِ الْمُقامِ وَ مُرَافَقَةِ الْاَبْرارِ،
فَبَاعَ الْیَقِینَ بِشَکِّهِ،وَ الْعَزِیمَةَ بِوَهْنِهِ،وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلاً،وَ بِالْاِغْتِرارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِی تَوْبَتِهِ،وَ لَقَّاهُ کَلِمَةَ رَحْمَتِهِ،
وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ،وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِیَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّیَّةِ.

آدم و ماجراى بهشت:

سپس خداوند سبحان، آدم را در خانه اى سکنى بخشید که زندگى اش را در آن پرنعمت و گوارا کرده بودو جایگاه او را امن و امان ساخته بودو او را از ابلیس و عداوت و دشمنى اش بر حذر داشت،ولى (سرانجام) دشمنش او را فریب داد، چرا که به او حسادت مى ورزید و از این که او در سراى پایدار و همنشین با نیکان است سخت ناراحت بود.آدم یقین خود را به شک و تردید او فروختو تصمیم راسخ را با گفته سُست او مبادله کرد، و به دلیل همین موضوع، شادى خود را به ترس و وحشت مبدّل ساختو فریب شیطانى براى او پشیمانى به بار آورد، سپس خداوند سبحان دامن توبه را براى او گستردو کلمات رحمتش را به او القا نمودو وعده بازگشت به بهشتش را به او دادو او را به سراى آزمایش (دنیا) و جایگاه توالد وتناسل فرو فرستاد.

11

إخْتِیَارُ الْأَنْبِیاءِ

وَ اصْطَفَى سُبْحانهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِیاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْیِ مِیثاقَهُمْ،وَ عَلَى تَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ،لَمَّا بَدَّلَ أَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ إِلَیْهِمْ،
فَجَهِلُوا حَقَّهُ،وَ اتَّخَذُوا الْانْدَادَ مَعَهُ،وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ،وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ،فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ،وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیاءَهُ،لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثاقَ فِطْرَتِهِ،وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ،وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ،وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ،وَ یُرُوهُمُ الآیاتِ الْمُقَدَّرَةَ:مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ،وَ مِهادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ،وَ مَعَایِشَ تُحْیِیهِمْ،وَ آجَالٍ تُفْنِیهِمْ،وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ،
وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَیْهِمْ؛وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ،أَوْ کِتَابِ مُنْزَلٍ،أَوْ حُجَّةٍ لازِمَةٍ،أَوْ مَحَجَّةٍ قائِمَةٍ:رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ،وَ لا کَثْرَةُ الْمُکَذِّبیْنَ،لَهُمْ: مِنْ سَابِقٍ سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ،أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ:عَلَى ذَلِکَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ،
وَ مَضَتِ الدُّهُورُ،وَ سَلَفَتِ الْآباءُ. وَ خَلَفَتِ الْاَبْناءُ.

فلسفه بعثت پیامبران

خداوند سبحان، از فرزندان آدم پیامبرانى برگزید واز آن ها پیمان گرفت که وحى الهى را به خوبى حفظ کنندو امانت رسالت را به مردم ابلاغ نمایند،این در زمانى بود که اکثر مردم پیمانى را که خداوند از آن ها گرفته بوددگرگونساختندوهمتاوشریکانى براى او قرار دادندو شیاطین، آن ها را از معرفت خداوند بازداشتندو از عبادت او جدا کردند،به همین دلیل خداوند، پیامبرانش را در میان آن ها مبعوث کردو رسولان خود را پى درپى به سوى آنان فرستادتا پیمان فطرت را از آن ها مطالبه کنندو نعمت هاى فراموش شده الهى را به آنان یادآورى نمایندو با ابلاغ دستورات او حجّت را بر آن ها تمام کنند و گنج هاى پنهانى عقل ها را براى آن ها آشکار سازندو قدرت خدا را به آن ها نشان دهند،از جمله: سقف برافراشته آسمان که بر فراز آن هاستو گاهواره زمین که در زیر پاى آن ها نهاده شدهو وسایل زندگى که حیات به آن ها مى بخشد و سرآمدهاى عمر که آنان را فانى مى سازدو مشکلات و رنج هایى که آنان را پیر مى کندو حوادثى که پى درپى بر آنان وارد مى شودو خداوند سبحان هیچ گاه جامعه بشرى را از پیامبر مرسل،یا کتاب آسمانى،یا دلیلى قاطعو یا راهى روشن، خالى نگذاشته است،پیامبرانى که کمىِ نفراتشانو فزونى دشمنان و تکذیب کنندگانشان،آن ها را از انجام وظایف، بازنمى داشت، پیامبرانى که بعضى به ظهور پیامبر آینده بشارت مى دادندو بعضى از طریق پیامبر پیشین شناخته شده بودندو به این ترتیب قرن ها گذشتو روزگاران سپرى شد، پدران رفتندو فرزندان، جانشین آنان شدند.

12

مَبْعَثُ النَّبِیِّ

إِلَى أَنْ بَعَثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ لاِنْجَازِ عِدَتِهِ،وَ اِتمَامِ نُبُوَّتِهِ،مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِیِّینَ مِیْثاقُهُ،
مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ،کَرِیماً مِیلادُهُ.وَ أَهْلُ الْاَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ،وَ أَهْواءٌ مُنْتَشِرَةٌ،وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ،بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلّهِ بِخَلْقِهِ،أَوْ مُلْحِدٍ فی اسْمِهِ،
أَوْ مُشِیرٍ إِلَى غَیْرِهِ،فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ،وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهالَةِ.ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله لِقَاءَهُ،
وَ رَضِیَ لَهُ مَا عِنْدَهُ،وَ أَکْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْیا،وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقامِ الْبَلْوَى،فَقَبَضَهُ إِلَیْهِ کَرِیماً صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،وَ خَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الْاَنْبِیاءُ فی أُمَمِها
إِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلاً،بِغَیْرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ،وَ لا عَلَمٍ قائِمٍ.

بعثت محمد

(این وضع همچنان ادامه داشت) تا این که خداوند سبحان محمّد رسول الله (صلی الله علیه و آله) را براى وفاى به عهد خویشو کامل کردن نبوّتش مبعوث کرد.این در حالى بود که از همه پیامبران، پیمان درباره او گرفته شده بود (که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند)و در حالى که نشانه هایش مشهودو میلادش پربرکت بود. و در آن روز مردم زمین، داراى مذاهب پراکندهو افکار ضدّ و نقیضو راه ها و عقاید پراکنده بودند: گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه مى کردندو گروهى نام او را بر بت ها مى نهادندو بعضى به غیر او اشاره و دعوت مى کردند، امّا خداوند آن ها را به وسیله آن حضرت از گمراهى رهایى بخشیدو به واسطه وجود پربرکتش، آنان را از جهالت نجات داد.سپس خداوند سبحان، لقاى خویش را براى محمّد (صلی الله علیه و آله) انتخاب کردو آنچه را نزد خود داشت براى او پسندیدو او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سراى آخرت گرامى داشتو از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشید.آرى، در نهایتِ احترام، او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد!او هم، آنچه را انبیاى پیشین براى امّت خود به یادگار گذاشته بودند، در میان شما به جاى نهادچرا که آن ها هرگز امّت خود را بى سرپرست و بى آن که راهى روشن در پیش پایشان بنهندو پرچمى برافراشته نزد آنان بگذارند، رها نمى کردند

13

الْقُرآنُ و الْاحْکامُ الشَّرعِیَّةُ

کِتابَ رَبِّکُمْ فِیکُمْ. مُبَیِّناً حَلالَهُ وَ حَرَامَهُ،وَ فَرائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ،وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ،وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ،وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ،وَ عِبَرَه وَ أَمْثَالَهُ،وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ،وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ،مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ،وَ مُبَیِّناً غَوَامِضَهُ،بَیْنَ مَأْخُوذٍ مِیثاقُ عِلْمِهِ،وَ مُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فِی جَهْلِهِ،وَ بَیْنَ مُثْبَتٍ فِی الْکِتابِ فَرْضُهُ،وَ مَعْلُومٍ فِی السُّنَّةِ نَسْخُهُ،وَ وَاجِبٍ فِی السُّنَّةِ أَخْذُهُ،وَ مُرَخَّصٍ فِی الْکِتَابِ تَرْکُهُ،وَ بَیْنَ واجِبٍ بِوَقْتِهِ،وَ زَائِلٍ فِی مُسْتَقْبلِهِ،وَ مُبایَنٌ بَیْنَ مَحَارِمِهِ. مِنْ کَبِیْرٍ أَوْعَدَ عَلَیْهِ نِیْرَانَهُ،أَوْ صَغِیْرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ. وَ بَیْنَ مَقْبُولٍ فِی أَدْنَاهُ،مُوَسَّعٍ فی أَقْصَاهُ.

ویژگى هاى قرآن واحکام دینى

او (پیامبر اسلام) کتاب پروردگار شما را در میانتان به یادگار گذاشتدر حالى که حلال و حرام خداو واجبات و مستحبّاتش را بیان کردو همچنین ناسخ و منسوخ آنو مباح و ممنوع آن را روشن نمود،خاص و عام آن را توضیح دادو پندها و مثل هایش را روشن ساختو مطلق و مقیّد آن را بیان کردو محکم و متشابه آن را معیّن فرمودو مجمل آن را تفسیرو غوامض و پیچیدگى هایش را (با سخنان مبارکش) تبیین کرد؛این در حالى بود که معرفت و فراگیرى بخشى (مهم) از آن (بر همه واجب بود و)پیمانش از همه گرفته شده بودو بخش دیگرى، ناآگاهى از آن براى بندگان، مجاز بود (مانند حروف مقطّعه قرآن که به صورت اسرارآمیزى ذکر شده است)و در حالى بود که قسمتى از آن در این کتاب الهى (براى مدّت محدودى) واجب شده ونسخ آن در سنّت پیامبر معلوم گشته بودو نیز احکامى بود که در سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) عمل به آن واجب بودولى در کتاب خدا ترک آن اجازه داده شده بودو احکامى که در بعضى از اوقات، واجب ولى در زمان بعد زایل شده بود. این ها همه در حالى است که انواع محرمات آن از هم جدا شده،از گناهان کبیره اى که خداوند وعده آتش خود را بر آن دادهتا گناهان کوچکى که غفران و آمرزش خویش را براى آن مهیّا ساخته استو نیز احکامى که انجام کم آن مقبول و مراتب بیشترش مجاز بودو مردم از جهت آن در وسعت بودند (آرى خداوند چنین کتابى را با این جامعیّت و وسعت و دقّت بر پیامبرش نازل کرد و او بعد از رحلتش آن را در میان امّت به یادگار گذاشت).

14

وَ مِنْها فِی ذِکْرِ الْحَجِّ

وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ،الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْاَنامِ،یرِدُونَهُ وُرُودَ الْاَنْعامِ،وَ یَأْلَهُونَ إلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمامِ،وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ،وَ إِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ،وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ،وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ،وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیائِهِ،
وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِکَتِهِ الْمُطِیفِیْنَ بِعَرْشِهِ. یُحْرِزُونَ الْاَرْباحَ فی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ،وَ یَتَبادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ،جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْاِسْلامِ عَلَماً،وَ لِلْعَائِذِینَ حَرَماً،فَرَضَ حَقَّهُ،وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ،وَ کَتَبَ عَلَیْکُم وِفادَتَهُ،فَقَالَ سُبْحَانَهُ: [وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً،وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ].

قسمتى از این خطبه که در مورد حج بیان فرمودند: فلسفه حجّ خانه خدا:

(خداوند) حجّ بیت الله (خانه گرامى و محترمش) را بر شما واجب کرده است،همان خانه اى که آن را قبله مردم قرار دادهکه همچون تشنه کامانى که به آبگاه مى روند به سوى آن مى آیندو همچون کبوتران به آن پناه مى جویند.خداوند، حج را علامت فروتنى در برابر عظمتش و نشانه اىاز اعتراف به عزّتش قرار دادهو از میان خلق خود، شنوندگانى را برگزیده که دعوت او را اجابت کردهو سخنانش را تصدیق نموده اندو در جایگاه پیامبران الهى وقوف کرده و به فرشتگانى که بر گرد عرش الهى مى گردند، شبیه مى شوند.سودهاى فراوانى در این تجارت خانه عبادت الهى به دست آوردهو به سوى میعادگاه آمرزش و مغفرتش مى شتابند.خداوند متعال این خانه را پرچم (یا علامتى) براى اسلام قرار داده و حرم امنى براى پناه جویان.اداى حقّ آن را واجب شمردهو حجّ آن را لازم کرده،و بر همه شما زیارت خانه اش را به طور دسته جمعى مقرّر داشتهو فرموده است: «براى خدا بر مردم (واجب) است که آهنگ خانه (او) کنند آن ها که توانایى رفتن به سوى آن را دارندو هر کس کفر ورزد (و حجّ را ترک کند به خود زیان رسانده است) خداوند از همه جهانیان بى نیاز است».

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :