کینه و کینه توزی یکی از بیماری های مهم قلب و مانع از رسیدن انسان به کمالات است. کینه، احساس دشمنی است که فردی نسبت به دیگری در خود دارد و چه بسا نتیجه خشم و غضبی است که فرد کینه جو نمی تواند آن را اعمال کند. بنابراین شخص کینه توز، منتظر فرصت و موقعیتی است که بتواند خشم خود را به مرحله اجرا برساند و انتقام خود را بگیرد. در این نوشته به چیستی کینه و آفات و آثار آن، و نیز وظایفی که در قبال آن برای انسان وجود دارد، خواهیم پرداخت.
آفات و پیامدهای شوم کینه توزی
کینه توزی، آفات و عوارض سوء متعددی دارد از جمله: حسد، قطع رابطه، آزار رسانی به دیگران با دشنام و غیبت و دروغ و بهتان و استهزاء.
اگر هیچ یک از این عوارض بیرونی هم نباشد، همین که انسان کینه توز، هرگز نمی تواند اهل ایثار، رفق، تواضع، خوشرویی و کمک به نیازمندان باشد، باز به جا و شایسته است که کینه را یکی از مخربترین بیماری های قلب به حساب بیاوریم.
برای یک مؤمن به خدای رحیم و بخشاینده و رسولِ کریم و بزرگوار، سزاوار نیست که قلب خویش را جایگاه کینه سازد و خود و دیگران را به رنج افکند.
پیامبر خدا (ص) فرمود: «المؤمن لیس بحقود»؛[1] مؤمن کینه توز نیست. این نشان می دهد که دل پرکینه با ایمان ناسازگار است. در حدیثی به ریشه داشتن کینه در حسد اشاره شده است. امیر المؤمنین (ع) می فرمایند: «الحِقد شیمَةُ الحَسَدةِ»؛[2] کینه ورزی اخلاق و خصلت حسودان است.
همچنین درباره این بیماری خطرناک اخلاقی فرموده است: «طَهِّروا قُلوبَكُم مِن الحِقدِ؛ فإنَّهُ داءٌ موبئٌ»؛[3] دلهایتان را از کینه پاک کنید، چراکه دردی کشنده و مهلک است.
از دیدگاه نهج البلاغه باید از هرگونه دشمنی کردن و کینه توزی نسبت به دیگران پرهیز کرد که جان و دل آدمی را تحریک می کند و زمینه پیدایش انواع بدی هاست.
حضرت علی (ع) می فرماید: «مَن لَجَّ وتَمادى فهُو الرّاكِسُ الّذی رانَ اللّه على قَلبِهِ»؛ کسی که لجاجت کند و کینه توزی را ادامه دهد، پیمان شکنی است که خدا پرده بر قلب او نهاده است.[4]
امام (ع) در رهنمود دیگری به رهاورد شوم دشمنی و کینه توزی و تداوم لجاجت می پردازد و می فرماید: «اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْی»؛[5] لجاجت و تداوم دشمنی، اندیشه و رای انسان را سست می کند.
گاه دیده می شود در بین افراد یک خانواده یا دوستان صمیمی بر سر مسائل کاملا جزئی اختلافاتی پیش می آید که باعث بروز دشمنی در این افراد می شود. این دشمنی ها گاه تا سالها ادامه می یابد و هر کدام از طرفین با محق جلوه دادن خود مدام بر طبل دشمنی می کوبد و نتیجه این خصومت ها چیزی جز دور شدن این افراد از هم نخواهد بود.
با توجه به سخن امام (ع) در مورد عدم ادامه کینه و دشمنی در روابط، رعایت این توصیه اخلاقی تا چه حد می تواند در بهبود روابط بین افراد مؤثر باشد.
حضرت (ع) در جایی دیگری می فرماید: «طوبى لمن خلا عن الغلّ صدره و سلم من الغشّ قلبه»؛[6] خوشا بحال كسى كه سینه اش را از كینه (مردم) خالى كند و دلش را از بد اندیشى برهاند و پاكیزه سازد.
اگر خصومت و عداوت به حدى شدت بگیرد كه از منشأ و عامل بوجود آورنده آن تجاوز نماید و سطوح روان را اشغال نماید، به طورى كه سایر فعالیت ها و جریانات روانى را تحت تاثیر قرار دهد، خصومت به كینه مبدل مى گردد و واقع بینى و حق نگرى را از انسان سلب مى نماید.
کینه قریش با امیر المؤمنین (ع)
امیرالمؤمنین علی (ع) بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) که بزرگترین حامی و پشتیبان خود را از دست داده بود به کینه و عداوت و دشمنی قریش نسبت به خود می فرماید: «ما لنا و لقریش! یخضمون الدنیا باسمنا و یطئون علی رقابنا فیالله و العجب من اسم جلیل لمسمی ذلیل!»[7]
ما را چه به قریش! دنیا را به نام ما خورد و بر گرده ما سوار شد! شگفتا از اسمی بدان پایه از حرمت و عظمت و مسمایی بدین حد از خواری و خفت.
و نیز می فرماید: «کل حقد حقدته قریش علی رسول الله (ص) أظهرته فی و ستظهره فی ولدی من بعدی. مالی و القریش؟! انما بأمر الله و أمر رسوله، أفهذا جزاء من أطاع الله و رسوله ان کانوا مسلمین؟»[8]
هر کینه ای که قریش از رسول خدا (ص) بر دل داشت (و جرأت اظهار و یا فرصت ابراز آن را نیافت) پس از رحلت آن حضرت (ص)، همه را بر من آشکار ساخت و تا توانست بر من ستم کرد….قریش چه از جان من می خواهد؟ (اگر خونی از آنها ریخته ام) به امر خدا و فرمان رسولش (ص) بوده است. اگر مسلمانند (و می فهمند و انصاف دارند)، آیا پاداش کسی که در طاعت خدا و رسول (ص) او بوده است، باید چنین داده شود؟!
کینه توزی، سبب نزاع و درگیری
كینه توزی ها و عداوت هایى كه در درون انسان هاى حیوان صفت و نیت هاى پلید آنان وجود دارد بالاخره بروز خواهد كرد. آنان زشتی های درونشان را نمى توانند تا ابد مخفى بدارند و بوی تعفن لجن درونشان را نمى توانند از مشام تیز انسان ها بپوشانند.
امام (ع) در نهج البلاغه نسبت به عداوت و دشمنى هشدار داده، مى فرماید:
«و لا تباغضوا فإنّها الحالقة»؛[9] كینه یكدیگر را در دل نگیرید كه خیر و بركت را از میان مى برد. تعبیر به «لا تباغضوا» اشاره به این است كه خصومت ها و عداوت ها معمولا دو جانبه است و پاسخ خصومت، خصومت است.
تعبیر به «حالقه» كه از ریشه «حلق» به معناى تراشیدن است، با توجّه به اینكه متعلّق آن نیز حذف شده، نشان مى دهد، خصومت ها هرگونه خیر و سعادت را از بیخ و بن بر مى كند؛ چرا كه ریشه هر خیر و سعادتى، تعاون و همدلى و همكارى افراد جامعه با یكدیگر است و این كار بدون محبّت و دوستى، میسّر نیست.[10]
عشق ورزی، راه از بین بردن حقد و کینه
نقطه مقابل كینه توزى، عشق ورزیدن است که می تواند کینه های عمیق و ریشه دار را به دوستی و محبت بدل کند. اثر پاک سازی درون از شر کینه توزی ها توسط عشق ورزی قابل تردید نیست. از طرف دیگر کسی که آرزوی منتفی شدن کینه توزی از دیگران را دارد، حتما باید نخست درون خود را از این پلیدی مهلک تصفیه نماید.
امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید: «احصد الشّرّ من صدر غیرك بقلعه من صدرك»؛[11] شر را از سینه دیگران با پاك كردن سینه خود از شر درو كن.
وظیفه حاکمان و مسئولان
همانطور که گذشت، آثار کینه هم فردی است و هم اجتماعی. حاکمان سرزمین های اسلامی بر اساس دیدگاه امیر المؤمنین (ع) موظفند گره های کینه را از قلوب مردم بگشایند تا هم در مسیر فردی و هم در روابط اجتماعی و مسیر کلی که حکومت برای جامعه ترسیم نموده است، دچار انحراف نشوند.
در این خصوص امام (ع) در عهدنامه معروفش خطاب به مالك اشتر دستور مى دهد: «أطلق عن النّاس عقدة كلّ حقد»؛[12] از درون مردم گره هر گونه كینه را باز و منتفى كن».
جمع بندی
کینه، احساس دشمنی است که فردی نسبت به دیگری در خود دارد. کینه، آفات و عوارض سوءِ متعددی دارد. یکی از دلائل رفتار سوء قریش با امیر المؤمنین (ع) پس از رحلت رسول خدا (ص) حقد و کینه آنها به حضرت (ع) بود. کینه توزی سبب درگیری می شود. عشق ورزی چاره از بین بردن کینه است. با توجه به آثار فردی و اجتماعی کینه توزی، حاکمان اسلامی وظیفه دارند کینه ها را از قلوب مردم از بین برند.
پی نوشت ها
[1] . فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج5، ص317.
[2] . آمدی، تصنیف غررالحکم، حديث 6787.
[3] . آمدی، تصنیف غررالحکم، حديث 6773.
[4] . سید رضی، نهج البلاغة، نامه 6.
[5] . سید رضی، نهج البلاغة، حکمت 179.
[6] . آمدی، تصنیف غررالحکم، حديث 904.
[7] . شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید ،ج20، ص308.
[8] . شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید ،ج20، ص328.
[9] . سید رضی، نهج البلاغة، خطبه 86.
[10] . مکارم شیرازی و همکاران؛ پیام امام (ع)، ج3، ص533.
[11] . سید رضی، نهج البلاغة، حکمت 178.
[12] . سید رضی، نهج البلاغة، خطبه 53.
منابع
- ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، قم، کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی ره، 1377.
- الآمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، مکتب الإعلام الإسلامی، چاپ اول، 1366.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترتیب: صبحی صالح، قم، دارالهجرة، 1414 ق.
- فیض کاشانی، ملا محمد محسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح و تعلیق: غفاری، علی اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، الطبعة الثانیة، ۱۳۸۳.
- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، شرح تازه و جامعى برنهج البلاغه، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، ۱۳۹۰.
منبع مقاله | با اقتباس از:
سیاحت اسفندیاری، عابدین، اخلاق کاربردی با تاکید بر نهج البلاغه، قم، انتشارات قسیم.