حضرت علی (ع) پس از پیامبر اسلام، شایسته ترین فرد عالی برای اداره امور جامعه اسلامی بود. هیچ کس از نظر فضیلت، تقوا، جهاد و اخلاص و به مقام حضرت علی (ع) نمی رسید. بعد از رحلت رسول خدا، انحرافاتی در جامعه اسلامی پایه گذاری شد که با سنت پیامبر همسو نبود و اجتماع مسلمین را به سوی اهدافی غیر از مسیر نبوی سوق داد؛ به طوری که حضرت علی (ع) در نهج البلاغه از این گروه منحرف گله می کنند.
گله های امام علی (ع) در خطبه 17 نهج البلاغه
«إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالاً وَ یَمُوتُونَ ضُلَّالاً، لَیْسَ فِیهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ، وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَیْعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَ لَا عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْكَر»[1]؛
به خدا شکوه می کنم از جماعتی که نادان می زیند و گمراه می میرند. هیچ کالایی در بازارشان خوارتر و بی رونق تر از کتاب خدا – آن گاه که به حق و شایسته تلاوت شود – نیست و چون با تغییر و تحریف خوانده شود، هیچ کالایی سودآورتر و ارزشمند تر از آن نباشد، و در نزد آنان چیزی زشت تر از معروف و نیکوتر از منکر نیست.
تحریف معارف قرآن و جفا به آن
هنوز چند سال از رحلت پیامبر (ص) نگذشته و خاطره آن حضرت از ذهن ها محو نشده بود، و هنوز کسانی که فداکاری های ایشان را در راه ترویج اسلام و دعوت به قرآن به چشم خود دیده بودند در جامعه اسلامی حضور داشتند که امیر المؤمنین (ع) از جماعتی گله می کند که با نادانی و غفلت زندگی می کنند و در گمراهی می میرند؛ کسانی که ادعای مسلمانی و پیروی از قرآن و سنت رسول خدا (ص) می دارند، اما حقایق و معارف اصیل کتاب خدا را برنمی تابند، و در عوض، برای رسیدن به اغراض پلید و منافع دنیوی خویش دست به تحریف معنوی قرآن می زنند.
در بازار مکاره این جماعت، برداشت های نادرست از قرآن و قرائت های مردم پسند اما بیگانه با حقایق ناب آن، گران بها و پرخریدار است، و برداشت های درست و قرائت معصومانه از کتاب خدا خریدار ندارد.
در جامعه اسلامی، مؤمنان، به برکت تربیت اولیای خدا و تعالیم الهی حقایق را می شناسند و خوبی ها را پاس می دارند و بدی ها را زشت می شمارند، اما این گروه خودپرست، چون ملاک خوبی را موافقت با هوس ها و اهداف پلید خود می دانند و ملاک بدی نزد آنان مخالفت با ایشان است، در نظرشان چیزی ناشناخته تر و بدتر از نیکویی ها و شناخته تر و بهتر از بدی ها وجود ندارد.
روشن است که حضرت از کفار گله نمی کند؛ زیرا آنان به اسلام و قرآن اعتقادی نداشتند و انتظار نمی رفت که حقایق قرآنی در میان ایشان رواج داشته باشد. همچنین آن حضرت از یک جامعه خیالی و فرضی شکایت نمی کند، بلکه گله آن حضرت از کسانی است که در زمانه ایشان می زیستند و ادعای مسلمانی و پیروی از قرآن و سنت رسول خدا (ص) می کردند، اما با این حال به قرآن واقعی توجهی نداشتند و به مخالفت با اهل بیت رسول خدا (ص)، می پرداختند. آنان با برداشت های نادرست از قرآن می کوشیدند رفتار زشت خود را تطهیر کنند و موجّه جلوه دهند.
می توان بخش پایانی خطبه را تکمله بخش آغازین آن به شمار آورد؛ با این توضیح که حضرت در آغاز خطبه به معرفی مبغوض ترین خلایق نزد خداوند و عالم نمایانی پرداختند که از حقیقت علم بی بهره اند، اما با گرد آوری مجموعه ای از اصطلاحات و لفظ پردازی و فضل فروشی می کوشند تا خود را عالم معرفی کنند، و جاهلان بی مایه نیز ایشان را دانشمند می شمارند و گردشان جمع می شوند.
سپس حضرت در پایان خطبه از این گروه عالم نما و خودپرست گله می کند و آنان را متهم می سازد که قرآن واقعی و معارف ناب آن را کنار نهاده و به تحریف کتاب خدا و استفاده نابجا از آن می پردازند. بنابراین چنان كه از سیاق خطبه، به ویژه تعبیر إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ معْشَرٍ یَعِیشُونَ برمی آید، چنین کسانی در زمان آن حضرت وجود داشته اند، یا دست کم باید احتمال داد حضرت خبر قطعی می دهد که پس از ایشان کسانی به تحریف قرآن و انحراف در مسیر اسلام دست می یازند.
ضرورت بازشناسی عوامل انحراف در صدر اسلام
اکنون باید پرسید چه عواملی در صدر اسلام پدید آمد که طی چند دهه پس از رحلت رسول خدا (ص) موجب چنین دگرگونی هایی شد. همچنین باید از تاریخ و آنچه در صدر اسلام رخ داد و انحراف هایی که سرنوشت جامعه اسلامی را دگرگون ساخت عبرت گیریم و به هوش باشیم تا از مسیر قرآن منحرف نشویم و در زمره کسانی که امیر المؤمنین (ع) نزد خداوند از آنان گله می کنند، در نیاییم.
طبیعی است غریزه حب ذات موجب می شود که انسان خود را از انحراف و لغزش به دور بداند، و اگر از بدی و زشتی ها سخن به میان آید، آنها را به دیگران نسبت دهد و خود را از هر گناه و عیب و نقصی پاک بداند. اما شایسته است ما نیز احتمال آلوده شدن به انحراف و گناه، یا امکان آلوده شدنمان را در آینده، منتفی ندانیم.
مگر برخی کسانی که سال ها در رکاب رسول خدا (ص) در جنگ ها شرکت کردند و مدت ها در صف اول نماز جماعت پیامبر حاضر شدند و اموالشان را در راه خدا انفاق کردند، پس از رحلت آن حضرت منحرف نشدند و به مخالفت با جانشین ایشان و دشمنی با قرآن و معارف راستین آن برنخاستند؟ یا در گذر تاریخ، کسان بسیاری پس از آنکه عمر خویش در راه خیر صرف کردند، با خذلان و سوء عاقبت از دنیا نرفتند؟
نمونه های فراوانی از منافقان و گروه های سیاسی منحرف را می توان سراغ داد که ابتدا سالم بودند، اما رفته رفته به انحراف کشیده شدند، تا آنجا که در برابر اسلام و انقلاب قد برافراشتند. هرکسی در میان دوستان و هم صنفان خویش افرادی را می شناسد که موقعیتی شایسته و چهره ای مقبول داشتند و مردم به آنان اعتماد می کردند، اما در پایان عمر منحرف شدند و از چشم مردم افتادند و با ذلت و خواری از دنیا رفتند.
پاره ای از عوامل انحراف فرد و جامعه
چگونه فردی که در خانواده ای سالم تربیت یافته و به آداب و اخلاق اسلامی آراسته شده است، منحرف می گردد و از اصول و ارزش های متعالی خویش دست می کشد؟ چگونه جامعه ای که با آهنگ انقلاب و در سایه نظام و حکومت اسلامی رشد یافته است، از اهداف انقلابی و اسلامی خود دور می شود و به انحطاط می گراید؟
مهم ترین عاملی که به تدریج، و پنهان از نگاه افراد سطحی نگر، موجب انحطاط و انحراف انسان می شود، خود دوستی و خودخواهی است. این عامل موجب می شود انسان در پی اموری برآید که خوشایند و دلخواه اوست و اگر آنچه دلخواهش است با عقاید و ارزش های دینی و اجتماعی اش ناسازگار باشد، به توجیه و تطهیر رفتار و گزینه مورد پسند خویش می پردازد؛ زیرا از یک سوی نمی تواند از آنچه دلش می خواهد دست کشد و از سوی دیگر، نمی تواند بپذیرد که به گناه آلوده شده است.
همچنین اگر آلوده گشتن به گناه را بر خویش هموار سازد، نمی خواهد در بین مردم، گناهکار و متخلف از قانون اسلام شناخته شود. او گاه برای اینکه نشان دهد به دین و قوانین اسلام پای بند است مجبور می شود زنجیره ای از توجیهات را سر هم کند. مثلاً وقتی می بیند کاری که می خواهد انجام دهد در توضیح المسائل حرام معرفی شده است، در موضوع آن حکم شرعی تشکیک، و چنین وانمود می کند که موضوع بر کار او صدق نمی کند، و در نتیجه، حکم شرعی در رساله بر کار او منطبق نمی شود.
برای نمونه، رساله های عملیه برخی آرایش ها یا نگاه به نامحرم را حرام دانسته اند و او با این توجیه که آرایش های مزبور یا نگاه حرامِ ذکرشده در رساله ها، بر آرایش مورد نظر او و نگاه وی به نامحرم تطبیق ندارد، درصدد موجّه و مشروع جلوه دادن رفتار خود برمی آید.
اگر دریافت که کارش توجیه بردار نیست و مطمئن شد که کارش مصداق حکم شرعی حرام است، در فهم و فتوای مرجع صاحب رساله تشکیک می کند و می گوید مرجع تقلید معصوم نیست و در این فتوا اشتباه کرده است. به ویژه کسی که با منابع و مدارک فقه آشناست، بیشتر با چنین توجیه هایی در پی تصحیح رفتار خود برمی آید. آن گاه اگر با تحقیق و بررسی یا بحث علمی به او ثابت کردند که منبع و سند آن فتوا روایت صحیحی است که به آن حکم تصریح دارد، چه بسا برای توجیه رفتار خود، عصمت امام)ع) را مخدوش شمارد.
وی برای نفی عصمت امامان (ع) مستنداتی همچون برخی تعابیر دعای کمیل را پیش می کشد که در ظاهر، حضرت علی (ع) خویش را به کوتاهی و قصور متهم می کنند، یا برخی تعابیر امام سجاد (ع) را در دعای ابوحمزه ثمالی برمی شمارد که در نگاه بدوی از آنها صدور گناه از ایشان استظهار می شود؛ نظیر:
«فَمَنْ یكون أَسْوَء حالاً مِنّیِ إِنْ نُقِلْتُ عَلى مِثْلِ حَالیِ إِلَى قَبْرِی لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتیِ وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتیِ»؛ پس از من بدحال تر و تیره روزتر کیست آن گاه که با این حال به سوی قبری روانه شوم که آن را محل آرامش و آسایش خود نساخته ام و در آن عمل صالح نگستر انده ام.
او حتی با استناد به برخی آیات در عصمت رسول خدا (ص) خدشه وارد می کند؛ نظیر آیه:
«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِبْكَارِ»[2]؛ پس شکیبایی ورز که وعده خدا راست است و برای گناهت آمرزش بخواه و پروردگارت را شبانگاه و بامداد همراه با سپاس و ستایش به پاکی یاد کن.
ممکن است کسانی برای اینکه آزادانه و به گمان واهی خود بدون منع شرعی به خواسته های شیطانی شان برسند، با استناد به سخن برخی متکلمان، که تخلف از وعده را برای خداوند محال و ناپسند، و تخلف از وعید را جایز می شمرند، انذارهایی را که در قرآن وارد شده تهی از واقعیت و صرفاً برای ترساندن مردم و دعوت آنان به کار خیر و خودداری از گناه قلمداد کنند. اگر این راه ادامه یابد و آدمی همواره در پی رسیدن خواسته های نفسانی خود برآید، سرانجام به انکار دین و مقدسات می رسد:
«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون»[3]؛ پس سرانجام کسانی که کارهای بد کردند این شد که آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را مسخره می کردند.
ضرورت فراهم آوردن سازوکارهای فهم درست قرآن و سنت
امیر المؤمنین (ع) از گروهی خودپرست گله می کند که قرآن و معارف اصیل آن، نزد آنان کسادترین کالا و چون زمین بایری است که کسی به آن اعتنا و توجهی ندارد. این جماعت مشتری و مروج قرآنی هستند که در آن تحریف صورت می پذیرد و برداشت ها و تفسیر های آن هماهنگ با پسند مردم و خواسته های نفسانی آنان است.
حال اگر ما نگران باشیم که در این راه بدفرجام افتیم و در پی فهم قرآن و روایات و احکام دین باشیم، باید زمینه های علمی لازم را در خود فراهم آوریم و روش صحیح تحقیق در قرآن و روایات را بیاموزیم. بر این اساس، می باید پس از شناسایی قواعدی که در فهم قرآن و روایات کارسازند، نظیر ناسخ و منسوخ، عام و خاص، حاکم و محکوم، وارد و مورود و عناوین اولی و ثانوی به فراگیری شیوه صحیح انطباق آنها بر احکام و معارف قرآن و روایات بپردازیم و بدین شیوه بر فهم صحیح و عقلایی معانی از الفاظ کتاب الهی و روایات معصومان (ع) فایق آییم. در غیر این صورت به بی راهه می رویم و به فرجام کسانی گرفتار می شویم که به تشکیک در قانون قصاص، اختلاف ارث زن و مرد و دیگر احکام دین پرداختند.
پس شرط اول برای فهم صحیح و استفاده درست از قرآن و سنت این است که روش تحقیق در آن دو منبع را فراگیریم، و شرط دوم آن است که در مقام فهم و استنباط از آن منابع دینی، ذهنیت ها و هواهای نفسانی خود را دخالت ندهیم. هوای نفس، موقعیت خواهی و شهرت طلبی فهم انسان را از منابع دین تغییر می دهد و موجب انحراف انسان، بدعت در دین و استفاده های نابجا از قرآن و روایات می شود. از این رو، کسب مقام فقاهت و فتوا نیاز به تزکیه نفس و تهذیب اخلاق دارد.
برای پی بردن به ریشه های جریان انحراف و مطالعه بیشتر در خصوص زمینه فکری پایه گذاران انحراف در جامعه اسلامی می توانید مؤلفه های جاهلیت در نهج البلاغه را مطالعه بفرمایید.
نتیجه گیری
مهم ترین عاملی که باعث شد مسیر حکومت اسلامی از مجرایی که خداوند قرار داده بود انحراف پیدا کند و مورد گله امیر المؤمنین (ع) قرار گیرد، دنیاگرایی و دنیاپرستی بود که باعث شد پرچم شیطان بلند و برافراشته شود و مردم دنبال آن به راه افتند. انحراف در جامعه اسلامی باعث تضعیف ارزش های اسلامی و اخلاقی، و تضعیف اعتقادات و اصول دینی شد که در نتیجه زمینه ساز برخی از مشکلات و مواجهه های سیاسی، اجتماعی در جامعه اسلامی گردید.
پی نوشت ها
[1]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 17.
[2]. غافر، 55.
[3]. روم، 10.
منابع
- قرآن کریم.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، دارالهجرة، ۱۴۱۴ق.
منبع مقاله با اقتباس از:
مصباح یزدی، محمد تقی، بهترین ها و بدترین ها از دیدگاه نهج البلاغه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1401 ش.